بخش شهید آوینی حرف دل موبایل شعر و سبک اوقات شرعی کتابخانه گالری عکس  صوتی فیلم و کلیپ لینکستان استخاره دانلود نرم افزار بازی آنلاین
خرابی لینک Instagram

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

شعرى ديگر از حسان درباره على و شرح آن

ابوالمظفر سبط ابن جوزى حنفى، در "تذكره" خود ص 115، و گنجى شافعى در ص 55 "كفايه" وابن طلحه شافعى در ص 2. "مطالب السوول"، اشعار ذيل را به حسان نسبت مى دهند و ابن طلحه، ضمن نقل اشعار گويد: اين اشعار از قول حسان منتشر و گوش و زبان به زبان بازگو شده و اما اشعار عبارتند از:

خداوند در باره على و وليد قرآن نازل نمود -

على را مومن و وليد را فاسق خواند. هرگز مومنى كه خداشناس است با فاسق خائن برابر نيست.

على با عزت و كرامت در پيشگاه خداوند حاضر ميشود و وليد با هلاكت و خوارى.

به زودى وليد در جهنم به جزاى اعمال خود مى رسد در حاليكه على "ع" بدون شك داخل بهشت مى شود.

ابن ابى الحديد در شرح نهج البلاغه ج 2 ص 1.3 اشعار حسان را نقل كرده و بعد از شعر سوم اين ابيات را اضافه دارد:

به زودى وليد و على "ع" به حساب خوانده مى شوند.

على به سبب خصلتهاى نيكو و ايمانش به بهشت مى رود

در حاليكه جزاى وليد جز خوارى و جهنم نيست.

در پيشنيان ابان كسانى بودند كه در شهرهاى ما شلوار كوتاه مى پوشيدند

و احمد زكى در "جمهره الخطب" ج 2 ص 23 اين اشعار حسان را از شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد نقل كرده است.

در اين ابيات اشاره به آيه اى از قرآن شده كه:

افمن كان مومنا كمن كان فاسقا لا يستوون.

"آيا كسى كه مومن است مانند كسى است كه فاسق مى باشد نه، مساوى نيستند"،اين آيه در باره مشاجره اى كه بين على و وليد بن عقبه بن ابى معيط واقع شد نازل شده است.

طبرى در ج 21 ص 62 تفسير خود به سندش از عطا بن يسار گويد: بين على و وليد صحبتى شد وليد گفت: من از تو زبان آورتر، و نيزه ام تيزتر و در عقب نشاندن صف دشمن تواناترم.

على "ع" فرمود: ساكت شو، كه فاسقى بيش نيستى و به سبب اين مشاجره آيه فوق نازل شد.

و در ج 4 ص 185 "اغانى" و ج 3 ص 47. "تفسير خازن"،آمده كه: بين على و وليد منازعه اى واقع شد وليد به على "ع" گفت: ساكت باش كه توكودكى بيش نيستى و من پيرى سالخورده ام، بخدا قسم كه نيزه ام از نيزه ات تيزتر واز تو زبان آورتر دليرترم و در صف نبرد پر دل تر هستم. على فرمود ساكت شو، كه فاسقى بين نيستى.

و خداوند آيه فوق را بدين مناسبت نازل فرمود.

"زيادتى چاپ دوم"

واحدى به اسناد خود از طريق ابن عباس در ص 263 كتاب "اسباب النمول" اين روايت رابه سندهاى صحيح نقل نموده و محب الدين طبرى در ج 2 ص 2.6 "الرياض"، از ابن عباس و قتاده از طريق حافظ سلفى و حافظ واحدى و در ص 88 "ذخائر العقبى" روايت را نقل كند و خوارزمى در ص 188 "مناقب" خود و گنجى در ص 55 ":فايه" و نيشابورى در تفسيرخود ذكر نموده اند و ابن كثير در ج 3 ص 462 تفسير خود گويد كه: عطا بن يسار وسدى و جز اين دو گويند كه: آيه فوق در باره على ابن ابى طالب و عقبه نازل شده است.

و جمال الدين زرندى در "نظم درر السمطين" حديث را نقل كرده است.

و ابن ابى الحديد در ج 1 ص 394 و ج 2 ص 1.3 "شرح نهج البلاغه" روايت را نقل و از استاد خود حكايت كند كه:

نزول اين آيه در شان على "ع" پيش همه معلوم و قطعى است و خبرش هم مشهور و همگى در نقل آن اتفاق دارند.

سيوطى در ج 4 ص 178 "درالمنثور" با بررسى طريق روايت كرده و گفته كه: ابوالفرج در "اغانى"، و واحدى، ابن عدى، ابن مردويه، خطيب بغدادى، ابن عساكر، اين روايت را از طرق زيادى از ابن عباس روايت نموده اندو ابن اسحاق و ابن جرير از عطا بن يسار با بررسى طريق روايت نموده است و اين ابى حاتم از سدى "رض" مانند آنرا با بررسى طريق روايت كرده و باز از ابن ابى حاتم ازعبدالرحمن ابن ابى ليلى "رض" روايت را نقل و ابن مردويه، خطيب، ابن عساكر از ابن عباس نقل كرده اند.

"زيادتى چاپ دوم" حلبى در ج 2 ص 85 كتاب سيره خود روايت فوق را ذكر نموده است.

و شعرى ديگر

ابوالمظفر سبط ابن جوزى حنفى اشعار زير را در ص 1. تذكره خود نقل كرده است:

كيست آنكه در حال ركوع انگشتر خود را به فقير بخشيد و پنهان داشت؟

و چه كسى شب در بستر محمد "ص" خوابيد تا محمد شبانه آهنگ غار كند؟

و چه كسى در نه آيه قرآن مومن خطاب شده است

در بيت اول اشاره به داستان مشهور مى كند، آنجا كه حضرت على "ع" درحال ركوع انگشتر خود را به فقير بخشيد و در باره اش اين آيه نازل شد:

انما وليكم الله و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلوه و يوتون الزكوه و هم راكعون

و شرح اين آيه بيايد.

و شعر دوم اشاره به حديثى است كه امت اسلامى به نقل آن اتفاق دارند كه: على برد سبز رنگ پيامبر خدا "ص" را پوشيد و در بستر حضرت خوابيد تا اواز دست مشركين فرار كند و خود را فداى پيغمبر نمود و بدين مناسبت اين آيه نازل شد:

و من الناس من يشرى نفسه ابتغا مرضاه الله

و به طوريكه در شرح نهج البلاغه ج 3 ص 27. مذكور است، ابو جعفر اسكافى گفته: داستان در بستر رسول اكرم "ص" خوابيدن حضرت على به تواتر ثابت شده و جز ديوانه يا بى دين آنرا انكار نمى كند و همه مفسرين روايت نموده اند كه آيه " و من الناس من يشرى " تا آخر آيه در شب خوابيدن حضرت على "ع" جاى حضرت رسول "ص" و در باره على "ع" نازل شده است.

ثعلبى در تفسيرش روايت كند كه: چون پيامبر خدا "ص" اراده هجرت به سوى مدينه را فرمود، على "ع" را در مكه به جاى خود گذارد تا ديون پيامبر و ودايعى كه خدمت حضرت گذارده بودند رد كند، و در شب خروج به سوى غار، در حاليكه مشركين اطراف خانه را گرفته و قصد كشتن حضرت را داشتند، به على امر فرمود كه در بستر او بخوابد، امر كرد: برد سبز حضرمى مرا به خود پيچ و در بستر من بخواب يقين بدان كه از ناحيه مشركين بتو آسيبى نخواهد رسيد انشاالله.

على "ع" به دستور حضرت عمل كردو در نتيجه خداوند به جبرئيل و ميكائيل وحى فرستاد كه: من بين شما دو، برادرى افكندم و عمر يكى از شما دو نفر، طولانى تر از ديگرى است اينك كداميك از شما برادر خود را بر خود مقدم ميدارد؟ هر دو طول زندگى را اختيار نمودند، سپس خداوندوحى فرستاد كه:

چرا شما مثل على "ع" نبوديد، من بين او و محمد "ص" عقد برادرى بستم، در جاى پيغمبر خوابيد و جان خود را براى فدا نمودن آماده ساخت و او را بر خود مقدم داشت، فرود آئيد و او را از دست دشمنان حفظ كنيد.

هر دو فرود مدند، جبرئيل نزد سر حضرت على "ع" و ميكائيل نزد پاى او نشستند جبرئيل بانگ زد:

بخ بخ من مثلك يا على يباهى الله تبارك و تعالى بك الملائكه.

"مبارك باد مبارك باد كيست مانند تو اى على كه خداوند به وجود تو بر ملائكه مباهات ميفرمايد".

و در حاليكه پيامبر خدا، روانه مدينه بود، خداوند اين آيه را در شان على "ع" نازل فرمود:

" و من الناس من يشرى نفسه ابتغا مرضاه الله ".

ابن عباس گويد كه اين آيه در حال فرار كردن پيامبر "ص" با ابى بكر از دست مشركين به سوى غار و خوابيدن حضرت على در جاى او نازل شد.

اين حديث ثعلبى را با همه طول و تفصيلش، غزالى در ج3 ص 238 "احيا العلوم" نقل كرده است. و گنجى در "كفايه" ص 114 و صفورى در ج 2 ص 2.9 "نزهه المجالس" از حافظ نسفى روايت نموده، و ابن صباغ مالكى در ص 33 "فصول" خود و سبط ابن جوزى حنفى در ص 12 "تذكره" خود و شبلنجى در ص 86 "نور الابصار" اين حديث را روايت نموده اند.

در سه مصدر اخير چنين آمده كه:

ابن عباس گويد: امير مومنان "ع" شعرى كه در آنشب سروده بود براى من بازگو فرمود كه:

 

و قيت بنفسى خير من وطى الحصا

و اكرم خلق طاف بالبيت و الحج

روبت اراعى منهم ما يسوونى

و قد صبرت نفسى على القتل و الاسر

و بات رسول الله فى الغار آمنا

و ما زال فى حفظ الاله و فى الستر

 

جان خود را براى بهترين شخصى كه بر روى زمين پديد آمده، سپر قرار دادم. او گرامى ترين انسانى بود كه طواف خانه و حجر نمود. در تمامى شب منتظر بودم كه از مشركين به من آسيبى برسد.

و خود را براى كشته شدن و اسيرى آماده ساخته بودم.

رسول خدا در آن شب با ايمنى در غار بسر برد و خداوند اورا از ديده ها مخفى داشت و حفظ فرمود.

داستان ليله المبيت "شب خوابيدن" در اين كتابها آمده است: ج 1 ص 348 "مسند" احمد، ج 2 ص 1..-99 "تاريخ - طبرى" و ج 1 ص 312 "طبقات" ابن سعد، ج 2 ص 29 "تاريخ يعقوبى"، ج 2 ص 291 "سيره" ابن هشام، ج 2 ص 9. "العقد الفريد" ج 13 ص 191 "تاريخ خطيب بغدادى، ج 2 ص 42 تاريخ ابن اثير ج 1 ص 126 تاريخ ابى الفدا، ص 75 "مناقب" خوارزمى، ص 39 "الامتاع" مقريزى، ج 7 ص 338 "تاريخ" ابن كثير، ج 2 ص 29 "السيره الحلبيه.

از ابن عباس حديث صحيحى نقل شده و عده زيادى از حفاظ و راويان موثق حديث، آنرا نقل نموده اند كه اشاره به اين واقعه دارد به ص 95 جلد اول ترجمه الغدير مراجعه شود.

و همين واقعه به روايتى از امام حسن مجتبى "ع" نقل شده كه:

در شب هجرت، امير المومنين "ع" جان خود را فداى رسول خدا نمود و شر مشركين را از سر حضرت برطرف نمود و خداوند هم اين آيه را در شان او نازل فرمود: " و من الناس من يشرى نفسه ابتغا مرضات الله ".

شعر سوم اشاره به نه آيه فرموده كه در باره امير المومنين "ع" نازل گرديده است،در آين آيات مراد از مومن حضرت على "ع" است ولى ما به ده آيه واقف شديم و نمى دانيم چرا حسان به نه آيه تخصيص داده است.

"زيادتى چاپ دوم": و معاويه بن صعصعه در قصيده اى كه نصر بن مزاحم در ص 31 كتاب "صفين" از وى نقل مى كند، چنين گويد:

 

و من نزلت فيه ثلاثون آيه

تسميه فيها مومنا مخلصا فردا

سوى موجبات جشن فيه و غيرها

بها اوجب الله الولايه و الدا

 

ترجمه:

كسى كه در سى آيه قرآن مومن مخلص ناميده شده

به اضافه فضايل ديگرش، كه خداوند بسبب آنهمه، ولايت و دوستى او را واجب فرمود.

اما آياتيكه در باره حضرت نازل شده عبارت است از:

- افمن كان مومنا كمن كان فاسقا لا يستوون.

سوره سجده: 18.

كه در ص 75 اين جلد احاديثى كه دلالت داشت بر اينكه اين آيه در باره على است گذشت.

2- هو الذى ايدك بنصره و بالمومنين

سوره انفال: 62.

حافظ ابن عساكر در تاريخش به سند صحيح گويد كه: خبر داد ما را ابوالحسن على بن مسلم شافعى از ابو القاسم بن العلا و ابوبكر محمد بن عمر بن سليمان رينى نصيبى، از ابوبكر احمد بن يوسف بن خلاد، از ابو عبدالله حسين بن اسماعيل مهرى، از عباس بن مكار، از خالد بن ابى عمر اسدى، از كلبى، از صالح، از ابى هريره كه گفت: بر عرش نوشته شده: لا اله الا الله وحدى لا شريك لى ومحمد عبدى و رسولى ايدته بعلى و ذلك قوله عز و جل فى كتابه الكريم: هو الذى ايدك بنصره و بالمومنين على وحده.

كسى جز من شايسته پرستش نيست خداى يكتائى كه بى شريكم، بنده ام محمد را پيامبر خود قرار دادم و به وسيله على او را تاييد كردم و دليل آن سخن خدا است چنانكه گويد: او كسى است كه تو را با يارى خود و مومنين تاييد فرمود، و مراد از مومنين على بتنهائى است".

اين حديث را گنجى شافعى در "كفايه" ص 11. به اسناد خود روايت كرده و سپس تصريح مى نمايد كه: اين حديث راابن جرير در تفسيرش و ابن عساكر در تاريخ خود در شرح حال على "ع" ذكر نموده و حافظ جلال الدين سيوطى در ج 3 ص 199 "الدرر المنثور" از ابن عساكر نقل كرده و قندوزى در ص 94 "ينابيع الموده" از حافظ ابن نعيم به اسنادش از ابو هريره و همچنين از طريق ابى صالح از ابن عباس روايت نموده است.

ابتداى حديث را جمعى از حفاظ كه مورد اطمينانند نقل كرده اند از جمله: خطيب بغدادى در ج 1 ص 173 تاريخش به اسناد خود از انس بن مالك روايت كرده و گويد: رسول خدا "ص" فرمود: پس از آنكه به معراج برده شدم ديدم بر عرش نوشته شده:

لا اله الا محمد رسول الله ايدته بعلى نصرته بعلى.

"ترجمه اين حديث گذشت"

و محب الدين طبرى در ج 2 ص 172 "الرياض" از ابى الحمرا از طريق ملا در سيره اش و در ص 69 "ذخاير العقبى"، و خوارزمى در ص 254 "مناقب" خود و حمويى در باب 46 "فرايد" خود از دو طريق به يك لفظ چنين روايت كرده اند كه حضرت رسول "ص" فرمود: چون در عوالم بالا سير داده شدم ديدم بر عرش نوشته شده:

لا اله الا الله محمد رسول الله صفوتى من خلقى ايدته بعلى نصرته به.

و به اسناد ديگر از ابى الحمرا، خدمتكار پيامبر صلى الله عليه و آله به اين لفظ نقل كرده كه: شبى كه سير داده شدم، در طرف راست عرش ديدم نوشته است:

انا الله وحدى لا اله غير يغرست جنه عدن بيدى لمحمد صفوتى، ايدته بعلى.

و به همين لفظ حافظ سيوطى چنانكه در ج 6 ص 158 "كنز العمال" نقل كرده از چند طريق از ابى الحمرا روايت نموده و از طريق ديگر از جابر از پيامبر روايت نموده كه:

مكتوب فى باب الجنه قبل ان يخلق الله السموات و الارض بالفى سنه: " لا اله الا الله محمد رسول الله ايدته بعلى.

"اين تكه زيادى چاپ دوم است": حافظ هيثمى در ج 9 ص 121 "المجمع" از طريق طبرانى، از ابى الحمرا و سيوطى در ج 1 ص 7 "الخصايص الكبرى" از طريق انس از ابن عدى و ابن عساكر اين حديث را نقل نموده اند.

سيد همدانى در دوستى هشتم از كتاب "موده القربى" از حضرت على نقل كند كه فرمايد: رسول خدا "ص" "خطاب به حضرت امير" فرمود: اسم ترا در چهار جا مقرون به اسم خودم ديدم: هنگامى كه آهنگ معراج داشتم و به بيت المقدس رسيدم ديدم بر صخره نوشته شده است:

لااله الا الله محمد رسول الله ايدته بعلى وزيره.

