ش (قم): میگویند: خداوند برای هدایت فقط
قرآن را نازل کرده است، پس دیگر رجوع به حدیث، روایت، دعا و ... لزومی
ندارد و اصلاً ضد قرآن است!
این شبهه را شخصی به نام سید ابوالفضل برقعی قمی که از بزرگترین
مبلغان وهابیت در ایران است در یکی از نوشتارهای
خود علیه «مفاتیح» درج نموده و به آیهی ذیل نیز استناد کرده است:
«ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فيهِ هُدىً لِلْمُتَّقين – البقره 2»
ترجمه: اين كتاب [كتابى] است كه در آن شك نيست، راهنماى پرهيزگاران
است.
نگاه وهابیت به اسلام و قرآن، همان نگاه «حسبنا کتاب الله - یعنی کتاب
خدا برای کافیست» میباشد. این نوع از اسلامشناسی
و اسلامگرایی را اولین بار عمر در محضر پیامبر اکرم (ص) و وقتی ایشان
فرمودند: دوات و کاغذی بیاورید تا چیزی بنویسم که گمراه نشوید، بیان
داشت. آنها میگویند: خداوند متعال برای هدایت بشر «قرآن» را نازل کرده
و این قرآن در دست ما هست و دیگر نیازی به هیچ کس دیگری نداریم. لذا
رجوع به هر شخص یا موضوع دیگری خلاف و حتی به تعبیر او، ضد قرآن است!
بدیهی است که همهی این سفسطهها برای فرار از فهم قرآن و دور کردن
انسان از هادیان الهی بشر است. اما اینک با صرف نظر از نویسنده، اغراض
و اهداف او در ترویج وهابیت، به تحلیل شبهه و پاسخ آن میپردازیم.
الف – در آیهی فوق نفرموده که هیچ هدایتگر دیگری به جز کتاب وجود
ندارد، بلکه حتی تأکید مینماید که همین قرآن نیز سبب هدایت
همگان نمیگردد، بلکه فقط «اهل تقوا» را هدایت مینماید. و در آیهی
دیگری نیز میفرماید که این قرآن فقط برای مؤمنین شفا و رحمت است و
اتقافاً برای ظالم جماعت، نتیجهای به جز خسران بیشتر ندارد.
«وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ
لِلْمُؤْمِنينَ وَ لا يَزيدُ الظَّالِمينَ إِلاَّ خَساراً» (الإسراء -
82)
ترجمه: و ما آنچه از قرآن فرستاديم شفاى دل و رحمت الهى بر اهل ايمان
است، ليكن ظالمان را به جز زيان چيزى نخواهد افزود.
البته منظور مؤمن و اهل تقوا این است که اگر کسی بخواهد مانند برقعی یا
سایر وهابیها، ظالمانه، با اغراض سوء و پیشداوری به قرآن رجوع، تفسیر
به رأی و استناد نماید، فقط گمراهی بیشتر نصیبش میگردد.
ب – اما نکتهی بعد: به فرض که به گفتهی ایشان فقط قرآن برای هدایت
نازل شده باشد، حال این قرآن چیست و چه فرموده؟ آیا همین چند صفحه کاغذ
بین دو جلد قرآن بوده و هدایتگر است، یا آیات آن؟ و آیا لفظ آیات هدایت
میکند یا فهم، ایمان و عمل به آنها؟ به فرض که هیچ مرجعی به جز «قرآن
کریم» برای رجوع، علم و هدایت را نشناسند. مگر در همین قرآن کریم
نفرموده است که از رسول او اطاعت کنید؟ مگر نفرموده است که برای هدایت،
رسول را با بینه و معجزه فرستاده است و به همراه او کتاب و میزان را
نیز نازل نموده است؟ مگر نفرموده است که بهترین الگو و مرجع شما رسول
است؟ مگر نفرمود که این قرآن محکم و متشابه، تفسیر و تأویل، ظاهر و
باطن و ... دارد و فقط «راسخون فیالعلم» آنها را میشناسند؟ مگر آن که
قرآن را به شما ابلاغ نمود، نفرمود که این راسخون در علم، اهل عصمت
هستند؟ مگر نفرمود فقط منافقین و آنان که در قلبشان غرض و مرض گمراهی
است، به متشابهات رجوع میکنند و تفسیر و تأویل به رأی خود میکنند؟
اگر آقای برقعی و امثالهم نماز میخوانند، بفرمایند در کجای قرآن کریم
آمده است که نماز صبح دو رکعت و ظهر چهار رکعت است؟ آیا آنان که شعار
«حسبنا کتاب الله» میدهند و فقط همین ظاهر قرآن را هادی و کافی
میدانند، حتی به همین ظاهر آیات نیز رجوع نمیکنند؟ چقدر در همین قرآن
خداوند تأکید نموده است که تعقل کنید، تدبر کنید، تفکر کنید. پس چرا
همین طور یک سطری را میخوانند و بدون هیچ تعقلی و تفکری هر چه به ذهن
کوتاه خودشان آمد بیان میدارند؟ چطور شد رجوع به پیامبر و امام برای
فهم قرآن ضد قرآن است، اما رجوع به نظرات شخصی برقعی و سایر هم
اندیشان او – به ویژه در مسلک وهابیت - عین قرآن است؟! امثال برقعی
برای چه کتاب مینویسند و یا منبر میروند یا تبلیغ میکنند؟ آیا
ادعایشان جز این است که میخواهند هدایتگر مردم باشند؟ چطور به غیر از
قرآن «برقعی» هم مرجع هدایت می شود، اما رسول و اهل بیت (ع) را باید
کنار گذاشت؟!
ج – حال بفرمایند که آیا این قرآنی که آن را به جای هدایت، ابزار دور
کردن اذهان عمومی جامعهی بشری و از جمله مسلمانان از معلم کتاب و
هادیان بشریت کردهاند، آیا به خودشان نازل شده است، یا از همان رسول
(ص) گرفتهاند؟ پس چطور هر روایت دیگری را رد میکنند؟ مگر همین قرآن
روایت پیامبر (ص) نیست؟ قرآن که به عمر یا برقعی یا هیچ کس دیگری نازل
نشده است، بلکه به پیامبر (ص) وحی شد، و توسط او برای دیگران حدیث و
روایت شده است. حال چطور میتوانند بگویند که ما فلان جمله را از تو
قبول داریم، اما جملهی دیگر را قبول نداریم. همان کسی که آیات قرآن را
به ما ابلاغ فرمود و بیان داشت که خداوند فرموده نماز بخوانید، همان
نیز بیان فرموده که چگونه نماز بخوانید. در واقع بیان، تعریف، تشریح،
تفسیر و تأویل ... و هدایت بشر نیز همه به عهدهی اوست، نه این که
خداوند بفرماید، حضرت رسول (ص) نیز ابلاغ نماید، اما مابقی بر عهدهی
دیگرانی چون برقعی باشد. آیا چه کسی ما را هدایت کرد که قرآن را کتاب
آسمانی و وحی بدانیم؟ آیا ایمان و رجوع به قرآن نیز مستلزم هدایت هست
یا خیر؟ آیا قرآن ما را هدایت کرد که به قرآن رجوع کنیم، یا دیگری؟
د – دقت فرمایید که قلم، کاغذ، نوشتار، صفحات و جلد، هیچ گاه
نمیتوانند انسان را هدایت کنند. بلکه هدایت انسان مستلزم برخورداری از
معلم و مربی است. اگر قرار باشد به صرف رجوع به کتاب کسی عالم و عامل
شود، دیگر این همه دبستان، دبیرستان، دانشگاه، آموزشگاه و ... در
رشتهها و علوم متفاوت ایجاد نمیشد. یک مقدار کتاب به همه میدادند تا
خودشان بروند و بخوانند و فیلسوف، طبیب، شیمیدان، فیزیکدان و ...
شوند. فراگیری الفبای کلاس اول نیز معلم میخواهد و با نگاه کردن به
کتاب، کسی خواندن و نوشتن نمیآموزد که حتی بتواند همان کتاب را
بخواند. لذا فرمود رسول میفرستیم که هم آیات را برای شما بخواند، هم
شما را تعلیم دهد و هم تزکیه کند. کتاب و کاغذ و قلم که قدرت تعلیم و
تزکیهی انسان را ندارند، بلکه این کار معلم و مربی است.
« لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنينَ إِذْ بَعَثَ فيهِمْ
رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ
يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ
كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفي ضَلالٍ مُبينٍ» (آل عمران - 164)
ترجمه: خدا بر اهل ايمان منت گذاشت كه رسولى از خودشان در ميان آنان بر
انگيخت كه بر آنها آيات خدا را تلاوت كند و نفوسشان را از هر نقص و
آلايش پاك گرداند و به آنها احكام شريعت و حقايق حكمت بياموزد هر چند
قبلا گمراهى آنان آشكار بود.
آیا ممکن است که ما عدهای [حتی] باسواد و مثلاً دارای درجهی دکترا در
علوم متفاوت را جمع کنیم و به آنها کتابهایی در بارهی بازی فوتبال
دهیم و سپس انتظار داشته باشیم که آنان با خواندن این کتابها همگی
فوتبالیست حرفهای شوند؟ چطور شد حتی یک امر ساده مثل بازی فوتبال،
بدون معلم و مربی و تمرین نمیشود، اما هدایت بشر با تمام پیچیدگیها و
وسعت وجودیاش معلم و مربی و تلاش تحت نظر آنها را نمی خواهد؟
ھ - در خاتمه به تمامی مبلغین وهابیت میگوییم: اگر واقعاً بر این
باورید که «کتاب» کافیست و هیچ معلم و مربی و مفسر و ... نمیخواهد،
لازم شما خود دیگر هیچ تبلیغی نکنید و اصلاً هیچ وقت هیچ حرفی از اسلام
نزنید، چرا که کتاب خدا در اختیار همگان هست، خودشان رجوع میکنند و هر
طور دلشان خواست برداشت میکنند. اگر شما به این ادعای خود باور دارید،
لازم است دیگر برای همیشه سکوت کنید، این طوری هم برای دنیا و آخرت شما
مفید است و هم برای دنیا و آخرت مردم.
x-shobhe.com |