ام کلثوم دختر
حضرت علی (ع) به ازدواج عمر درآمد. مگر نفرموده است که با «کفو» خود
ازدواج کنید. آیا حضرت علی (ع) به این قانون اعتنایی نداشت، یا خلیفه
دوم مورد قبول بود؟
بیتردید توسل به این شیوهها برای توجیه، خود بیانگر خالی بودن
دست از حجّت بالغه و دلیل روشن بر مدعا میباشد.
مقولههایی چون: وصایت نبی (ص)، ولایت، امامت و خلافت بعد از نبی مکرم
صلوات الله علیه و آله در اسلام، مباحث کلان، ریشهای، تأثیر گذار و
تعیین کنندهای در مسیر و روند رشد فرد و جامعه و سرنوشت اسلام و
مسلمین هستند که باید با «عقل» و «نقل = وحی و سنّت» اثبات یا نفی
گردند؛ لذا بهانههایی چون نامگذاری و یا ازدواج، هیچ حقیقتی را اثبات
یا نفی نمیکنند.
پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله، مکرر و مستمر در طی حیات نبوی خود
حضرت علی علیهالسلام را به عنوان برادر، جانشین، خلیفهی بعدی، امام و
... معرفی نمودند و به سند محکم شیعه و سنّی در غدیر خم نیز بر این
معنا از همه بیعت گرفتند و فرمودند همگان ضمن اذعان به فهم و قبول،
دیگران و آیندگان را نیز مطلع سازند. پس حجّت تمام است و بهانههایی
چون چرا نام فرزندش را عمر گذاشت یا چرا دخترش را به عمر داد و ...،
هیچ حقیقتی را تغییر نمیدهد.
الف – دستور خداوند به ازدواج با کُفو، یک دستور کلّی برای
تبیین یک خط مشیّ کلّی است، نه این که فرموده باشد به هیچ وجهی
استثنایی بر اساس ضرورتهای متفاوت به آن راه ندارد.
ازدواجها همه بر اساس عشق و علاقه، کفوّیت و قبول طرفین صورت
نمیگیرد. ازدواجها همه بر اساس آداب و رسوم جاری بین اقوام و ملل و
با کمی چاشنی فیلمهای فارسی و هندی صورت نمیگیرد؛ گاهی عوامل دیگری
چون: اجبار، ضرورت و مصلحت فردی و اجتماعی نیز میتواند سبب ازدواج
گردد.
مگر همسر فرعون کفو او بود، مگر همسر لوط کفو او بود، مگر عاشیه کفو
پیامبر اکرم (ص) بود و یا جعده همسر امام حسن علیهالسلام کفو او بود؟
یا مگر امام جواد علیهالسلام، مأمون که قاتل پدرش بود را قبول داشت و
دختر او کفو امام بود که ازدواج کردند؟ اینها همان استثناءهایی هستند
که به حسب اجبار، ضرورت یا مصلحت پیش میآیند.
ب – اقوال و مستندات محکم شیعه و سنّی دال بر این است که اساساً
امیرالمؤمنین علیهالسلام از همسرش فاطمه زهراء علیهاالسلام دختری به
جز حضرت زینب علیهاالسلام نداشته است که او را به ازدواج عمر درآورد
یا در نیاورد، تا شبهه کنند: چگونه دخترش را به ازدواج قاتل مادرش
درآورد؟ و نتیجه بگیرند که اقوال وارده مبتنی بر مصیبتهای وارده به آن
بانو مکرمه صحیح نیست!
پ – در بین اهل سنّت شایع کردهاند که چون دختر حضرت علی (ع) با
خلیفه دوم ازدواج کرد، پس معلوم است که حضرت وی را قبول داشته است(؟!)
چنان چه بیان شد، اگر ازدواجی هم صورت گرفته باشد، دلیل بر قبول نیست.
ثانیاً این سخن نشان میدهد که اولاً قبول داشتن یا نداشتن امام علی
(ع) ملاک حقانیت است و ثالثاً چه کسی گفته که اگر ازدواجی رخ داده، دال
بر قبول داشتن است و رابعاً به فرض که قبول داشته باشند، به چه چیزی
قبول داشتهاند، نا فرمانی وحی، نقض بیعت یا غصب خلافت را؟! نباید به
خاطر امیال با دین و عقل بازی کرد.
ت – به گواهی علما، دانشمندان، مورخین و محدثین شیعه و سنّی،
کلیهی اقوالی که دال بر ازدواج ام کلثوم دختر حضرت علی (ع) با خلیفه
دوم عمر وجود دارد، فاقد سند معتبر میباشند.
در مستندات اهل سنّت این نقل به اشکال گوناگونی و حتی متفاوتی بیان
شده، آن هم از راویانی که بر اساس معیارهای خودشان مورد قبول نیستند و
بعضاً کذاب هم لقب گرفتهاند.
در میان شیعیان نیز اقوال متفاوت بسیار است. اغلب اقوال حاکی از آن است
که این ام کلثوم دختر ابوبکر بوده است و نه علی (ع) – برخی قائل
شدهاند که این ازدواج صورت گرفته است – برخی دیگر چون شیخ مفید (ره)
به طور کلّی آن را رد میکنند – برخی گفتهاند پس از گذشت مدت طویلی از
شهادت فاطمه (ع)، آن حضرت با زنی به نام اسماء ازدواج کردند که او با
دخترش به نام ام کلثوم به خانه علی (ع) درآمد – برخی دیگر میگویند
اسناد محکم دال بر این که امکلثوم دختر فاطمه (ع) در کربلا در کنار
خواهرش زینب (ع) بود و از اطفال مراقبت میکرد، سند محکمی بر بطلان
شایعهی این ازدواج است – برخی نیز بر ازدواج اجباری به خاطر حفظ اسلام
ولایی در شرایطی که عمر خلیفه بود و میتوانست به عنوان «خلیفةالله و
خلیفة الرسول» به هر کاری دست بزند، قائل بودند، هر چند که مدعی نشدند
این امکلثوم دختر علی و فاطمه
(ع) بوده است:
محمد بن ابی عمیر از هشام بن سالم از امام صادق علیه السلام نقل میکند
که فرمود: «هنگامی که عمر [از اُم کلثوم] نزد علی علیه السلام
خواستگاری نمود، حضرت در پاسخ او فرمودند: او کم سنّ و سال است. عمر با
عباس عموی علی علیه السلام ملاقات کرد و گفت: آیا در من عیبی هست؟»
عباس گفت: چه شده؟ عمر گفت: به خواستگاری دختر برادرزادهات رفتم؛ [ولی
او پاسخ منفی به من داد و] من را ردّ نمود. به خداوند سوگند! چاه زمزم
را پُر میکنم و هیچ نشانهی بزرگی و کرامت برای شما نیست، مگر آن که
آن را از بین خواهم برد و هر آینه دو شاهد برای او اقامه کرده، به
اتّهام سرقت دست راست او (علی ع) را قطع خواهم نمود. پس عباس نزد علی
علیه السلام آمد و او را [از تهدیدهای عمر] آگاه ساخت و از ایشان
درخواست نمود تا امر [این ازدواج] را به او واگذار نماید. علی علیه
السلام نیز مسئله ازدواج ام کلثوم را به عموی خود عباس سپرد.» (الکافی
ج : 5 ص : 346)
توضیح: به غیر از ضرورت سند این روایت، باید دقت داشت که در این نقل
نیامده است که ام کلثوم دختر امام علی و فاطمه (ع) بوده است.
قول مشترک:
در میان تمامی اقوال متفاوت و حتی متضادی که در شیعه و سنی نقل شده
است، قول مشترکی نیز وجود دارد که به خاطر اشتراکش بیشتر قابل قبول
خواهد بود و آن همان قولی است که تصریح میکند امّكلثوم همسر عمر،
دختر امير مؤمنان عليه السلام و فاطمه علیهاالسلام نبوده است:
از جمله این اقوال مشترک، تصریح يحيى بن شرف نووى، مهمترين شارح صحيح
مسلم در كتاب «تهذيب الأسماء» میباشد و آيت الله مرعشى نجفى از عالمان
شيعه در شرح «احقاق الحق» نیز به اين مطلب تصريح نمودهاند.
مرحوم آیت الله العظمی نجفی مرعشی (ره): «امّ کلثوم که با عمر ازدواج
کرد، ربیبهی علی علیه السلام و دختر اسماء بنت عمیس از ابوبکر بود. او
کودک بود و با ازدواج اسماء با علی علیهالسلام پس از مرگ ابوبکر به
خانه علی علیه السلام آمد و بزرگ شد و با عمر ازدواج کرد. او را همه جا
امّ کلثوم بنت علی علیه السلام میگفتند. او با پسرش زید بن عمر در
زمان امام مجتبی علیه السلام فوت کردند. امام علیه السلام بر او و پسرش
یک نماز میّت خواند و همین دلیل بر جواز نماز بر دو میّت در یک نماز
شد.
امّ کلثوم دختر فاطمه علیهاالسلام در کربلا با خواهرش زینب علیهاالسلام
بود و در شب یازدهم تا صبح مواظب اطفال امام حسین علیه السلام بود که
خود دلیل دیگری بر نفی ازدواج او با عمر است؛ زیرا اگر زن عمر بود و
فرزندی داشت، در جریان کربلا منعکس می شد، در اسارت کوفه و شام مطرح می
گشت. اصولاً برای او حرمتی قائل می شدند.»
محکم و متشابه:
خداوند متعال در قرآن کریم تصریح مینماید که آیات محکم و متشابه دارند
و فقط کسانی که در قلبشان مرض است به دنبال متشابهات میروند تا فتنه
کنند.
البته اگر دقت کنیم، هر امری همینطور است. محکماتی دارد و متشابهاتی و
فتنهگر محکمات را رها کرده و به دنبال متشابهات میرود.
حال باید از آن گروهی که به این اقوال متوسل میشوند سؤال نمود که «شما
را چه میشود که این همه محکمات در اثبات ولایت، امامت و خلافت حضرت
علی (ع) را که بزرگانتان پیش قدم در بیعتاش شدهاند و اکابرتان مستند
نقل کردهاند و عقلتان نیز بر آن گواهی میدهد را کنار گذاشته و به
متشابهاتی چون نامگذاری یا ازدواج متوسل میشوید؟ مگر خدایی ناکرده در
قلبتان زیغ، مرض و غرضی است؟
«هُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ
مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَ أُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ
فَأَمَّا الَّذِينَ في قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا
تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِيلِهِ وَمَا
يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ
يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ
إِلاَّ أُوْلُواْ الألْبَابِ» (آل عمران، 7)
ترجمه: اوست كسى كه اين كتاب [=قرآن] را بر تو فرو فرستاد پارهاى از
آن آيات محكم [=صريح و روشن] است آنها اساس كتابند و [پارهاى] ديگر
متشابهاتند [كه تاويلپذيرند] اما كسانى كه در دلهایشان انحراف است
براى فتنهجويى و طلب تأويل آن [به دلخواه خود] از متشابه آن پيروى
مىكنند با آن كه تاويلش را جز خدا و ريشهداران در دانش كسى نمىداند
[آنان كه] مىگويند ما بدان ايمان آورديم همه [چه محكم و چه متشابه] از
جانب پروردگار ماست و جز خردمندان كسى متذكر نمىشود.
منبع:X-shobhe
|