شهید آوینی

 

 

11 - حق روزه

(( و اءَمَّا حَقُّ الصوم فاءن تعلم اءَنَّه حجاب ضربهُ اللّه على لسانك و سمعك و بصرك و فرجك و بطنك ليستُرَكَ به من النار و هكذا جاء فى الحديث الصوم جُنَّة من النار فان سكنت اءَطرافك فى حَجَبَتها رجوت اءَن تكون محجوبا و ان اءَنت تركتها تضطرِبُ فى حجابها و ترفع جَنَبَات الحجاب فتطَّلِع الى ما ليس لها بالنظرةِ الدَّاعيةِ للشَّهوةِ و القُوَّة الخارجةِ عن حدِّ التَّقيَّة للّه لم تاءمَن اءَن تَخرِقَ الحجابَ و تخرج منه و لا قوَّةَ الا باللّه )).
((بايد بدانى كه روزه ، پرده و حجابى است كه خداوند بر زبان ، گوش ، چشم ، عورت و شكم تو كشيده است ؛ تا تو را از آتش مصون دارد؛ و در حديث نبوى آمده است كه : ((روزه سپر آتش است )). پس اگر اعضاى بدنت در پس اين پرده آرام گرفت ، اميدوار باش كه مصونيت يافته اى ؛ و اگر رهايشان كردى كه به پريشانى و حركات خارج از قاعده خود ادامه دهند و پرده حجاب را بالا زنند، بى جا و از روى شهوت نظر كنند و پا را از حدود و تقواى الهى بيرون نهند، ايمن مباش كه آن پرده دريده شود و از آن خارج شوى )).
آن طور كه از بيان امام سجاد عليه السلام پيداست ، همه حيثيت و منفعتى كه براى روزه متصور است ، همان جا جنبه ايجاد مصونيت و ملكه تقوا نسبت به همه اعضا و جوارح انسان است ؛ چرا كه هر يك از اين اعضا و جوارح به نحوى در معرض تهديد قرار دارند. زبان ، گوش ، چشم ، شكم و غريزه جنسى ، همه در معرض خطر هستند و روزه يك عمل عبادى تمرينى است كه ابتدايى ترين شكلش ، با پرهيز و خوددارى از آشاميدن و خوردن تحقق پيدا مى كند؛ منتهى زمانى اين عمل به مرحله كمال مى رسد كه تورع و پرهيز، به همه تمايلات و خواهش ها تسرى پيدا كند؛ يعنى همان گونه كه شخص براى مدتى دهان و شكم را از لذايذ، حتى از خوردنى ها و نوشيدنى هاى حلال محروم مى كند، چشم و گوش را از ديدن و شنيدن ناروا و حرام بازدارد و غريزه جنسى را مهار كند، در اين صورت نتيجه روزه كه همان توفيق در مالكيت نفس و غرائز است ، براى انسان حاصل مى شود و اگر انسان توانست مالك نفس خود شود، خويش را از آتش خطرات و عواقب سوء دنيوى و اخروى شهوت پرستى حفظ كرده است .
فازَ مَن غَلَبَ هَوَاهُ و مَلك دَواعِى نفسه (739).
((كسى كه زمام تمايلات خود را به دست گرفت و مهار كرد، رستگار است )).
از اين رو امام سجاد عليه السلام به حديث نبوى تمسك فرموده اند كه پيامبر صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم فرمودند:
الصَّوم جُنَّة مِن النَّار(740).
((روزه سپر آتش است )).
و اين همان معناى سپر بودن و حائل شدن روزه در برابر آتش است ؛ يعنى زمانى روزه ميان انسان و آتش حائل مى شود كه او را از ابتلا به آتش شهوت و تمنيات و غرائز باز دارد.

عدوى خانه در پهلو نشسته

عدوى خانه خنجر تيز كرده

تو بر خصم برون در ببسته

تو از خصم برون پرهيز كرده

اين دو بيت مضمون همان فرمايش حضرت رسول اكرم صلى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّمَّ است كه فرمودند:
اَعدى عدوِّك نفسك الَّتى بين جنبيك (741).
((دشمن ترين دشمنان همان دشمن درونى است )).
صائب تبريزى مى گويد:
بستر راحت چه اندازيم بهر خواب خوش ما كه چون دل ، دشمنى داريم در پهلوى خويش
اگر انسان موفق شود به وسيله روزه و ممارست اطاعت ، دشمن درونى را مهار كند، روزه واقعى محقق شده است :
گر شود دشمن درونى نيست پاكى از دشمن برونى نيست
و جالب اين است كه فرمان هاى تربيتى ، اختصاص به اسلام و شرع مقدس ‍ خاتم انبيا ندارد؛ گرچه ممكن است در بعضى فروع و خصوصيات با هم تفاوت هايى داشته باشند، ولى همه اديان را دارا بودن اصل اين معارف با هم مشتركند. شاهد آن حقيقت روزه است . كه به تصريح قرآن كريم در ميان اديان گذشته ، مسبوق به سابقه بوده است . قرآن در اين باره مى فرمايد:
يا ايُّها الَّذين آمنوا كُتِبَ عليكمُ الصِّيام كَما كُتِبَ على الَّذين مِن قَبلِكُم لَعلَّكم تتَّقون (742).
((اى انسان هاى مومن و مسلمان ! خداوند همان گونه كه روزه را بر انسان هاى ماقبل شما در اديان گذشته واجب كرده بود بر شما نيز واجب كرده است )).
اين عبادتى است كه براى تربيت و تاديب انسان در ديگر اديان الهى نيز واجب شده است .

تقوا، دستاورد روزه دارى
جالب اين است كه ثمره اى هم كه خداوند بر روزه مترتب مى فرمايد، همان تقواست و در آيه 183 سوره توبه نيز بيان مى كند. لعلكم تتقون كه ريشه در نگهبانى و پاسدارى از هويت انسانى دارد. به طور كلى هر ثمره و خصوصيتى براى روزه ذكر شده ، براى تقوا هم ذكر شده است ؛ چون روزه طريق تحصيل همان ملكه است . اميرالمومنين عليه السلام مى فرمايند:
فانَّ التَّقوى فى اليوم الحرزُ و الجُنَّةُ و فِى غَد الطَّريق الى الجَنّة (743).
((تقوا در دنيا حرز و سپر است و در آخرت راه بهشت )).
همانند اين عبارت درباره روزه مى بينيم :
الصوم جُنَّة من النار(744).
((روزه سپر آتش است )).
اگر در دنيا اين سپر را به دست آوردى و اين حائل را ميان خود و آتش قرار دادى ، نتيجه اش اين است كه در قيامت هم راه بهشت به سوى تو باز خواهد بود؛ يعنى بايد تقواى فرد به مرحله اى برسد كه احساس نفرت و گريز از پليدى ، حرام ، گناه و نامشروع را در او به وجود آورد.
گمان مى كنم بحث در حق روزه خلاصه اى از همه حقوقى است كه امام عليه السلام در مباحث گذشته پيرامون گوش ، چشم ، زبان ، دست ، پا، شكم و غريزه جنسى بيان فرمودند؛ و درمان همه دردها، رنج ها و خطراتى كه هر يك از اين اعضا و جوارح را تهديد مى كند، در عبادت روزه نهفته است ؛ چرا كه با ملكه اى كه در سايه اين عبادت براى انسان حاصل مى شود، مى توان به مبارزه با خطرات برخاست و بر همه آنها فائق آمد و پيروز شد. اين از خواص روزه حقيقى است ؛ كه امام سجاد عليه السلام در بيان حق آن مى فرمايند:
فان سَكَنَت اءَطرافُك فى حَجَبَتها رَجوتُ اءَن تكونَ محجوبا و ان اءَنت تَرَكتُها تضطَرِب فى حجابها و تَرفَع جَنَباتِ الحجابِ فتطَّلِع الى ما ليس لها بالنَّظرةِ الدَّاعيَةِ للشَّهوةِ و القُوَّةِ الخارجةِ عن التَّقيَّةِ للّه لم تاءمَن اءَن تَخرق الحِجابَ و تَخرُجَ مِنهُ.
اگر اعضا و جوارح تو در پس پرده روزه پرده اى كه به وسيله روزه ايجاد مى شده آرام گرفت ، تو موفق شده اى ؛ اما اگر آنها را رها كردى كه به پريشانى و تحركات خارج از قاعده و قانون خود ادامه دهند؛ يعنى اگر نتوانستى به وسيله روزه نه چشمت را مالك شوى و غرائز ديگرت را آرام كنى ، مطمئن باش كه اين حجاب دريده خواهد شد؛ و تو از پشت اين پرده بيرون خواهى افتاد. بى حساب نيست كه در ميان همه عبادات ، خداوند فقط روزه را به خود اضافه تشريفيه كرده است .

پاداش روزه دارى
در سخنى از رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم نقل شده است كه فرمودند:
قال اللّه عزَّ وَ جَلّ الصوم لى و اءَنا اءَجزى به (745).
((روزه براى من است و من خودم جزاى روزه را خواهم داد)).
به بيان ديگر، در اصطلاح اهل ادب اين عبارت را مى توان مبنى للفاعل به صورت معلوم قرائت كرد، الصوم لى و اءَنا اءجزى به ، ((روزه از من است و جزادهنده روزه خود من هستم ))، و به بيان رمز مى توان اين عبارت را مبنى للمفعول به صورت مجهول قرائت كرد، الصوم لى و اءَنا اُجزى ، ((روزه از من است و جزاى روزه خود من هستم . يعنى اى كسى كه براى اطاعت محبوب اين همه مشقت ، سختى ، گرسنگى و تشنگى را تحمل مى كنى ! تو به اين طريق ، فرمان مرا اطاعت كرده اى و جزاى تو، خود من و وصال من است ؛ يعنى مطلوب و مراد تو از اين عمل من بوده ام و من وصال خود را بهاى عمل تو قرار مى دهم . و فرموده اند:
انَّ لِلجَنَّةِ بابا يُدعَى الرَّيَّان لا يَدخُلُ منه الا الصَّائِمون (746).
((بهشت درى خصوصى دارد كه فقط از آن در، روزه داران وارد مى شوند؛ نام آن در ريان است )).
در خصوصى ، بالطبع راه ورود همگان نخواهد بود و به آن جايى هم كه راه مى برد، منزل و ماءوى عموم نخواهد بود؛ وقتى براى روزه داران در مخصوص هست ، بالطبع يك مكان خاصى هم در بهشت الهى براى آنان اختصاص داده شده است . در سخن ديگرى از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمودند:
للصائم فرحتان فرحة عند افطاره و فرحة عند لقاءِ ربِّهِ(747).
((انسان روزه دار، دو سرور و خوشحالى دارد: يك خوشحالى گذرا و موقت و آن به هنگام افطار كه معمولا همه روزه داران ، نزديك افطار، شعف و سرورى در خود دارند و سرور مستدام و هميشگى ، به هنگام ملاقات خدا)).
آن سرور و فرح وعده داده شده قابل وصف نيست و او فقط به هنگام ملاقات خدا اين خوشى و سرور را احساس خواهد كرد.
و در متون دينى تصريح شده است كه هر چيزى بر عبادت روزه ، مترتب شود، محبوب و مطلوب خداست . امام صادق عليه السلام مى فرمايند:
نوم الصائم عبادة و نفسُهُ تسبيح (748).
((اگر روزه دار بخوابد، خوابش عبادت است . اگر نفس بكشد، نفسش ‍ تسبيح است )).
اگر سكوت كند و حرف نزند، سكوتش تسبيح و تهليل است . اگر دعا كند، دعاى او مستجاب است .
رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم مى فرمايند:
و الَّذى نفسُ محمِّد بيده لَخُلُوف فَمِ الصَّائم عند اللّه اءَطيَب من ريح المسك (749).
((سوگند به آن كه جان محمد صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم در دست اوست ، بوى دهان روزه دار نزد خدا مطلوب تر و خوشبوتر از بوى مشك و عنبر است )).
خدا اين حال روزه دار را دوست دارد و چون اين حال را دوست دارد، همه عوارضى كه بر اين حال مترتب است نيز مطلوب و محبوب خداست .
اكنون سوال اين است : روزه ، كه اين همه آثار دارد، و روزه دارى كه اين همه محبوب مى شود، بايد داراى چه ويژگيهايى باشد.

روزه و ويژگيهاى آن
پيداست كه روزه همه مثل نماز، مراتب و درجاتى دارد. يك مرتبه آن در اصطلاح فقها، فقط مرتبه اسقاط تكليف است ؛ يعنى همان نگه دارى شكم و شهوت است ؛ ولى در اين حال ديگر لازم نيست چشم ، گوش ، زبان و امثال آن اطاعتى كرده باشند. همين كه روزه دار از خوردن ، آشاميدن و محرمات ذكر شده در رساله هاى عمليه پرهيز كند، تكليف واجب را ادا كرده است ؛ ولى در اين حال ، چشم و گوش و زبان ، هيچ يك تابع فرمان صوموا نبوده اند؛ واو فقط با اين عمل ، واجب ظاهرى را به جاى آوده است ؛ اما آن كمالات و آثار، يقينا بر اين مقدار از عمل مترتب نيست . او فقط تكليف واجبى را ادا كرده است . مثل انسانى كه وضو مى گيرد و نمازى را به حسب ظاهر به جاى مى آورد كه تكليفى انجام شده باشد. مرتبه ديگر اين كه در سايه تورع و امسالك از خوردن ، آشاميدن و مهار غريزه جنسى ، ساير اعضا را هم مهار كند. زبان ، گوش ، چشم ، دست و پا را از ارتكاب ناروا حفظ مى كند؛ مثلا وقتى حرف از زبان مى شود مى گويد:

در سخن دُر ببايدت سفتن ورنه گنگى ، به از سخن گفتن
انسان روزه دار، دم از هر نوع سخنى فرو مى بندد. يا وقتى صحبت از چشم است مى گويد:
ز دست ديده و دل هر دو فرياد

بسازم خنجرى نيشش ز پولاد

كه هرچه ديده بيند دل كند ياد

زنم بر ديده ، تا دل كند ياد

چشم را به روى هر ناروا و محرمى مى بندد و مى گويد: آنچه تاكنون ديده ام ، از دل نديده ام ، همه از ديده ديده ام . بنابراين ، چشم ، گوش ، دست ، پا و همه جوارح را در بند مى كشد؛ و براى مهار آنها با خود نيز مى جنگد تا چشم دل او باز شود. امام صادق عليه السلام فرمودند:
اذا صُمتَ فَليَصُم سمعُك و بصرُك و شعرُك و جِلدُك و عدَّدَ اءَشياء غير هذا و قال لا يكون يَوم صَومِك كَيَوم فطرك (750).
((تو زمانى روزه دارى كه گوش و چشم و موى و پوست بدنت روزه باشد، بايد روزى كه روزه دارى با روزهاى ديگرت متفاوت باشد)).
در سخن ديگرى از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمودند:
سمع رسول اكرم صَلى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم امراءَة تسبُّ جارية لها و هى صائمة فدَعَا رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم بطعام فقال لها: كُلِى فقلت : انِّى صائمة فقال : كيف تكونينَ صائمة و قد سببتِ جاريتَكِ انَّ الصوم ليس مِنَ الطَّعام و الشَّراب فقط(751).
((در زمان رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم حضرت شنيدند كه زن روزه دارى نسبت به كنيز و زير دستش بدگويى و فحاشى مى كند. حضرت آن زن را به خوردن طعام دعوت كردند و زن به رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم گفت : من روزه دارم ، حضرت فرمودند: چگونه روزه دارى ؛ حال آن كه زبانت به فحش و بدگويى نسبت به زيردست باز شده است ؟ روزه فقط پرهيز از خوردن و آشاميدن نيست )).
در حال روزه ، مجادله ، گفتگو و سخن هاى بى معنا را بايد كنار گذاشت زيردست ها را بايد رها كرد. و خلاصه انسان روزه دار بايد وقار و طمانينه روزه دار باشد.
مَنِ اغتابَ مُسلما بطل صومه ... فان مات و هو كذلك مات و هو مستحلّ لما حرَّم اللّه (752).
((كسى كه از مسلمانى غيبت و بدگويى كند، روزه خود را باطل كرده و اگر در اين حال بميرد، در حقيقت او حرام الهى را حلال كرده است )).
از طرفى هر چيزى كه ذكر آن حرام است گوش دادن و استماع آن هم حرام است ، بنابراين ، در روايتى از رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم آمده است كه :
المُغتَاب والمُستمع شريكان فى الاثم (753).
((گوينده غيبت و شنونده آن ، در گناه با هم به طور مساوى شريكند)).
و يا رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم مى فرمايند:
السَّامع للغيبة اءحد المغتابين (754).
((شنونده غيبت ، خود يكى از غيبت كنندگان است )).
بنابراين همان گونه كه دهان ، شكم و غريزه جنسى روزه است ، گوش ، چشم ، زبان و همه اعضا و جوارح نيز بايد روزه دار باشند؛ و اين مرتبه دوم از كمال روزه است .
مرتبه سوم كه اهم مراتب است ، روزه داشتن قلب است . در مراحل روزه ، مهم اين است كه اين عبادت به گونه اى موثر واقع شود كه علاوه بر دهان ، شكم ، زبان ، گوش و چشم ، دل هم از انديشه خطا مصون بماند؛ كه در روايتى معروف اميرالمومنين عليه السالم فرمودند:
صيام القلب عن الفكر فى الآثام اءفضل من صيام البطن عن الطعام (755).
((اگر انسان موفق شود قلب را از انديشه گناه ، پاك و مطهر نگاه دارد، بهتر از آن است كه فقط شكم را از خوردن و آشاميدن بازدارد)).
دستيابى به چنين مرحله اى ، هنگامى ميسر است كه انسان بتواند بر پليدى و پستى گناهان چنان اشراف پيدا كند، و به عوارض سوء آنها آگاه شود؛ كه هرگز فكر و ذهن او به سوى گناه نرود، از طرفى آن چنان اقتدارى بر انديشه خود پيدا كند كه راه گناه را بر خيال و تصور خود ببندد.
همان طور كه در سايه روزه ، بر مهار اعضاى ظاهرى خود موفق مى شود، به همان ترتيب بر انديشه خود نيز اين تسلط را به دست آورد. در سخنى از رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم روايت شده كه فرمودند:
انَّ الشَّيطان ليجرِى مِن ابنِ آدم مجرى الدّم فضيِّفوا مجاريه بالجوع (756).
((همان طور كه خون در عروق انسان جارى مى شود، وسوسه هاى شيطانى به صورت پنهانى ، در انسان نفوذ مى كند و يكى از راه هاى بستن نفوذ شيطان ، روزه است )).
در روزه مهم اين است كه انسان بتواند راه ورود و نفوذ شيطان و وسوسه هاى او را ببندد وگرنه به تعبير حضرت اميرالمومنين عليه السلام :
كم مِن صائِم ليس له مِن صيامه الا الجوع و الظَّمَا(757).
((چه بسيار روزه دارى كه از روزه اش نتيجه اى جز گرسنگى و تشنگى نمى گيرد)).
درست مثل نمازگزارى كه حضرت اميرالمومنين عليه السلام درباره او فرمودند:
و كم من قائم ليس له من قيامه الا السهر و العناء(758).
((چه بسيار شب زنده دارى ، كه شبها بيدراى مى كشد و نماز مستحبى مى خواند، اما از آن جز بى خوابى و رنج ، حاصلى نمى برد)).
اين عبادات نماز و روزه و... مبتنى بر يك علت نهايى است كه اگر آن علت حاصل نشود، از روزه جز تشنگى و گرسنگى و از نماز جز بى خوابى و زحمت ، بارى نبسته است .
به نص آيه كريمه قرآن ، علت غايى نماز ((تنهى عن الفحشاء و المنكر))(759) است ؛ انسان را از سركشى ، فحشا و منكر باز مى دارد. در قرآن علت غايى روزه هم لعلكم تتقون (760) ذكر شده است ؛ و اين هر دو، يك نتيجه است . كسى كه از فحشا و منكر و هر نوع سركشى مبرّاست ، متقى و وارسته است و انسان وارسته از همه گناهان پرهيز دارد.
امام صادق عليه السلام به اثر ديگرى كه در حقيقت ، ثمره اين دو است اشاره كرده و مى فرمايند:
انّما فرَضَ اللّه الصيام لِيَستوىَ به الغَنىُّ و الفقير و ذلك اءَنَّ الغنىَّ لَم يكن لِيَجِدَ مسَّ الجوع فيَرحَمَ الفقير لانَّ الغنىَّ كلَّما اءَراد شيئا قدَرَ عليه فاءَراد اللّه تعالى اءَن يُسَوِّى بين خَلقِهِ و اءَن يُذيق الغنىَّ مسَّ الجوع و الاَلَمِ لِيَرِقَّ على الضعيفِ و يَرحَم الجائع (761).
((خداوند روزه را واجب فرمود؛ تا بين فقير و غنى تساوى ايجاد شود؛ و چون انسانهاى ثروتمند و بى نياز، گرسنگى را احساس نمى كنند، نسبت به فقيران احساس ترحم ندارند؛ چون هرگاه هرچه خواسته و مطلوب آنها بوده است ، به راحتى بدان دسترسى داشته اند. خداوند با فرمان روزه خواسته است كه غنى ، طعم و درد گرسنگى را احساس كند تا در وى نسبت به ضعيف رقت قلب ايجاد شود، و نسبت به گرسنگان ، ترحم كند)).
به تعبير شاعر:
احوال دل سوخته ، دل سوخته داند از شمع بپرسيد ز سوز جگر ما
بايد به هر مشقت ، اين خصوصيت و حالت در او به وجود بيايد تا آن لطافت روح و رقت قلب حاصل شود. كسى كه دسترسى به همه امكانات دارد، بالطبع افراد ناتوان و نيازمند را كمتر مى تواند درك كند:
درشتى كند با غريبان كسى كه نابوده باشد به غربت بسى
اما كسى كه درد غربت را چشيده باشد با غريب مدارا مى كند. كسى كه درد گرسنگى و تشنگى را كشيده باشد، مى تواند حال گرسنگان و تشنگان را بفهمد. پس مبراى مدت كوتاهى از دوران زندگى اش يك ماه رمضان هم كه شده ، بايد روزه بگيرد كه اين احساس در وى به وجود آيد؛ تا او را وادار كند كه نسبت به فقرا و نيازمندان ، حالت رحم و عطوفت پيدا كند؛ و براى رسيدگى به آنها و دستگيرى گرسنگان و محتاجان قيام كند.

نمونه انسان كامل
مناسب است كه در اين باره ، يكى از ظريف ترين ، شيرين ترين و والاترين فرازهاى تاريخ انسانى را از زندگى اميرالمومنين عليه السلام ذكر كنيم . فخر رازى از ابن عباس روايت مى كند كه :
((دو فرزند فاطمه زهرا عليهاالسلام ، امام مجتبى و اباعبداللّه عليهماالسلام مبتلا به كسالتى شدند، رسول خدا صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم همراه با جماعتى از ايشان عيادت فرمودند. جمع همراه به اميرالمومنين على عليه السلام عرض كردند كه : يا اباالحسن ! اگر براى سلامت بچه ها نذرى بكنيد آنها زودتر بهبود مى يابند. مولا اميرالمومنين عليه السلام و فاطمه اطهر عليهاالسلام و فضّه كه خادمه اى در خانه آنها بود نذر كردند كه اگر خداوند اين دو طفل را شفا داد، سه روز روزه بگيرند. خداوند اين دو را شفا داد، آنها روزه گرفتند و چون براى افطار چيزى در خانه حضرت نبود، اميرالمومنين عليه السلام مجبور شد چند صاع جو از يهودى خيبرى قرض ‍ بگيرد. نكته قابل توجه اين كه ، چه كسى مضطر مى شود كه براى تهيه نان ، از يك يهودى چندصاع جو قرض كند! او داماد پيغمبر است و دختر پيغمبر در خانه او زندگى مى كند و خدا هم به او كرامتى داده است كه اگر بخواهد همه دنيا را طلا و نقره مى كند؛ اما او سبك و سياق زندگى خود را طورى تنظيم كرده كه براى تدارك سفره افطار ناچار مى شود از يك يهودى قرض كند؛ و شايد سرّ موفقيت اسلام و مسلمين چنين راهبران و پيشوايانى بود كه در مدت كوتاهى اين همه توفيق ، نصيب آخرين دين الهى شد.
به هر حال اميرالمومنين عليه السلام سه صاع جو را به خانه مى آورد؛ و فاطمه عليها السلام يك صاع آن را آرد كرده ، به اندازه پنج نفر، نان مى پزد. موقع افطار كه پنج قرص نان جو را در ميان سفره مى گذارند، در خانه به صدا درمى آيد، سائلى صدا مى زند: سلام بر اهل بيت محمد صلى اللّه عليه و آله و سلم ؛ مسكينى مسلمان و گرسنه ام . آنها مسكين را بر خود ترجيح مى دهند؛ و چون چيزى جز آب در خانه نبود كه سد جوع كنند، با آب افطار مى كنند. براى وفاى به نذر، روز دوم روزه مى گيرند. وقت افطار،كه پنج قرص نان براى پنج نفر در سفره گذاشته مى شود، يتيمى در مى زند. دوباره سير كردن او را بر خود ترجيح مى دهند؛ و فقط با آب افطار مى كنند. روز سوم را نيز براى وفاى به نذر روزه مى گيرند. موقع افطار باز در خانه توسط اسيرى به صدا درمى آيد و اظهار فقر و استمداد مى كند. باز براى حفظ كرامت انسانى ، نان را به اسير مى دهند.
نكته قابل توجهى كه اين جا قابل ذكر است اين كه با ضميمه كردن روايت شايد بتوان مسكين و يتيمى را به خصوص مسكين را مسلمان دانست ، اما به يقين اسير در جامعه آن روز مسلمان نبوده و از مشركان و كفار بوده است .
روز چهارم اميرالمومنين عليه السلام دست دو فرزندش را گرفته و به ديدار رسول خدا مى رود، وقتى چشم پيغمبر به آنها مى افتد مى بيند كه از شدت گرسنگى مى لرزند، مى فرمايند: چقدر براى من دردآور است كه شما را در چنين حالى مى بينم . به همراه حضرت اميرالمومنين ، حسن و حسين عليهماالسلام به سوى خانه فاطمه عليهاالسلام به راه افتاده ، وارد خانه مى شود و فاطمه عليهاالسلام را در محراب عبادت مى يابد، در حالى كه شكم به پشت چسبيده و اشك از چشمانش جارى است . اين حال اهل بيت عليهم السلام بر پيامبر صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم سخت گران مى آيد، اين جاست كه روايت مى گويد: فنزل جبرئيل عليه السلام و قال : خذها يا محمد هنّاك اللّه فى اهل بيتك فاقراءها السورة : ((و يطعمون الطعام على حبه مسكينا و يتيما و اسيرا # انما نطعمكم لوجه اللّه لا نريد منك جزاء و لا شكورا(762)))(763).
اين نمونه كامل انسانيت است كه عبادت الهى و فرمانبردارى ذات ذوالجلال خدا مى تواند چنين انسان هاى شايسته و صالحى تربيت كند كه مربى و معلم هاى نمونه اى براى جامعه بشرى باشند.
بنابراين ، كامل ترين مرتبه روزه اين است كه چنان تاثيرى داشته باشد كه قلب و فكر و ذهن انسان را از انديشه گناه و فكر معصيت و تعدى نسبت به ذات ذوالجلال الهى مصون دارد؛ و اين نكته اى است كه در سوره مباركه بقره بعنوان حكمت و نتيجه مترتب بر روزه ذكر شده است : لعلكم تتقون (764).
نتيجه اين كه واجبات الهى و فرمان هايى كه خداوند متعال به عنوان وظايف عبادى انسان صادر فرموده ، در حقيقت منت خدا بر بندگان است ، كه راه صحييح انتفاع و بهره ورى زندگى دنيا را به روى انسان گشوده است ؛ وگرنه با اين اعمال ناچيز مثل نماز و روزه ، نمى توان حق عبوديت و بندگى خدا را آنچنان كه شايسته است به جاى آورد.

فوايد روزه دارى
روزه از واجباتى است كه نفعش عايد خود انسان مى شود:
الجوع سحاب يمطر الحكمة و البِطنة تميت الفطنة (765).
((گرسنگى (روزه دارى ) ابرى است كه باران آن حكمت و انديشه پاك و نتيجه پرخورى زائل شدن نيروى انديشه است )).
بنابراين مستحب است انسان به هنگام افطار و تا وقت سحر از زياده روى در خوردن ، پرهيز كند.

اندرون از طعام خالى دار تا در او نور معرفت بينى
در سخنى ، لقمان به فرزندش مى گويد:
يا بُنَى اِذا امتَلاَتِ المِعدَة ، نامَتِ الفِكرَة ، و خَرِسَتِ الحِكمة و قَعَدَتِ الاعضاء عن العبادة (766).
((پسرم ! اگر شكمت همواره پر باشد، نيروى فكر و انديشه ات به خواب مى رود و مى ميرد و قدرت تفكر انسان كند مى شود و اعضاى جسمانى انسان نسبت به عبادت ناتوان مى شوند)).
بنابراين ، سرّ اين كه خداوند متعال اين امور را بر انسان واجب كرده است و در واقع منتى بر انسان گذاشته اين است كه راه و رسم صحيح زندگى را به او بياموزد و در سايه اين واجبات عبادى ، ملكه تقوا براى او حاصل شود؛ و روح او در سايه اين تقوا لطافت پيدا كند. امام صادق عليه السلام فرمودند:
ليش شى ء اضرّ لقلب المومن من كثرة الاكل ، و هى مورثة شيئين : قسوة القلب و هيجان الشهوة (767).
((يكى از مضرترين چيزها براى روح و دل انسان پرخورى است ؛ كه دو ضرر بسيار مهلك براى انسان به بار مى آرود: اول اين كه موجب سنگدلى انسان مى شود؛ و ديگر آن كه غرائز جنسى را تحريك مى كند)).
نتيجه ديگرى از روزه در خطبه شعبانيه رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم ذكر شده است كه حضرت چنين فرموده اند:
واذكروا بجوعكم و عطشكم فيه جوع يوم القيامة و عطشه (768).
((روزه بايد يادآور گرسنگى و تشنگى روزه قيامت باشد)).
گرسنگى و تشنگى در قيامت ، نتيجه بى توجهى آدمى به وظايف انسانى است . اگر كسى بتواند در سايه روزه به كمال انسانى دست يابد، على التحقيق از عوارض سخت و سنگين بى توجهى به وظايف خود مصون مانده است . بنابر فرمايش معصومين عليهم السلام يكى از راههاى تحصيل اين مصونيت ، اهتمام به عبادت از جمله روزه است .
باز در سخن ديگرى از رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم روايت شده است كه فرمودند:
اءلا اءُخبركم بشى ء ان اءِنتم فَعَلتُمُوه تباعد الشيطان منك كما تباعد المشرق من المغرب قالوا بلى قال الصوم يسودّ وجهه ... و لكل شى ء زكاة و زكاة الابدان الصيام (769).
((آيا چيزى به شما بياموزم كه شيطان از شما دور شود؛ همانگونه كه شرق و غرب از هم فاصله دارند؟ وقتى انسان موفق شود، راه شيطان را ببندد، بالطبع راه انسانيت باز خواهد شد عرض كردند: بلى يا رسول اللّه ! حضرت فرمودند: روزه ، شيطان را سياه رو مى كند. ديگر او جرات نمى كند كه به شما نزديك شود. و در ادامه سخن فرمودند: هر چيزى زكاتى دارد و زكات بدن ، روزه است )).
در سخن ديگرى از رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم نقل شده است كه فرمودند:
صوموا تصحوا(770).
((روزه بگيريد تا سالم بمانيد)).
زكات بدن تزكيه و تنزيه بدن از همه كسالت ها و ابتلاهاست . حضرت در خطبه شعبانيه مى فرمايند:
و تصدقوا على فقرائكم و مساكينكم و وقّروا كباركم وارحموا صغاركم و صلوا اءرحامكم (771).
((به فقرا و نيازمندان رسيدگى كنيد. بزرگان را احترام كنيد. كوچكترها را دست نوازش بكشيد و صله رحم كنيد)).
بعد در ادامه سخن مى فرمايند:
ايها الناس اءن اءنفسكم مرهونة باعمالكم ففكّوها باستغفاركم و ظهوركم ثقيلة من اءَوزاركم (772).
((اى مردم ! نفوس شما در گرو اعمال زشت و ناپسند است و بهترين راه براى آزادى آن ، استغفار است )).
باز درباره ماه مبارك رمضان و روزه دارى مى فرمايند:
ايها الناس من فطّر منكم صائما مومنا فى هذا الشهر كان له بذلك عند اللّه عتق نسمه و مغفرة لما مضى من ذنوبه قيل يا رسول اللّه فليس كلنا يقدر على ذلك فقال صلى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّمَّتقوا النار و لو بشقّ ثمره اتقوا النار و لو بشربة من ماء(773).
((اگر كسى در اين ماه ، مومن روزه دارى را افطار دهد، ثمره اش براى او اين است كه همه گناهان گذشته او بخشيده مى شود و ثواب آزادى يك انسان در نامه عمل او ثبت مى شود. فردى گفت : يا رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلم ! همه ما نمى توانيم اين كار را بكنيم . حضرت فرمودند: اگر توان مالى نداريد با يك عدد خرما، يا با ظرفى از آبى مومنى را افطار بدهيد)).
غرض اين است كه اين روح تربيت بشود و اين مقصود تنها با ممارست در عمل خير، و عادت به آن حاصل خواهد شد. در كلامى منسوب به اميرالمومنين عليه السلام آمده است كه فرموده اند:
العادة طبيعة ثانية غالبة (774).
((عادت به تدريج به صورت طبيعت دوم انسان درمى آيد)).
يا كلام ديگرى از امام مجتبى عليه السلام نقل شده است كه فرمودند:
ردّ المعتاد عن عادته كالمعجز(775).
انسان اگر به كار خوب يا بد عادت پيدا كند برگرداندن و منصرف كردن او از آن كار شبيه معجزه است .
بنابراين ، اگر در جامعه اى ، همه به شيوه هاى پسنديده خو بگيرند آن مكتب تربيتى موفق خواهد شد. در ادامه خطبه شعبانيه آمده است :
ايها الناس من حسّن منكم فى هذا الشهر خلقه كان له جوازا على الصراط يوم تزلُّ فيه الاقدام و من خفّف فى هذا الشهر عما ملكت يمينه خفّف اللّه عليه حسابه ... و من وصل فيه رحمه و صله اللّه برحمته يوم يلقاه (776).
((اى مردم ! سعى كنيد در اين ماه ، خلق و خوى خود را به خوبى عادت بدهيد تا در روزى كه قدم ها بر صراط مى لغزد، اين كار باعث راحتى عبور شما از صراط باشد، اگر كسى نسبت به زيردستش و ديگران كه نسبت به او عمل زشتى انجام داده اند يا كار بدى كرده اند، اغماض و گذشت كرد، خداوند هم به هنگام حساب از او مى گذرد. كسى كه در اين ماه صله رحم كند، روزى كه به ملاقات خدا مى رود، خدا هم با رحمتش از او استقبال مى كند نه با غضبش . اگر كسى در اين ماه قطع رحم كند، روزى كه او به ملاقات خدا خواهد رفت ، خداوند رحمتش را از او قطع مى كند)).
به هر حال كسى كه نسبت به والدين حقوقى بر ذمه دارد، يا بزرگى را هتك حرمت كرده و از او حلاليت نطلبيده است ، رحمى را قطع كرده و اقدام به صله رحم نكرده ، با كوله بارى از تخلفات ، چگونه مى تواند انتظار داشته باشد كه سرنوشت و تقدير شايسته اى براى او رقم زده شود؟ اين ممكن نيست مگر اين كه انسان نفس خود را بشكند و زيرپا بگذارد و همه حقوق اخلاقى را ادا كند تا به مرحله انسانيت برسد.
در مباحث قبل گفتيم كه واجبات عبادى ؛ از قبيل روزه ، نماز و... منت هاى خداوند بر بندگان است و بهترين شاهد اين مدعا فرمايش هاى امام سجاد عليه السلام در دعاى ابوحمزه ثمالى است . در بخشى از اين دعا مى فرمايند:
تهدى بكرامتك من تحب فلك الحمد على ما نقّيت من الشرك قلبى و لك الحمد على بسط لسانى اءَفَبِلسانى هذا الكالّ اءَشكرك اءَم بغاية جُهدى فى عملى اءَرضيك و ما قدر لسانى يا رب فى جنب شكرك و ما قدر عملى فى جنب نعمك و احسانك (777).
((خدايا! بر ما منت گذاشتى كه ما را هدايت كردى . خدايا! حمد و سپاس تو را كه دل هاى ما را از شرك ، پاكيزه و مطهر قرار دادى . و حمد و سپاس تو را كه زبان ما را به حمدت گشودى ، خدايا! آيا با اين زبان ناتوان ، قادر به شكر نعمت هاى تو هستيم ؟ و آيا هر چه تلاش كنيم مى توانيم در عمل تو را راضى كنيم ؟ خدايا! اين زبان ما چگونه مى تواند نعمت هاى بى حساب تو را شكر گويد و سپاس گزار باشد؟ و اعمال ما چگونه مى تواند با تفضلات و احسان تو برابرى كند؟)).
از دست و زبان كه برآيد كز عهده شكرش به درآيد
اعملوا آل داود شكرا و قليل من عبادى الشكور(778).
((اى آل داوود! شكر اين همه نعمت را به جا آوريد؛ ولى عده كمى از بندگان من شكرگزارند)).
با اين كه ما موظف به شكرگزارى هستيم ، اما خداوند در قرآن اشاره دارد كه از ميان بندگان من جمع محدودى قادر به شكر هستند؛ و اين تفخيم و تبجيل شكر، از اين باب است كه شكر نعمت ، موقوف بر شناخت نعمت است و چون ما انسان ها محاط به نعمت هاى الهى هستيم ، وفور و كثرت نعم الهى باعث غفلت شده است ؛ بنابراين ، همين كه انسان نعمتى را شناخت ، شكر به جا آورده است .
روايت شده است كه حضرت داود عليه السلام به خدا عرض كرد:
يا ربّ كيف اءشكرك ؟ و شكرى لك نعمة اخرى منك توجب علىّ الشكر لك فاءوحى اللّه تعالى اليه اذا عرفت هذا فقد شكرتنى (779).
((خدايا! چگونه مى توانم تو را شكر گويم ؟ كه شكر، نعمت ديگرى است كه خود احتياج به شكرگزارى دارد؛ خداوند به داود عليه السلام چنين وحى فرستاد: همين كه مى دانى نعمت هايى كه در اختيار تو است از آن من است شكر گزارده اى )).
شكر هم به قلب است ، هم به زبان و هم با اعضا و جوارح ؛ كه شكر با اعضا و جوارح همان اطاعت از منعم است . او فرمان داده نماز بخوان ، مى خوانيم .
فرمان داده روزه بگير، مى گيريم . به واجبات منعم عمل مى كنيم . شايد ذره اى از وظيفه را ادا كرده باشيم . امام سجاد عليه السلام مى فرمايند:
و ما قدر عملى فى جنب نعمك و احسانك (780).
((خدايا! اين اعمال ناچيز و ناقابل ما، در قبال آن همه تفضلات و عنايات تو چه ارزش دارد؟)).
تازه فايده اين اعمال به خود ما بازمى گردد. اگر در آنها نشانه اى از عشق و محبت به ذات خدا باشد، شايد اين نيت و خلوص ، به اين اعمال ناچيز ارزش بدهد؛ به خصوص كه در ميان عبادات ، روزه در زمره عباداتى است كه در آن تظاهر كمتر راه دارد. يك امر مكنون و پنهانى است و زمينه هاى عجب و ريا در آن كمتر است . در حقيقت اين عبادت را به جاى مى آورد كه پيوند و ارتباط با خدا، ايجاد كند و يا به تعبير حضرت عليه السلام در بخش ‍ ديگرى از دعاى ابوحمزه ثمالى كه مى فرمايد:
فَوَ عزَّتك لو انتَهَرتَنى ما بَرِحت من بابك و لا كففت عن تملّقك لما الهم قلبى من المعرفة بكرمك و سعة رحمتك ، الى من يذهب العبد الا الى مولاه و الى من يلجى ء المخلوق الا الى خالقه الهى لو قرنتنى بالاصفاد و منعتنى سيبك من بين الاشهاد و دللت على فضايحى عيون العباد و اءمرت بى الى النار و حلت بينى و بين الابرار ما قطعت رجائى منك و ما صرفت تاءميلى للعفو عنك و لا خرج حبك من قلبى (781).
((خدايا! به عزتت سوگند اگر مرا از در خانه ات برانى ، رفتنى نيستم و از تملق تو دست نمى كشم ؛ چون به دلم الهام شده و كرم تو و پهناورى رحمتت را مى شناسم . خدايا! بنده به جز در خانه مولايش كجا مى تواند برود؟ و مخلوق جز به سوى خالقش به كجا پناه برد؟ خدايا! اگر با زنجيرها در بندم كنى ، و لطفت را از من دريغ ورزى و ديدگان بندگانت را به رسوايى ام راهنمايى كنى و دستور دهى به آتشم اندازند و ميان من و نيكان حائل شوى ، اميدم را از تو برنگيرم و آرزويم از گذشتت را برنگردانم و مهر تو از قلب من خارج نگردد)).
اگر عمل اينگونه شد، ديگر جايى براى تظاهر و ريا و خودنمايى نمى ماند. با اين اعمال ناچيز ديگر عجب و غرور، انسان را فرانمى گيرد؛ مى داند كه اين اعمال در مقابل حتى يك نعمت از نعمت هاى الهى ناچيز است . در اين حالت انسان با خود مى گويد: من عملى نمى بينم ، بلكه آنچه من انجام مى دهم تلاشى براى نزديكى به تو است . براى همين ، از آنچه كه انجام مى دهم لذت مى برم كه شايد تو را راضى كنم . اگر عمل من بتواند سركشى هاى نفسم را از بين ببرد و فاصله ها را از ميان بردارد، آن وقت ارزش ‍ پيدا مى كند.
بينى و بينك انى ينازعنى فارفع بفضلك انى من البين
((خدايا! بين من و تو، من فاصله افتاده ام و به جنگ درآمده ام . خدايا! به فضل خود اين من را از ميان بردار)).
ميان عاشق و معشوق هيچ حايل نيست تو خود حجاب خودى ، حافظ از ميان برخيز
اگر اين حجاب و انانيت را از ميان برداشت ، آن وقت است كه قرآن مى فرمايد:
و ربطنا على قلوبهم اذ قاموا ربنا رب السماوات و الارض لن ندعوا من دونه الها لقد قلنا اذا شططا(782).
((و دل هايشان را محكم ساختيم در آن موقع كه قيام كردند و گفتند: پروردگار ما، پروردگار آسمان ها و زمين است ؛ هرگز غير او معبودى را نمى خوانيم ؛ كه اگر چنين كنيم ، سخنى به گزاف گفته ايم )).
اين كلام ، كلام اصحاب كهف است . قرآن درباره آنها مى گويد:

 

Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved
logo