ولادت نور
مدینه امشب ز صفا پر شده
از می جام مصطفی پر شده
حال و هوای شهر مستان خوش است
وقت وصال یار عاشق کش است
موسم مشتاقی و مستی شده
باز شب باده پرستی شده
ساقی آسمانیان می دهد
به عاشقان جرعه پیاپی دهد
مستی میخانه ز حد گذشته
کار ز امداد و مدد گذشته
مگر عنایتی که ساقی کند
مدد از آن جرعه باقی کند
جام الستی اش لبالب کند
بر لب خود یاد ز زینب کند
زینب اگر نبود مستی نبود
عشق نبود و کل هستی نبود
نه اختران و ماه و آسمانی
نه کوکب و نه شمس و کهکشانی
بوده خدا و غیر او دگر هیچ
نبوده جز او ز کسی خبر هیچ
به رمز لولاک بگوید خدا
که خلقتی نبوده بی مصطفی
گفته نبی که من خود از حسینم
گرچه خودم باعث عالمینم
بدون زینبش حسینی نبود
چو جلوه در کرب و بلا می نمود
مرا چنین عقیده و مذهب است
هر دو جهان یکسره از زینب است
محمد علی شهاب
دُرّ درياي عفاف
طبع مىخواهد كه وصف زينب كبرى كند
ليك، قطره كى تواند صحبت از دريا كند؟توسن طبعم در اينجا پاى در گل مانده است
مرغ بى پَر چون سفر بر عرصه عُنقا كند؟نطق گويا عاجز است از شرح و ذكر وصف او
كى تواند خامه مدح آن ملك سيما كند؟جد پاكش مصطفى، باب كبارش مرتضاست
مادرش زهرا كه مدحش ايزد يكتا كندچون حسين و چون حسن دارد برادر، هر يكى
ناز بر موسى بن عمران، فخر بر عيسى كنددر شهامت بود وارث بر على مرتضى
همت والاى او تفسير «كرمنا» كنددختر زهرا كه در حجب و حيا و عصمتش
نقش مادر را به خوبى در جهان ايفا كنددر شجاعت چون حسين و در صبورى چون حسن
در عبادت پيروى از مادرش زهرا كنددّر درياى عفاف و گوهر گنج حياست
عفتش ياد از حياى مريم عذرا كندگاه در آغوش گيرد اصغر لب تشنه را
تا بخوابد آب را در خواب خود رؤيا كندگاه دلدارى دهد بر مادران سوگوار
گاه دلجوئى ز آل و عترت طاها كندگاه آيد بر سر نعش برادر از خِيم
از ته دل ناله و فرياد و واويلا كندگاه هم گيرد ز دست دختران بى پناه
از خيام سوخته رو جانب صحرا كندكيست چون زينب كسى كو در ديار كربلا
ناله جانسوز او تاثير در دلها كند؟كيست چون زينب كه با يك جلوه از نور رُخش
رخنهها در قلب موسى، در دل سينا كند؟كيست چون زينب كه در راه رواج دين حق
مو به مو برنامه دين خدا اجرا كند؟كيست چون زينب كسى كو در ره دين خدا
در جهان دار و ندار خويشتن اهدا كند؟كيست چون زينب كسى كو با اسيرى خودش
خون پاك كشتگان كربلا احيا كند؟كيست چون زينب كه با تدبير مظلومانهاش
دشمن پست و زبون را تا ابد رسوا كند؟كيست چون زينب كسى كو در ميان دشمنان
چون على مرتضى در نطق خود غوغا كند؟كيست چون زينب كه در بزم يزيد بى حيا
خطبهاى ايراد كرده محشرى برپا كند؟كيست چون زينب كه او با يك كلام آتشين
تنگ و تاريك اين جهان در ديده اعداء كند؟دختر شير خدا بود و خودش هم شير بود
كس نديده شير را كز روبهان پروا كنددر جهان املاء دين را كرده انشاء مو به مو
كيست چون زينب كه اين املاء را انشاء كند؟پيروى بايد كند از دخت زهرا و على
هر كه مىخواهد كه راه دين حق پيدا كندروز محشر گر به شكوه لب گشايد بى گمان
محشرى ديگر به پا در محشر كبرا كنددشمنانش در سقر سوزند در نار غضب
دوستانش هم مقر در سايه طوبا كنداى «رسولى» غم مدار از گير و دار روز حشر
دختر زهرا اگر از راه لطف ايما كند