شهید آوینی

 

با سلام به حرف دلی های سایت شهید آوینی

همانند سال پیش از تمامی دوستان دعوت می شود با نوشتن حرف دل های خود در ایام سالگرد شهادت سید شهیدان اهل قلم در تکمیل قسمتی از ویژه نامه سایت به نام حرف دل با شهید آوینی ما را یاری رسانند.

«زیباترین حرف دل ها در سال:1388 - 1389 - 1390 - 1391»

زیباترین حرف دل های سال 1389
1- سید حمیدرضا برقعی از شهر قم

باسلام وارزوی طول عمر غزلی پیشکش به شهید آوینی... البته در این شعر سعی کردم اسم بعضی از نوشته های شهید اوینی رو بیارم:

سلام راوی مجنون،سلام راوی خون
نگاه کن! که نگاهت غزل غزل مضمون

تو در مسیر خدا در میان خوف و رجا
نشسته روی لبانت تبسمی محزون

به اعتقاد تو سیاره رنج می خواهد
جهان چه فایده لبریز باشد از قارون

جهان برای تو زندان،برای تو انگور
جهان دسیسهء هارون و نقشهء مآمون

درون من برهوتی است از حقیقت دور
از این سراب مجازی مرا ببر بیرون

چگونه طاقت ماندن؟ مرا ببر با خود
از این زمانه به فردای دیگری ،اکنون

نگاه کن! که نگاهت روایت فتح است
سپاه چشم تو کرده است فکه را مجنون
به سمت عشق پریدی خدانگهدارت
تو مرتضا ی و دستان مرتضی یارت...
http://parsedarkhial.blogfa.com

2-مهدیان از شهر قم

آقا سید سلام
شنیدم ازتون عاشقتون شدم کاش میشد ماهم در خلوص نمازتون ایمانتون اعتقادتون شبیه شما می شدیم .نه با حرف در عمل.

3- امیدامیدامید از شهرخوبیها

سلام و درود به روح پاک شهید آوینی

نمیدونم چند سالم بود ولی خیلی کوچیک بودم درست یادم نیست ولی فکر کنم پنجشنبه ها بود که تلویزیون تصاویری از شهدا پخش میکرد که صدای بسیار روحانی وجذابی بود که کلمات و جملاتی میگفت : ..... با این که مفهوم کلماتی که میگفت (به اقتزای سنی )متوجه نمی شدم ولی بهم آرامشی میداد که منوزم از خاطرم نرفته واشک امانم نمیداد ..وبعدها فهمیدم اون صدای آسمانی و پر از عشق شهدا بود شهید آوینی بود.....خدایا .مهربانا نمی دونم چرا بنده هایی که تو بیشتر از همه دوستشون داری یه جورایی خاصن - صداشون-اخلاقشون - چهره نورنیشون - لحن حرف زدنشونو درکل از خودگذشتگیشون و اینکه آدم با یه برخورد کوچیکی میفهمه که خدا اونو خیلی خیلی دوست داره.....
خوش به سعادتت که زود وبااشتیاق وبا آغوش باز پیش معبودت رفتی ....سید هوای ما گنهکارارو داشته باشین بیشتر از این تو باتلاق گناه غرق نشیم....
سید نمی دونم چرا وقتی به چهره نورانیتون نگاه میکنم یه حس عجیبی دارم احساس میکنم سالها می شناسمتون ...احساس میکنم اونقدر حرف باهاتون دارم که تمومی نداره خیلی خیلی حرف .......
سید شما به خدا نزدیکی به خدا بگو که دست همه جونارو بگیره و کمکشون کنه تا راه درست زندگی یورو برن ..............
سید عروج روح پاکتون رو به معبود تبریک میگم چون میدونم تنها جایی که در آرامشی در کنار محبوبته (خدا)

4- ساقی از شهر وفا

به نام او سلام سید مرتضی دیروز شهامت شما شهادت را طلب میکرد امروز هم شهادت شما شهامت را طلب میکند برای پروانه شدن در جوار کدامین شمع باید عاشقانه سوخت اللهم عجل لولیکل فرج

5- حسين از شهر گرگان

سلام سيد حالت خوب است.اگر از احوال ما بخواهي ملالي هست همه اش دوري شما.
آقا مرتضي يادت هست هميشه از عكس گرفتن فراري بودي.يادت هست فكه قبل از آخرين سفر ايستادي و لباسهايت را تكاندي و گفتي كه عكس حجله اي از تو بگيرند.بالاخره همان عكس،عكس حجله عزاداري ات شد. آقا مرتضي يادت هست بعد از برگشتن از فكه گفتي:فكه هنوز يك روز ديگه كار داره.گويا چيزي در فكه جاگذاشته بودي و فكه روز ديگري براي وصالت نياز داشت.آري، فكه فقط يك روز ديگر با تو كار داشت همان روز كافي بود تا تو همان جا، در قتلگاه شهداي والفجر1، دوستانت را ترك كني.

حاجي! يادت هست هنگامي كه براي آخرين بار مي خواستيد براي فيلم برداري از تفحص شهدا به قتلگاه برويد وقتي با توقف بچه ها روبرو مي شدي مدام اصرار مي كردي كه سريع تر راه بيافتند؟!گويا شوق پرواز ديگر تاب و توان از تو سلب كرده بود و سخت تشنه آب حيات بودي.يادت هست بعد از اينكه پا روي مين گذاشته بودي و هنگامي كه مي خواستند تو را به بيمارستان ببرند در همان لحظات آخر اعتراض كردي كه تورا همان جا بگذارند و تو مي خواستي كه همان جا شهيد شوي.

آقا سيد!يادت هست قبل از اين كه به اغما بروي دعاي اللهم اجعل مماتي شهاده في سبيلك مي خواندي و مدام نام مادرت زهرا (س)به زبان مي آوردي.يادت هست...؟!

سيد جان!ما هم هنوز با فكه و شلمچه و طلائيه و.. كار داريم.هنوز آدم نشده ايم!اما نمي دانم كي فكه يا شلمچه مارا همانند تو نگه مي دارد؟زهي خيال باطل،تو كجا و ما كجا!!

سيد!ديگر خسته شده ايم از كساني كه نمي دانند حتي فكه خوردني است يا پوشيدني و فكر مي كنند فكه نام آلبوم جديد يكي از خوانندگان زير زميني است!

حاجي خسته ايم از كساني كه نمي دانند شلمچه و فكه و چزابه و... در خوزستان است يا در لس آنجلس!!خسته ايم از اين همه فيلم هاي رنگارنگي كه مأمن جوان هاي تازه به دوران رسيده اي شده است كه حتي نمي دانند هنر چيست و هنر مند متعهد كيست.اگر تو بودي دغدغه سينماي ما ازدواج يا طلاق يك جوان عاشق پيشه ي زن بازه نبود!!

آقا مرتضي اگر تو بودي حاتمي كيا از كرخه تار راين ديگري مي ساخت،آژانس شيشه ای نه دعوت!!آقا مرتضي اگر تو بودي ملا قلي پور آرزوي پرواز نداشت و ما شين مثل شهيد را هم مي ديديم.آقا مرتضي اگر تو بودي كدام بازيگر به هواي گردش در لس آنجلس،هوس بازي در هاليوود را داشت؟

حاجي همان طور كه با يكي از دوستانت بر پل كرخه قرار گذاشتي ما هم با تو قبل از صراط قرار مي گذاريم.يادت هست مي گفتي:پندار ما اين است كه ما مانده ايم و شهدا رفته اند.اما حقيقت آن است كه زمان مارا با خود برده است و شهدا مانده اند.حاجي دست ما را هم بگير تا زمان مارا با خود نبرد.

6- آوینی از شهر تهران

سلام خسته نباشید. دلم برای بابا سید تنگ شده البته پدر واقعی ام نیست ولی بابا صداش می کنم. می دونم داره من و میبینه و صدام و می شنوه دوست دارم بابا جون ممنون که مواظبم هستی و برام دعا می کنی. می دونی بابا جون سر دوراهی موندم نمی دونم دوستش داشته باشم یا نه بهش اعتماد کنم یا نه بهش بله بگم یا نه؟؟؟؟؟ باباجون از جدت برام کمک بخواه که اشتباه نکنم یک عمر خدا مراقبم بوده و نذاشته راه گناه و برم می دونم باز هم مراقبم خواهد بود و نمی ذاره اشتباه کنم ولی دعام کن. دوست دارم باباجون.

7- حمزه از شهر گلستان

هنر آن است که بمیری قبل از آنکه بمیرانندنت و مبداء و منشاء حیات آنانند که چنین مرده اند.
ای شهید عزیز در سپیده دم سالروز شهادتت به حق خون پاک شهیدان از شما میخواهم که پیش خدا عاقبت به خیری همه مسلمانان را از رب خود بخواهید و برای هدایت منحرفین وهابی از خداوند متعال کمک بخواهید.شهید عزیز دلم برات خیلی تنگ شده برای من هم دعا کن تا همیشه عاشق تو بمونم و این برایم بس است

8- علی فرهنگ از شهر نور

ای تنها ترین خفته در دل خاک و خون ترا می خوانم ای زیباترین اسوه گم گشته در دل بیکران وجود ترا می خوانم
ای زیباترین و پاکترین رمز بقای هستی تورا می خوانم
انانکه برخاک کوی توزیارت کرده اند و دل در طبق اخلاص نغمه های اسمانی تو جلا داده اند می دانند که حس و حالیست این شور عاشورایی ما
چه نغمه هایی در خود پروراند این غزلهای نشاط گرفته از ترنم فطرتهای پاک
مارا دریاب که تنهاییم و بی کس ما را دریاب که در دل زندگی به خاک چسبیده و به یغما رفته پلیدان شکم باره نفس مسیحایی چون تویی را کم داریم و به امید شنیدن بوی دوباره ات همچنان د کوه و صخره های وجود خود انتظار منجی نهایی و جلی دهنده موعود دلهای همیشه ارام و مطمئن را می کشیم .
کجایی که ما را چنین شیفته روی چو لعل و ماهت کردی و سبکبالانه رفتی .
ای سنبل اخلاص و ایمان کجایی که نفس از زمزمه های ارام اهسته بر لبانت در دلشبهای وداع و فراق به گوش می اید ای هم نفس
ای آنکه در خود گم شده و نور را به ما هدیه کردی
روی تو روح تو و عنایتی از سوی تو برای ما مادیان زمین پرست کافی است
نغمه ای و ناله ای ونامه ای از عشق برای ما بخوان
یاور و فریاد رس همه دلهای شکسته از تاراج زمانه دلهای مارا با عطر وجودت و سبز نفس های بهشتی ات جلا بده و آرام کن که همه عشق و همه ایمان و همه ایثار در وجود مبارک تونهفته است ای سید و مولای ما...

9- احسان خاکپور از شهر بهار

آقا سید مرتضی من تازه از جنوب برگشتم دلم بدجوری گرفتار شهدا شده  اقا سید دعا کن پیشتون شرمنده نشم.
یا فاطمه الزهرا 
التماس دعا

10- بنده خدا روح الله از شهر تهران

السلام علیک یا ابا عبدالله
سلام ، سلام به آسمان ،همان آبی آسمانی که روح مطهرسپید بالان عاشق را در آغوش کشیده است .
سلام برصاحب زیباترین صدای نواخته شده در ساحل کوچک قلب کوچکم .سلام بر..... سلام بر سید الشهدای اهل قلم .... وزیباتر از آنچه رهبر درباره ات بر زبان جاری کرد لقبی دیگر نمی توان داد وجود منورشده به خون پاکت را ....
۱۷ سال گذشت ، ۱۷ سال از آن پنج شنبه ای که به لطف یک نگاهت از قعر معصیت بیرون کشیده شدم گذشت... ودر باورم گذر این همه از سالها نمی گنجدو توای شهید به حکم همان که خود گفتی ،شاهد بودی بر همه آنچه که بر من گذشت ....
۱۷ سال از آن اولین نگاه محو شده در میان شقایقها گذشت ومن در تمامی شبهای جمعهء بعد از آن به پاس آن نگاه به نیابتت عاشورا می خوانم ، که می دانم نوای زیارت عاشورای جدت با تارو پود وجودت تنیده بودوهیچ هدیه ای گرانبهاتر از این نوا،ندارم تا نثارت کنم .... ۱۷ سال گذشت و من هرسال از اول محرم تا ۱۰ محرم هر شب یک فصل از فتح خون تورا خواندم و اشک ریختم و اشک ریختم واشک ریختم .... ۱۷ سال گذشت و هر سال بهترین کلاسهایم با نوشتن جمله ای از کلمات قصارت بر روی تخته آغاز شد و بچه ها مشتا قانه آن را در دفتر شهید هایشان نوشتند ، ۱۷ سال گذشت و هنوز که هنوزه هر گاه موضوع بحث کلاسهایم تو می شوی و شهید وجبهه و شهادت،با زهم می شوم مثل همان دانش آموز کلا س اولی روز اول مهر که از ترس و خجالت روی نیمکت آخر کلاس کز کرده و بغض کرده ، تخته سیاه را می نگرد ، و... آنچه معلم می نویسد و او نمیداد که چیست .... وبا خود می گوید چه سخت است آیا یاد می گیرم ..........
۱۷ سال گذشت ، و هر روز با خود می گویم که چه با ید کرد تا همراه با طوفان زمان نر فت و ماندنی شد ودر هزارتوی بیرحم زمانها و مکانها گم نشد... آخر ازمیان خطوط درس تو خوانده بودم که : پندار ما این است که مامانده ایم و شهدا رفته اند،اما حقیقت آن است که زمان مارا با خود برده است ،و شهدا مانده اند . ۱۷ سال گذشت ، ومن هنوز کوچه ای که توو یارا نت ازان عبور کرده اید نیافتم چه رسد به آن که در خم کوچه........
۱۷ سال گذشت ..... آشنای همه ما غریبه ها .... ۱۷ سال گذشت و تو ماندی ومارفتیم و دیگر هم کسی مثل تو نیامد.... ۱۷ سال گذشت و ۱۷ سال هر سال هزار بار به خودم وبه شاگردانم گفتم : هیچ گاه نخواهید  جای کسی  با شید تمام تلاشتان را بکنید که  خود کسی  با شید ، هر سال هزار بار با خود و شاگردانم گفتم که نخواهید آوینی باشید، خود آوینی ای دیگر شوید، اما........ انگار همه چیز با شما مانده است ..... انگار دیگر از خاکستر ققنوسی هزاران ققنوس به پرواز در نمی آید....... سبک وسیاق ققنوس شدن را هم با خود نگاه داشتید ومن و ما چه ناتوان از بازگشت این همه راه که زمان مارا برده ، تا شاید سطری از کتاب طریق عا شقا نه گیهاتان را بیابیم ، برای ماندن ... برای خدایی شدن و.... خدایی ماندن ........
سید مرتضای تمام آ یینه ها ! روز گار عجیب سخت شده ، و برای خود ، نه ، برای خدا   کسی شدن   بسی بسیار دشوار ...... گاه که به آ سمان می نگرم با خود می گویم : چقدر بخیل شده این آ سمان ، دیگر حتی روزنه ای برای عروج نمی یابی ....... و حتی باندی برای پرواز پیدا نمی کنی و...

11-حمزه  از شهر: گلستان

ای شهید ای آنکه برکرانه ابدی و ازلی وجود نشسته ای دستی بر آر و ما قبرستان نشینان عادات سخیف را نیز از این منجلاب بیرون کش.
ای شهید عزیز دعا کن که خداوند متعال یک لحظه ما را به حال خود وانگذارد و در دام این مادیات پست دنیوی گرفتار نکندو یک اشعه ای باریک از دل نورانی شما نصیب ما هم بشود گرچه لیاقتشو اصلا نداریم مگر شما اولیاء خدا به داد ما برسید و نجاتمان بدهید. راستی شهید عزیز باز هم درخواست قبلیم را یه بار دیگر تکرار میکنم که عاقبت به خیری همه مسلمین و هدایت همه منحرفین مسلمان را از رب خود بخواهید.

12-مهدی از شهر اصفهان

سلام بر آن قلب مالامال از عشق و معرفتت آقا سید چقدر جات توی هنر امروز خالیه ای که بر کرانه ی ازلی و ابدی وجود بر نشسته ای سینمای به منجلاب کشیده ی مارا ببین که به چه دنائت و آلودگی کشیده شده.راستی تو که عهدنامه با رهبرت سید علی بسته بودی پس چرا تنهایش گذاشتی؟

13-ایمان از شهر توکل به خدا

سلام بر سید الشهدای اهل قلم آقا سید مرتضی ، ببخش بر من دیر اومدنم را واینکه به موقع نتونستم سالگرد عروجت را به شما تبریک بگویم اما سید عزیز هیچ زمان و تحت هیچ شرایط من نمی توانم شما و محفلتان را از یاد ببرم چون هرچه دارم و به آن رسیدم از شما بود.

14-عبدالله ناصری مجد از شهر ماهشهر

  بسم رب الشهدا
چه بگویم و از کجا بگویم یاران عزیزی همچون شهیدآوینی که یادگار مقاومت وشهادت وایستادگی اند وجودشان برکت و مظهر عاشقی است. شهدت آوینی لبیک به ندای شهدای بهشت نشین دفاع مقدس بود. صدای مظلومش حکایت ازدردها و سختی های نبرد با دشمن اسلام بود.از او میخواهم برای ملت ایران وانقلاب ایران که حاصل خون شهداست دعا کند.

15-مرتضی از شهر قم

ای شهید چه می گویی با نگاهت؟نگاهت با من چه کرده که اینگونه اشکِ دلم جاریست؟به شما حسودیم می شود.به آوینی ها-صیادها-جهان آراها حسودیم می شود.چرا نگذاشتید غبار از کفشهایتان پاک کنم؟
ای کاش منم زیر باران خمپاره نماز با خلوص دل میخواندم روی خاک پاک جبهه زیارت شهید کربلا با سوز جان میخواندم.
عزم جبهه ی عشق دارم آوینی و صیاد و جهان آرامیخواهم تا مرا ببرند به کوی یار.
خدایا رهبرمان را تا تحویل دادن پرچم ولایت به آقا امام زمان (عج) در پناه خود از همه ی بلاها حفظ کن.

«زیباترین حرف دل ها در سال 1388»

 

منبع: حرف دل سایت شهید آوینی

Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved
logo