بخش شهید آوینی حرف دل موبایل شعر و سبک اوقات شرعی کتابخانه گالری عکس  صوتی فیلم و کلیپ لینکستان استخاره دانلود نرم افزار بازی آنلاین
خرابی لینک Instagram

 

متفرقه/شبهه210

چرا انسان‌ها غالباً به رغم عِلم به وجود خداوند متعال، نافرمانی (معصیت) او را می‌کنند؟ لطفاً پاسخ مستند به آیات و روایات نیز باشد.

علل بسیاری سبب این تجاهل انسان است که همه ریشه در «هدف‌گزاری» غلط دارد؛  و هدف‌گزاری نیز بر اساس «عشق و محبّت» انجام می‌گیرد و نه بر اساس علم و معرفت.
پیش از این در مباحث دیگری بسیار توضیح داده شد که انسان به دنبال «محبوب» می‌رود و نه به دنبال «معلوم». لذا حق تعالی خود به رغم آیات بسیاری که در کلام وحی و نیز قلم صنع (خلقت) دال بر اثبات وجود و معرفی خود دارد، برای آغاز حرکت، محبّت را «انگیزه‌« و محبوب را «هدف» و سمت و سوی حرکت معرفی نموده و می‌فرماید: بگو اگر خدا را دوست دارید اطاعت کنید:

«قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُوني‏ يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ» (آل عمران، 31)
ترجمه: [يا محمّد] به آنان بگو: اگر شما خدا را دوست داريد پس از من پيروى كنيد تا خدا شما را دوست داشته باشد و گناه شما را بيامرزد و خدا خيلى آمرزنده و مهربان است‏.

الف – اگر چه مقدمه و لازمه ایمان، شناخت و معرفت است، اما هر شناختی نیز سبب ایمان قلبی نمی‌گردد. و آدمی بسیاری از اشخاص یا چیزها را می‌شناسد، اما نه تنها به آنها ایمان نمی‌آورد، بلکه گریزان هم می‌گردد.
ایمان یعنی در امنیت قرار گرفتن و بسیاری امنیّت و راحتی خود را [اگر چه به خطا] در چیزهای دیگری می‌بینند. ابلیس هم خدا را می‌شناخت، اما ایمان نداشت. از این رو خداوند حکیم می‌فرماید که حتی «اسلام» با «ایمان» متفاوت است. ایمان، باور قلبی است، اما اسلام تسلیم شدن است و ممکن است بسیاری حتی تسلیم نشوند و یا گاه طغیان کنند:

«قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ وَإِن تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَا يَلِتْكُم مِّنْ أَعْمَالِكُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ» (الحجرات، 14)
ترجمه: [برخى از اعراب] باديه‏نشينان گفتند ايمان آورديم؛ بگو ايمان نياورده‏ايد، ليكن بگوييد اسلام آورديم و هنوز ایمان در دل‌هاى شما داخل نشده است و اگر خدا و پيامبر او را فرمان بريد از [ارزش] كرده‏هايتان چيزى كم نمى‏كند خدا آمرزنده مهربان است.

ب – چنان چه بیان گردید، انسان به دنبال محبوب می‌رود و نه معلوم. به دنبال چیزی می‌رود که آن را دوست دارد، حتی اگر چه بداند به ضرر اوست. لذا خداوند متعال می‌فرماید: به جای خدا چیزهای دیگری را هدف می‌گیرند، آنها را دوست دارند مانند دوست داشتن خدا.

«وَ مِنَ النَّاسِ مَن يَتَّخِذُ مِن دُونِ اللّهِ أَندَادًا يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللّهِ وَالَّذِينَ آمَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِّلّهِ وَلَوْ يَرَى الَّذِينَ ظَلَمُواْ إِذْ يَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلّهِ جَمِيعًا وَأَنَّ اللّهَ شَدِيدُ الْعَذَابِ» (البقره، 165)
ترجمه: و برخى از مردم در برابر خدا همانندهايى [براى او] برمى‏گزينند و آنها را دوست می‌دارند چون دوست داشتن خدا، ولى كسانى كه ايمان آورده‏اند شدت محبت‌شان به «الله» است، كسانى كه [با برگزيدن بتها به خود] ستم نموده‏اند اگر مى‏دانستند هنگامى كه عذاب را مشاهده كنند تمام نيرو[ها] از آن خداست و خدا سخت‏كيفر است.

ج –
هر چرا انسان هدف، معشوق و محبوب خود بگیرد، آن می‌شود «إله» انسان و بالتبع انسان عبد و مطیع او می‌گردد. خواه بت‌های گِلی و چوبی باشند مانند لات و عزّی یا بت‌های متعددی که اکنون مورد پرستش بودایی‌ها و هندوها و سایر بت‌پرستان است، خواه گوساله پرستی به سبک قدیم سامری باشد و یا گوساله‌های طلاکاری شده و فریبنده و گوساله‌پرستی‌های مُدرن (مثل عشق به ثروت، پول و طلا)، خواه «ایسم»ها باشند یا حتی هوای نفس.
آری انسان خدا را می‌شناسد، اما خواهش‌های نفسانی را بیشتر دوست دارد، لذا در جهت جلب رضایت نفس حرکت می‌کند و نه جلب رضایت الهی و نفس راه ورودی‌های بصیرت‌زا، تعقل و فهم قلبی را بر او می‌بندد:

«أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَن يَهْدِيهِ مِن بَعْدِ اللَّهِ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ» (الجاثیه، 23)
ترجمه: پس آيا ديدى كسى را كه هوس خويش را معبود خود قرار داده و خدا او را دانسته گمراه گردانيده و بر گوش او و دلش مهر زده و بر ديده‏اش پرده نهاده است، آيا پس از خدا چه كسى او را هدايت‏خواهد كرد آيا پند نمى‏گيريد؟!

نوع انسان مایل به منافع زودرس، محسوس و حتی زودگذر است، مگر آن که تعقل، تفکر، تعمق، تأمل و بصیرت خود را به کار اندازد. این دوست داشتنِ فایده‌ی ظاهری و زودرس، سبب می‌شود که انسان به بهره‌ای قلیل از متاع دنیا قناعت کند و بابتش سرمایه‌ای کلان و ابدی را هزینه کند:

«إِنَّ هؤُلاءِ يُحِبُّونَ الْعاجِلَةَ وَ يَذَرُونَ وَراءَهُمْ يَوْماً ثَقيلاً» (الإنسان، 27)
ترجمه: بي‌گمان اينان بهره‏ى زود و گذرا [دنيوى] را دوست دارند و روزى سنگين را كه در پيش دارند، رها مى‏كنند.

د – در نهایت چنان چه در ابتدا بیان شد، همه چیز به ایمان قلبی که ثمره‌اش «محبّت» است بر می‌گردد و محبت هر چیزی غیر از خدا، محبّت دنیاست. لذا محبّت دنیا، [به شکلی که هدف و اصل باشد، نه در طول محبت خداوند کریم]، چه در کلام وحی و چه در احادیث و روایات ریشه‌یهمه گناهان بر شمرده شده است:
حضرت رسول اعظم (ص) فرمودند: «حُبُّ‌الدُّنیا رَأسُ کلّ خَطیئة» - محبت دنیا ریشه‌ی همه‌ی گناهان است.
از امام صادق علیه‌السلام نیز سؤال می‌کنند: آیا «حُبّ و بُغض» - دوست داشتن و بد آمدن – جزو ایمان است؟ ایشان می‌فرمایند: اصلاً ایمان چیزی به جز « حُبّ و بُغض » نیست. حبّ لِله و بغض لِله. (اصول کافی، ج1).

 


x-shobhhe.com

بازگشت به صفحه ی شبهات متفرقه

 
 Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved