ش (یزد): منطق
حکم میکند که اگر قرآن کلام خداست، پس جامعه باید به سوی تغییر زبان و
جایگزینی زبان عربی پیش رود...، پس آیا ادعای علاقه به ادبیات فارسی یک
دروغ مقدس نیست؟
متن کامل سؤال:
معتقدان به اسلام قرآن را کلام الهی میدانند. اگر واقعاً بر این باور
باشند بنابر این باید قرآن را فصیحترین کلام و دلنشینترین بیان عنوان
کنند و بنابر این نیاز به تغییر زبان در جامعه به عربی وجود دارد تا با
این کلام دل نشین رابطهای در خور شان برقرار شود . منطق حکم میکند
اگر قرآن از طرف خداست باید جامعه به سمت عربی گفتن و عربی حرف زدن
برود تا بتواند کلام خدا را جایگزین کلام انسان کند. چون کلام انسان
حتی اگر بر گرفته از قرآن باشد بر اساس منطق حاصل ذهن انسان هست. حال
میبینم بدون تکیه به منطق و دیدگاه منطقی هم از اسلام دم زده میشود و
هم از ادبیات پارسی و هنر شعر پارسی که اگر بشود با سفسطه گفتن که
تماماً حاصل ذهن بشری نیست نمیشود گفت که از طرف خدا هم هست. این
تناقض غیر منطقی چگونه با عقل جور در میآید . در واقع آیا درگیر یک
دروغ مقدس مصلحت آمیز به نام علاقه به ادبیات پارسی هستیم؟!
در این که قرآن کریم «کلام الله» است و
دلنشینترین و فصیحترین کلامها میباشد، شکی نیست و این باور نه تنها
اعتقاد مسلمانان است، بلکه خود قرآن نیز بر آن تصریح دارد و دیگران را
نیز به تحدی میخواند که اگر میتوانید حتی یک سوره مانند آن بیاورید و
اغلب دانشمندان، حکما، فلاسفه و ادیبان نیز به این واقعیت اذعان دارند.
اما، دقت نمایید که «کلام الله»، یعنی: این سخن، سخن خداوند است، نه
این که زبان خداوند «عربی» است! خداوند متعال کتب دیگری چون: زبور –
تورات و انجیل را هم نازل نموده است که زبانشان عربی نبوده و بلکه عبری
و یا ... میباشد. همهی آن کتب و هر چه به صورت «وحی» نازل شده است،
«کلام الله» یعنی سخن خداوند است و حتماً کامل و فصیح است، نه این زبان
خدا عربی، عبری یا ... بوده است.
بدیهی است که فصاحت، بلاغت، زیبایی، کمال و تمامیت کلام خدا در نزول
وحی به زبان عبری همان اندازه است که در نزول قرآن به زبان عربی
میباشد. چون صاحب کلام و گوینده: کمال مطلق و خالق حکیم مخلوقات و
زبانهای متفاوتشان میباشد و او سبحان است و هیچ نقصی به او راه
ندارد. این حکم منطق است، نه تغییر گویش مللها.
البته میان زبانها و کمالاتشان نسبت به یک دیگر تفاوتهایی است که
ادبا خود بدان معترفند و همگان اذعان دارند که نه تنها ترجمهی کلام
وحی به کلام انسان (حتی عربی به عربی) کامل نیست، بلکه ترجمهی هیچ
زبانی به زبان دیگر نمیتواند به طور کامل بیانگر همان مفاهیم و مقاصد
باشد. و این معنا اختصاص به قرآن کریم یا زبان عربی ندارد. بلکه همهی
زبانها را در بر میگیرد. منتهی «کلام» هر چه کاملتر باشد، در مقام
ترجمه نیز بیشتر تنزل مییابد. چنان چه ترجمهی شعر فارسی سعدی، فردوسی
و حافظ نیز چنین است و ترجمه و تفسیر متون عمیق و سنگین نویسندگانی چون
شکسپیر، ویکتور هوگو، تولستوی و ... نیز به همان زبان خودشان یا
زبانهای دیگر بسیار مشکل است و حتماً انطباق کامل با مفاهیم و مقاصد
زبان گوینده پیدا نمیکند، چه رسد به کلام و گفتار حق تعالی در کلام
وحی. خواه به عربی باشد یا زبان دیگر.
البته که اگر کسی بخواهد به اصل متن مراجعه کند و بیش از پیش و
تخصصیتر از مفاهیم و مقاصد آن آگاه شود، [نه تنها بهتر است]، بلکه
باید زبان اصلی گوینده و نویسنده را بداند، اما هیچ دلیل منطقی یا ...
وجود ندارد که او باید زبان گویشی خود را تغییر دهند و مردم یک کشور یا
یک قبیله اگر اعتقادی به کتاب آسمانی دارند، باید به آن زبان سخن
بگویند! مثل آن که «گوته» شاعر و نویسندهی آلمانی برای درک بیشتر
اشعار حافظ، اقدام به فراگیری زبان فارسی نمود. اما گویش خود را از
آلمانی به فارسی تغییر نداد. مگر امروز مردم آمریکا و اروپا که به
انجیل یا تورات معتقد هستند، زبانهای فرانسه، انگلیسی، آلمانی،
ایتالیایی و ... را از میان برداشته و به «عبری» سخن میگویند؟! خیر.
بلکه اگر متون اصلی یا قدیمیتری از تورات و انجیل در اختیار داشته
باشند و بخواهند به صورت تخصصی آن را مورد مطالعه و پژوهش قرار دهند،
باید عبری هم یاد بگیرند. نه این که حتماً زبان ملی خود را تغییر دهند!
این معنا نیز فقط به قرآن کریم یا سایر کتب آسمانی اختصاص ندارد.
امروزه هر کس بخواهد با فلسفهی غرب آشنا شود، باید به زبانهایی چون
فرانسه و بیشتر از آن آلمانی مسلط شود که بتواند به متون اصلی و با
زبان اصلی مراجعه نماید، اما دلیلی ندارد که همگان گویش خود را تغییر
دهند.
قرآن کریم نیز از این قاعده مستثنی نیست. هر کس میخواهد قرآن را بهتر
و بهتر بفهمد، بهتر آن است که با ادبیات عربی آشنا گردد. اما آیا هر
عرب زبانی قرآن را میفهمد؟! آیا نه این است که امروزه عربزبانان کمتر
از جوامع دیگر با مفاهیم قرآنی آشنایی دارند؟ در هر حال قرآن (یا هر
کلام وحیای) باید به زبانی نازل گردد و منطق حکم میکند که این زبان
منطبق با زبان رسول آن باشد نه آن که با یک زبان خارجی بر پیامبری با
زبان دیگر نازل گردد.
اما، ضرورت یاد گرفتن زبان عربی نیز دلیلی بر ضرورت تغییر زبان ملی و
گویش فارسی نیست. مضاف بر این که باید دقت شود، آن خداوند حکیمی که
فرموده است قرآن را برای هدایت بشر در همهی اعصار و مناطق نازل
کردهام و در آن هر دستور لازمی را بیان نمودهام، اگر ضرورتی داشت،
خود میفرمود: که همگان زبان اصلی خود را کنار بگذارید و به زبان عربی
تکلم کنید! و حال آن که نه تنها چنین نفرموده است، بلکه میفرماید:
قبایل مختلف [که طبعاً زبانها و گویشهای متفاوتی دارند] را برای
شناخت و معرفت بیشتر قرار دادهام و ملاک برتری را نیز تقوا میدانم،
نه برتری نژاد، رنگ، پوست، زبان و ...، اگر چه عربی باشد:
«يَأَيهَُّا النَّاسُ إِنَّا خَلَقنَاكمُ مِّن ذَكَرٍ وَ أُنثىَ وَ
جَعَلنَاكمُْ شُعُوبًا وَ قَبَائلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ
أَكرَمَكمُْ عِندَ اللَّهِ أَتقَئكُم إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ
خَبِيرٌ» (الحجرات - 13)
ترجمه: اى مردم (همهی انسانها)! ما شما را از يك مرد و زن آفريديم و
شما را تيرهها و قبيلهها قرار داديم تا يكديگر را بشناسيد (اينها
ملاك امتياز نيست،) گرامىترين شما نزد خداوند با تقواترين شماست
خداوند دانا و آگاه است!
پس، اولاً که قرآن کریم، بیان و کلام خداوند است، یعنی از ناحیهی او
به زبان عربی نازل شده است. نه این که زبان خدا عربی باشد! خدا که
مخلوق نیست تا مقید و محدود به زبانی باشد. ثانیاً اگر چه علم بیشتر به
مفاهیم قرآنی مستلزم یاد گیری زبان قرآن [عربی] است، اما هیچ ضرورتی
وجود ندارد که گویش ملیتها تغییر یافته و همگان زبان ملی خود را کنار
گذاشته و به عربی صحبت کنند.
پس، نتیجه میگیریم که نه تنها ما چیزی به عنوان «دروغ مقدس» نداریم و
این واژهها و اصطلاحات اسرائیلیاتی است که به تحریف وارد فرهنگهای
انجیلی و توراتی شده است، بلکه به هیچ وجه علاقهی ما به زبان ملی یا
مادری خودمان «فارسی» یا هر زبان دیگری که مسلمانان در کشورشان به آن
تکلم میکنند، کاذب نیست و ادعای این علاقه نیز دروغ نیست، چه رسد به
این که دروغ مقدس باشد!
به نکتهی دیگری نیز اشاره میگردد که شاید مهمتر از همهی مطالب فوق
که از باب پاسخ ارائه شد باشد، و آن هدف از این گونه شبهات است! هدف از
القای این شبهات، زده کردن و دلسرد کردن مسلمانان (به ویژه ایرانیان)
از گرایش به اسلام و قرآن است. چرا که اولاً مسلمان فراگیری زبان عربی
را برای خودش مشکل میبیند – ثانیاً گمان میکند که هیچ کس قرآن را
اصلاً نمیفهمد مگر آن که عربی کامل بداند و ثالثاً اگر مسلمانی را
مستلزم تغییر زبان گویشی بداند، عرق ملی او به زبان مادریاش سبب یک
نوع مقاومت ناخودآگاه در مقابل قرآن و اسلام میگردد و در نتیجه دشمن
در تحقق اهدفش [دور و بیزار کردن مردم از اسلام و قرآن] موفق میگردد.
x-shobhhe.com |