شهید آوینی
 
 

داستان مسجد ضرار

در فصول گذشته شمه‏اى از كارشكنى‏هاى منافقان مدينه را در پيشرفت اسلام نقل كرديم، اينان در هر بار با شكست رو به رو مى‏شدند و غالبا وحى آسمانى موجب رسوايى و سرافكندگى و كشف توطئه آنان مى‏گرديد، اين بار به فكر افتادند براى پياده كردن نقشه‏هاى خائنانه خود از همان نام دين و اسلام استفاده كنند و بدين منظور مسجدى در محله قبا بنا كنند و در زير پوشش دين، محافل خود را در آنجا تشكيل دهند و مركزى براى اجتماع هم مسلكان و طرح نقشه ‏هاى خود داشته باشند.

كسى كه بيشتر در بناى اين مسجد كوشش داشت و به فكر اين نقشه خطرناك افتاد، شخصى به نام ابو عامر راهب بود كه خود در مدينه نبود ولى از خارج به وسيله نامه‏ها و پيامهايى كه براى منافقان مى‏فرستاد، رهبرى آنها را به عهده داشت.

ابو عامر پدر همان حنظله غسيل الملائكة بود كه شرح فداكارى و ايمان وسرانجام شهادت جانگداز او را در جنگ احد پيش از اين ذكر كرديم، ابو عامر كه در سلك مسيحيان به سر مى‏برد در همان اوايل ورود اسلام به مدينه بناى مخالفت‏با اسلام و كارشكنى را در مدينه گذارد و چون نتيجه‏اى نگرفت و مطرود مسلمانان و مردم مدينه گرديد به مكه رفت و از آتش افروزان جنگ احد و احزاب و از همان افرادى بود كه در تحريك قريش و دشمنان اسلام به جنگ با مسلمين فعاليت زيادى داشت و با پيشرفت اسلام در جزيرة العرب و فتح مكه به طائف رفت و از آنجا نيز به شام گريخت ولى از فعاليتهاى تخريبى خود دست‏بردار نبود.

ابو عامر در ضمن نامه‏اى كه به منافقان نوشته بود دستور بناى اين مسجد را در محله قباء داده بود و آنها نيز دستورش را عملى كرده و مسجد مزبور را ساختند و هنگامى كه رسول خدا(ص)عازم تبوك بود پيش آن حضرت آمده معروض داشتند:

- اى رسول خدا ما براى بيماران و پيران و افراد زمين‏گيرى كه نمى‏توانند براى نماز به مسجد جامع بيايند و بخصوص در شبهاى زمستانى، سردى هوا و دورى راه مانع حضور آنها در مسجد قباء است مسجدى ساخته‏ايم و ميل داريم شما بدانجا بياييد و با خواندن يك نماز در آن مسجد آن را افتتاح فرماييد!

پيغمبر فرمود: من اكنون در جناح سفر هستم و اگر ان شاء الله از اين سفر بازگشتم بدانجا خواهم آمد.

اكنون كه رسول خدا(ص)باز مى‏گشت در نزديكى مدينه به آن حضرت خبر دادند كه مسجد مزبور به اتمام رسيده و مركز اجتماع منافقان گرديده است. رسول خدا(ص)به دستور پروردگار متعال از همان خارج شهر پيش از ورود به مدينه، دو نفر از قبيله عمرو بن عوف را فرستاد تا آن مسجد را كه خداى تعالى‏«مسجد ضرار»ناميد ويران كنند و اين بناى بظاهر مقدس را كه در واقع به صورت مركز دسته‏بنديهاى سياسى عليه اسلام و مسلمين در آمده و كانونى براى ايجاد دو دستگى ميان مسلمانان شده بود با خاك يكسان سازند.

و از آن پس براى چندى به صورت مزبله و محل اجتماع زباله و كثافات در آمد و منافقان نيز از آن پس نتوانستند مركزى براى خود ترتيب دهند و پس از دو ماه نيزمرگ رئيس و بزرگ آنها يعنى عبد الله ابى پيش آمد و يكسره تشكيلات آنها را به هم زد.

 


كتاب: زندگانى حضرت محمد(ص) ص615

نويسنده: رسولى محلاتى

 

Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved
logo