بخش شهید آوینی حرف دل موبایل شعر و سبک اوقات شرعی کتابخانه گالری عکس  صوتی فیلم و کلیپ لینکستان استخاره دانلود نرم افزار بازی آنلاین
خرابی لینک Instagram

 

متفرقه/شبهه204

در تفاوت‌های زن مرد که در نهج البلاغه بیان شده است – به ویژه نقص عقل – مرحوم دشتی نقص را به معنای تفاوت گرفته است، آیا این توجیه نیست؟

واژه ایمان و هم چنین واژه دین، در برخی موارد به معنای «احکام دین» است، نه اصول دین. و هم چنین بحث «عقل» نیز به شعبی چون عقل نظری، عقل عملی، عقل معاش و ابزاری ... تقسیم می‌گردد. و در آموزه های قرآنی مکرر تصریح شده است که زنان و مردان به لحاظ عقل نظری که موجب معرفت و ایمان آنها می‌شوند، تفاوتی ندارند و به همین دلیل هر دو مکلف و مسئول به بندگی هستند.
نقص و کمال نیز مقابل یک دیگرند. اگر هر کدام غلبه نشان دهند، می توان دیگری را ناقص خواند. اگر بیان شد که زن ناقص العقل است، یعنی عواطف او بر عقلش چیرگی دارد، نه این که در مقال مرد ناقص العقل است. و هم چنین می‌توان بیان داشت که مرد عقل مرد بر عواطفش چیرگی دارد. و البته که تمامی این ویژگی ها به خاطر نقش هر کدام در خلقت است. اگر عقل معاش مرد بر عواطف و احساساتش چیرگی و غلبه نداشته باشد، نمی‌تواند خانواده را رها کرده و به دنبال کسب و کار برای تأمین معاش و رفاه آنان برود، و اگر قرار باشد عقل معاش و ابزاری زن بر عواطفش غلبه کند، خانواده را رها کرده و به دنبال امرار معاش می رود و بر سر جامعه‌ی بشری همان بلایی می‌آید که اکنون آمده است.
پیش از این در خصوص این خطبه مطالب مفصلی درج گردید که توصیه می‌شود حتماً مورد مطالعه قرار گیرد (1) و (2)، چرا که هر موضوع و مبحثی را می‌توان [و گاه باید] از منظرهای گوناگون مورد مطالعه قرار داد. به غیر از مباحث مطروحه قبلی، ذیلاً بیان حضرت (ع) از دیدگاه دیگری مورد توجه قرار می‌گیرد:
اگر ادامه همین فراز از بیانات حضرت امیرالمؤمنین مورد مطالعه و توجه قرار گیرد، خود ایشان جواب بسیاری از این سوال‌ها را داده‌اند. عین فرمایش حضرت به شرح ذیل است:

مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّ النِّسَاءَ نَوَاقِصُ الْإِيمَانِ نَوَاقِصُ الْحُظُوظِ نَوَاقِصُ الْعُقُولِ فَأَمَّا نُقْصَانُ إِيمَانِهِنَّ فَقُعُودُهُنَّ عَنِ الصَّلَاةِ وَ الصِّيَامِ فِي أَيَّامِ حَيْضِهِنَّ وَ أَمَّا نُقْصَانُ عُقُولِهِنَّ فَشَهَادَةُ امْرَأَتَيْنِ كَشَهَادَةِ الرَّجُلِ الْوَاحِد وَ أَمَّا نُقْصَانُ حُظُوظِهِنَّ فَمَوَارِيثُهُنَّ عَلَى الْأَنْصَافِ مِنْ مَوَارِيثِ الرِّجَال‏.
اى مردم، زنان از نظر ايمان و ارث و عقل ناقص‌اند. اما ناقص بودن ايمان‌شان از آن روست كه در ايام حيض از خواندن نماز و گرفتن روزه معذورند (مبحث احکام) و ناقص بودن عقل‌هايشان، به این است كه شهادت دو زن برابر شهادت يك مرد است (غلبه عواطف و نیز اشاره به عقل معاش) و نقصان بهره‏مندی‌شان در اين است كه ميراث زنان نصف ميراث مردان است. (خطبه 80 نهج البلاغه)

خداوند حکیم مکانیزم جهان هستی را به طور کامل بیافرید و از آنجایی که در عامل دنیا هیچ چیز نمی‌تواند کامل محض باشد (چون جهانِ تضاد و محدودیت است)‌، پس هر یک از موجودات را با کمالات و ویژگی‌های متفاوت در کنار هم قرار داد تا مجموع آن دو با هم فرآیند و کارکرد جامع و کاملی را داشته باشند و این قانون در همه موجودات هستی ساری و جاری است.
مرد با ویژگی‌های خاص مردانه خود تکالیف جداگانه‌ای دارد و کارکرد و فواید خاصی را به شخص‌، جامعه و خانواده و فرزندان خود ارائه می‌دهد و زن با خصوصیات زنانه خود، تکالیف مخصوص به خود را دارد و کارکرد و فواید خاص خود، اعم از مهربانی، لطافت و احساسات شدیدتر که لازمه همسری، مادری، شیردهی و ... می باشد را ارائه می‌دهد. هیچ یک از اینها نه می‌توانند جای دیگری را بگیرند و پر کنند و نه می‌توانند کارکرد دیگری را ارائه دهند. پس نظام عالم هستی و قوام زندگی انسان‌ها و تشکیل شدن خانواده‌ها، تولد و رشد انسان‌ها به وجود دو موجود کاملاً متفاوت کنار هم‌، به نام زن و مرد محقق می‌گردد.
اگر قرار باشد که این نظام هستی به هم بریزد، می‌شود جامعه غربی. به خاطر جذب زن به بازار کار و سوء استفاده از سرمایه‌های خداداش و نیروی کار مطیع‌تر و ارزان‌تر، او را نه مساوی، بلکه مشابه مرد قلمداد کردند. با بی‌ارزش و قراردادی خواندن قوه‌ها و کمالات زنانه (از جمله عواطف قوی)، او را نیز به ابزار تولید مبدل نمودند ... در نتیجه نه تنها کانون خانواده از هم پاشید، بلکه روابط جنسی را نیز تحت الشعاع قرار داد. لذا هم جنس بازی صورت قانونی گرفت که نتیجه طبیعی «تشابه تعریف و حقوق» است. مسئله حسّ مادری و تربیت فرزند نیز مکانیزه شد و به دولت یا خانواده متشکل از دو هم جنس واگذار شد و... .
پس این تفاوت‌ها، یا نقصان حالت زنانه‌ای در مرد و حالت مردانه‌ای در زن، قانون حکیمانه خلقت است، نه ظلم یا اهانت به هر کدام. و عدم توجه یا جا به جایی آنها با «شعار»های ژورنالیستی، اختلال در نظم و تکامل بشری و زندگی ایجاد می‌نماید.
حال که لزوم وجود دو موجود متفاوت در عالم هستی مشخص شد، معلوم است که بر هر یک از اینها بر اساس خصوصیات و ویژگی‌های ذاتی‌شان، تکالیف و احکامی اختصاص می‌یابد و از هر یک از آنها تنها بر اساس ویژگی‌ها و بالتبع تکالیف‌شان انتظارات و اعمالی خواسته می‌شود. یعنی مکلف و مسئول به آنها می‌شوند. نه زن مکلف به تأمین معاش می‌گردد و نه مرد مکلف به عواطف مادری – نه زن مکلف به جهاد می‌گردد (که لازمه‌اش بریدن از همه عواطف است) و نه مرد مکلف به ماندن در خانه و حفظ کیان آن.
همین طور است تفاوت در وجوب انجام برخی از احکام عبادی دیگر. زن به واسطه زنانگی‌اش که باید دارای رحم و سیستم تولید و پرورش نطفه و نوزاد باشد، ریزش دیواره رحم دارد که موجب آسیب دیدگی مویرگ‌ها و خونریزی می‌شود. دفع این خون که در ضمن تخمک منعقد نشده و فاسد را خارج می‌کند و در واقع رحم را شستشو می‌دهد، همراه با اذیت و سختی است؛ پس خداوند به خاطر این اذیت شدن زن، ارفاق نموده و در برخی اعمال عبادی به او (نسبت به مرد) تخفیف می‌دهد. چنان چه به مرد و زن در حال سفر یا بیماری نیز تخفیف می‌دهد. لذا چند روزی کمتر از مردان به اعمال ایمانی (عبادی) می‌پردازد. لذا حضرت می‌فرماید آنها نقصان ایمان دارند یعنی کارهای ظاهری ایمانی (به معنای احکام عبادی) را کمتر از مردان انجام می‌دهند‌. و گرنه عقل نظری که موجب کسب معرفت و کمال انسانی است، جنسیت و مرد و زن ندارد.
نقصان به معنای کمتر بودن است مثل این که می‌گوییم فلان چیز نقص دارد، یعنی یک چیزی نسبت به دیگری کم دارد، یعنی با آن متفاوت است و کم داشتن بدین معنا نیز نه تنها بد نیست، بلکه چنان بیان شد لازم و ضروری نظام هستی است. (به همین لحاظ هم هست که آقای مرحوم دشتی این نقصان را به معنای تفاوت گرفته اند).
همین طور زن به واسطه زنانگی‌اش‌، برای انجام نقش و تکالیفی چون تربیت فرزند، تعدیل و آرامش بخشی به شوهر و حفظ کیان خانواده، یاید از عواطف و احساسات بسیار قوی‌تری برخوردار باشد که می‌تواند در تعاملات اجتماعی (مثل شهادت دادن) نیز تأثیر سوء بگذارد. لذا در ازدواج دختر باکره، اذن پدر را شرط گذاشته اند که حتماً عقل معاش مردانه‌ای در کنار عواطف و احساسات زنانه قرار گیرد و تصمیم کامل شود.
این سوال یک جواب به سبک علمی و فلسفی هم دارد به این عنوان که : حضرت در حقیقت در طرح این سه موضوع (نقص در ایمان و بهره و عقل) جواب به نشانه داده‌اند نه جواب به علت ، یعنی حضرت نشانه این نقص را گفته‌اند نه علت این نقص را‌، نماز نخواندن در ایام خاص نشانه این نقص است نه علت نقص.

x-shobhhe.com

بازگشت به صفحه ی شبهات متفرقه

 
 Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved