ش
(زاهدان): آیا در کتاب صحیح بخاری مطالب غیر عقلی وجود دارد؟ چون
رفقای شیعه من میگویند دارد ولی نمیگویند چه چیزی نوشته است!
قبل از آن بخواهیم مدعی شویم در صحیح
بخاری یا سایر صحاح سته یا هر منبع علمی و دینی دیگری مطالب غیر عقلانی
وجود دارد یا خیر؟ مطالب مهمتری است که باید به آن توجه نماییم. از
جمله:
الف – حجت دانستن عقل: پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «اگر حدیثی از من برای
شما نقل شد که با قرآن و عقل انطباق نداشت، آن را به سینهی دیوار
بزنید». آری. عقل پیامبر درونی و حجت است. همین که میخواهیم بدانیم
آیا در کتابی مطلبی غیر عقلانی مطرح شده است، یا خیر؟ دلیلی است که عقل
را حجتی معتبر قرار دادهایم.
ب – حال که عقل حجت است، باید بدانیم که «تعصب»، عقل را حبس و عقلانیت
را تعطیل میکند. پس نباید اجازه دهیم که افراد به خاطر ناآگاهیها،
منافع و یا گرایشهای خود، تعصب را جایگزین عقل ما نمایند. بدیهی است
که انسان بیعقل و متعصب جاهل است و جاهل به بهشت وارد نمیشود. خداوند
متعال در قرآن کریم میفرماید:
«وَ الَّذِينَ اجْتَنَبُواْ الطَّغُوتَ أَن يَعْبُدُوهَا وَ أَنَابُواْ
إِلىَ اللَّهِ لهَُمُ الْبُشْرَى فَبَشِّرْ عِبَادِ * الَّذِينَ
يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئكَ
الَّذِينَ هَدَئهُمُ اللَّهُ وَ أُوْلَئكَ هُمْ أُوْلُواْ
الْأَلْبَابِ» (الزمر 17- 18)
ترجمه: و كسانى كه از عبادت طاغوت پرهيز كردند و به سوى خداوند
بازگشتند، بشارت از آن آنهاست، پس بندگان مرا بشارت ده! * همان كسانى
كه سخنان را مىشنوند و از نيكوترين آنها پيروى مىكنند، آنان كسانى
هستند كه خدا هدايتشان كرده، و آنها (عاقلان) خردمندانند.
پ – اکنون که کتاب خدا (وحی) و نیز پیامبر درونی (عقل) را ملاک تشخیص و
تمیز حق از باطل قرار دادهایم، از خود سؤال میکنیم که آیا بزرگان و
اهل علم و امثال: بخاری، مسلم، ترمذی، زمخشری، غزالی و ...، اهل عصمت
هستند که هیچ انتقاد یا ایرادی بر آنان وارد نباشد و هر چه گفتهاند
الا و لابد صحیح باشد؟! آیا در شأن و مقام آنان آیه یا حدیثی نازل شده
است و مسلمانان را از تعقل، تفکر و تأمل در بیانات آنان منع کرده است؟!
آیا هیچ یک از خود آنان مدعی شدهاند که ما هر چه گفتیم درست است و هیچ
کس نباید ایراد و انتقادی نسبت به بیانات و تقریرات ما داشته باشد؟! چه
کسی گفته است که عقل و علم پس از آنان تعطیل است و هیچ کس جز آنان حق
ندارد تفکر، تعقل و تحصیل علم نماید، کتابی تقریر کند، نقدی نماید،
دلایلی ارائه کند و ...؟! آن جنابان که خود چنین ادعاهایی نداشتهاند،
پس این باورهای متعصبانه و غیر عاقلانه از کجا به ذهن ما تلقین و تحمیل
شده است؟! لذا هیچ اشکالی ندارد اگر از روی عقل و علم به مطلبی که در
صحاح یا کتب دیگر نوشته شده است، انتقاد داشته باشیم و پاسخ صحیح و
مستدل و یا پذیرش انتقاد را انتظار داشته باشیم؟
ت – اما، چرا به دنبال مطلب غیر عقلانی در صحیح بخاری، صحیح مسلم یا
دیگر صحاح بگردیم؟ آیا منطبق با وحی و عقل نیست که حقایق مندرج در آن
را که وحدت آمیز نیز هست کتمان نکنیم؟ از آنان که معتقدند هر آن چه در
صحاح سته آمده است درست و صحیح است و منکر آنها کافر و ملحد و مرتد و
... (و حتی به نظر برخی مهدور الدم) است، سؤال میکنیم که نظر شما راجع
به احادیث ذیل که بخاری یا دیگران آنها را در صحاح و سایر تألیفات خود
آوردهاند، چیست؟
ت/1: حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: «من قبل از شما میروم و من شاهد و
گواه بر اعمال شما هستم و به خدا قسم من هم اکنون به حوضم مینگرم و
همانا ذخایر زمین (کلیدهای زمین) به من سپرده شده است و من به خدا قسم
که بر شما نمیترسم که پس از من مشرک شوید، ولی میترسم بر سر دنیا
رقابت کنید» (صحیح بخاری، ج4، 100و 101)
ت/2: حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: «یا علی! نسبت تو به من، نسبت هارون به
موسی است. جز این که پس از من پیامبری نباشد» (صحیح بخاری، ج2، 305) -
(صحیح مسلم، ج2، 360) - (مستدرک حاکم، ج3، 109)
ت/3: حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: «علی مولای هر مؤمنی پس از من است»
(صحیح ترمذی، ج5، 296) - (مسند امام احمد، ج5، 25) - (مستدرک حاکم، ج3،
134)
ت/4: حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: «هر کس علی را دشنام دهد، مرا دشنام
داده، و هر کس مرا دشنام دهد، خدا را دشنام داده و هر کس خدا را دشنام
دهد، خداوند او را با صورت به آتش جهنم خواهد انداخت» (مناقب خوارزمی،
ص 81) - (مسند امام احمد، ج6، 33) - (مستدرک حاکم، ج3، 121)
ت/5: بخاری در صحیح خود در «کتاب الوصایا» و مسلم نیز در صحیح خود
«کتاب الوصیه» نقل کردهاند که در حضور عایشه ذکر که پیامبر، سفارش علی
را کرده است و او را جانشین خود قرار داده است. (صحیح بخاری، ج3، 68 –
باب مرض النبی) - (صحیح مسلم، ج2، 14)
ت/6: حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: «هر کس دوست دارد مانند من زندگی کند و
مانند من بمیرد و در بهشت برین که پروردگارم آماده کرده ساکن شود، پس
ولایت علی را پس از من بپذیرد و دوستدارانش را دوست بدارد و به اهل
بیتم پس از من بپیوندد و از آنها پیروی کند، زیرا که آنان عترت مناند،
از خاک گل من آفریده شدهاند و فهم و علم من به آنان تزریق شده است. پس
وای بر کسانی از امتم که فضیلت آنان را نادیده بگیرند و رحم مرا به جای
وصل، قطع کنند. خداوندا! آنان را از شفاعتم بهرهمند مساز.» (تاریخ ابن
عساکر، ج2، 95) - (مناقب خوارزمی، 34) - (مستدرک حاکم، ج3، 28)
ت/7: جناب عمر مکرر میگفت: «لا ابقانی الله لمعضلة لست فیها یا ابا
الحسن – خدا مرا در مشکلی که حل کنندهی آن تو نباشی زنده نگه ندارد
یا اباالحسن» (مناقب خوارزمی، ص 45) - (تذکره ابن جوزی، ص 44 و 148)
ت/8: جناب عمر بیش از هفتاد مرتبه در زمان حکومتش گفته است: «لولا علی
لهلک عمر – اگر علی نبود، عمر هلاک میشد» (صحیح بخاری، ج8، 205) -
(شرح ابن ابی الحدید، ج1، 18) - (مناقب خوارزمی، ص 51) - (تفسیر فخر
رازی، ج 7، ص 484) و ... .
اینک از خود و عقل که حجت است میپرسیم: اگر نظر بزرگان ما، از خلفای
راشدین گرفته تا علمای سلف چنین بوده است، پس چه کسانی و به چه اهدافی
میان مسلمین تفرقه انداخته و آنان را از اوج عزت به خاک ذلت کشاندهاند
و اکنون نیز که دشمن واحد قصد جان و مال همهی مسلمین را کرده است و با
نسل کشی زنان و کودکان و جوانان و سالخوردگانشان را تار و مار میکند،
به جای وحدت، اختلاف را دامن میزنند؟! اینها کیستند و به کجا
وابستهاند؟!
و کلام وحی، سنت رسول اکرم (ص) و عقل سلیم میپرسیم: آیا بهتر نیست در
لابلای کتب، به جای نقاط اتحاد، به دنبال نقاط افتراق بگردیم؟ این به
سود کیست؟!
ما، از خدا، رسول خدا (ص)، کتاب خدا، عقل و علما و دانشمندان سؤال
میکنیم: مگر حضرت علی کرم الله وجه که از نظر شیعیان امام اول است، در
باور و اعتقاد ما خلیفهی چهارم نیست و اطاعتش چون سایر خلفا واجب
نیست؟ پس چرا تا نام «علی» به میان میآید، برق از چشمان عدهای میپرد
و تا سخنی از نهجالبلاغه به میان میآید، رنگشان تغییر مییابد؟! چه
اصراری دارند که در عین تظاهر به اهل سنت بودن، خلیفهی چهارم را از
دست مسلمانان اهل سنت درآورند؟! این به نفع کیست؟!
x-shobhhe.com |