تولد امام حسن (ع)
سالار بانوان دوازدهمين بهار زندگى را پشت سر نهاده بود كه نور وجود نخستين فرزند گرانمايهاش، «حسن» عليهالسلام را در وجود خويش احساس كرد، چرا كه بخشى از نور امام و موهبت امامت از امير مؤمنان به سازمان وجود او انتقال يافت و چهرهى نورافشان او با تجلى يافتن نور وجود حسن عليهالسلام در وجودش بصورت روشنى نورافشانتر و درخشندهتر گرديد و نام گرانمايهى «زهرا» مصداق درخشندهترى پيدا كرد.
طلوع وجود فرزند دلبندش، نزديك شد و در همان روزها براى پيامبر گرامى، سفرى پيش آمد. آن حضرت براى خدانگهدار به خانهى دخترش فاطمه آمد و ضمن سخنانى، به سفارشهاى لازم در مورد مولود مباركى پرداخت كه به زودى جهان را به نور وجودش نورباران خواهد ساخت.
و از جمله توصيه فرمود كه: او را پس از ولادت در پوشش زرد رنگ قرار ندهند.پس از رفتن پيامبر، نخستين فرزند خانهى نور در روز پانزدهم رمضان به سال سوم هجرى ديده به جهان گشود. روز ولادت آن مولود مبارك، روز پرشكوهى بود. «اسماء بنت عميس» در لحظات طلوع خورشيد جهانافروز وجود حضرت مجتبى عليهالسلام از افق امامت، در آنجا حضور داشت و به همراه او بانوان ديگرى نيز بودند. آنان مولود مبارك را بىآنكه از توصيهى پيامبر گرامى آگاه باشند، در پارچهى زيبا و تميزى كه زرد رنگ بود قرار دادند. پيامبر گرامى از سفر بازگشت و به ديدار دخت سرفراز خويش شتافت. آنگاه به بانوان حاضر فرمود: فرزندم را بياوريد. و پرسيد كه نامش را چه برگزيدهايد؟
1 ـ بحارالانوار، ج 44>
فاطمه عليهاالسلام پيش از آن به شوى گرانمايهاش پيشنهاد كرده بود كه نامى پرشكوه و باعظمت در نظر گيرد اما آن حضرت ضمن احترام به دخت پيامبر فرموده بود كه در اين مورد بر پيشواى بزرگ توحيد پيشى نخواهد گرفت. از اين رو هنوز نام و نشان انتخاب نشده بود.
پيام شادباش...
نوزاد نور را به نياى گرانقدرش تقديم داشتند و آن حضرت پس از آنكه او را در آغوش گرفت، فرمود: مگر فراموش كرديد كه از شما خواستم او را پس از ولادت در پوشش زرد قرار ندهيد؟
آن پوشش را از مولود مبارك برگرفت و پوشش سپيدى بر او افكند و رو به امير مؤمنان نمود و پرسيد: نامش را چه برگزيدهايد؟
امير مؤمنان گفت: ما هرگز در گزينش نام فرزندمان بر شما پيشى نمىگيريم.
پيامبر گرامى نيز فرمود: من هم بر پروردگار بزرگ خويش پيشى نمىگيرم.
درست در اين لحظات بود كه آفريدگار هستى به فرشتهى وحى پيام داد كه:
«براى بندهى محبوب و پيامبر برگزيدهام، فرزندى ولادت يافته است. از اين رو در بيت رفيع رسالت و امامت فرود آى و ضمن تقديم سلام و درود و صميمانهترين تبريكها و تهنيتها، به او بگو كه؛ على براى شما بسان هارون براى موسى است. از اين رو نام فرزند هارون را بر فرزند «على» برگزين.»
فرشتهى وحى به دستور خدا فرود آمد و مراتب تبريك و تهنيت پروردگار هستى را به پيامبر رسانيد و گفت: «اى پيامبر خدا! پروردگارت دستور داده است كه اين مولود مبارك را به نام فرزند «هارون» نامگذارى كنيد.»
پيامبر پرسيد: نام او چه بود؟
فرشتهى وحى گفت: او «شبير» نام داشت.
پيامبر فرمود: من به واژهى عربى سخن مىگويم... (1)
فرشتهى وحى گفت: نام او را «حسن» انتخاب بفرماييد.
بدينسان پيامبر مهر، نام آن پارهى ماه را «حسن» نهاد. در گوش راست او اذان گفت و گوش چپ او را با نام و ياد خدا قرين ساخت و اقامه خواند.
هفتمين روز ولادت نور بود كه پامبر گرامى دو رأس قوچ كبودرنگ به عنوان «عقيقه» فرزند گرانقدرش «حسن»، قربانى كرد و يك ران يكى از آنها را همراه يك دينار به بانوى قابله داد.
سر مبارك نوزاد را تراشيد و هم وزن آن نقره به عنوان صدقه به فقرا و بينوايان داد. آنگاه سر نورانى نوزاد را به مادهى خوشبو و عطرآگينى كه از زعفران و چيزهايى مشابه تركيب شده بود معطر ساخت و در آن فرصت، يكى از آداب و رسوم جاهليت را به باد انتقاد گرفت و نكوهش كرد و فرمود:
«مردم عصر جاهليت سر نوزاد را با خون رنگين مىنمودند كه كار بسيار ناپسندى است.» و سرانجام نوزاد مبارك را بوسهباران ساخت و او را مورد مهر وصفناپذير خويش قرار داد...