و چون به سدره المنتهى ريدم بر آن نوشته بود:

انى انا الله لا اله الا انا و حدى محمد صفوتى من خلقى ايدته بعلى وزيره و نصرته به.

چون به عرش پروردگار عالميان رسيدم بر پايه هاى عرش نوشته شده بود: انى انا الهل لا اله الا انا محمد حبيبى من خلقى، ايدته بعلى وزيره و نصرته به.

و چون به بهشت رسيدم بر در آن نوشته بودند:

لا اله الا انا، و محمد حبيبى من خلقى ايدته بعلى وزيره و نصرته به.

3- يا ايها النبى حسبك الله و من اتبعك من المومنين

سوره انفال: 64

"اى پيغمبر خداوند، و مومنينى كه از تو پيروى مى كنند تو را كافيست".

حافظ ابو نعيم در "فضائل الصحابه" به اسنادش به سند صحيح آورده كه: اين آيه در وصف على "ع" نازل گشته و مراد از مومنين در آيه على "ع" است

4- من المومنين رجال صدقوا ما عاهدو الله عليه فمنهم من قضى نحبه و منهم من ينتظر وما بدلوا تبديلا.

احزاب:.23

"از گروه مومنان، مردانى هستند كه به عهد خود با خدا وفا مى كنند پس بعضى از ايشان را مرگ در كام خود فرو برده و عده اى ديگر هم به انتظار مرگ نشسته اند و هيچگونه تبديل و تغييرى در اين مرام نداده اند".

خطيب خوارزمى در كتاب " المناقب " ص 188 و صدر الحفاظ گنجى در " الكفايه " ص 122 از ابن جرير و عده اى ديگر از مفسران نقل كرده است كه اين جمله از آيه مباركه فمنهم من قضى نحبه در باره حمزه و ياران او نازل شده آنان با خداوند پيمان بسته بودند كه از ميدان نبرد پشت نكرده و از دشمن روى نگردانند در نتيجه در روبروى دشمن ايستاده و تا آخرين قطره خود خود جنگيدند تا كشته شدند.

جمله ديگر آيه " و منهم من ينتظر " در باره على بن ابيطالب است كه در مسير جهاد خود حركت كرد و از مسير منحرف نشد و تغيير جهت نداد و قدم جاى قدم گذشتگان خود نهاد.

ابن حجر در ص 8.، الصواعق گويد: هنگامى كه على بن ابيطالب در مسجد كوفه بر روى منبر داشت سخن مى گفت شخصى از او در باره اين آيه سئوال كرد " من المومنين رجال صدقوا ما عاهدوا الله عليه " حضرت فرمود خداوندا بخشش تو را خواهانم، اين آيه در باره من و عمويم حمزه و پسر عمويم عبيده بن حرث بن عبدالمطلب نازل شده است، اما عبيده درجنگ بدر شهيد شد و حمزه در روز احد دست از جان شست و در راه خدا شهيد گرديد، و اما من، در انتظار بدبخت ترين افراد امت هستم كه اين محاسنم را از خون سرم رنگين نمايد، اين پيمانى است كه دوست من ابوالقاسم محمد بن عبدالله "ص" با من بسته است و برايم پيش بينى نموده.

5- انما وليكم الله و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلوه و يوتون الزكوه و هم راكعون.

"ترجمه - همانا ولى شما خداوند است و فرستاده او و كسانى كه ايمان آورده و نماز را به پا داشته و زكوه خويش را در حال ركوع مى پردازند."

ابو اسحق ثعلبى در تفسيرش باسنادش از ابى ذر غفارى روايت نموده است كه گويد: روزى نماز ظهر را با پيامبر اكرم خواندم، سائلى از مردم درخواست حاجتى كرد و كسى او را پاسخى نداد و بوى توجهى ننمود، سائل دستهاى خود را بسوى آسمان بلند كرده و گفت: خداوندا شاهد باش من در مسجد پيغمبر تو محمد از مردم چيزى خواستم و كسى بمن توجهى نكرد در اين هنگام على "رضى الله عنه" نماز ميخواند و در حال ركوع بود با آخرين انگشت دست راست خويش كه انگشترى گرانبها در آن بود بسوى سائل اشاره فرمود و او هم به نزديك على آمد و انگشتر را از انگشت اوبيرون آورد و رسول اكرم شاهد اين منظره بود.

در اين هنگام پيامبر اكرم چشم خود را بسوى آسمان گشود و عرض كرد: خداوندا برادرم موسى از تو درخواست كرد و گفت:

رب اشرح لى صدرى، و يسرلى امرى، و احلل عقده من لسانى، يفقهوا قولى، و اجعل لى وزيرا من اهلى هارون اخى، اشدد به ازرى و اشركه فى امرى.

"آيات 25 تا 32 از سوره طه"

ترجمه: پروردگارا سينه ام را گشاده فرما، كار مرا برايم آسان گردان، گره از زبانم بگشاى تا سخنم را بفهمند، و براى من برادرم هارون را كه از خاندان من است وزيرم گردان. پشت مرا با او محكم ساز و او را در كار من شريك گردان.

خدايا تو درجواب موسى حاجتش را برآورده و به او فرمودى:

سنشد عضدك باخيك و نجعل لكما سلطانافلا يصلون اليكما.

"بزودى بازويت را بسبب برادرت محكم مى سازيم و قرار مى دهيم براى شما دو نفر برترى و تسلط را، در نتيجه دست رسى بشما پيدا نخواهند كرد".

اللهم و انى محمد نبيك و صفيك اللهم و اشرح لى صدرى و يسرلى امرى و اجعل لى وزيرا من اهلى عليا اشدد به ظهرى.

"خداوندا و همانا من محمد پيامبر و برگزيده توهستم پروردگارا سينه مرا نيز گشاده فرما و كارم را آسانى بخش و پشتيبانى از افراد خانواده من براى من انتخاب فرما، على را براى اين كار قرار بده و بسبب او پشت مرا محكم ساز.

ابوذر رضى الله عنه گويد هنوز دعاى آنحضرت پايان نيافته بود كه جبرئيل از جانب پروردگار نازل شد و عرض كرد: اى محمد، بخوان اين آيه را:

انما وليكم الله و رسوله و الذين آمنوا... تا آخر آيه

اين روايت و اين شان نزول را درباره امير المومنين على "ع" عده بسيارى از پيشوايان تفسير و حديث در نوشته هاى خود با دقت و مواظبت در اسنادش ذكر كرده اند از آنجمله عبارتند از: 1

- طبرى در تفسير ج 2 ص 165 از طريق ابن عباس، وعتبه بن ابى حكيم، و مجاهد.

2- واحدى در اسباب النزول ص 147 از دو طريق و بدو سند.

3- فخر رازى در تفسير كبير جلد سوم ص 431 از عطا از عبدالله بن سلام و ابن عباس و حديثى كه از ابوذر ذكر كرديم.

4- الخازن در تفسيرش ج 1 ص 496.

5- ابو البركات در تفسيرش جلد يكم صفحه 496

6- نيشابورى در تفسيرش جلد يكم صفحه 496

7- ابن صباغ مالكى در " فصول المهمه " ص 123 حديث ثعلبى را ذكر كرده است.

8- ابن طلحه شافعى در " مالب السوول " ص 31 حديث ابى ذر را آورده است.

9- سبط ابن الجوزى در " التذكره " ص 9 از تفسير ثعلبى از سدى و عتبه و غالب بن عبدالله روايت كرده است.

1.- الكنجى الشافعى در " الكفايه " ص 1.6 به اسنادش از انس و درص 122 از ابن عباس از طريق و سند حافظ العراقين و خوارزمى و ابن عساكر از ابى نعيم و قاضى ابى المعالى.

12- خوارزمى در " مناقب " ص 188 بدو طريق و دو سند.

13- حمويى در " فرائد " در باب چهاردهم از طريق و سند واحدى نقل كرده است و در باب سى و نهم از انس، و از ابن عباس بسند و طريق ديگرى، در باب چهلم از ابن عباس و عمار ياسر.

14- قاضى عضد ايجى در " المواقف " جلد سوم ص 276.

15- محب الدين طبرى در " الرياض " جلد دوم ص 227 از عبدالله بن سلام از طريق واحدى و ابى الفرج و فضايلى، و هم چنين در صفحه 2.6 همين كتابش و نيز در كتاب " الذخاير " ص 1.2از طريق واقدى و ابن جوزى.

16 - ابن كثير شامى در تفسيرش جلد دوم ص 71 در يك سند از امير المومنين نقل كرده و در سند ديگر از ابن ابى حاتم از سلمه بن كهيل، و ازابن جرير الطبرى باسنادش از مجاهد و سدى، و از حافظ ابن مردويه باسنادش از سفيان ثورى از ابن عباس و از طريق كلبى از ابن عباس روايت كرده و آنگاه گويد:

اينها سلسله سندى است كه هيچگونه اشكال و خدشه اى بر آنها وراد نمى شود، و از حافظ ابن مردويه چنين بود كه با لفظ امير المومنين سند را ذكر كرده بود و عمار و ابى رافع را نيز آورده بود.

17 - و نيز ابن كثير در كتاب " البدايه و النهايه " جلد هفتم ص357 از طبرانى باسنادش از امير المومنين، و از طريق ابن عساكر از سلمه بن كهيل.

18 - حافظ سيوطى در كتاب " جمع الجوامع " چنانكه در كتاب الكنزش آورده است ص 391 جلد ششم از طريق خطيب در كتاب " المتفق " از ابن عباس و در ص 4.5 همان كتاب از طريق ابى الشيخ و ابن مردويه از امير المومنين "ع".

19- ابن حجر در " الصواعق " ص 25.

2.- شبلنجى در " نور الابصار ص 77 حديث ابى ذر را كه از قول ثعالبى نقل شده آورده است.

21- آلوسى در " روح المعانى " جلد دوم ص.329 اين بود نمونه از گفتار مفسران بزرگ اسلامى البته افراد ديگرى نيز اين روايت و اين شان نزول را ذكر كرده اند. حسان بن ثابت آن شاعر معروف دستگاه رسول خدا اين جريان را به شعر در آورده و قصيده اى بسيار بليغ در اين مورد سروده است و ما در آينده آن را خواهيم نگاشت.

6- اجعلتم سقايه الحاج و عماره المسجد الحرام كمن امن بالله و اليوم الاخر و جاهد فى سبيل الله لا يستوون عند الله.

"سوره توبه آيه 19"

آيا قرار داده ايد آب دادن به حاجيها و ساختمان مسجد الحرام را مانند كسى كه بخدا و روز جزا ايمان آورده و در راه خدا كوشش مى كنند؟ نه اين چنين نيست و اين دو هرگز مساوى نيستند.

طبرى در ص 59 جلد دهم تفسيرش باسنادش از انس روايت كرده كه وى گويد عباس و شيبه "فرزند عثمان" متولى مسجد الحرام و كعبه نشسته بودند و بر يكديگر مباهات كرده و شخصيت خود را برخ يكديگر مى كشيدند، عباس به او مى گفت: من از تو برترم چون عموى پيامبر و وصى پدر آنحضرت و ساقى حاجيها هستم.

شيبه مى گفت:من از تو مهم تر و بزرگوار ترم چون امين خدايم بر خانه اش و خزانه دار خانه خدا هستم، آيا آنچنان كه خداوند مرا امين خود قرار داده امين تو نيستم.

ايندو با يكديگر از همين قبيل سخنان مى گفتند و بر يكديگر مفاخره مى كردند تا اينكه على بن ابيطالب به آندو رسيد.

عباس به او گفت: شيبه بن من مباهات كرده و گمان مى كنداز من برتر است. على گفت: اى عمو تو باو چه گفتى؟

عباس پاسخ داد: باو گفتم: من عموى پيامبر و جانشين و وصى پدر آنحضرت و ساقى حاجيها هستم و از تو بالاترم.

على بشيبه رو كرد و گفت كه تو چه مى گوئى؟

جواب دادكه من گفتم: بدين جهت از تو برترم كه امين خدا هستم بر خانه اش و خزانه دار خانه كعبه هستم آيا كسى كه امين خدا است امين تو نخواهد بود؟ انس گويد كه على در پاسخ آنان گفت: بگذاريد منهم افتخار خويش را بازگو كنم.

گفتند: بسيار خوب است. شما هم بفرمائيد.

فرمود: من ازشما بدين جهت برترم كه نخستين كسى هستم از مردان اين امت كه بوعده هاى پيامبر ايمان آورده و با او هجرت نمودم و در راه خدا جهاد كردم. "بعد از سخن على" هر سه نفر روانه شدند و بحضور پيامبر مشرف گرديدند و هر كدام جهت برترى خود را بازگو كردند، پيامبر چيزى به آنان نگفت و آنها هم رفتند، بعد از چند روزى جبرئيل نازل شده و در باره آن وحى آورد، رسول خدا آن سه نفر را احضار كرد وقتى آنان بخدمت پيامبر آمدند، اين آيه را بر آنان تلاوت فرمود:

اجعلتم سقايه الحاج و عماره المسجد الحرام كمن آمن بالله و اليوم الاخر...

تا آخر آيه.

داستان اين مفاخره، و نزول اين آيه را در شان آنان، عده زيادى از حفاظ و دانشمندان و مفسران در كتب خود آورده و با تحقيقات دامنه دارى كه در باره راويان اين حديث و سلسله سند آن نموده اند آن را معتبر دانسته، برخى بطور اجمال ذكر كرده اند و عده اى مفصلا آن را نقل كرده اند. از جمله:

1- واحدى در " اسباب النزول " ص 182 از حسن وشعبى وقرظى نقل كرده است.

2- قرطبى در تفسيرش جلد 8 ص 91 از سدى.

3- خازن در تفسيرش جلددوم ص 221 گويد: شعبى و محمد بن كعب قرظى گويند: كه اين آيه در باره على بن ابيطالب و عباس بن عبدالمطلب و طلحه بن ابى شيبه نازل شد. اينان با يكديگر مباهات كرده و هر يك سخنى مى گفت. طلحه گفت: من صاحب خانه و كليددار كعبه هستم. عباس گفت: من حاجيها را آب مى دهم و اداره كردن حجاج با من است.

على گفت: من ندانم شما چه مى گوئيد، من قبل از اينكه ديگران نماز بخوانند شش ماه جلوتر روى بقبله آورده و نماز خواندم و من در جهادها و جنگها دوشادوش پيغمبر شمشير زده ام. سپس اين آيه نازل شد.

5- ابوالبركات نسفى در ص 221 جلد دوم تفسيرش.

6- حموئى در " الفرائد " در باب چهل و يكم باسنادش از انس.

7- ابن صباغ مالكى در " الفصول المهمه " ص 123 از طريق واحدى از حسن وعشبى وقرظى.

8- جمال الدين محمد بن يوسف زرندى در نظم و شعر درر السمطين.

9- گنجى در الكفايه ص 113 از طريق ابن جرير و ابن عساكر از انس بهمان عبارتى كه در متن آن را ذكر كرديم.

1.- ابن كثير شامى در تفسيرش جلد دوم ص 341 از حافظ عبدالرزاق باسنادش از شعبى، و از طريق ابن جرير از محمد بن كعب قرظى، و از سدى و در اين طريق و عبارت اينان اين چنين آمده است: على و عباس و شيبه با يكديگر مباهات مى كردند و بقيه عبارتشان مثل عبارت فوق است. و نيز از طريق حافظ عبدالرزاق از حسن و محمد بن ثور از معمر از حسن نقل كرده است.

11- حافظ سيوطى در درالمنثور جلد سوم ص 218 از طريق حافظ ابن مردويه از ابن عباس نقل كرده و از طريق حفاظ عبدالرزاق و ابن ابى شيبه و ابن جرير و ابن منذر و ابن ابى حاتم و ابى الشيخ از شعبى و از ابن مردويه از شعبى، و از عبدالرزاق از حسن، و از طريق ابن ابى شيبه و ابى الشيخ و ابن مروديه از عبيدالله بن عبيده، و از طريق فريانى از ابن سيرين و از ابن جرير از محمد بن كعب قرظى، و از طريق ابن جرير و ابى الشيخ از ضحاك و از حافظ ابى نعيم و حافظ ابن عساكر باسنادش از انس بلفظ و عبارتى كه ما در متن كتاب آورديم روايت كرده است.

12 - صفورى در " نزهه المجالس " جلد دوم ص 242 و در چاپ ديگرى ص 2.9 از كتاب " شوادر الملح و موارد المنح " نقل كرده است كه:

عباس و حمزه رضى الله عنهما بر يكديگر تفاخر مى كردند حمزه مى گفت: من از تو بهترم زيرا من كعبه را ساخته ام.

عباس گفت: من از تو بهتر هستم زيرا سقايت حاجيها و آب دادن به آنها بمن واگذار شده است.

پس بيكديگر گفتند به ابطح "مسيل هاى ريگزار" مى رويم و از اولين كسى كه با او برخورد كرديم مى پرسيم، براه افتادند و در بين راه على رضى الله عنه را ديدند جريان خود را باو گفتند و از او نظريه خواستند.

على در پاسخ گفت من از هر دوى شما بهتر هستم زيرا من زودتر از شما به اسلام گرويده ام. پيغمبر از جريان خبردار شد و از اين موضوع دلتنگ شد "قدرى ناراحت شد كه چرا اين مطلب بدو عمويش گفته شده و على خود را از هر دو بهتر دانسته است".

آنگاه خداوند گفتار على را تصديق كرده و در فضيلت او اين آيه را فرستاد: اجعلتم سقايه الحاج... الايه.

ما نمى توانيم تمام مدارك و مصادرى را كه در باره اين مفاخره، و نزول اين آيه، بر آنها اطلاع يافته و آنها را مطالعه كرده ايم در اينجا بياوريم و همينطور از آنجاكه منظور ما، خلاصه نويسى است، نمى توانيم همه مدارك و نوشته هائى را كه در بقيه آيات قرآن و احاديث پيامبر در فضيلت امير المومنين على "ع" وارده شده اينجا ذكر كنيم. ما گفتارى مفصل در اين باره در كتاب ديگرى بنام " العتره الطاهره فى الكتاب لعزيز " نگاشته ايم كه در آنجا آياتى كه در شان خاندان پاك رسول خدا نازل شده بتفصيل شرح داده ايم.

داستان مفاخره و نزول آيه را در باره آنان چندين نفر از شعرا بزرگ، آنان كه پيوسته در فكر حفظ و نگهدارى احاديث رسول خدا بوده اند برشته نظم در آورده و افرادى هم چون سيد الشعرا الحميرى، الناشى، البشنوى، در اين باره قصائدى سروده اند كه بزودى در شرح حال آنان اشعارشان را خواهيم ديد.

7- ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات سيجعل لهم الرحمن ودا.

"سوره مريم آيه 96"

ترجمه: آنان كه ايمان آوردند وكردارى شايسته انجام دادند بزودى پروردگار بر ايشان دوستى و محبت قرار خواهد داد.

ابو اسحق ثعلبى باسنادش از برا بن عازب روايت كرده كه گويد: رسول خدا بعلى بن ابيطالب فرمود:

اى على بگو اللهم اجعل لى عندك عهدا واجعل لى فى صدور المومنين موده.

خداوندا براى من در پيشگاه خودت عهدى قرار ده و در دلهاى مومنين دوستى و محبتى براى من جايگزين فرما.

بعد كه على مرتضى اين دعا را خواند. اين آيه نازل شد: ان الذين آمنوا... اين روايت را نيز عده زيادى از دانشمندان اسلامى نقل كرده اند از جمله:

1- ابوالمظفر سبط ابن جوزى حنفى در " تذكره " ص 1. اين روايت را نقل كرده و گويد روايت شده از ابن عباس كه: اين دوستى را خداوند براى على در دلهاى مومنين قرار داده است2.- در جلد نهم مجمع الزوايد ص 125 از ابن عباس روايت كند كه وى گويد: در باره على بن ابيطالب "ع" اين آيه نازل شد:

ان الذين آمنوا و آنگاه گويد: يعنى محبتى در دلهاى مومنين "اين قسمت در چاپ دوم زياد شده است".

3- خطيب خوارزمى در " مناقب " ص 188 حديث ابن عباس را روايت كرده و بعد از آن با اسنادى كه ذكر كرده از قول على بن ابيطالب نقل كند كه آنحضرت فرمود: مردى بمن رسيد و گفت اى على من تو را بخاطر خدا دوست دارم. من بخدمت پيامبر آمدم و گفتم يا رسول الله مردى بمن اين چنين گفت حضرت فرمود: اى على شايد تو در باره او كار خوبى انجام داده اى گفتم: يا رسول الله من هيچ خدمتى باو نكرده ام.

پيامبر فرمود: سپاس پروردگارا كه دلهاى مومنين را شيفته محبت و دوستى تو نمود.

در اين هنگام اين آيه نازل شد: ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات...

4- صدر الحفاظ گنجى در الكفايه ص 121 نيز اين روايت را آورده است.

5--محب الدين طبرى در " رياض " ص 2.7 در باره اين آيه از طريق حافظ سلفى از ابن حنفيه نقل كند كه او گفت: مومنى نبود مگر اينكه دوستى على و خاندانش را در دل داشت.

6- حموئى در " فرائد " در باب چهاردهم از طريق واحدى با دو سند از ابن عباس نقل كرده است.

7- سيوطى در در المنثور جلد چهارم ص 287 از طريق حافظ ابن مردويه و ديلمى از برا و از طريق طبرانى و ابن مردويه از ابن عباس روايت كرده است.

8- قسطلانى در " المواهب " جلد هفتم ص 14 از طريق نقاش. 9 - شبلنجى در " نور الابصار " ص 112 از نقاش و آنچه كه قبلا از ابن حنفيه نقل كرديم او نيز متذكر شده است.

1.- حضرمى در " رشفه الصادى " ص 25.

8- ام حسب الذين اجترحوا السيئات ان نجعلهم كالذين آمنوا و عملوا الصالحات.

"سوره جاثيه آيه 21"

يا گمان كرده اند كسانيكه مرتكب زشتيها مى شوند كه ما آنان را مانند مومنانى كه عمل صالح انجام ميدهند قرار خواهيم داد؟

1- ابو المظفر سبط ابن جوزى حنفى در ص 11 تذكره گويد: سدى از ابن عباس روايت كرده است كه: اين آيه در باره على "ع" در روز جنگ بدر نازل شد كسانيكه مرتكب زشتيها شدند عبارت بودند از: عتبه، شيبه، وليد و مغيره، و مومنى كه عمل صالح انجام داده است على "ع" است.

2- در كفايه گنجى شافعى نيز مطلبى نزديك بهمان چه كه ابن جوزى نقل كرده يافت مى شود.

9- ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات اولئك هم خير البريه

سوره بينه:.7

ترجمه - كسانيكه ايمان آوردند و عمل صالح انجام دادند آنان بهترين آفريدگان هستند.

1 - طبرى در ص 146 جلد 3. تفسيرش در ذيل آيه اولئك هم خير البريه روايتى را باسنادش از ابى الجاروداز محمد بن على "ع" نقل كرده است كه رسول خدا فرمود: بهترين مخلوق و بهترين مردم تو هستى اى على و پيروان تو.

2- خوارزمى در " مناقب " ص 66 از جابر روايت كند كه وى گويد: در حضور پيامبر اكرم بوديم على بن ابيطالب وارد شد رسول خدا فرمود: برادرم بجانب شما آمد و سپس روى بجانب كعبه نموده و با دستش بديوار كعبه كوبيد وسپس گفت سوگند به آنكس كه جان من در دست قدرت او است اين شخص و شيعيان او رستگاران روز قيامتند و سپس فرمود: او نخستين نفر شما است از جهت ايمان با من، ووفادارترين شما است به پيمان پروردگار و در دستورات پروردگار از همه شما پابرجاتر و استوارتر است. و عادلترين شما است در بين مردم و از تمام شما در تساوى و برابر قرار دادن تقسيم اموال رعايتش بيشتر است و در پيشگاه خداوند مقام و منزلتش از همه بزرگتر است. جابر گويد در اين هنگام آيه ان الذين آمنوا و عملواالصالحات اولئك هم خير البريه در باره او نازل شد.

ياران پيغمبر عادت كرده بودند كه هر گاه على را مى ديدند مى گفتند خير البريه آمد.

و همچنين در ص 178 تفسيرش از طريق حافظ ابن مردويه از يزيد بن شراحيل انصارى منشى و كاتب على عليه السلام روايت كنند كه گفت: شنيدم از امير المومنين كه مى فرمود: حديث كرد براى من رسول خدا "ص" در حاليكه آنحضرت را بر روى سينه خود تكيه داده بودم و فرمود:

اى على آيا فرمايش خداوند متعال را نشنيده اى كه فرمود:

ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات اولئك هم خير البريه.

اى على خير البريه تو هستى و شيعيانت، وعده گاه من و شما حوض كوثر است زمانيكه امت ها و دسته ها براى حساب مى آيند شما با قيافه هائى نورانى و پيشانى هاى تابناك خوانده مى شويد و وارد محشر مى گرديد.

3- گنجى در " الكفايه " ص 119 حديث يزيد بن شراحيل را نقل كرده است.

4- ابن صباغ مالكى در " فصول " ص 122 بطور ارسال از ابن عباس روايت نموده كه گفت: چون اين آيه نازل شد پيغمبر بعلى فرمود: اى على تو و شيعيانت روز قيامت وارد صحراى محشر مى شويد در حاليكه خشنود هستيد و پسنديده شده ولى دشمنانت خشمگين و ناراحت وارد خواهند شد.

5- حموئى در " فرائد " بدو طريق از ابر روايت نموده است كه: اين آيه در شان على نازل شد و ياران پيامبر هر وقت على را مى ديدند و باوى مواجه مى شدند مى گفتند: خير البريه "بهترين مردم" آمد.

6- ابن حجر در " صواعق " ص 96 در ضمن آياتى كه در شان اهل بيت پيامبر نازل شده و آنها را برمى شمرد چنين گويد:

آيه يازدهم اين آيه است: ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات اولئك هم خير البريه.

7 - حافظ جمال الدين زرندى از ابن عباس رضى الله عنهما اين روايت را نقل كرده و در سلسله روات آن بررسى كامل نموده است ميگويد:

چون اين آيه نازل شد رسول اكرم به على فرمود: آن تو و شيعيان تو هستيد تو و پيروانت روز قيامت خشنود و پسنديده شده وارد خواهيد شد، دشمنانت خشمگين و عصبانى و ناراحت مى آيند.

على گفت: دشمن من كيست:

حضرت فرمود: آنكس كه از تو بيزارى جويد و تو را لعن گويد.

سپس رسول خدافرمود: هر كس بگويد رحم الله عليا "خداوند على را رحمت كند" خداوند او را بيامرزد.

8- جلال الدين سيوطى در " الدر المنثور " جلد ششم ص 376 گويد: ابن عساكر با سندى معتبر از جابر بن عبدالله روايت كرده كه گويد:

ما در حضور پيغمبر اكرم بوديم و على وارد شد پيغمبر فرمود: قسم به آنكس كه جانم در دست او است همانا اين شخص و پيروانش در روز قيامت رستگار خواهند بود. و در اين هنگام نازل شد آيه:

ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات اولئك هم خير البريه.

9- ابن عدى از ابن عباس با بررسى سلسله روات اين حديث را نقل كرده است. كه گويد: چون آيه:ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات نازل شد پيغمبر اكرم بعلى "ع" فرمود: تو و شيعيانت در روز قيامت خشنود و پسنديده وارد خواهيد شد.

1.- ابن مردويه از على "ع" روايت كند كه رسول خدا فرمود: "و بعد حديث يزيد بن شراحيل را بهمان لفظى كه درفوق ذكر شد آورده است".

11- شبلنجى در " نور الابصار " ص 78 و 112 از ابن عباس با همين كلمات و الفاظى كه از ابن صباغ مالكى ذكر شد روايت را نقل كرده است.

1.- و العصر ان الانسان لفى خسر الا الذين آمنوا و عملوا الصالحات.

سوره العصر

ترجمه - سوگند به عصر انسان زيانكار است جز كسانيكه ايمان آورده و رفتارى شايسته دارندو عمل صالح انجام ميدهند.

جلال الدين سيوطى در " الدر المنثور " جلد ششم ص 396 گويد: ابن مردويه از ابن عباس روايت نموده در باره اين آيه قرآن: و العصر ان الانسان لفى خسر كه مقصود از انسان زيانكار ابوجهل است و مقصود از الا الذين آمنوا و عملوا الصالحات على بن ابيطالب و سلمان فارسى مى باشند.

next page

fehrest page

back page

 
 
 
 
 Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved