بخش شهید آوینی حرف دل موبایل شعر و سبک اوقات شرعی کتابخانه گالری عکس  صوتی فیلم و کلیپ لینکستان استخاره دانلود نرم افزار بازی آنلاین
خرابی لینک Instagram

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

قطعه ديگر در مدح و ستايش اميرالمومنين

 

ابا حسن تفديك نفسى و مهجتى

و كل بطى فى الهدى و مسارع

 

اى ابوالحسن جان و دل من فداى تو باد و جان و دل هر رهسپار راه هدايت چه بكندى پيش رود و چه بتندى

 

ايذهب مدحى و المحبين ضايعا؟

و ما المدح فى ذات الاله بضايع

 

آيا ستايش من و دوستانت از بين مى رود و حال اينكه ستايش ذات پروردگار از بين رفتنى نيست

 

فانت الذى اعطيت اذ انت راكع

فدتك نفوس القوم يا خير راكع

 

پس تو بودى كه در حال ركوع دادى فداى تو جان همه اى بهترين ركوع كنندگان

 

بخاتمك الميمون يا خير سيد

و يا خير شار ثم يا خير بايع

 

انگشتر با ميمنت خويش را دادى، اى بهترين آقاها واى بهترين خريداران و اى بهترين فروشندگان

 

فانزل فيك الله خير ولايه

و بينها فى محكمات الشرايع

 

خداوند در باره تو بهترين ولايت و حكمفرمائى را نازل كرد و درآيات محكمات قرآن ولايت تو را توضيح داد و بيان فرمود حسان در اين اشعارش داستان تصدق انگشترى را به سائل در حال ركوع و نزول آيه " انما وليكم الله و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلوه و يوتون الزكوه و هم راكعون را بشعر در آورده و حديثش در ص 85 گذشت.

سراينده اين اشعار را خطيب خوارزمى در " المناقب " ص 178 و شيخ الاسلام حموئى در فرائد در باب سى و نهم و صدر الحفاظ گنجى در " الكفايه " ص1.7، و سبط ابن جوزى در تذكره ص 1. حسان بن ثابت دانسته اند.

"زيادتى چاپ دوم - و جمال الدين زرندى در نظم " درر السمطين "" شعر ديگرى از حسان در مدح على "ع"

 

جبريل نادى معلنا

و النقع ليس بمنجلى

 

جبرئيل با صداى بلند فرياد زد در حاليكه گرد و غبار ميدان جنگ بر نشده بود.

 

و المسلمون قد احدقوا

حول النبى المرسل

 

و در حاليكه مسلمانها حلقه زده بود در پيرامون پيامبر مرسل

 

لا سيف الا ذوالفقار

و لا فتى الا على

 

شمشيرى غير از ذوالفقار نيست و جوانمردى هم چون على وجود ندارد

در اين اشعارش حسان به داستان فرياد جبرئيل در روز احد در باره على و شمشيرش اشاره مى كند.

1- طبرى در ص 17 جلد سوم تاريخش از ابى رافع اين روايت را نقل كرده:

در روز احد هنگاميكه على "ع" پرچمداران سپاه قريش را كشت و بزمين افكند رسول خدا عده اى از مشركان قريش را ديد، به على دستور داد به آنان حمله كند حضرت به آنان حمله نمود و آنان را پراكنده كرد و شيبه بن مالك را كشت، سپس جبرائيل گفت: اى رسول خدا اينست معناى برابرى و برادرى. پيغمبر فرمود على ازمن است و من از او هستم.

جبرئيل گفت: منهم از شما هستم.

ابى رافع گويد: در اين هنگام مردم صدائى را شنيدند كه مى گفت: لا فتى الا على لا سيف الا ذوالفقار

2- اين روايت را احمد بن حنبل در كتاب " الفضائل " از ابن عباس نقل كرده.

3- ابن هشام در جلد سوم سيره ص 152 اين جريان را از ابن ابى نجيح روايت كرده است.

4- خثعمى در " الروض الانف " جلد دوم ص 143 5 - ابن ابى الحديد در " شرح النهج " جلد يكم ص 9 اين روايت را نقل كرد هاست و گويد اين روايت مشهور است و درجلد دوم 236 گويد كه رسول خدا "ص" وقتى اين صدا را شنيد فرمود: اين صداى جبرئيل است. در ج 3 ص 281 نيز اين روايت را آورده است.

6 - خوارزمى در " المناقب " ص 1.4از محمد بن اسحاق بن يسار روايت كند كه وى گويد: در روز جنگ احد باد سختى وزيدن گرفت صدائى بگوش همه رسيد كه مى گفت:

 

لا سيف الا ذوالفقار

و لا فتى الا على

 

شمشيرى جز ذوالفقار نيست و جوانمردى غير از على نيست

 

فاذا ندبتم هالكا

فابكوا الوفى اخا الوفى

 

هرگاه خواستيد بر مرده اى بگرييد بر مرد وفادارى كه برادر وفادار است بگريد.

7- حموئى مثل همين را در باب چهل و نهم فرائدش روايت كرده و از راه هاى مختلفى باسنادش از حافظ بيهقى تا على بن ابيطالب سلسله سند راآورده است كه حضرت على "ع" فرمود: جبرئيل بحضور پيامبر اكرم مشرف شد و گفت: بتى در يمن وجود دارد كه در آهن پوشيده شده است كسى را بفرست تا آن را درهم كوبد و خرد كند و آهن آن را ضبط كن.

على "ع" گويد وقتى جبرئيل اين دستور را به رسول اكرم "ص" داد، پيغمبر مرا احضار كرد و اين ماموريت را بمن داد، من بت را درهم كوبيدم و آهن را گرفتم و بحضور پيامبر آوردم دو شمشير از آن ساختم يكى را ذوالفقار ناميدم و ديگرى را مجذم رسول خدا ذوالفقار را خود بكمر بست و مجذم را بمن داد و بعدها ذوالفقار را نيز بمن بخشيد، در آن هنگام كه پيش روى رسول خدا درروز احد مى جنگيدم و شمشير مى زدم، چشم پيغمبر بمن افتاد و فرمود:

 

لا سيف الا ذوالفقار

و لا فتى الا على

 

8- در ص 16 تذكره سبط ابن جوزى مذكور است: احمد حنبل در الفضائل متذكر شده كه آنان در آن روز صداى تكبيرى را از آسمان شنيدند كه مى گفت:

 

لا سيف الا ذوالفقار

و لا فتى الا على

 

سپس حسان بن ثابت از رسول خدا اجازه گرفت، تا در اين باره شعرى بسرايد پيامبر باو اجازه داد و حسان هم شعرش را سرود و با اين بيت آغاز كرد:

 

جبريل نادى معلنا

تا آخر ابياتى كه ذكر شد.

 

ابن جوزى در اين زمينه گفتارى دارد كه خلاصه اش اينست كه: واقعه در روز احد اتفاق افتاد آنچنانكه احمد بن حنبل از ابن عباس روايت كرده است و گفته شده كه در روز بدر بوده ولى صحيح تر آنست كه در روز فتح خيبر اتفاق افتاده است. و هيچ يك از دانشمندان در اين سخن آخرى "كه روز فتح خيبر باشد" نكوهشى ننموده و ايرادى نكرده است "پايان كلام سبط ابن جوزى".

امينى گويد: احاديث متعددى كه در اين باره وارد شده است بما ميفهماند كه جريان چندين مرتبه واقع شده و منادى در روز احد جبرئيل بوده است ولى منادى روز بدر ملك ديگرى بوده بنام رضوان و پيشوايان علم حديث بر نقل اين داستان اجماع دارند چنانكه گنجى ادعاى اجماع كرد ودر ص 144 كتاب كفايه اش از طرى قابى الغنائم نقل كرد، و ابن جوزى، و سلفى، ابن الجواليقى، و ابن ابى الوفا بغدادى، ابن الوليد، ابن ابى الفهم، مفتى عبدالكريم موصلى، محمد بن قاسم عدل، حافظ محمد بن محمود ابن ابى البدر، فقيه عبدالغنى بن احمد، صدقه بن الحسين يوسف بن شروان مقرى، صاحب بن ابى المعالى دوامى، ابن بطه، شيخ الشيوخ عبدالرحمن بن اللطيف، على بن محمد مقرى، ابن بكروس، حافظ ابن المعالى و ابى عبدالله محمد بن عمر باسنادهايشان از سعد بن طريف حنظلى از ابى جعفر محمد بن على الباقر "ع" كه آنحضرت فرمود: در روز بدر ملكى كه نامش رضوان بود فرياد زد:

 

لا سيف الا ذوالفقار

و لا فتى الا على

 

سپس امينى گويد: من گفتم پيشوايان علم حديث بر نقل اين قسمت داستان و روايت اجماع كرده و بزرگان از يكديگر نقل كرده اند، همانطوريكه ما با سپاس پروردگار حديث را همچون آبى خوشگواربه بهترين وجه و عاليترين نحوه اسناد از عده بسيارى، در كام خود فرو ريختم و آن را در كتاب خود آورديم.

اين روايت را حاكم بطور مرفوع نقل كرده و بيهقى در " مناقب " در سلسله سند بررسى نموده و از حاكم نقل كرده و گويد:

اين روايت را حافظابن نجار و او از طوسى "تا آخر سند" از جابر بن عبدالله بما خبر داده است كه پيامبر در روز جنگ بدر فرمود اين رضوان است كه فرشته اى از فرشتگان خدا است و صدا مى زدند:

 

لا سيف الا ذوالفقار

و لا فتى الا على

 

محب الدين الطبرى در ص 19." رياض " و ص 74 ذخائر العقبى روايت را با همين عبارات نقل كرده است.

خوارزمى درص 1.1 " مناقب " حديث جابر را نقل كرده.

و نصر بن مزاحم در ص 257 كتاب صفين "در چاپ مصر ص 546"از جابر بن نمير "صحيح عمير است" انصارى روايت كرده: كه گويد: شنيدم از رسول خا "ص" كه بارها اين بيت را ميخواند:

 

لا سيف الا ذوالفقار

و لا فتى الا على

شعر ديگرى از حسان

 

و اين مريم احصنت فرجها

و جات بعيسى كبدر الدجى

فقد احصنت فاطم بعدها

و جات بسبطى نبى الهدى

 

گرچه مريم با پاك دامنى زيست و عيسى را همچون ماهى كه در تاريكى بدرخشد بدنيا آورد.

بعد از او فاطمه نيز با پاك دامنى دو سبط و نواده پيامبر و راهنماى راه راستين را بجهانيان تقديم داشت.

در اين دو بيت حسان اشاره مى كند به روايت صحيحى كه از پيامبر اكرم در باره پاره تنش زهرا مرضيه فاطمه عليها السلام وارد شده است كه پيغمبر فرمود: ان فاطمه احصنت فرجها فحرم الله ذريتها على النار:

ترجمه - همانا فاطمه دامنش را پاك نگهداشت و آلوده نساخت لذا خداوند ذريه و اولاد او را بر آتش جهنم حرام ساخت.

1- اين روايت را حاكم در جلد سوم المستدرك ص152 نقل كرده و گويد: اين حديثى است كه اسنادش صحيح است.

2- خطيب خوارزمى در تاريخش جلد سوم ص 54

3- محب الدين طبرى در " ذخائر العقبى " ص 48 از ابى تمام در فوائد.

4- صدر الحفاظ گنجى شافعى در كتاب " الكفايه " ص 222 باسنادش از حذيفه بن اليمان كه گويد:

رسول خدا فرمود: ان فاطمه احصنت فرجها فحرمها الله و ذريتها على النار، و در ص 223 بسند ديگرى از ابن مسعود بعبارات حذيفه اين روايت را نقل كرده است.

5- جلال الدين سيوطى در ص 257 كتاب " احيا الميت " اين روايت را از ابن مسعود از طريق بزار و ابى يعلى و عقيلى و طبرانى و ابن شاهين آورده است ولى در " جمع الجوامع " از طريق البزار و العقيلى و طبرانى و حاكم با عبارت حذيفه يمانى نقل نموده است.

6- متقى هندى در بخش اكمال كتاب " كنز العمال " جلدششم ص 219 از طريق طبرانى با اين عبارت روايت كرده است:

ان فاطمه احصنت فرجها و ان الله ادخلها باحصان فرجها و ذريتها الجنه يعنى فاطمه پاك دامنى داشت و خداوندبواسطه عفت و پاكيش او را با ذريه اش داخل بهشت گرداند.

7- ابن حجر در " صواعق "از طريق ابى تمام و البزار و طبرانى و ابن نعيم بهمين عبارت روايت نموده و بعد گويد:

در روايت ديگرى با اين عبارت آمده است: فحرمها الله و ذريتها على النار، ودر ص 112 از طريق البزار و ابى يعلى و طبرانى و حاكم با لفظ دوم روايت را نقل نموده است.

8- شبلنجى در ص 45 نور الابصار با هر دو لفظ روايت نموده است.

next page

fehrest page

back page

 
 
 

 

 
 Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved