بخش شهید آوینی حرف دل موبایل شعر و سبک اوقات شرعی کتابخانه گالری عکس  صوتی فیلم و کلیپ لینکستان استخاره دانلود نرم افزار بازی آنلاین
خرابی لینک Instagram

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

غلطى كه بايد تصحيح شود

گمان نميكنم كه بر استادان علم و لغت مصر صحيح لفظ "غدير خم" پوشيده باشد و يا در كاوشهاى علمى خود در "كتب سير" به حقيقت واقعه غدير بر نخورده باشند، گر چه بعضى از ايشان گفته: غدير خم اسم جنگ معروفى بوده ولى ما از اين تجاهل مى فهميم كه ايشان را با اين لفظ حساب دگرى است، يا اينكه مى خواهند امت اسلامى را در جهل و نادانى نگه دارند و بيشتر تاسفم بر اينستكه آقايان حتى از تصحيح اين لفظ در مولفات خود، خوددارى نموده و خواننده را در سرگردانى و حيرت قرار داده اند.

مثلا استاد بزرگ، دكتر احمد رفاعى در تعليقه ايكه بر "معجم الادبا ط. مصر 1357 ه.ق" نوشته در ج 14 ص 48 شعر حضرت على "ع" را نقل ميكند و بيت ولايت را چنين ضبط ميكند:

 

و اوصانى النبى على اختيار

ببيعته غداه غد برحم

 

و از اين هم عجيب تر اينكه، در آخر كتاب فهرست شهرها و امكنه و آبها را قرار داده و از "غدير خم" با اينكه در چند جاى "معجم الادبا" نامش رفته، اسمى نبرده است و چشم پوشى نموده.

و استاد محمد حسين مصحح كتاب "ثمار القلوب ط مصر 1326"با اينكه در ص 511 سطر 8و6 و 12 لفظ "غدير خم" مكرر ذكر شده بصورت غلط "غدير خم" گذارده، در حالتيكه در نسخه "ثمار القلوب" "غدير خم" ضبط است و مصحح كتاب "لطايف اخبار الدول" كه به سال 131. ه،ق در مصر چاپ شده، بيت مربوط به ولايت را چنين نوشته:

 

و اوجب طاعتى فرضا عليكم

رسول الله يوم غدا برحمى

 

و شما به وضوح در مطبوعات غير مصر هم، چنين خواهيد ديد كه نسبت باين لفظ "غدير خم" بى التفاتى زياد شده است.

تشكر و انتقاد

دو كتاب بزرگ را كه ميتوان از محسنات اين عصرش شمرد، موجب تحسين و اعجاب من شده يكى كتاب "جمهره خطب العرب" و ديگر كتاب "جمهره رسائل العرب" كه محقق عاليقدر و نويسنده مشهور آقاى احمد زكى صفوت، آنها را تاليف نموده است.

مولف محترم، در جمع آورى اين دو اثر نفيس رنج بسيارى متحمل شده و خاطرات گذشته امت عرب را، كه ميرفت نابود شود، دوباره زنده نمود و سزاوار است كه مردم از وجدان بيدار نويسنده و اين خدمت گرانبهاى علمى سپاسگزارى و قدردانى نمايند.

ولى نقد ما بر نويسنده اينست كه چطور نامه حضرت امير مومنان را كه به شعر جواب نامه معاويه را داده، دراين مجموعه ذكر نكرده با اينكه در كتب

مصادر كتاب ايشان موجود است و در حاليكه ايشان نامه هاى مختصر ترى را كه از حيث سند و مدرك ضعيف است و فايده ادبى و تاريخى كمى دارد، در كتاب خود نقل نموده و حتى بعضى آثار بى ارزش را كه از حقيقت دور و سراسر جنايت و دروغ است در كتاب خود آورده: چون بعضى از نامه هاى ساختگى منسوب به ابن عباس به امير مومنان كه قلمهاى مزدور عمال خيانت پيشه بنى اميه، آنها را بر چهره تاريخ اسلام نقش نموده است، و همين است جاى اعتراض بر استاد بزرگ كه فعلا از بيان علتش خوددارى ميكنيم.

و از همه دردناكتر اينكه خطبه حضرت رسول اكرم "ص" را در روز غدير خم ذكر نكرده با اينكه اهميت خطبه حضرت و روز"غدير خم" در تاريخ اسلام، و در نزد مسلمين مشهور و معلوم است به نحوى كه روايات اين دو واقعه در كتب حديث به حد تواتر رسيده است كه در جلد اول الغدير شرحش گذشت.

حالا فرض ميكنيم كه همه خطبه حضرت و شرح آن روز، در مصادر مورد اعتماد حضرت استاد نبود ولى مقدارى از خطبه را كه مورد قبول شيعه و سنى است بر ما هم اين امرمخفى نيست كه از تصريح به آن خوددارى ميشود.

غديريه اميرالمومنين به سند ديگر

على بن احمد واحدى پيشواى اهل سنت، از ابى هريره نقل كند كه مى گفت:

عده اى از اصحاب رسول خدا دور هم جمع، و مناقب خود را بازگو ميكردند از جمله:

ابوبكر، عمر،عثمان، طلحه و زبير، فضل بن عباس، عمار، عبدالرحمن بن عوف، ابوذر، مقداد، سلمان و عبدالله بن مسعود "رضى الله عنهم" بودند، سپس حضرت على "ع" بر آنها وارد شد و پرسيد: در چه موضوعى سخن ميگوئيد؟

گفتند فضائل و مناقب خود را كه از رسول خدا "ص" شنيده ايم ذكر ميكنيم.

حضرت فرمود: پس حالا به سخنان من گوش دهيد و اين اشعاررا سرود: مردم به خوبى دانستند كه سهم من "در ترويج" اسلام از همه فزونتر است.

و احمد، پيامبر خدا "ص" برادر و خويشاوند و پسر عموى منست.

و منم، كه عرب وعجم را به سوى اسلام راهبرى ميكنم.

و منم كه بزرگان و گردنكشان و دليران كفار رابه خاك و خون كشيدم.

اين قرآن است كه همگان را به دوستى و پيروى از من خواند.

و همچنانكه هارون برادر موسى، وصى و جانشين او بود، منهم برادر محمدم همين است فخرمن.

و بر اين اساس، مراد در غدير خم، پيشواى مسلمين نمود.

حال. با اينهمه فضائل كداميك از شما در اسلام آوردن و خويشاوندى، و سوابق درخشان مى تواند با من برابرى كند.

واى بر آنكه، فرداى قيامت، هنگام ملاقات با خدا، به من ظلم كرده باشد و واى بر كسيكه، وجوب طاعتم را انكار كند و حقم را پايمال نمايد.

و واى بر آن بدبختيكه از روى سفاهت، بدون اينكه تقصيرى در من بيند، با من دشمنى نمايد.

اين روايت و اشعار را، واحدى از قاضى ميبدى شافعى، در شرح ديوان منسوب به امير المومنين "ع" ص 4.7-4.5 و قندوزى حنفى در "ينابيع الموده" ص 68 نقل ميكند.

شخصيت سراينده اشعار

او، امير مومنان، سيد مسلمانان، رهبر پيشكسوتان در ايمان، و خاتم اوصيا است.

اولين كسى است كه به رسالت محمد "ص" ايمان آورد و وفادارترين مردم به عهد الهى است، در مزاياى انسانى بزرگترين مردم، و در پايدارى در راه حق استوارترين آنان است.

داناترين مردم به احكام خدا، پرچم هدايت خلق، تابشگاه ايمان، در حكمت،خودباخته و بى قرار در ذات خدا و جانشين پيغمبر است كه درود بر محمد و او باد.

او، على بن ابيطالب "ع" است، پاك مردى از خاندان هاشم، كه در خانه خدا ديده به جهان گشود، كسى است كه خانه خدا را از بتها پاك نمود، و بالاخره در سال 4..، در خانه خدا "مسجد كوفه"، در محراب عبادت به شهادت رسيد، پايان زندگيش چنان گذشت كه ابتداى تولدش بود: زاده خانه خدا، در پايان زندگى در خانه اى كه از بزرگترين خانه هاى خداست شربت شهادت نوشيد و مسير زندگى او در بين اين مبدا و منتهى پيوسته با مبد اعلى بود.

غديريه حسان بن ثابت انصارى

"حسان بن ثابت از شعراى غدير است كه ترجمه قسمتى از اشعار او در ص 94 و 95 ج 2 ترجمه الغدير گذشت و باز به طور خلاصه ترجمه اش را مينويسم".

پيامبر بزرگوار، درروز غدير به مسلمانان ندا كرد و گفت:

نبى و مولاى شما كيست؟ بدون هيچگونه درنگ وچشم پوشى گفتند:

خداوند مولاى ماست و تو پيامبر مائى و از ما، هيچگونه عصيانى دراين زمينه نخواهى دهد.

پيغمبر اكرم به على فرمود: برخيز كه تو بعد از من پيشواى اين خلقى.

هر كه من مولاى اويم، على مولاى اوست، و بر شماست كه به راستى پيرو اوباشيد.

خداوندا دوستدار دوستان او باش و دشمن دشمنانش

سخنى در زمينه اين شعر

اولين قصيده ايكه راجع به داستان غدير سروده شده، همين شعر است و حسان در حضور بيش از صد هزار نفر جمعيت كه در ميانشان سخنوران و شاعران بنامى بوده و بزرگان قريش، كه بدقائق سخنرانى واقف بودند، ان قصيده را خواند و فصيحترين مرد عرب خود رسول اكرم "ص" بود كه زينت بخش آن مجمع باشكوه بود و شاعر را تصديق فرمود و موردعنايت و لطف خود قرار داد: كه چه نيكو اين حادثه را به شعر در آوردى، و فرمود: لا تزال يا حسان مويدا بروح القدس ما نصرتنا بلسانك.

و قديمى ترين كتابى كه اين شعر را نقل نموده است، كتاب سليم بن قيس هلالى است كه از تابعين بوده است، مردى موثق و مورد اعتماد علمى شيعى و سنى ميباشد، كه شرح حالش در جلد اول ترجمه الغدير گذشت، او اين اشعار را به عبارتى كه نزديكست به آنچه محقق بزرگوار فيض كاشانى، در كتاب "علم اليقين" خود ذكر كرده - كه به زودى بيان ميشود - روايت نموده است و نيز عده قابل توجهى از علما اسلام اين قصيده را روايت نموده اند.

next page

fehrest page

back page

 
 
 

 

 

 
 Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved