بخش شهید آوینی حرف دل موبایل شعر و سبک اوقات شرعی کتابخانه گالری عکس  صوتی فیلم و کلیپ لینکستان استخاره دانلود نرم افزار بازی آنلاین
خرابی لینک Instagram

جـنـگ احـزاب نـقطه عطفى در تاريخ اسلام بود و توازن نظامى و سياسى رابراى هميشه به نفع مسلمانان بهم زد، بطور خلاصه مى توان پيامدهاى پربار اين جنگ را در چند جمله بيان كرد:.

الف) ناكام ماندن آخرين تلاش دشمن و درهم شكسته شدن برترين قدرت نهايى آنها.

ب) رو شدن دست منافقين و افشا شدن كامل اين دشمنان خطرناك داخلى.

ج) جبران خاطره دردناك شكست احد.

د) ورزيدگى مسلمانان ، و افزايش هيبت آنان در قلوب دشمنان.

ه) بالا رفتن سطح روحيه و معنويت مسلمين به خاطر معجزات بزرگى كه درآن ميدان مشاهده كردند.

و) تثبيت موقعيت پيامبر(ص) در داخل و خارج مدينه.

ز) فراهم شدن زمينه براى تصفيه مدينه از شر يهود بنى قريظه.

(آيه)ـ غزوه بنى قريظه يك پيروزى بزرگ ديگر!.

در مـديـنـه سـه طـايـفـه مـعـروف از يهود زندگى مى كردند: ((بنى قريظه))،((بنى النضير)) و ((بنى قينقاع)).

هـر سـه گـروه بـا پـيـامـبر اسلام (ص) پيمان بسته بودند كه با دشمنان او همكارى و به نفع آنها جاسوسى نكنند.

ولـى طـايـفـه ((بـنى قينقاع)) در سال دوم هجرت و طايفه ((بنى نضير)) در سال چهارم هجرت ، هركدام به بهانه اى پيمان خود را شكستند و به مبارزه روياروى باپيامبر(ص) دست زدند، سرانجام مقاومت آنها درهم شكست و از مدينه بيرون رانده شدند.

بـنـابـراين در سال پنجم هجرت كه غزوه ((احزاب)) رخ داد، تنها طايفه ((بنى قريظه)) در مدينه باقى مانده بودند، كه به مشركان عرب پيوستند و به روى مسلمانان شمشير كشيدند.

پـس از پـايـان غزوه احزاب ، جبرئيل به فرمان خدا بر پيغمبر وارد شد، و گفت :چرا سلاح بر زمين گـذاردى ؟ فرشتگان آماده پيكارند، هم اكنون بايد به سوى ((بنى قريظه)) حركت كنى ، و كار آنها يكسره شود.

منادى از طرف پيامبر(ص) صدا زد كه پيش از خواندن نماز عصر به سوى بنى قريظه حركت كنيد، مـسلمانان بسرعت آماده جنگ شدند و تازه آفتاب غروب كرده بود كه قلعه هاى محكم بنى قريظه را در حلقه محاصره خود درآوردند.

بيست و پنج روز اين محاصره به طول انجاميد و بعدا همگى تسليم شدند،گروهى به قتل رسيدند و پـيـروزى بـزرگ ديـگـرى بر پيروزى مسلمانان افزوده شده اين آيه و آيه بعد، پس از حصول اين پيروزى نازل شد، و خاطره اين ماجرا را به صورت يك نعمت و موهبت بزرگ الهى شرح داد.

نـخست مى فرمايد: ((و خداوند گروهى از اهل كتاب [ يهود] را كه از آنان [مشركان عرب ] حمايت كـردنـد از قـلـعـه هـاى مـحـكـمشان پايين كشيد)) (وانزل الذين ظاهرواهم من اهل الكتاب من صياصيهم).

از اينجا روشن مى شود كه يهود قلعه هاى خود را در كنار مدينه در نقطه مرتفعى ساخته بودند و بر فراز برجهاى آنها به دفاع از خويشتن مشغول مى شدند.

سپس مى افزايد: ((و خداوند در دلهاى آنها ترس و رعب افكند)) (وقذف فى قلوبهم الرعب).

و سـرانـجـام كـارشـان بـه جـايـى رسـيد كه ((گروهى را به قتل مى رسانديد و گروهى را اسير مى كرديد)) (فريقا تقتلون وتاسرون فريقا).

(آيـه)ـ((و زمـيـنـهـا و خانه ها و اموال آنها را در اختيار شما گذارد)) (واورثكم ارضهم وديارهم واموالهم).

و در پايان آيه مى فرمايد: ((همچنين زمينى (در اختيار شما قرار داد) كه هرگزدر آن گام ننهاده بوديد)) (وارضا لم تطؤها).

ظاهرا اين جمله اشاره به باغات و اراضى مخصوصى است كه در اختيار((بنى قريظه)) بود و احدى حق ورود به آن را نداشت ، چرا كه يهود در حفظ و انحصاراموال خود سخت مى كوشيدند.

((و خداوند بر هر چيزى قادر و تواناست)) (وكان اللّه على كل شى قديرا).

پيامدهاى غزوه بنى قريظه :.

پيروزى بر اين گروه ستمگر و لجوج نتايج پربارى براى مسلمانان داشت ازجمله :

الف) پاك شدن جبهه داخلى مدينه و آسوده شدن خاطر مسلمان ازجاسوسهاى يهود.

ب) فروريختن پايگاه مشركان عرب در مدينه و قطع اميد آنان از شورشى ازدرون.

ج) تقويت بنيه مالى مسلمين به وسيله غنايم اين جنگ.

د) هموار شدن راه پيروزيهاى آينده ، مخصوصا فتح خيبر!.

ه) تثبيت موقعيت حكومت اسلامى در نظر دوست و دشمن در داخل وخارج مدينه.

آيه ـ شان نزول : همسران پيامبر(ص) بعد از پاره اى از غزوات كه غنائم سرشارى در اختيار مسلمين قـرار گـرفت تقاضاهاى مختلفى از پيامبر(ص)در مورد افزايش نفقه يا لوازم گوناگون زندگى داشتند.

طـبـق نـقـل بـعـضـى از تـفـاسير، ((ام سلمه)) از ((پيامبر))(ص) كنيز خدمتگزارى تقاضا كرد و ((مـيـمـونه)) حله اى خواست ، و ((زينب)) بنت جحش پارچه مخصوص يمنى و ((حفصه)) جامه مـصـرى ، ((جـويـريـه)) لـبـاس مـخصوص خواست ، و ((سوده)) گليم خيبرى ! خلاصه هركدام درخواستى نمودند.

پـيـامبر(ص) كه مى دانست تسليم شدن در برابر اين گونه درخواستها كه معمولا پايانى ندارد چه عـواقبى براى ((بيت نبوت)) در بر خواهد داشت ، از انجام اين خواسته ها سر باز زد و يك ماه تمام از آنها كناره گيرى نمود، تا اين كه اين آيه و سه آيه بعد از آن نازل شد و با لحن قاطع و در عين حال توام با رافت و رحمت به آنهاهشدار داد كه اگر زندگى پرزرق و برق دنيا مى خواهيد مى توانيد از پـيـامـبـر(ص) جـداشـويـد و بـه هر كجا مى خواهيد برويد، و اگر به خدا و رسول خدا و روز جزا دل بـسـتـه ايد و به زندگى ساده و افتخارآميز خانه پيامبر(ص) قانع هستيد بمانيد و ازپاداشهاى بزرگ پروردگار برخوردار شويد.

تفسير:.

يا سعادت جاودان يا زرق و برق دنيا!.

فراموش نكرده ايد كه در آيات نخست اين سوره خداوند تاج افتخارى بر سرزنان پيامبر(ص) زده و آنـهـا را بـه عـنـوان ((ام الـمؤمنين)) (مادر مؤمنان) معرفى نموده ،بديهى است هميشه مقامات حـسـاس و افـتـخـارآفـريـن ، وظائف سنگينى نيز همراه دارد، چگونه زنان پيامبر(ص) مى توانند ام المؤمنين باشند ولى فكر و قلبشان در گروزرق و برق دنيا باشد؟.

پـيـامـبـر(ص) پـادشـاه نـيـست كه حرمسرائى داشته باشد پرزرق و برق ، و زنانش غرق جواهرات گرانقيمت و وسائل تجملاتى باشند.

در ايـن آيـه پـيـامـبر(ص) را مخاطب ساخته ، مى گويد: ((اى پيامبر! به همسرانت بگو: اگر شما زندگى دنيا را مى خواهيد، و طالب زينت آن هستيد، بياييد هديه اى به شما دهم ، و شما را به طرز نيكويى رها سازم)) بى آنكه خصومت و مشاجره اى در كارباشد (يا ايها النبى قل لا زواجك ان كنتن تردن الحيوة الدنيا وزينتها فتعالين امتعكن واسرحكن سراحا جميل).

(آيـه)ـدر ايـن آيـه مـى افـزايـد: ((اما اگر شما خدا و پيامبرش و سراى آخرت را مى خواهيد (و به زنـدگـى سـاده از نـظر مادى و احيانا محروميتها قانع هستيد) پس خداوند براى نيكوكاران شما پـاداش عـظـيـمـى آمـاده ساخته است))(وان كنتن تردن اللّه ورسوله والدار الا خرة فان اللّه اعد للمحسنات منكن اجرا عظيما).

بنابراين تنها اظهار عشق و علاقه به خدا و سراى ديگر و پيامبر(ص) كافى نيست ، برنامه هاى عملى نيز بايد هماهنگ با آن باشد.

و به اين ترتيب خداوند تكليف همسران پيامبر(ص) را كه بايد الگو و اسوه زنان با ايمان باشند براى هميشه روشن ساخت.

گرچه مخاطب در اين سخنان ، همسران پيامبرند، ولى محتواى آيات و نتيجه آن ، همگان را شامل مى شود، مخصوصا كسانى كه در مقام رهبرى خلق و پيشوايى و تاسى مردم قرار گرفته اند.

(آيـه)ـسـپس در اين آيه به بيان موقعيت زنان پيامبر(ص) در برابر كارهاى نيك و بد، و همچنين مـقـام ممتاز و مسؤوليت سنگين آنه، با عباراتى روشن پرداخته ، مى گويد: ((اى همسران پيامبر! هـركـدام از شما گناه آشكار و فاحشى مرتكب شود عذاب او دوچندان خواهد بود، و اين براى خدا آسـان اسـت)) (يـا نـساالنبى من يات منكن بفاحشة مبينة يضاعف لها العذاب ضعفين وكان ذلك على اللّه يسيرا).

شـمـا در خـانـه وحـى و مـركـز نبوت زندگى مى كنيد، ديگران به شما نگاه مى كنندو اعمالتان سـرمـشقى است براى آنه، بنابراين گناهتان در پيشگاه خدا عظيمتر است چرا كه هم ثواب و هم عذاب بر طبق معرفت و ميزان آگاهى ، و همچنين تاثير آن درمحيط داده مى شود.

آغاز جز 22 قرآن مجيد.

(آيه)ـاما در نقطه مقابل نيز ((و هر كس از شما در برابر خدا و پيامبر(ص)خضوع و اطاعت كند و عـمـل صـالـحى به جا آورد پاداش او را دو چندان خواهيم داد، و روزى پرارزشى را براى او فراهم ساخته ايم)) (ومن يقنت منكن للّه ورسوله وتعمل صالحا نؤتها اجرها مرتين واعتدنا لها رزقا كريما).

(آيه)ـ همسران پيامبر بايد چنين باشند!.

در آيـات گـذشـتـه سـخن از موقعيت و مسؤوليت سنگين همسران پيامبر(ص)بود، اين موضوع همچنان ادامه مى يابد و طى آياتى هفت دستور مهم به همسران پيامبر(ص) مى دهد.

نـخـسـت در مـقدمه كوتاهى مى فرمايد: ((اى همسران پيامبر! شما همچون يكى از زنان معمولى نيستيد اگر تقوا پيشه كنيد)) (يا نسا النبى لستن كاحد من النسا ان اتقيتن).

شـما به خاطر انتسابتان به پيامبر(ص) داراى موقعيت خاصى هستيد كه مى توانيد سرمشقى براى همه زنان باشيد، چه در مسير تقوا و چه در مسير گناه.

و بـه دنـبـال ايـن مـقـدمـه ـكه آنان را براى پذيرش مسؤوليتها آماده مى سازد و به آنها شخصيت مـى دهـدـ نـخـستين دستور را در زمينه عفت صادر مى كند و مخصوصابه سراغ يك نكته باريك مـى رود تـا مـسـائل ديـگـر در ايـن رابـطـه خودبه خود روشن گردد، مى فرمايد: ((پس بگونه اى هوس انگيز سخن نگوييد كه بيماردلان در شماطمع كنند)) (فلا تخضعن بالقول فيطمع الذى فى قلبه مرض).

بـلـكـه بـه هـنـگام سخن گفتن ، جدى و خشك و بطور معمولى سخن بگوييد، نه همچون زنان كـم شخصيت كه سعى دارند با تعبيرات تحريك كننده كه گاه توام با داد و اطوار مخصوصى است كه افراد شهوت ران را به فكر گناه مى افكند سخن بگوييد.

در پـايـان آيه دومين دستور را اين گونه شرح مى دهد: ((شما بايد به صورت شايسته اى (كه مورد رضاى خدا و پيامبر(ص) و توام با حق و عدالت باشد) سخن بگوييد)) (وقلن قولا معروفا).

(آيـه)ـسپس سومين دستور را كه آن نيز در زمينه رعايت عفت است چنين بيان مى كند: ((و شما در خـانـه هـاى خـود بمانيد و همچون جاهليت نخستين (در ميان مردم) ظاهر نشويد)) و اندام و وسـائل زيـنـت خـود را در معرض تماشاى ديگران قرار ندهيد (وقرن فى بيوتكن ولا تبرجن تبرج الجاهلية الا ولى).

منظور از ((جاهليت اولى)) همان جاهليتى است كه مقارن عصر پيامبر(ص)بوده ، و بطورى كه در تـواريـخ آمـده در آن موقع زنان حجاب درستى نداشتند، و دنباله روسرى هاى خود را به پشت سر مـى انداختند بطورى كه گلو و قسمتى از سينه وگردنبند و گوشواره هاى آنها نمايان بود، و به اين ترتيب قرآن همسران پيامبر(ص) رااز اين گونه اعمال باز مى دارد.

بدون شك اين يك حكم عام است ، و تكيه آيات بر زنان پيامبر(ص) به عنوان تاكيد بيشتر است.

بالاخره دستور چهارم و پنجم و ششم را به اين صورت بيان مى فرمايد: شمازنان پيامبر(ص) ((نماز را بـرپـا داريد، و زكات را بپردازيد و خدا و رسولش را اطاعت كنيد)) (واقمن الصلوة وآتين الزكوة واطعن اللّه ورسوله).

اين دستورات سه گانه نيز نشان مى دهد كه احكام فوق مخصوص به زنان پيامبر(ص) نيست ، بلكه براى همگان است هرچند در مورد آنان تاكيد بيشترى دارد.

در پايان آيه مى افزايد: ((خداوند فقط مى خواهد پليدى و گناه را از شمااهل بيت دور كند و كاملا شما را پاك سازد)) (انما يريد اللّه ليذهب عنكم الرجس اهل البيت ويطهركم تطهيرا).

تـعـبـيـر بـه ((انـمـا)) كه معمولا براى حصر است ، دليل بر اين است كه اين موهبت ويژه خاندان پيامبر(ص) است.

جـمـلـه ((يـريد)) اشاره به اراده تكوينى پروردگار است ; يعنى معصومان به خاطرتاييدات الهى و اعـمـال پـاك خويش ، چنان هستند كه در عين داشتن قدرت و اختياربراى گناه كردن به سراغ گناه نمى روند.

روايـات بـسـيار زيادى كه در منابع اهل سنت و شيعه وارد شده شمول همه خاندان پيامبر(ص) را نـفـى مـى كـنـد و مـى گـويـد: مخاطب در آيه فوق و منظور از((اهل بيت)) منحصرا پنج نفرند: پيامبر(ص)، على (ع)، و فاطمه (ع) و حسن و حسين :.

(آيه)ـدر اين آيه ((هفتمين)) و آخرين و ظيفه همسران پيامبر بيان شده وهشدارى است به همه آنـان بـراى اسـتـفـاده كـردن از بـهترين فرصتى كه در اخيتار آنان براى آگاهى بر حقايق اسلام قـرارگـرفـتـه ، مى فرمايد: ((و آنچه را در خانه هاى شما ازآيات خداوند و حكمت و دانش خوانده مـى شود، ياد كنيد)) و خود را در پرتو آن بسازيد كه بهترين فرصت را در اختيار داريد (واذكرن ما يتلى فى بيوتكن من آيات اللّه والحكمة).

سرانجام در پايان آيه مى فرمايد: ((خداوند لطيف و خبير است)) (ان اللّه كان لطيفا خبيرا).

اشـاره بـه ايـن كـه او از دقيقترين و باريكترين مسائل باخبر و آگاه است ، و نيات شما را به خوبى مى داند، و از اسرار درون سينه هاى شما باخبر است.

جاهليت قرن بيستم !.

جـمعى از مفسران در تفسير ((الجاهلية الا ولى)) در آيات مورد بحث گرفتارشك و ترديد شدند گويى نتوانستند باور كنند كه بعد از ظهور اسلام ، نوعى ديگرجاهليت در جهان پا به عرصه وجود خواهد گذاشت كه جاهليت عرب قبل ازاسلام در مقابل آن موضوع كم اهميتى خواهد بود.

ولـى امروز اين امر براى ما كه شاهد مظاهر جاهليت وحشتناك قرن بيستم هستيم كاملا حل شده است ، و بايد آن را به حساب يكى از پيشگوئيهاى اعجازآميزقرآن مجيد گذارد.

اگـر عـرب در عـصـر جـاهليت اولى ، جنگ و غارتگرى داشت ، و فى المثل چندين بار بازار عكاظ صحنه خونريزيهاى احمقانه گرديد كه چند تن كشته شدند،در جاهليت عصر ما جنگهاى جهانى رخ مى دهد كه گاه بيست ميليون نفر در آن قربانى و بيش از آن مجروح و ناقص الخلقه مى شوند!.

اگـر در جـاهـلـيـت عـرب زنان ، ((تبرج به زينت)) مى كردند، و روسريهاى خود را كنار مى زدند بـه گونه اى كه مقدارى از سينه و گلو و گردنبند و گوشواره آنهانمايان مى گشت ، در عصر ما كـلـوپـهـايى تشكيل مى شود به نام كلوپ برهنگان ـكه نمونه آن در انگلستان معروف است ـ كه با نهايت معذرت افراد در آن برهنه مادرزادمى شوند، رسوائيهاى پلاژهاى كنار دريا واستخرها و حتى معابر عمومى نگفتنى است.

اگـر در جـاهـليت عرب ، ((زنان آلوده ذوات الاعلام)) بودند كه پرچم بر در خانه خود مى زدند تا افـراد را بـه سـوى خـود دعـوت كـنـنـد!، در جاهليت قرن ما افرادى هستند كه در روزنامه هاى مـخـصـوص مطالبى را در اين زمينه مطرح مى كنند كه قلم ازذكر آن جدا شرم دارد، و جاهليت عرب بر آن صد شرف دارد.

خـلاصه چه گوييم از وضع مفاسدى كه در تمدن مادى ماشينى منهاى ايمان عصر ما وجود دارد كه ناگفتنش بهتر است ، و نبايد اين تفسير را با آن آلوده كرد.

آنـچـه گـفـتـيـم فـقـط مـشتى از خروار براى نشان دادن زندگى كسانى بود كه از خدافاصله مـى گـيـرنـد، و با داشتن هزاران دانشگاه و مراكز علمى و دانشمندان معروف ،در منجلاب فساد غـوطـه ورنـد، و حتى گاهى همين مراكز علمى و دانشمندانشان دراختيار همان فجايع و مفاسد قرار مى گيرند.

آيـه ـ شـان نـزول : هـنگامى كه ((اسما بنت عميس)) همسر ((جعفربن ابى طالب)) با شوهرش از ((حـبـشه)) بازگشت به ديدن همسران پيامبر(ص) آمد، يكى از نخستين سؤالاتى كه مطرح كرد اين بود: آيا چيزى از آيات قرآن درباره زنان نازل شده است ؟ آنها در پاسخ گفتند: نه !.

((اسما)) به خدمت پيامبر(ص) آمد، عرض كرد: ((اى رسول خدا جنس زن گرفتار خسران و زيان است !.

پيامبر(ص) فرمود: چرا؟.

عرض كرد: به خاطر اين كه در اسلام و قرآن فضيلتى درباره آنها همانند مردان نيامده است.

ايـنجا بود كه آيه نازل شد و به آنها اطمينان داد كه زن و مرد در پيشگاه خدا ازنظر قرب و منزلت يكسانند.

تفسير:.

شخصيت و ارزش مقام زن در اسلام.

بـه دنـبـال بحثهايى كه درباره وظائف همسران پيامبر(ص) در آيات گذشته ذكرشده در اين آيه سـخـنى جامع و پرمحتوا درباره همه زنان و مردان و صفات برجسته آنها بيان شده است ، و ضمن بـرشـمـردن ده وصف از اوصاف اعتقادى و اخلاقى وعملى آنان ، پاداش عظيم آنها را در پايان آيه برشمرده است.

مى گويد: ((مردان مسلمان و زنان مسلمان)) (ان المسلمين والمسلمات).

((و مردان مؤمن و زنان مؤمنه)) (والمؤمنين والمؤمنات).

اشـاره بـه ايـن كـه اسـلام هـمان اقرار به زبان است كه انسان را در صف مسلمين قرار مى دهد، و مشمول احكام آنها مى كند، ولى ايمان تصديق به قلب و دل است واعمالى كه به دنبال آن مى آيد.

((و مـردانـى كـه مطيع فرمان خدا هستند و زنانى كه از فرمان حق اطاعت مى كنند))(والقانتين والقانتات).

سـپس به يكى ديگر از مهمترين صفات مؤمنان راستين ، يعنى حفظ زبان پرداخته ، مى گويد: ((و مردان راستگو و زنان راستگو)) (والصادقين والصادقات).

و از آنـجـا كه ريشه ايمان ، صبر و شكيبايى در مقابل مشكلات است ، و نقش آن در معنويات انسان هـمـچـون نقش ((سر)) است در برابر ((تن)) پنجمين وصف آنها رااين گونه بازگو مى كند: ((و مردان صابر و شكيبا و زنان صابر و شكيبا)) (والصابرين والصابرات).

از طـرفـى مـى دانـيـم يكى ازبدترين آفات اخلاقى ، كبر و غرور و حب جاه است ،و نقطه مقابل آن ((خـشوع))، لذا در ششمين توصيف مى فرمايد: ((و مردان با خشوع وزنان باخشوع)) (والخاشعين والخاشعات).

گـذشـتـه از حـب جـاه ، حـب مـال ، نيز آفت بزرگى است ، و اسارت در چنگال آن ،اسارتى است دردنـاك ، و نـقـطـه مـقـابـل آن انفاق و كمك كردن به نيازمندان است ، لذادر هفتمين توصيف مى گويد: ((و مردان انفاق گر و زنان انفاق كننده)) (والمتصدقين والمتصدقات).

سـه چـيـز اسـت كه اگر انسان از شر آن در امان بماند از بسيارى از شرور و آفات اخلاقى در امان اسـت ، زبـان و شكم و شهوت جنسى ، به قسمت اول در چهارمين توصيف اشاره شد، اما به قسمت دوم و سـوم در هـشـتمين و نهمين وصف مؤمنان راستين اشاره كرده ، مى گويد: ((و مردانى كه روزه مى دارند و زنانى كه روزه مى دارند))(والصائمين والصائمات).

((و مـردانـى كه دامان خود را از آلودگى به بى عفتى حفظ مى كنند، و زنانى كه عفيف و پاكند)) (والحافظين فروجهم والحافظات).

سـرانـجـام بـه دهـمين و آخرين صفت كه تداوم تمام اوصاف پيشين بستگى به آن دارد پرداخته ، مى گويد: ((و مردانى كه بسيار به ياد خدا هستند، و زنانى كه بسيارياد خدا مى كنند)) (والذاكرين اللّه كثيرا والذاكرات).

آرى ! آنـهـا بـا يـاد خدا در هر حال و در هر شرايط، پرده هاى غفلت و بى خبرى را از قلب خود كنار مـى زنند، وسوسه ها و همزات شياطين را دور مى سازند و اگرلغزشى از آنان سرزند، فورا در مقام جبران برمى آيند.

در پايان آيه ، پاداش بزرگ اين گروه از مردان و زنانى را كه داراى ويژگيهاى ده گانه فوق هستند چنين بيان مى كند: ((خداوند براى آنها مغفرت و پاداش عظيمى فراهم ساخته است)) (اعداللّه لهم مغفرة واجرا عظيما).

نـخـست با آب مغفرت گناهان آنها را ـكه موجب آلودگى روح و جان آنهااست ـ مى شويد، سپس پاداش عظيمى كه عظمتش را جز او كسى نمى داند دراختيارشان مى نهد.

آيـه ـ شـان نـزول : ايـن آيـه در مورد داستان ازدواج زينب بنت جحش (دختر عمه پيامبر گرامى اسلام) با زيدبن حارثه برده آزاد شده پيامبر(ص) نازل شده است.

قـبل از زمان بعثت و بعد از آن كه خديجه با پيامبر(ص) ازدواج كرد خديجه برده اى به نام ((زيد)) خريدارى نمود كه بعدا آن را به پيامبر(ص) بخشيد و حضرت او را آزاد فرمود، و چون طائفه اش او را از خود راندند پيامبر(ص) نام ((فرزند خود))بر او نهاد.

هـنگامى كه پيامبر(ص) تصميم گرفت براى ((زيد)) همسرى برگزيند از ((زينب بنت جحش)) كه دختر ((اميه)) دختر ((عبدالمطلب)) (دختر عمه اش) بود براى اوخواستگارى نمود ((زينب)) نخست چنين تصور مى كرد كه پيامبر(ص) مى خواهد اورا براى خود انتخاب كند، خوشحال شد و رضـايـت داد، ولى بعدا كه فهميدخواستگارى از او براى ((زيد)) است ، سخت ناراحت شد و سر باز زد، برادرش ((عبداللّه)) نيز با اين امر به سختى مخالفت نمود.

در ايـنـجـا بود كه آيه نازل شد و به امثال زينب و بعداللّه هشدار داد كه آنهانمى توانند هنگامى كه خـدا و پيامبرش كارى را لازم مى دانند مخالفت كنند، آنها كه اين مساله را شنيدند در برابر فرمان خدا تسليم شدند.

اما اين ازدواج ديرى نپاييد و بر اثر ناسازگاريهاى اخلاقى ميان طرفين ، منجربه طلاق شد.

سـپـس پـيامبر(ص) براى جبران اين شكست زينب در ازدواج ، او را به فرمان خدا به همسرى خود برگزيد.

تـفسير: مى دانيم روح اسلام ((تسليم)) است ، آن هم ((تسليم بى قيد و شرط دربرابر فرمان خدا)) ايـن مـعنى در آيات مختلفى از قرآن با عبارات گوناگون منعكس شده است ، از جمله در اين آيه مـى فرمايد: ((هيچ مرد و زن با ايمانى حق نداردهنگامى كه خدا و پيامبرش مطلبى را لازم بدانند اختيارى از خود در برابر فرمان خدا داشته باشند)) (وما كان لمؤمن ولا مؤمنة اذا قضى اللّه ورسوله امـرا ان يكون لهم الخيرة من امرهم) آنها بايد اراده خود را تابع اراده حق كنند، همان گونه كه سر تاپاى وجودشان وابسته به اوست.

ايـن درست به آن مى ماند كه يك طبيب ماهر به بيمار بگويد در صورتى به درمان تو مى پردازم كه در برابر دستوراتم تسليم محض شوى ، و از خود اراده اى نداشته باشى ، اين نهايت دلسوزى طبيب را نسبت به بيمار نشان مى دهد و خدا ازچنين طبيبى برتر و بالاترست.

لـذا در پايان آيه به همين نكته اشاره كرده ، مى فرمايد: ((كسى كه نافرمانى خداو پيامبرش را كند گرفتار گمراهى آشكارى شده است)) (ومن يعص اللّه ورسوله فقدضل ضلا لا مبينا).

راه سعادت گم مى كندو به بيراهه و بدبختى كشيده مى شود.

(آيه)ـسپس به داستان معروف ((زيد)) و همسرش ((زينب)) كه يكى ازمسائل حساس زندگانى پـيـامـبـر گـرامـى اسـلام (ص) است و ارتباط با مساله همسران پيامبر(ص) ـكه در آيات پيشين گـذشـت داردـ پرداخته ، مى گويد: ((به خاطر بياورزمانى را كه به كسى كه خداوند به او نعمت داده بـود، و تـو نـيز به او نعمت بخشيده بودى مى گفتى همسرت را نگاهدار و از خدا بپرهيز)) و پـيـوسـتـه ايـن امـر را تكرارمى كردى ! (واذ تقول للذى انعم اللّه عليه وانعمت عليه امسك عليك زوجك واتق اللّه).

مـنـظور از ((نعمت خداوند)) همان نعمت هدايت و ايمان است كه نصيب ((زيدبن حارثه)) كرده بود، و نعمت پيامبر(ص) اين بود كه وى را آزاد كرد و همچون فرزند خويش گراميش داشت.

از ايـن آيـه اسـتـفاده مى شود كه ميان زيد و زينب ، مشاجره اى درگرفته بود و اين مشاجره ادامه يافت و در آستانه جدايى و طلاق قرار گرفت ، و پيامبر(ص) كرارا ومستمرا او را نصيحت مى كرد و از جدايى و طلاق باز مى داشت.

بـعـد مـى افزايد: ((تو در دل چيزى را پنهان مى داشتى كه خداوند آن راآشكار مى كند، و از مردم مى ترسيدى در حالى كه خداوند سزاوارتر است كه از اوبترسى))! (وتخفى فى نفسك مااللّه مبديه وتخشى الناس واللّه احق ان تخشيه).

مـسـاله ترس از خدا نشان مى دهد كه اين ازدواج به عنوان يك وظيفه انجام شده كه بايد به خاطر پروردگار ملاحظات شخصى را كنار بگذارد تا يك هدف مقدس الهى تامين شود، هرچند به قيمت زخم زبان كوردلان تمام گردد.

لـذا در دنباله آيه مى فرمايد: ((هنگامى كه زيد نيازش را از آن زن به سرآورد (واز او جدا شد) ما او را بـه هـمـسـرى تـو درآورديـم ، تا مشكلى براى مؤمنان در ازدواج باهمسران پسرخوانده هايشان ـهنگامى كه از آنها طلاق بگيرندـ نباشد)) (فلما قضى زيد منها وطرا زوجنا كها لكى لا يكون على المؤمنين حرج فى ازواج ادعيائهم اذا قضوا منهن وطرا).

و اين كارى بود كه مى بايست انجام بشود ((و فرمان خدا انجام شدنى است))(وكان امراللّه مفعول).

بـنـابـراين ، اين ازدواج الهى ، يك مساله اخلاقى و انسانى بود و نيز وسيله مؤثرى براى شكستن دو سـنـت غـلط جاهلى ; حرمت ازدواج با همسر مطلقه پسرخوانده ، و قبح ازدواج با همسر مطلقه يك غلام و برده آزاد شده.

(آيه)ـاين آيه در تكميل بحثهاى گذشته چنين مى گويد: ((هيچ گونه سختى و حرجى بر پيامبر در آنچه خدا براى او واجب كرده است نيست)) (ما كان على النبى من حرج فيما فرض اللّه له).

آنجا كه خداوند فرمانى به او مى دهد، ملاحظه هيچ امرى در برابر آن جايزنيست و بدون هيچ چون و چرا بايد به مرحله اجرا درآيد.

اصـولا سـنـت شكنى و برچيدن آداب و رسوم خرافى و غيرانسانى همواره باسر و صدا توام است ، و پيامبران هرگز نبايد به اين سر و صداها اعتنا كنند.

لـذا در جـمـلـه بـعد مى فرمايد: ((اين سنت الهى در مورد پيامبران در امم پيشين نيز جارى بوده است)) (سنة اللّه فى الذين خلوا من قبل).

تنها تو نيستى كه گرفتار اين مشكلى ، بلكه همه انبيا به هنگام شكستن سنتهاى غلط گرفتار اين ناراحتيها بوده اند.

و در پـايـان آيه براى تثبيت ، قاطعيت در اين گونه مسائل بنيادى مى فرمايد:((فرمان خدا همواره روى حساب و برنامه دقيقى است و بايد به مرحله اجرا درآيد))(وكان امراللّه قدرا مقدورا).

(آيه)ـ مبلغان راستين كيانند؟.

بـه تـنـاسـب بحثى كه در آيه قبل درباره پيامبران گذشت اين آيه به يكى ازمهمترين برنامه هاى عـمـومـى انـبيا اشاره كرده ، مى فرمايد: پيامبران پيشين ((كسانى بودند كه تبليغ رسالتهاى الهى مـى كردند و از او مى ترسيدند و از هيچ كس جز خداواهمه نداشتند)) (الذين يبلغون رسـالا ت اللّه ويخشونه ولا يخشون احدا الا اللّه).

تو نيز در تبليغ رسالتهاى پروردگار نبايد كمترين وحشتى از كسى داشته باشى !.

اصولا كار پيامبران در بسيارى از مراحل شكستن سنتهاى غلط است و اگربخواهند كمترين ترس و وحـشـتـى بـه خود راه بدهند در انجام رسالت خود پيروزنخواهند شد قاطعانه بايد پيش روند، حرفهاى ناموزون بدگويان را به جان خريدارشوند و بى اعتنا به جوسازيها به برنامه هاى خود ادامه دهند چرا كه همه حسابها به دست خداست.

لـذا در پـايـان آيـه مـى فـرمـايـد: ((همين بس كه خداوند (حافظ اعمال بندگان و)حسابگر (و جزادهنده آنها) است)) (وكفى باللّه حسيبا).

هـم حـسـاب ايـثـار و فداكارى پيامبران را در اين راه نگه مى دارد و پاداش مى دهد و هم سخنان ناموزون و ياوه سرايى دشمنان را محاسبه و كيفر مى دهد.

ايـن آيـه دلـيـل روشـنى است بر اينكه شرط اساسى براى پيشرفت در مسائل تبليغاتى قاطعيت و اخلاص و عدم وحشت از هيچ كس جز از خداست.

(آيه)ـمساله خاتميت : اين آيه آخرين سخنى است كه خداوند درارتباط با مساله ازدواج پيامبر(ص) بـا ((همسر مطلقه زيد)) براى شكستن يك سنت غلط جاهلى ، بيان مى دارد، و ضمنا حقيقت مهم ديـگـرى را ـكه مساله خاتميت است ـ در ذيل آن بيان مى كند، مى فرمايد: ((محمد پدر هيچ يك از مردان شما نبوده و نيست)) (ما كان محمد ابا احد من رجالكم).

نه ((زيد)) و نه ديگرى ، و اگر يك روز نام پسر محمد بر او گذاردند اين تنها يك عادت و سنت بود كه با ورود اسلام و نزول قرآن برچيده شد نه يك رابطه طبيعى وخويشاوندى.

سـپـس مـى افزايد: ((ولى (او) رسول خدا و ختم كننده و آخرين پيامبران است))(ولكن رسول اللّه وخاتم النبيين).

بنابراين صدر آيه ارتباط نسبى را بطوركلى قطع مى كند، و ذيل آيه ارتباطمعنوى ناشى از رسالت و خاتميت را اثبات مى نمايد، و از اينجا پيوند صدر و ذيل روشن مى شود.

و الـبته خداوند عالم و آگاه همه آنچه را در اين زمينه لازم بوده در اختيار اوگذارده ، از اصول و فـروع و كـلـيات و جزئيات در تمام زمينه ه، و لذا در پايان آيه مى فرمايد: ((و خداوند به همه چيز آگاه است)) (وكان اللّه بكل شى عليما).

(آيه)ـ رحمت و درود خدا و فرشتگان راهگشاى مؤمنان :.

از آنـجـا كه در آيات گذشته سخن از وظائف سنگين پيامبراسلام (ص) در مقام تبليغ رسالت بود، در اينجا براى فراهم آوردن زمينه اين تبليغ و گسترش دامنه آن درتمام محيط بخشى از وظائف مـؤمـنـان را بيان مى كند، روى سخن را به همه آنها كرده چنين مى گويد: ((اى كسانى كه ايمان آورده ايد! خدا را فراوان ياد كنيد)) (يا ايهاالذين آمنوا اذكروا اللّه ذكرا كثيرا).

(آيه)ـ((و صبح شام او را تسبيح و تنزيه نماييد)) (وسبحوه بكرة واصيل).

آرى ! چـون عـوامـل غفلت در زندگى مادى بسيار فراوان و تيرهاى وسوسه شياطين از هر سو به طرف انسان پرتاب مى گردد براى مبارزه با آن راهى جز ((ذكركثير)) در همه حال نيست.

((ذكـر كثير)) به معنى واقعى كلمه يعنى ((توجه با تمام وجود به خداوند)) نه تنهابا زبان و لقلقه لسان.

امام صادق (ع) فرمود: ((هركس بسيار ياد خدا كند خداوند او را در سايه لطف خود در بهشت برين جاى خواهد داد)).

(آيه)ـاين آيه در حقيقت نتيجه و علت غايى ذكر و تسبيح مداوم است ،مى فرمايد: ((او كسى است كه بر شما درود و رحمت مى فرستد، و فرشتگان او نيز(براى شما تقاضاى رحمت مى كنند) تا شما را از ظلمات (جهل و شرك و كفر)بيرون آورد و به سوى نور (ايمان و علم و تقوا) رهنمون شود)) (هو الذى يصلى عليكم وملا ئكته ليخرجكم من الظلمات الى النور).

((چـرا كـه او نسبت به مؤمنان رحيم و مهربان است)) (وكان بالمؤمنين رحيما)و به همين دليل هدايت و رهبرى آنها را برعهده گرفته و فرشتگانش را نيز مامورامداد آنها نموده است.

آرى ! ايـن آيـه بـشـارتـى اسـت بزرگ براى همه سالكان راه حق و به آنها نويدمى دهد كه از جانب معشوق كششى نيرومند است ، تا كوشش عاشق بيچاره به جايى برسد!.

آرى ! اين رحمت خاص خداست كه مؤمنان را از ظلمات اوهام و شهوات ووساوس شيطانى بيرون مـى آورد و به نور يقين و اطمينان و تسلط بر نفس رهنمون مى گردد كه اگر رحمت او نبود اين راه پرپيچ و خم هرگز پيموده نمى شد.

(آيـه)ـدر ايـن آيـه مـقـام مؤمنان و پاداش آنها را به عاليترين وجه و در كوتاهترين عبارت ترسيم كـرده ، مـى گـويد: ((تحيت فرشتگان الهى به آنهادر (روز قيامت) روزى كه او را ديدار مى كنند سلام است)) (تحيتهم يوم يلقونه سلا م).

ايـن سلامى است كه نشانه سلامت از عذاب و از هرگونه درد و رنج و ناراحتى است ، سلامى است توام با آرامش و اطمينان.

بـعـد از ايـن تحيت كه در حقيقت مربوط به آغاز كار است اشاره به پايان كار آنهاكرده ، مى فرمايد: ((خداوند براى آنها پاداش پرارزشى فراهم ساخته است))(واعدلهم اجرا كريما).

(آيه)ـ تو چراغ فروزانى !.

در ايـنـجـا روى سخن به پيامبر اسلام (ص) است ولى نتيجه آن براى مؤمنان ; وبه اين ترتيب آيات گذشته را كه پيرامون بخشى از وظايف مؤمنان بحث مى كردتكميل مى كند.

در اين آيه و آيه بعد پنج توصيف براى پيامبر(ص) آمده ، و در دو آيه بعد ازآن بيان پنج وظيفه است كه همه به يكديگر مربوط و مكمل يكديگر مى باشند.

نـخـسـت مـى فـرمـايـد: ((اى پيامبر! ما تو را به عنوان شاهد و گواه فرستاديم)) (ياايها النبى انا ارسلناك شاهدا).

او از يـكـسـو گواه اعمال امت است ، چرا كه اعمال آنها را مى بيند و از سوى ديگر شاهد و گواه بر انـبـيـاى پـيـشـين است كه آنها خود گواه امت خويش بودند و ازسوى سوم وجود تو با اوصاف و اخلاقت ، با برنامه هاى سازنده ات ، با سوابق درخشانت و با عملكرد شاهد و گواه بر حقانيت مكتبت ، و شاهد و گواه بر عظمت و قدرت پروردگار است.

سـپـس بـه تـوصـيف دوم و سوم پرداخته ، مى فرمايد: ((ما تو را بشارت دهنده وانذاركننده)) قرار داديم (ومبشرا ونذيرا).

بـشارت دهنده نيكوكاران به پاداش بى پايان پروردگار، به سلامت و سعادت جاودان ، به پيروزى و موفقيت پرافتخار.

وانـذاركـننده كافران و منافقان از عذاب دردناك الهى ، از خسارت تمام سرمايه هاى وجودى ، و از سقوط در دامان بدبختى در دنيا و آخرت.

(آيـه)ـاين آيه به چهارمين و پنجمين وصف پيامبر اشاره كرده ، مى گويد:((ما تو را دعوت كننده به سوى اللّه به فرمان او (قرار داديم) و هم چراغ روشنى بخش)) (وداعيا الى اللّه باذنه وسراجا منيرا).

او چـراغ روشـنـى است كه خودش گواه خويش است ، تاريكيها و ظلمات رامى زدايد، و چشمها و دلها را به سوى خود متوجه مى كند، و همان گونه كه ((آفتاب آمد دليل آفتاب)) وجود او نيز دليل حقانيت اوست.

وجـود پـيـامبر(ص) مايه آرامش ، و فرار دزدان دين و ايمان و پرورش و نموروح ايمان و اخلاق ، و خلاصه مايه حيات و جنبش و حركت است ، و تاريخ زندگى او شاهد و گواه زنده اين موضوع است.

(آيه)ـهمان طور كه گفتيم در اين آيه و آيه بعد بيان پنج وظيفه از وظائف مهم پيامبر اسلام (ص) به دنبال بيان اوصاف پنج گانه است.

نخست مى فرمايد: ((به مؤمنان بشارت ده كه براى آنها از سوى خدا فضل وپاداش بزرگى است)) (وبشر المؤمنين بان لهم من اللّه فضلا كبيرا).

اشـاره بـه اينكه مساله ((تبشير)) پيامبر(ص) تنها محدود به پاداش اعمال نيك مؤمنان نمى شود، بـلـكـه خـداوند آن قدر از فضل خود به آنها مى بخشد كه موازنه ميان عمل و پاداش را بكلى برهم مى زند.

(آيـه)ـبعد از آن به دستور دوم و سوم پرداخته ، مى گويد: ((و از كافران ومنافقان اطاعت مكن)) (ولا تطع الكافرين والمنافقين).

بدون شك رسول خدا(ص) هرگز اطاعتى از كافران و منافقان نداشت ، امااهميت موضوع به قدرى اسـت كـه بـه عـنـوان تاكيد براى شخص پيامبر(ص) و هشدارو سرمشقى براى ديگران ، روى اين مـوضـوع مـخصوصا تكيه مى كند، چه اين كه ازخطرات مهمى كه بر سر راه رهبران راستين قرار دارد به سازش و تسليم كشيده شدن در اثنا مسير است.

سـپـس در چـهـارمين و پنجمين دستور چنين مى گويد: ((اعتنايى به آزارهاى آنهامكن ، بر خدا توكل نما و همين بس كه خدا حامى و مدافع توست)) (ودع اذيهم وتوكل على اللّه وكفى باللّه وكيل).

ايـن قـسمت از آيه نشان مى دهد كه آنها براى تسليم ساختن پيامبر(ص) او راسخت در فشار قرار داده بودند، و انواع آزارها چه از طريق زخم زبان و بدگويى وجسارت ، و چه از طريق آزار بدنى ، و چه محاصره اقتصادى نسبت به او و يارانش روا مى داشتند.

تـاريـخ مى گويد پيامبر(ص) و مؤمنان نخستين همچون كوه در مقابل انواع آزارها ايستادگى به خرج دادند و هرگز ننگ تسليم و شكست را نپذيرفتند، وسرانجام در اهداف خود پيروز شدند.

(آيه)ـ گوشه اى از احكام طلاق و جدايى شايسته :.

قـسـمـتهاى مختلف آيات اين سوره (احزاب) به صورت مجموعه هاى گوناگونى است كه بعضى خطاب به پيامبر(ص) و بعضى خطاب به همه مؤمنان مى باشد.

در اين آيه روى سخن به همه اهل ايمان است ، مى فرمايد: ((اى كسانى كه ايمان آورده ايد! هنگامى كـه بـا زنـان بـا ايمان ازدواج كرديد، و قبل از همبستر شدن طلاق داديد عده اى براى شما بر آنها نيست كه بخواهيد حساب آن را نگاه داريد))(يا ايها الذين آمنوا اذا نكحتم المؤمنات ثم طلقتموهن من قبل ان تمسوهن فمالكم عليهن من عدة تعتدونها).

در ايـنـجا خداوند استثنائى براى حكم عده زنان مطلقه بيان فرموده كه اگرطلاق قبل از دخول واقع شود نگاه داشتن عده لازم نيست ، و از اين تعبير به دست مى آيد كه قبل از اين آيه ، حكم عده بيان شده بوده است.

سپس به حكم ديگرى از احكام زنانى كه قبل از آميزش جنسى طلاق گرفته اند مى پردازد ـكه در سـوره بـقـره نـيز به آن اشاره شده است ـ مى فرمايد: ((آنها را(با هديه مناسبى) بهره مند سازيد)) (فمتعوهن).

 
 Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved