بخش شهید آوینی حرف دل موبایل شعر و سبک اوقات شرعی کتابخانه گالری عکس  صوتی فیلم و کلیپ لینکستان استخاره دانلود نرم افزار بازی آنلاین
خرابی لینک Instagram

 

قرآنی/شبهه28

یک عالم سنی: خداوند متعال در قرآن کریم (النساء - 59) فرمود: اگر اختلاف کردید به رسولش رجوع کنید. پس ضرورتی برای رجوع به امام که در قرآن نیامده نیست. پاسخ را از قرآن بدهید، چون حدیث را قبول ندارم.

آیه مبارکه‌ی مورد استناد و معنای آن به شرح ذیل است:

« يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الأَمرِ مِنكُم فَإِن تَنازَعْتُم في‏ شَيءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِن كُنتُم تُؤمِنُونَ بِاللَّهِ وَ اليَومِ الْآخِرِ ذلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْويلاً» (النساء، 59)
ترجمه: اى افرادى كه ايمان آورده‏ايد! خدا و رسول و صاحبان امر خود را اطاعت كنيد. و اگر در باره چيزى به نزاع پرداختيد حكم آنرا بخدا و رسول واگذار نمائيد. اگر به خدا و روز جزا ايمان داريد اين برايتان بهتر، و سرانجامش نيكوتر است‏.

و اما در مقام پاسخ به نکات ذیل کاملاً دقت و در مضامین آن تأمل نمایید:
الف - بی‌تردید او یک وهابی بوده و نه یک سنّی. اما چون می‌داند که وهابیت اساساً مذهب نیست، بلکه یک گروه جاسوسی و بنا شده از طرف ماسون‌های انگلیس می‌باشد، خود را عالم سنّی معرفی می‌کند. چرا که علمای اهل تسنن، همگی حدیث را قبول دارند و کتب حدیثی بسیار معتبری دارند که برای فهم آیات و احکام بدانها مراجعه می‌کنند.
ب – اخیراً بسیار باب شده است که می‌گویند «قرآن را قبول داریم، ولی حدیث را قبول نداریم»! این بدان خاطر است که می‌خواهند اولاً بین مسلمانان و علوم قرآنی که معلمش رسول اکرم (ص) و ائمه (ع) هستند فاصله بیاندازند و ثانیاً از این خلاء سوء استفاده نموده و خود قرآن را تفسیر به رأی کنند.
بدیهی است کسی که حدیث را قبول ندارد، باید قرآن کریم را نیز قبول نداشته باشد، چرا که قرآن به شخص وی وحی نشده است، بلکه به پیامبر اکرم (ص) وحی شده و ایشان برای ما بیان [حدیث] فرمودند و با آیات و بینات [یعنی نشانه‌ها و دلایل روشن] و نیز معجزات، بر ما [به حکم عقل] ثابت شده است که این سخنان، کلام وحی است. پس، معنا ندارد که برخی از سخنان رسول خدا (ص) را قبول داشته باشیم و برخی دیگر را تکذیب کنیم. قرآن را از کلام رسول خدا (ص) بگیریم و بعد خودش را کنار زده و مدعی شویم که «حسبنا کتاب الله» کتاب خدا برای ما کافیست و خودمان بهتر می‌فهمیم.
ج – اما در عین حال چون گمان کرده‌اند که اگر بگویند «فقط قرآن»، دیگر هیچ استناد و استدلالی برای مسلمان و به ویژه شیعه باقی نمی‌ماند، پاسخ وی از همین قرآن کریم ایفاد می‌گردد:
ج/1: بهترین دلیل قرآنی بر وجوب و ضرورت رجوع به امام همین آیه‌ای است که ایشان برای عدم ضرورت رجوع به امام بر آن استناد نموده‌اند.
این آیه خطاب به مؤمنین، ضمن تأکید بر اطاعت از «اولی الامر» می‌فرماید: اگر در چیزی اختلاف کردید، حکم آن را به خدا و رسول بگردانید. بسیار خوب، ما نیز می‌گوییم لبیک و همین کار را می‌کنیم. اکنون ما راجع به ضرورت امامت و رجوع به امام با هم اختلاف کردیم. خوب چه باید بکنیم؟ بر اساس این آیه مبارکه‌ باید حکم آن را به خدا و رسول (ص) برگردانیم. لذا در مقام اطاعت کتاب خدا را در دست می‌گیریم و می‌رویم خدمت رسول خدا (ص) و از وی سؤال می‌کنیم: یا رسول الله (ص) پس از وفات حضرتعالی چه کنیم؟ آیا خداوند ما را رها کرده و به خودمان واگذار نموده است، یا راهنمایانی قرار داده است؟ ایشان نیز در پاسخ برای ما خطبه‌ی غدیر را [به تصریح کتب معتبر تشیع و تسنن] ایراد می‌فرمایند و ضمن تصریح و تأکید بر ضرورت تداوم هدایت توسط «امام»، جانشین بلافصل خود و ائمه بعدی تا نفر آخر را به اسم و رسم معرفی می‌کنند. و همین‌طور است راجع به سایر اختلافات.
ج/2: آیا می‌توانیم به حکم آیه‌ی خداوند در اختلافات به رسول مراجعه کنیم، اما پس از این که ایشان حکم را بیان نمودند، بگوییم: نه دیگر، این شد حدیث و ما قبول نداریم؟! آیا جاهلانه و خنده‌دار نیست؟ آیا معتقدند که پس از وفات رسول اکرم (ص) دیگر هیچ مرجعی برای رجوع در اختلافات وجود ندارد و قرآن و اسلام دیگر تعطیل می‌شوند؟! یا خیر. بلکه ناچارند بگویند به سنت و سخن ایشان که باقی مانده است «قرآن و احادیث» رجوع می‌کنیم. و «اطعیوا الله و اطیعوا الرسول» را پس از وفات با رجوع به فرمایشات ایشان تحقق می‌بخشیم و اگر فرمود: من می‌روم و کتاب خدا و عترت را برای شما باقی می‌گذارم/ پس از من امامت باقی است/ امامت نیز من درآوردی نیست و خدا باید تعیین کند/ خداوند نیز جانشینان من را تعیین نموده و به من فرموده تا به شما ابلاغ و معرفی کنم/ من نیز ابلاغ می‌کنم که «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» - هر کس من اولی الامر او هستم، علی اولی الامر اوست و ...، دیگر چون و چرا نمی‌کنیم.
د_ در ضمن در قرآن کریم تصریح شده است که در آخرت هر شخص و هر امتی را با امامش صدا می‌کنند [خواه امام باطل و خواه امام حق] تا چنان چه در حیات دنیوی به دنبال او بود، در حیات اخروی نیز با او محشور باشد. حال که هر کسی با امامش فراخوان می‌شود، آیا امام حقی وجود ندارد؟

«يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِم فَمَن أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمينِهِ فَأُولئِكَ يَقرَؤُنَ كِتابَهُم وَ لا يُظلَمُونَ فَتيلاً» (الإسراء، 71)
ترجمه: روزى (معاد) كه هر مردمى را با پيشوایشان (امامشان - براى بررسى حسابشان) دعوت مى‏كنيم. بعداً آن افرادى كه نامه اعمالشان به دست راستشان داده شود نامه اعمالشان را مى‏خوانند، و به قدر آن رشته باريكى (كه در وسطه هسته خرما است) در حقشان ظلم نخواهد شد.

عده‌ای می‌گویند: وجود ندارد. بدیهی است که آنان این آیه را تکذیب می‌کنند. و عده‌ای نیز می‌گویند: بر اساس این آیه روشن و آسان و واضح باید وجود داشته باشد. اختلاف را به حکم خدا و رسول او (ص) ارجاع می‌دهیم و ایشان می‌فرمایند که امام وجود دارد و آنان را معرفی می‌نمایند.

x-shobhhe.com

بازگشت به صفحه ی شبهات متفرقه

 
 Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved