شهید آوینی

 

 

نَحنُ نَقُصُّ عليكَ نَبَاءَهم بالحقِّ انَّهم فِتيَة آمنوا بربِّهم و زِدنَاهُم هدى (783).
((ما داستان آنان را به حق براى تو بازگو مى كنيم ؛ آنها جوانانى بودند كه به پروردگارشان ايمان آوردند و ما بر هدايتشان افزوديم )).
گروه جوانى بودند كه ثروت داشتند، قدرت داشتند، همه تنعمات دنيوى در اختيارشان بود. آنها را رها كردند و همه را زير پا گذاشتند. آن وقت خود عليه خويشتن برخاستند و گفتند كه خداى ما خداوند آسمانها و زمين است و در آن وقت ما دل هاى آنان را محكم ساختيم و دستشان را گرفتيم ؛ چرا كه خود را فراموش و رها كردند؛ آن گاه خود را يافتند. تازه بعد از سيصدواندى سال كه زنده شدند، مجددا از خدا، لقاءاللّه را مطالبه كردند. اينها كسانى اند كه درباره آنها گفته شد: انهم فرشيّون و بقلوبهم عرشيّون (784). درست است ، در اين عالم خاكى زندگى مى كنند اما از اين عالم نيستند.


هر آن كاو ديده بگشايد بر او، چشم از جهان بندد

 مخوانم ز آن قد و طلعت به سوى طوبى و جنت

ز جان يكسر بريد آن كس كه دل بر جان جان بندد

 بلى جايى كه او باشد، كه دل بر اين و آن بندد؟

 

اگر واقعا بهشت و آخرت را مى طلبد، از آن روست كه بهشت ، بهشت و منزلگه اوست ؛ خداوند درباره اين بندگان مى فرمايد:
فادخلى فى عبادى ؛ و ادخلى جنَّتى (785).
((پس در سلك و گروه بندگانم درآى ؛ و در بهشتم وارد شو)).
اين جا عبادى با (ياى ) نسبت امده است ، در جاى ديگر هم همين عبارت با تعبير (عبادك )، آمده است ؛ آن جا كه شيطان قسم مى خورد:
فبعزتك لاغوينهم اجمعين # الا عبادك منهم المخلصين (786).
((به عزتت سوگند، همه آنان را گمراه خواهم كرد، مگر بندگان خالص تو را)).
در تعبير رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم نيز هست كه شيطان پنهانى مى آيد: ان الشيطان ليجرى من ابن آدم مجرى الدّم (787) پنهانى وارد مى شود و همه را وسوسه مى كند خداوند مى فرمايد:
ان عبادى ليس لك عليهم سلطان (788).
((هرگز تو بر بندگان خالص من تسلط و غلبه نمى يابى )).
اگر بنده خالص مورد رحمت خاص خدا قرار گرفت ، در جنت الهى ، خدا منزلگاه خاصى براى او مقرر مى فرمايد. آن وقت او هم طالب بهشت است و هم طالب لقاء اللّه است .
خلاصه روزه بايد اين چنين تاثير كند كه دل و فكر انسان را، متحول كند و اين دل ، ذهن و فكر را مصفا و منزه سازد كه در آرزو و اشتياق خدا باشد.

ارزش ماه مبارك رمضان
آنچه درباره مطلق روزه بيان كرديم ، ارزش و آثار مترتب بر آن بود؛ ولى روزه ماه مبارك رمضان امتياز و ويژگى هاى خاصى دارد كه هم اين ماه و هم روزه اش با ساير ماه ها و ايام سال تفاوت مى كند. سر اين مطلب را امام عسكرى عليه السلام به نقل از پيامبر صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم بيان فرموده اند:
انَّ للّه خيارا مِن كلّ ما خلقه فلَهُ مِنَ البِقاع خيَار و له من الليالى و الايام خيار و له مِنَ الشُّهور خيار و له من عبادهِ خيار و له من خيارهم خيار... و اما خيارُهُ من الليالى فَلَيالى الجُمَعِ و ليلةُ النصف من شعبان و ليلة القدر و ليلَتَاالعيد... و اءَمّا خياره من الشهور فرَجَب و شعبان و شهرُ رمضان ... و انَّ اللّه عزَّ وَ جَلّ يُنزِلُ فى شهر رمضان من الرحمة اءَلف ضِعفِ ما يُنزِلُ فى سائر الشهور(789).
((خداوند از آنچه كه خلق فرموده است مواردى را ممتاز و انتخاب كرده است ؛ هم از مكان ها و سرزمين ها، ممتاز و منتخب دارد، هم از ميان شب و روز، هم از ميان ماه ها و هم از ميان بندگان . آنچه كه از ميان مكان ها برگزيده است سرزمين مكه ، مدينه و بيت المقدس است ؛ و آنچه كه از ميان شب هاى سال انتخاب فرموده ، شب هاى جمعه ، شب نيمه شعبان ، ليلة القدر، شب هاى عيد فطر و عيد قربان است ؛ و از ميان ماه هاى سال ، ماه برگزيده ، ماه رجب ، شعبان و ماه مبارك رمضان است ، خداوند در ماه مبارك رمضان ، رحمت واسعه اش را چند برابر ساير ماه ها نازل مى كند)).
در خطبه معروفى كه پيامبر صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم در آستانه ماه مبارك رمضان بيان فرموده اند، آمده است :
ايُّها الناس انّ اءبواب الجنان فى هذا الشهر مفتّحة فاساءَلوا ربكم اءَن لا يُغَلِّقا عنك و ابواب النّيران مغلّقة فاساءَلوا ربكم اءَن لا يُفَتِّحَهَا عليكم و الشياطين مغلولة فاساءَلوا ربّكم اءَن لا يُسَلِّطُها عليكم (790).
((در اين ماه ، درهاى بهشت بر روى بندگان خدا باز است . از خدا بخواهيد كه اين درهاى گشوده رحمتش از ابواب بهشت را به روى شما نبندد. درهاى جهنم به روى شما بسته است . از خدا بخواهيد كه هيچ گاه اين درها گشوده نشود. دست هاى شياطين در اين ماه بسته است و به زنجير كشيده شده اند و قدرت فريبندگى و وسوسه مومنان از آنها سلب شده است . از خدا بخواهيد كه هيچ گاه شياطين را بر شما مسلط نكند)).
خلاصه اين ماه به دليل همان ويژگى و انتخاب ذات اقدس الهى ، ماه برگزيده خداست ؛ و اينها امتيازاتى است كه خالق آسمان و زمين ، زمان و مكان ، روز و شب براى آفريدگانش قرار داده و به نام ماه خود نام گذارى كرده و بندگانش را به ميهمانى خود دعوت كرده است . در ادامه سخن ، رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم مى فرمايند:
هو شهر دُعيتم فيه الى ضيافة اللّه (791).
((اين ماه ، ماهى است كه شما به مهمانى خدا دعوت شده ايد)).
اين مهمانى ، بسيار كم مؤ نه و فوق العاده پرفايده است . جوانان ، در حدى است كه مى توانند از فرصت استفاده كنند. در شرايطى هستند كه قدرت عبادت دارند؛ آمادگى و صفاى روح و پاكيزگى آنها از آلودگى هاى دنيا، بيشتر از ساير سنين است . براى آنان كه به عبادت از منظر تجارت هم نگاه مى كنند، يك تجارت بسيار پرفايده است .
حضرت اميرالمومنين عليه السلام مى فرمايند:
صبروا اياما قصيرة اءَعقَبَتهم راحة طويلة تجارة مربحة يسّرها لهم ربهم اءرادتهم الدنيا فلم يريدوها و اءَسَرَتهم ففَدَوا انفسهم منها(792).
((چه تجارت بسيار پرسودى است كه خداوند آن را ميسر فرموده است ؛ آنها ايام كوتاهى از سال را بر عبادت و طاعت خدا با فرمانبردارى صبر مى كنند؛ در عوض ، آسايش و آرامش ابدى را براى خود تدارك مى بيند. دنيا به آنها رو كرد، اما آنها دنيا را رها كردند؛ دنيا آنها را به اسارت گرفت ، اما آنها فديه دادند و خود را از اسارت نجات دادند، بهايى كه براى نجات از اسارت پرداختند، جان هايشان بود)).

بهترين كارها در ماه رمضان
در ادامه خطبه شعبانيه ، اميرالمومنين عليه السلام برخاست و عرض كرد:
يا رسول اللّه ما اءفضل الاعمال فى هذا الشهر؟ فقال : يا اباالحسن ! اءفضل الاعمال فى هذا الشهر الورع عن محارم اللّه (793).
((در اين ماه چه عملى از همه كارها پرفضيلت تر است ؟ حضرت فرمودند:
پرفضيلت ترين عمل تورع و پرهيز از گناهان است )).
روزه ، عبادتى است كه جنبه نهى در آن غلبه دارد؛ غذا نخور، آب نخور، فعاليت جنسى نداشته باش ، چشم و گوش را ببند، دست و پايت را مهار كن ، از همه مهمتر، دل و قلبت را رها مكن و در اختيار داشته باش . امام صادق عليه السلام مى فرمايند:
فاذا صمت فَانوِ بصومك كفّ النفس عن الشهوات و قطع الهمة عن خطوات الشياطين و اءَنزل نفسك منزلةَ المرضى لا تشتهى طعاما و لا شرابا و توقع فى كل لحظة شفاءك من مرض الذنوب و طهر باطنك من كل كدر و غفلة و ظلمة يقطعك عن معنى الاخلاص لوجه اللّه (794).
((وقتى روزه مى گيرى ، در درجه اول نيتت اين باشد كه نفس خود را از غلتيدن در دام شهوات محافظت كنى ؛ و دوم اين كه سعى كن كه پيوند خود را با راه هاى انحرافى شيطان قطع كنى ؛ خود را مانند مريضى تربيت كن كه وقتى غذا مى بيند، طعام و شراب مى بيند، از اين غذا تنفر دارد. تو نيز بايد نسبت به گناه نفرت پيدا كنى و اگر چنين كردى ، منتظر باشى كه خداوند تو را از امراض و آلودگى هاى گناهان ، پاك مى كند و شفا مى دهد. و آن گاه باطنت را از دروغ ، تيرگى ، غفلت و تاريكى پاك گردان كه ارتباط تو را با خلوص للّه قطع مى كند)).
انسان روزه دار بايد بتواند در سايه روزه اين مرتبه را كسب كند؛ و به اين مرتبه از پاكيزگى نفس راه پيدا كند؛ اگر به اين مرتبه رسيد آن سرور و فرحى كه وعده داده شده كه للصائم فرحتان فرحة افطاره و فرحة عند لقاء ربه (795)براى او حاصل خواهد شد. خداوند مى فرمايد:
قل بفضل اللّه و برحمته فبذلك فليفرحوا(796).
((بگو چون خدا تفضل كرد و به ما اين امكان را داد كه از او اطاعت بكنيم جاى سرور دارد)).
چون اطاعت الهى ، توفيق او را مى طلبد؛ خدا اين توفيق را به ما عنايت كرد و در سايه توفيق او راه تقرب را پيموديم . اين وعده فرح و سرور را رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم نيز به روزه دار مى فرمايند و كلامشان نيز برگرفته از قرآن است كه درباره شهدا مى فرمايد:
بل اءحياء عند ربهم يرزقون # فرحين بما آتاهم اللّه من فضله و يستبشرون بالَّذين بلم يلحقوا بهم (797).
((شهدا زنده اند و نزد خدا روزى داده مى شوند. نسبت به تفضلات الهى مسرور و خوشحالند و به خاطر كسانى كه هنوز به آنها ملحق نشده اند خوشوقتند)).
همان گونه كه شهدا مسرورند كه شهيدند، چون با جانشان معامله كردند، روزه دار هم مسرور است ؛ چون از جان مايه گذاشته و تمنيات نفسانى ، غرائز شهوانى و وسوسه هاى شيطانى را زير پا نهاده است و به تعبير اميرالمومنين عليه السلام در خطبه همام فرموده اند:
اءَرادتهم الدنيا فلم يريدوها و اءَسَرَتهم فَفِدوا اءَنفسهم منها(798).
((دنيا، در آغاز، انسان هاى مومن را به اسارت گرفت ، اما آنها از جان مايه گذاشته ، خود را رها كردند)).
همه اسير دنيا مى شوند؛ اما بعضى در قيد اسارت باقى مى مانند و بعضى از جان مايه مى گذارند و خود را از اسارت نجات مى دهند. شهيد، از اسارت دنيا نجات پيدا كرده است . انسان متقى و مومن نيز كه مطيع فرمان الهى است و روزه حقيقى مى گيرد و نماز حقيقى مى خواند، از جان مايه گذاشته و از اسارت دنيا رها شده است .

اول قدم از عشق سرانداختن است جان باختن است و با بلا ساختن است
 

بلكه به تعبيرى بالاتر، حتى بلا را دوست داشتن است :

يكى درد و يكى درمان پسندد

من از درمان و درد و وصل و هجران

يكى وصل و يكى هجران پسندد

پسندم آنچه را جانان پسندد

وقتى به ابراهيم خليل الرحمان عليه السلام فرمان داده شد كه فرزند دلبندت را بايد ذبح كنى ، او اين امر را به اسماعيل ابلاغ مى كند كه :
انِّى اءَرى فى المنام اءَنّى اءَذبحك فانظر ماذا ترى قال يا اءَبَتِ افعل ما تؤ مر ستجدنى انشاءاللّه من الصابرين # فلما اءَسلَما و تلَّه للجبين # و ناديناه اءَن يا ابراهيم # قد صدَّقت الرّؤ يا(799).
((پسرم ! من در خواب ديدم كه تو را ذبح مى كنم ، نظر تو چيست ؟ گفت : پدر! هر چه دستور دارى اجرا كن ، به خواست خودا مرا از صابران خواهى يافت . هنگامى كه هر دو تسليم شدند و ابراهيم جبين او را بر خاك نهاد، او را ندا داديم كه : اى ابراهيم ! آن رؤ يا را تحقق بخشيدى )).
حضرت اسماعيل عليه السلام هم كه در حقيقت نفس خود را كشته و بر اميال خود مسلط است ، در جواب پدر مى گويد: پدر درنگ نكن و فرمان خدا را اجرا كن . قرآن اين قصه را جالب نقل مى كند. وقتى ما اين تسليم را در ابراهيم و فرزندش ديديم ؛ ذبح عظيمى را فداى او كرديم . يعنى اى ابراهيم ! اى اسماعيل ! راست گفتيد كه خواسته شما خواسته من است . واقعا مستغرق در حب ماييد. آنچه را كه ما مى پذيريم ، همان صدق و راستى و خلوص است :
اءَلا للّه الدين الخالص (800).
((آگاه باشيد كه دين خالص از آن خداست )).
وقتى خدا اين تسليم را در آنها ديد آن وقت فرمود:
و فديناه بذبح عظيم (801).
((ما ذبح عظميمى را فداى او كرديم )).
ملاك ، كشتن اسماعيل نبود؛ ملاك ، امتحان ابراهيم و اسماعيل بود كه آيا واقعا در مدعاى خود صادقند و خدا را به عنوان محبوب و معشوق مى خواهند؟ اگر انسان به اين مرتبه برسد، انجام فرايض نه تنها براى او وزر نخواهد بود و سنگينى نخواهد داشت ، بلكه اين فرايض براى او يك نعمت و تفضل از جانب خدا خواهد بود. عبد خاضع و مشتاق ، كسى است كه از محبوب راه وصل و قرب را گدايى كند.
در مناجات خمس عشر، مناجات المفتقرين امام سجاد عليه السلام به خدا اينگونه عرض مى كند:
الهى ... غلّتى لا يبرّدها الا وصلك و لوعتى لا يطفيها الا لقاؤ ك و شوقى اليك لا يبلّه الا النظر الى وجهك و قرارى لا يقرّ دون دنوّى منك و لهفتى لا يردّها الا روحك و سقمى لا يشفيه الا طبّك و غمّى لا يزيله الا قربك ... فيا منتهى اءمل الاملين و يا غاية سؤ ل السائلين و يا اءَقصى طلبة الطالبين (802).
((خدايا! اين سوز سينه ام جز با وصال تو خنك نمى شود. خدايا! اين سوزش دل من جز با ديدن تو خاموش نمى شود. خدايا! اين شور و اشتياق من جز با نظر به جلوه تو سيراب نمى گردد. خدايا! التهاب و بى قرارى من آرامش نمى پذيرد و جز با نزديكى به تو. خدايا! اين حزن و اين ناله و استغاثه من ساكت نمى شود، مگر روح و ريحان تو بر دل بتابد. خدايا! بيمارى و درد و كسالت من جز با طبابت تو شفا پيدا نمى كند. خدايا! اين غم ، اندوه و درد من زائل نمى شود و از بين نمى رود؛ جز اين كه به وصال تو و قرب تو دست يابم . اى منتهاى آرزوى همه آرزومندان و اى منتهاى همه گدايان و طلب كنندگان ! و اى بالاترين مطلب جويندگان )).
گر طبيبانه بيايى به سر بالينم به دو عالم ندهم لذت بيمارى را
خدايا! تو مطلوبى و من بر وصل تو فرمانبردارم و تو را شاكر و سپاس گزارم كه راه وصل و قرب خود و راه رسيدن به خويش را نشان دادى ، فرايضى مانند نماز و روزه و ساير امور عبادى بيان فرموده اى و اين راه را براى ما گشوده اى .

12 - حق صدقه

و اءَمَّا حَقُّ الصدقة فاءَن تعلم اءَنّها ذُخرُك عند ربك و وديعتك الّتى لا تحتاج الى الاشهاد فاذا علمت ذلك كنت بما استودعته سرّا اءَوثَقَ بما استودعته علانية و كنت جديرا اءَن تكون اءَسرَرت اليه اءَمرا اءَعلَنتَهُ و كان الامر بينك و بينه فيها سرا على كل حال و لم تستظهر عليه فيما استودعته منّا اِشهاد الاسماع و الابصار عليه بها كانها اءَوثق فى نفسك لا كانَّك لا تثق به فى تادية وديعتك اليك ثم لم تمتَنَّ بها على اءَحد لانّها لك فاذا امتننت بها لم تاءمن اءَن تكون بها مثل تهجين حالك منها الى من مننت بها عليه لان فى ذلك دليلا على اءَنَّك تُرِد نفسك بها و لو اءَردت نفسك بها لم تمتنّ بها على احد و لا قوة الا باللّه .
((و اَمَّا حَق صدقه آن است كه بدانى ذخيره توست نزد پروردگارت ؛ و سپرده اى ، كه نياز به شاهد و گواه گرفتن ندارد. چون اين را دانستى اعتماد و اطمينانت به آنچه در نهان به امانت مى سپارى بيشتر است تا از آنچه آشكار مى دهى ؛ و شايسته است كه اين كار سرّ و رازى باشد ميان تو و خداى تو؛ و هيچ كس را بر آن آگاه ننمايى . و گوش ها و ديده هاى ديگران را به دليل اين كه بدانها بيشتر اعتماد دارى پشتوانه عمل خود قرار ندهى ؛ نه از آن رو كه از سپرده گذاريت نزد خدا مطمئن نيستى ، براى اين كه مى دانى صدقه بلاها و امراض را از تو دور مى كند و در آخرت تو را از آتش و عذاب مى رهاند. همچنين در پرداخت صدقه بر هيچ كس منت نگذار، كه اين كار فقط به نفع توست ؛ و اگر چنين كردى خود را از گرفتارى به سرنوشت آن شخص كه بر او منت نهاده اى ايمن مدان ؛ زيرا تو با اين كار نشان داده اى كه به دنبال منفعت خود بوده اى وگرنه هرگز بر كسى منت نمى نهادى )).
دوازدهمين حق ذكرشده در رساله حقوق امام سجاد عليه السلام و سومين حق از حقوق افعال كه در اين رساله مباركه ذكر شده است ((حق صدقه )) است .

زكات ، حق واجب الهى
عنوان صدقه در لسان شرع مقدس ؛ اعم از قرآن و روايات ؛ هم بر حقوق واجب مالى اطلاق مى شود، هم بر تبرّعات (انفاق ها و اعانات مستحبى )؛ به همه اين موارد صدقه گفته مى شود. بنابراين لازم است كه اول درباره حقوق واجبى كه به آنها صدقه گفته مى شود مقدار بيشترى بحث كنيم كه نمونه آن زكات است .
بُنِى الاسلام على خمس على الصلاة و الزكاة و الحج و الصوم و الولاية (803).
((اسلام بر پنج چيز بنيان نهاده شده است : نماز، زكات ، حج ، روزه و ولايت اهل بيت عليهم السلام )).
همان طور كه يكى از اركان دين نماز است ، از اركان ديگر آن زكات است كه بسيارى از موارد در قرآن كريم و يا در روايات هر كجا يادى از نماز شده ، در كنارش زكات نيز مطرح است اءقيموا الصلاة و آتوا الزكاة (804) حتى در بعضى از موارد زكات بر نماز مقدم شده است . با همه اهميتى كه شرع مقدس براى نماز قائل است و نماز را به عنوان ستون خيمه دين تلقى كرده ، در عين حال زكات را مقدم كرده است .
در سوره مباركه اعلى مى خوانيم :
قد اءَفلح من تزكى # و ذَكَرَ اسمَ ربه فصلى (805).
((به يقين كسى كه پاكى جست و خود را تزكيه كرد، رستگار شد، و آن كه نام پروردگارش را ياد كرد؛ سپس نماز خواند)).
در سوره مباركه توبه با تعبيرى كه در قرآن كمتر مشابه دارد نسبت به مانع زكات و كسى كه اين حق مهم الهى را ادا نمى كند تحذير شده است :
والَّذين يكنزون الذَّهَبِ و الفضَّةِ و لا ينفقونها فى سبيل اللّه فبشّرهم بعذاب اءليم (806).
((كسانى كه طلا و نقره و سرمايه ها را پنهان مى كنند و در راه خدا انفاق نمى كنند، آنها را به عذابى دردناك بشارت بده )).
امام باق عليه السلام فرمودند:
انّ اللّه عزَّ وَ جَلّ قرن الزكاة بالصلاة ... فمن اءقام الصلاة و لم يؤ ت الزكاة لم يقم الصلاة (807).
((خدا زكات و نماز را قرين هم قرار داده و كسى كه نماز بخواند و زكات مالش را ندهد؛ درست مثل اين است كه نماز هم نخوانده باشد)).
در بعضى از روايات بر اين مطلب تصريح شده است كه مانع الزكات كسى كه اين حق را ادا نمى كند از دايره دين و ايمان خارج است .
مَن مَنَعَ قِيرَاطا مِنَ الزَّكاة فَلَيسَ بِمُؤ من و لا مسلم (808).
((كسى كه يك قيراط از زكات را نپردازد نه شيعه است و نه مسلمان )).

اثر وضعى عدم پرداخت زكات
علاوه بر همه اينها، نپرداختن زكات يك اثر وضعى هم براى شخصى كه اين حق را ادا نمى كند دارد. روايت صحيحى است از امام صادق عليه السلام كه مى فرمايند:
ما مِن عَبد يَمنَعُ دِرهَما فى حَقِّهِ اِلا اءَنفَقَ اثنَينِ فى غَيرِحَقِّهَ و ما رجل يَمنَعُ حقّا مِن مالِهِ اِلا طوّقهُ اللّه عزَّوَجَلّ بِهِ حَيَّة من نار يوم القيامة (809).
((كسى كه يك درهم از حقوق واجبه الهى را نپردازد، او دو برابر آن را در غيرحق مصرف مى كند. اگر كسى يك درهم از حقوق الهى را نپردازد، خداوند در قيامت طوقى از آتش به گردن او مى اندازد)).
يعنى علاوه بر عذاب اخروى اثر وضعى اش اين است كه وقتى حقى را كه خدا مقرر كرده نپرداخت ، الزاما بايد همان مقدار به اضعاف مضاعف در مسير ديگرى هدر بدهد. درباره اثر وضعى اجتماعى آن رسول اكرم صلى اللّه عليه و اله و سلم مى فرمايند:
اذا مُنِعتِ الزكاة مَنَعَتِ الارض بركاتها(810).
((وقتى افراد نسبت به اداى زكات و حقوق ماليشان ، امتناع كردند، زمين هم از عرضه بركاتش امتناع خواهد كرد)).
يعنى ديگر بركت از روى زمين برداشته مى شود و فقر عمومى به صورت يك بليّه الهى چنگ و دندان نشان مى دهد. امام صادق عليه السلام فرمودند:
انّ اللّه فَرَضَ لِلفُقَراءِ فى مال الاغنياء ما يَسَعُهُم و لو علم اَنَّ ذلك لا يسعهم لَزَادَهُم ... و لو اَنَّ النَّاسَ اَدَّوا حُقوقَهم لكانوا عائشين بخير(811).
خدا مى داند كه اين مقدار از زكات مشكل فقراى مسلمين را حل مى كند و اگر خدا مى دانست كه اين مقدرا مشكل گشا نيست ، يقينا اضافه فرموده بود. پس اگر اغنيا، حقوق واجب مالى خود را ادا كنند، نتيجه اين است كه همه انسان ها در خير و سعادت زندگى مى كنند.

ثمرات پرداختن زكات
همان گونه كه نپرداختن زكات موجب منع بركات الهى مى شود، تاءديه زكات و اداى حقوق واجب مالى ، موجب رونق ، بركت و رحمت الهى مى شود. امام هفتم موسى ابن جعفر عليهم السلام فرمودند:
حصّنوا اءموالكم بالزكاة (812).
((اموال خود را به وسيله زكات از نابود شدن حفظ كنيد)).
با اين بيان يك بخش از فرمايش امام سجاد عليه السلام روشن مى شود كه فرمودند:
(( و نعلم انّها تدفع البلايا و الاسقام عنك فى الدنيا و تدفع عنك النار فى الاخرة ))
بدان كه زكات هم بلاهاى دنيوى را از او دفع مى كند هم عذاب اخروى ؛ بنابراين در فرمايشى از امام صادق عليه السلام آمده است كه :
و حقيق على اللّه تبارك و تعالى اءن يمنع رحمته ممّن منع حق اللّه مِن ماله ، و اقسم و قال : والَّذى خلق الخلق ، و بسط الرزق ، انه ما ضاع مال فى برّ اءو بحر، الا بترك الزكوة (813).
((قطعا شايسته خداست رحمتش را از كسانى كه حقوق واجب مالى خود را ادا نمى كنند دريغ كند؛ قسم به خدايى كه همه آفريده ها را خلق كرد و روزى آنها را تقسيم فرمود، هيچ مالى در خشكى و دريا از بين نمى رود، مگر اين كه در كنارش زكات تعطيل شده باشد)).
پرداختن صدقه در دنيا بلاها را و در آخرت آتش را از تو دفع مى كند. در فرمايشى از رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم وارد شده است كه فرمودند:
داوُوا مَرضَاكُم بالصدقة و حَصِّنوا اءَموالكم بالزكاة (814).
((بيمارانتان را با صدقه درمان كنيد؛ و با اداى زكات اموال خود را حفاظت نماييد)).
ملاحظه مى فرماييد كه در اين روايت پيامبر اسلام صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم زكات را موجب درمان بيماريها و حفظ اموال مى داند.
در سخن ديگرى حضرت اميرالمومنين عليه السلام فرمودند:
ثم انّ الزكاة جُعِلَت مع الصلاة قُربانا لاَهلِ الاسلام فمَن اَعطاها طيِّبَ النَّفس بها فانَّها تجعل له كفّارة و من النار حجازا و وقاية (815).
((نماز و زكات همراه با هم ، موجب تقرب و ارتقاى مقام معنوى است و آن كسى كه با طيب نفس زكات اعطا كند هم كفاره اعمال و گناهان اوست و هم موجب حفاظت او از عذاب اخروى )).
ابى بصير از روات مورد اعتماد امام صادق عليه السلام است عرض مى كند كه خدمت امام عليه السلام بودم ، حضرت فرمودند:
من منع الزكاة ساءَل الرّجعه عند الموت و هو قول اللّه عزَّ وَ جَلّ ((ربّ ارجعون # لَعَلِّى اءَعمَلَ صالحا فيما تركت (816)))(817).
((كسى كه در پرداخت زكات مال و حقوق مالى خود مسامحه مى كند، از كسانى است كه موقعى كه اجل فرا مى رسد و پيك مرگ مى آيد، تقاضاى برگشت به دنيا مى كند يعنى همان وقت احساس مى كند و مى فهمد كه چه خطايى مرتكب شده است و قرآن از زبان اين شخص نقل مى كند: خدايا مرا بازگردان تا گذشته را جبران كنم )).

پيامدهاى بخل ورزيدن
خلاصه كسى كه در پرداختن حقوق مالى به فرمان الهى گردن نهاد، از نظر معارف و اخلاق دينى ، مبتلا به بخل و صفت ناپسند شحّ نخواهد شد. حضرت موسى بن جعفر عليهماالسلام فرمودند:
البخيل من بخل بما افترض اللّه عليه (818).
((انسانى كه نسبت به اداى واجبات كوتاهى كند، مصداق حقيقى بخيل است )).
بخيل و شحيح كسى است كه مَن مَنَعَ حَقّ اللّه و اَنفَقَ فى غير حَقّ اللّه (819) آنجايى كه وظيفه دارد، عمل نمى كند؛ و آن جا كه موظف نيست ، پول خود را هدر مى دهد؛ و اين موجب هلاكت و سقوط ارزش ‍ انسانى است .
در روايتى از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه فرمودند:
ما فرض اللّه على هذه الامة شيئا اءَشدّ عليهم من الزكاة و فيها تهلك عامّتهم (820).
يكى از واجبات الزامى كه عمل نكردن به آن موجب عوارض شديدى است ، زكات است . بسيارى از امت در امر زكات هلاك شدند؛ يعنى به خاطر نپرداختن و ادا نكردن اين حق واجب الهى خود را گرفتار عوارض ‍ دنيوى و اخرى كردند.
بنابراين خداوند متعال حقوق واجب ، اعم از زكات و خمس و... را در اموال انسان مقرر فرموده تا مثل ساير واجبات نسبت به اداى آن اهتمام داشته باشد؛ اين نكته به خصوص براى خانم ها كه معمولا متكفل خرج خانه و تدبير امور زندگى هستند، بايد مورد توجه باشد كه آنچه از خرج سال اضافه مى آيد، به آن خمس تعلق مى گيرد؛ و همچنين به طلاهايى كه به حد نصاب رسيده ، در بازار قابل معامله باشد زكات تعلق مى گيرد. بنابراين بايد براى تطهير اموالشان به موقع اقدام كنند. صرف نظر از مسائل ظاهرى مثل دستگيرى فقرا، رسيدگى به نيازمندان و محتاجان كه مسائل فرعى فقهى آنها در رساله هاى عمليه ذكر شده است و حتما براى آگاهى بيشتر لازم است انسان مومن به اين رساله ها و مسائل حقوق مالى مراجعه كند اسرار و دلايلى هم در جعل اين حكم قرار دارد كه مثل همان اسرارى است كه در نماز و روزه به بعضى از آنها اشاره شد.

اسرار وجوب زكات
در اين جا به برخى از اسرار زكات نيز به صورت اجمال اشاره مى كنيم :
نخست اين كه خداوند زكات را قرار داده است تا تعلق انسان را به ماديات و عوارض دنيا كم كند اين نكته قابل توجهى است كه در سوره مباركه توبه نيز خداوند متعال به آن اشاره مى فرمايد:
قل ان كان آباؤ كم و اءبناؤ كم و اخوانكم و اءَزواجكم و عشيرتكم و اءموال اقتَرَفتُموها و تِجَارَة تَخشَونَ كَسادُها و مَساكِن تَرضَونَها اءَحبّ اليكم من اللّه و رسوله و جهاد فى سبيله فتربّصوا حتى ياءتى اللّه باءمره و اللّه لا يهدى القوم الفاسقين (821).
((اگر پدران ، فرزندان ، برادران ، همسران و طايفه شما، و اموالى كه به دست آورده ايد، و تجارتى كه از كسادشدنش مى ترسيد، و خانه هايى كه به آن علاقه داريد، در نظرتان از خداوند و پيامبرش و جهاددر راهش محبوب تر است در انتظار اين باشيد كه خداوند عذابش را بر شما نازل كند! و خداوند جمعيت نافرمانبردار را هدايت نمى كند)).
اينگونه نباشد كه محبت پدر، فرزند، زن ، برادران ، اقوام و خويشان و محبت و علاقه به مال و اندوخته كسب و تجارت و مسكن و ماءوا، بيش از محبت خدا و فرمان هاى او باشد. اگر تعلق انسان به اين امور بيشتر از تعلق به خدا و فرمانش باشد، بايد مهياى عذاب الهى بشود؛ يعنى انسان بايد دل و ذهن و انديشه خود را طورى تربيت و تنزيه كند كه علقه و پيوند او با خدا و دستورات الهى مستحكم و بقيه امور از فرعيات زندگى او باشد، بنابراين گذشتن از مال ، امتحانى براى صدقه ادعاى دوستى و محبت به خداست كه :
ان اللّه اشترى من المومنين اءنفسهم و اءموالهم باءنّ لهم الجنّة (822).
((خدا با انسان معامله مى كند؛ جان و مال انسان را مى خرد و در مقابل آن ، بهشت را به او ارزانى مى كند)).
بر همين اساس مى توانيم مراتب و درجات اميانى و صدق مدعاى مومنان را در دوستى و خلوص بسنجيم . وقتى سخن از بذل مال است گرچه به مقدار اندك ، به هيچ قيمت در خود چنين آمادگى را نمى بيند؛ اينها همان گروهى اند كه مشمول آن آيه كريمه اند كه مى فرمايد اگر پدر و مادر، زن و فرزند، مال و ثروت و خانه و منزل ، پيش شما محبوب تر از خدا و فرمان خداست فتربصوا حتى ياءتى اللّه بامره (823) جاى اين است كه اين انسان به انتظار عذاب الهى باشد. گاه اين عذاب خيلى سريع است و در دنيا دامن انسان را مى گيرد، و گاهى اين عذاب گريبانگير او مى شود.
گروهى فقط در حد اداى حداقل حقوق واجب ، خود را آماده مى بينند؛ يعنى منفعت انفاق و بذل مال را درنيافته اند، چون دستورى رسيده و از تخلف دستور خدا مى ترسند، حداقل واجبى را كه به عهده ايشان گذاشته شده است ادا مى كنند. علاوه بر اداى حقوق واجب در خيلى از امور مشاركت مى كنند. اما يك دسته ديگرند كه واقعا در ادعاى دوستى و عشق به خدا راستگو و صادقند. هيچ اندوخته و ذخيره اى را بهتر از اندوختن نزد خدا نمى دانند. امام سجاد عليه السلام مى فرمايند:
و اءن تعلم انّها ذخرك عند ربك .
((ذخيره و گنجينه اى است كه تو نزد خدا مى سپارى )).
در قرآن كريم چنين آمده است كه :
ما عندكم ينفد و ما عند اللّه باق (824).
((آنچه نزد شماست فانى مى شود؛ اما آنچه نزد خداست باقى است )).
آنچه كه انسان نزد خدا مى سپارد باقى و مستدام و آنچه كه براى خود نگه مى دارد فانى و نابود مى شود. با رفتن او آنها هم از دست مى رود؛ ولى آنچه كه باقى مى ماند آن چيزى است كه به عنوان ذخيره و وديعه نزد خدا سپرده است ؛ و چه وديعه اى بالاتر از اين است كه انسان آنچه را كه خدا به او فرمان داده است عمل كند؛ يعنى حقوق واجب مالى خود را اعم از زكات ، خمس ‍ و يا اعانات ، نفقات و صدقات مستحب را بپردازد كه اينها همان ذخاير و ودايع انسان نزد امانتدار واقعى يعنى خداست .

1 - ايثار؛ زكات باطنى
از امام صادق عليه السلام سوال كردند:
فى كَم تَجِبُ الزَّكاة من المَال فقال له الزَّكاة الظَّاهرة اءم الباطنة تُريد فقال اءُريدهما جميعا فقال اءمَّا الظاهرة ففى كلِّ اءَلف خمسة و عشرون و اءَمَّا الباطنة فلا تستاءثِر على اءَخيك بما هو اءَحوَج اليه منك (825).
((در چه مقدار از مال ، زكات واجب است ؟ حضرت فرمودند كه : منظور تو از زكات ، زكات ظاهرى است يا زكات باطنى ؟ عرض كرد: هر دو را مى خواهم ؛ حضرت فرمودند: اما آن حكم ظاهرى فقهى در هر هزارتايى ، بيست و پنج تا. اين زكات مال است و اما زكات باطن اين است كه مبادا چيزى نزد تو باشد و برادر مسلمانت به آن چيز محتاج باشد و تو خود را بر او ترجيح دهى )).
اين معناى زكات باطنى است و اگر انسان مى خواهد به آن مرتبه عالى برسد، بايد با خشنود كردن بندگان ، خدا را خشنود كند. اگرچه خود محتاج است ، ديگران را از ياد نبرد. اين همان معناى ايثار است كه در قرآن مورد ستايش قرار گرفته :
و يؤ ثرون على اءنفسهم و لو كان بهم خصاصة (826).
((اگرچه خود در تنگدستى قرار گيرند، اما باز ديگران را برخورد ترجيح مى دهند)).
خودشان محتاجند، اما ديگران را بر خود مقدم مى دارند يا مثل همان كراماتى كه از خاندان حضرت رسول صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم بيان كرديم ؛ فقط پنج قطعه نان در سفره است ، وقتى نيازمند به هنگام افطار در مى زند همه موجودى سفره را به او مى دهند و خود با آب افطار مى كنند. اين اوج و كمال انسانيت است . او مى گويد:
الخلق كلّهم عيال اللّه فاحبّهم الى اللّه عزَّ وَ جَلّ اءنفعهم لعياله (827).
((بندگان خدا عايله خدايند خدا كسى را بيشتر دوست دارد كه فايده اش ‍ براى بندگانش بيشتر باشد)).
پس اين يك سرّ جعل و تشريع حكم زكات است ؛ ميزان صحت در ادعاى دوستى خدا، يا معيار سنجش صداقت ، از ديگر مصاديق بذل جان است ، بنابراين خداوند مى فرمايد:
ان اللّه اشترى من المؤ منين اءنفسهم و اءموالهم بانّ لهم الجنّة (828).
((خدا هم مال و هم جان را به عنوان متاع مى خرد و در مقابل بهشت را ارزانى مى دارد)).
قرآن هم درباره بذل جان و مال از قوم حضرت موسى عليه السلام مثال آورده است . در سوره مباركه مائده ، وقتى كه خداوند داستان قوم حضرت موسى عليه السلام را نقل مى كند كه از مصر به طرف بيت المقدس حركت كردند، حضرت موسى عليه السلام به قومش فرمود:
يا قوم ادخلوا الارض المقدسة الّتى كَتَبَ اللّه لكم و لا ترتدّوا على ادباركم فتنقلبوا خاسرين # قالوا يا موسى ان فيها قَوما جبّارين و انّا لن ندخلها حتى يخرجوا منها فان يخرجوا منها(829).
((اى قوم ! به سرزمين مقدسى كه خداوند براى شما مقرر داشته ، وارد شويد؛ و به پشت سر خود باز نگرديد كه زيانكار خواهيد بود. جواب دادند: ما وارد اين شهر نمى شويم ، مگر اين كه ستمگران از اين شهر خارج شوند)).
عده اى از افراد فهميده حضرت موسى عليه السلام و همچنين خود موسى عليه السلام گفتند بايد شما برويد و بجنگيد و ستمگران را بيرون كنيد تا موفق شويد.
قالوا يا موسى انّا لن ندخلها اءَبدا ما داموا فيها فاذهب اءَنت و ربك فقاتلا انّا هاهُنا قاعدون .(830)
((گفتند: اى موسى ! تا آنها در آن جا باشند، ما هرگز وارد نخواهيم شد؛ تو با خداى خود برويد و (با آنان ) بجنگيد، ما همين جا نشسته ايم ، آن جا را آماده كنيد تا ما وارد اين شهر شويم )).
در اين جا، با اين كه منفعت طاعت فرمان خدا مجاهده و جنگيدن با ستمگران به خود قوم برمى گشت ، ولى حاضر نشدند از جانشان مايه بگذارند، و اين هم حكم قطعى و تغييرناپذير آفرينش است كه :
فو اللّه ما غُزى قوم قطّ فى عُقر دارهم الا ذلّوا(831).
((به خدا سوگند ملتى كه براى حفاظت سرزمينشان حركتى نمى كنند، و در درون خانه شان مورد هجوم قرار گيرند حتما استحقاق ذلت دارند)).
از همان روزگار، قوم يهود به ذلت كشيده شدند و آيه نازل شد:
قال فانها محرّمة عليهم اءربعين سنة يتيهون فى الارض (832).
((خداوند (به موسى ) فرمود: اين سرزمين (مقدس )، تا چهل سال بر آن ها ممنوع است (و به آن نخواهند رسيد) پيوسته در زمين (در اين بيابان ) سرگردان خواهند بود)).
خلاصه اگر قوم ، جمع و يا فردى اين فرمان الهى را كه يك ميدان امتحان است ترك كرد، در بوته امتحان مردود شده است .
همچنين در مورد بذل مال كه ميدان امتحان ديگرى است در داستان قارون آمده است : موسى عليه السلام و خيرخواهان ، گفتند كه زكات واجب شده بايد هر كسى كه توانمند است زكات مالش را بپردازد؛ از جمله قارون كه انسان بسيار ثروتمندى است :
ان قارون كان من قوم موسى فبغى عليهم و آتيناه من الكنوز ما ان مفاتحه لتنواء بالعصبة اءولى القوّة اذ قال له قومه لا تفرح ان اللّه لا يُحبُّ الفرحين .
((قارون از قوم موسى بود، اما بر آنان ستم كرد؛ ما آنقدر از گنج ها به او داده بوديم كه حمل كليدهاى آن براى يك گروه زورمند مشكل بود! به خاطر آوريد هنگامى را كه قومش به او گفتند: اين همه شادى مغرورانه مكن ، كه خداوند شادى كنندگان مغرور را دوست نمى دارد)).
مال و ثروت قارون آنقدر زياد شده بود كه حتى افراد نيرومند نمى توانستند كليدهاى ذخاير و گنج هاى قارون را حمل كنند. وقتى به او دستور رسيد كه تو هم بايد مثل بقيه زكات بپردازى ، به جاى اين كه اين فرمان را اجابت كند، گفت : انَّما اوتيته على علم عندى (833) من با نيروى تدبير خود اين سرمايه را جمع آورى كرده ام و اگر خدا مى خواست به ديگران هم مى داد؛ لذا من چيزى به فقرا نمى دهم . و براى انجام ندادن اين كار، حتى موسى عليه السلام را به زنا متهم كرد و به زنى پول داد كه آن زن بيايد در ميان جمع ، بگويد كه موسى عليه السلام خلاف كرده است ؛ و بعد آن زن انكار كرد. ثروت ، پول و عنايات خدا و بعد هم فرمان خدا بر چشم پوشيدن از قسمتى از اين نعمت ، ميدان امتحان انسان است . همان طور كه قرآن مى گويد: قارون علم اقتصاد داشت ، پول جمع كرده بود، ولى علم تاريخ ، جامعه شناسى و علم عقايد نداشت و نمى دانست كه اگر تخلف و فرمان شكنى كند خدا با او چه مى كند.

بر مال و جمال خويشتن غره مشو كاين را به شبى برند و آن را به تبى

 

 

Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved
logo