شهید آوینی

 

اخلاق امام صادق علیه السلام

شيخ مفيد در ارشاد مى‏نويسد: اخبارى كه در زمينه‏هاى مختلف علم و حكمت و بيان و حجت و زهد و پند و اندرز و شاخه‏هاى گوناگون علمى از آن حضرت نقل شده بسى بيش‏تر از آن است كه به زبان گفته آيد و يا در كتابى بگنجد. و در آنچه نقل كرديم براى نيل به مقصود، كافى است.

دوم، حلم: حافظ عبدالعزيز بن اخضر جنابذى در كتاب معالم العترة الطاهره مى‏نويسد: در آغاز روزى ميان جعفر بن محمد و عبدالله بن حسن مجادله‏اى لفظى صورت گرفت. عبدالله بن حسن در گفتار خود تندى كرد. سپس از يكديگر جدا شده به سوى مسجد رفتند. سپس مجددا يكديگر را بر در مسجد ديدار كردند. پس جعفر بن محمد بن عبدالله بن حسن گفت: چگونه‏اى اى ابومحمد؟ عبدالله با عصبانيت پاسخ داد: خوبم. امام به او گفت: اى ابومحمد مگر نمى‏دانى صله رحم از حساب مى‏كاهد؟ عبدالله گفت: همواره چيزهايى براى ما مى‏گويى كه ما آنها را نمى‏شناسيم؟ امام صادق (ع) فرمود: من از قرآن براى تو مى‏گويم. عبدالله گفت: آيا صله رحم هم از قرآن است؟ امام (ع) فرمود: آرى. عبدالله گفت: پس بگو. امام (ع) فرمود: خداوند عزوجل گويد : و كسانى كه آنچه را كه خدا امر به پيوند آن كرده اطاعت مى‏كنند و از خدا مى‏ترسند و از سختى هنگام حساب مى‏انديشند.(1)عبدالله بن حسن، با شنيدن اين آيه، گفت: از اين پس مرا قاطع رحم نخواهى يافت.

ابن شهرآشوب در كتاب مناقب از كتاب روضه نقل كرده است: روزى سفيان ثورى به نزد امام صادق (ع) رفت. ديد كه سيماى امام متغير است. علت آن را جويا شد. امام (ع) فرمود: من ممنوع كرده بودم كه كسى بر بام خانه رود. اما مشاهده كردم يكى از كنيزانم كه پرستارى يكى از كودكانم را برعهده داشت از نردبان بالا مى‏رفت و كودك نيز همراه او بود. چون كنيز مرا ديد، لرزيد و در پايين آمدن شتاب جست و كودك از دستش افتاد و در دم جان سپرد . اما چهره من به خاطر مرگ كودك نيست كه چنين تغيير كرده، بلكه به خاطر ترس و لرزى است كه از مشاهده من به آن كنيز راه يافته است. امام صادق (ع) پس از اين ماجرا به آن كنيز، دوبار فرمود: تو به خاطر خدا آزادى و در اين ماجرا بى‏گناهى.

شيخ كلينى در كافى به سند خود روايت كرده است: امام صادق (ع) روزى غلام خود را در پى‏كارى فرستاد. غلام در بازگشت تأخير نمود، پس امام (ع) به دنبال او روان شد و وى را يافت كه خوابيده است. بالاى سر او نشست و او را باد مى‏زد تا غلام بيدار شد. چون غلام از خواب بيدار شد امام صادق (ع) به او فرمود: اى فلان! به خدا سوگند اين گونه نيست كه شب و روز متعلق به تو باشد و در آن بخوابى بلكه شب از آن توست و روز از آن ما.

سوم، صبر: شيخ صدوق در كتاب عيون اخبار الرضا به سند خود از ابومحمد از پدرانش از موسى بن جعفر (ع) روايت كرده است كه فرمود: به امام صادق (ع) خبر دادند كه اسماعيل، بزرگ‏ترين فرزند وى، در گذشته است. امام در آن لحظه خواست غذا بخورد و نديمان وى در اطرافش گرد آمده بودند. پس امام تبسم كرد و خواستار غذا شد و در كنار نديمانش نشست. آن حضرت از ساير روزها بهتر غذا خورد، با نديمانش سخن بسيار گفت. نديمان وى از اينكه هيچ اثرى از حزن و اندوه در سيماى امام نمى‏ديدند، به شگفت افتادند. چون امام از خوردن فراغ يافت گفتند: اى فرزند رسول خدا چيزى شگفت ديديم، به مصيبت فقدان چنان پسرى دچار آمدى اما اين گونه‏اى كه ما مى‏بينيم؟ ! امام فرمود: چرا اين گونه نباشم كه مى‏بينيد در حالى كه راستگوترين راستگويان مرا خبر داده است كه تو از دنيا مى‏روى و شما نيز اين دنيا را به درود خواهيد گفت. به راستى مردمى هستند كه مرگ را شناخته و آن را فرا ديد خود قرار داده‏اند و منكر نشده‏اند كه مرگ كسى از آنان را در ربوده است و به امر پروردگار عزوجل، تسليم گشته‏اند. همچنين كلينى به سند خود از علاء بن كامل نقل كرده است كه گفت : نزد امام صادق (ع) نشسته بودم كه ناگاه فريادى از خانه بلند شد. امام با شنيدن فرياد از جا برخاست سپس نشست و استرجاع گفت: «انا لله و انا اليه راجعون» و به گفتار خود بازگشت تا آنكه بحث خود را تمام كرد آنگاه فرمود: ما مايليم كه خود و اولاد و اموال ما در سلامت باشند اما چون قضاى الهى از راه رسد نبايد آنچه را كه خداوند براى ما نپسنديده، دوست بداريم.

در روايت ديگرى كه كلينى در كافى از قتيبة اعشى نقل كرده، آمده است كه گفت: «خدمت امام صادق (ع) رسيدم تا از فرزند او عيادت كنم. ديدم امام (ع) بر در ايستاده و غمين و اندوهناك است. عرض كردم: فدايت شوم حال كودك چطور است؟ فرمود: مى‏بينى كه سخت بيمار است. پس ساعتى درنگ كرد سپس به سوى ما بيرون آمد در حالى كه چهره‏اش شاد بود و آثار غم و اندوه از آن رفته بود. گمان كردم كه حال كودك بهبود يافته است گفتم: فدايت شوم حال كودك چطور است؟ فرمود: او به راه خدا رفت. گفتم: فدايت شوم هنگامى كه كودك زنده بود شما ناراحت و اندوهگين بوديد اما اكنون كه بمرد حالت شما ديگرگون شد، چرا؟ ! فرمود: ما اهل بيت پيش از رسيدن مصيبت غمين و اندوهناكيم اما هنگامى كه مصيبت واقع مى‏شود به قضاى الهى خشنود مى‏گرديم و تسليم امر خدا مى‏شويم.

چهارم، عبادت و كثرت ياد خدا. كلينى به سند خود در كافى نقل كرده است كه ذكر امام صادق (ع) را در سجده شمردم، پانصد بار تسبيح مى‏گفت. و نيز به سند خود از ابان بن تغلب نقل كرده است كه گفت: بر امام صادق (ع) وارد شدم و ذكر او را در ركوع و سجود برشمردم شصت بار تسبيح گفت. راوندى در خرائج از منصور صيقل روايت كرد كه وى امام صادق (ع) را در مسجد پيامبر (ص) به حال سجده ديد. منصور گويد: پس نشستم و مدتى به طول انجاميد آنگاه با خود گفتم تا زمانى كه امام در سجده است من نيز تسبيح خدا را مى‏گويم و شروع كردم به گفتن «سبحان ربى و بحمده استغفر ربى و اتوب اليه» يكبار سيصد مرتبه و بار ديگر شصت و اندى اين ذكر را گرفتم كه امام سر از سجده برداشت.

پنجم، مكارم اخلاقى: زمخشرى در ربيع الابرار از شقرانى مولاى رسول خدا (ص) نقل كرده است كه گفت: در روزگار خلافت منصور، عطاء مى‏دادند اما من كسى را نداشتم كه مرا به او معرفى كند در اين حال متحير ايستاده بودم كه ناگهان ديدم جعفر بن محمد (ع) مى‏آيد. خواسته خود را با او در ميان نهادم امام به درون رفت و پس از مدتى بيرون آمد و ديدم عطاى من در آستين لباس اوست. آن را به من داد و فرمود: كار نيك از هر كسى برازنده است و از تو برازنده‏تر به خاطر رابطه‏اى كه با ما دارى. و كار زشت از هر كسى كه سرزند زشت است و از تو زشت‏تر به خاطر رابطه‏اى كه با ما دارى.

سبط بن جوزى گويد: امام (ع) از آن جهت چنين سخنى به شقرانى گفت زيرا پى‏برده بود كه او شراب مى‏نوشد و مى‏خواست وى را به كنايه موعظه كند و اين از اخلاق پيامبران است.

ششم، كرم و بخشندگى: در حلية الاوليا به سند خود از هياج بن بسطام نقل شده است كه گفت : جعفر بن محمد (ع) آنقدر طعام مى‏خورانيد كه ديگر براى خانواده‏اش چيزى باقى نمى‏ماند . و در مطالب السؤول آمده است: امام صادق (ع) مى‏فرمود: كار نيك تمام نمى‏شود مگر به سه چيز: شتاب در انجام آن و كوچك شمردن و پنهان كردن آن.

هفتم، كثرت صدقات: كلينى در كافى به سند خود از هشام بن سالم نقل كرده است كه گفت: امام صادق (ع) همين كه پاسى از شب گذشت انبانى پر از نان و گوشت و پول فراهم مى‏كرد و آن را به دوش مى‏گرفت و به سوى نيازمندان مدينه رهسپار مى‏شد و آن را در ميانشان تقسيم مى‏كرد. ايشان نيز او را نمى‏شناختند تا هنگامى كه امام صادق (ع) از دنيا رفت و اين امر متوقف گرديد. آن وقت بود كه دانستند آن شخص امام صادق (ع) بوده است» .
 

ويژگى‏هاى قرن دوم در عصر امام صادق عليه السلام

امام صادق (ع) درسال 80 يا 83 هجرى به دنيا آمد و در سال 148 هجرى به درود حيات گفت . بنابراين 68 سال در اين جهان زيست. وى در طول عمر خود خلافت هشام بن عبدالملك تا افول حكومت بنى اميه را شاهد بود و از خلفاى بنى عباس، نيز دوران حكومت سفاح و بيست سال از دوره حكومت منصور را درك كرد. از مشخصات اين عصر، انتشار علوم اسلامى همچون تفسير، فقه، حديث، كلام، جدل و علوم ديگر مانند انساب، لغت، شعر، ادب، خط، تاريخ، نجوم و غيره بود .

پى‏نوشت:

1 ـ رعد/21: و الذين يصلون ما امر الله به ان يوصل و يخشون ربهم و يخافون سوء الحساب .

 


سيره معصومان، ج 5، ص 62

نويسنده: سيد محسن امين

ترجمه: على حجتى كرمانى

 

Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved
logo