شهید آوینی

 

خیابانهای تهران، خطرناك‌تر از بیابانهای پاكدشت

ساعت یك بامداد است. از محدوده پل پارك‌ وی كه می‌گذرم، دو كودك را در كنار خیابان می‌بینم؛ اولی دختری است شش ساله با چهره‌ای دوست‌داشتنی و موهایی كه روی شانه‌هایش ریخته و دومی، پسربچه‌ای است كه به نظر نمی‌رسد بیشتر از چهار سال داشته باشد. نگران می‌شوم و ترمز می‌كنم؛
ـ بچه‌ها! اینجا چه كار می‌كنید؟
ـ هیچی، داریم می‌ریم پیش بابامون.
ـ باباتون كجاست؟
ـ توی پمپ بنزین.
دوباره حركت می‌كنم، ولی فكرم پیش بچه‌هاست. نگرانشان هستم، دو كودك خردسال، ساعت یك نیمه‌ شب، كنار خیابان....
دور می‌زنم و همان‌جایی كه بچه‌ها را دیده بودم، برمی‌گردم. اثری از آنها نیست. به سرعت به سمت پمپ بنزین می‌روم. آنچه را كه می‌بینم، باور نمی‌كنم. پمپ بنزین و اطراف آن، پر از كودكانی است كه بین چهار تا ده سال سن دارند، دختر و پسر! یكی آدامس می‌فروشد، دیگری دسته‌ای گل به دست دارد، آن یكی شیشه‌ها را پاك می‌كند، چندتایشان گوشه‌ای نشسته‌اند و با هم حرف می‌زنند و كمی آن سوتر هم چند كودك، مشغول بازی‌اند....
از كاركنان پمپ بنزین درباره بچه‌ها كه می‌پرسم، می‌گویند: اینها، شیفت شب هستند، یك نفر كه به بچه‌ها گفته‌اند، او را «بابا» صدا كنند، اینها را هر شب به این منطقه می‌آورد و ساعت چهار صبح، دوباره به سراغشان می‌آید و جمعشان می‌كند و گروه دیگری را به جایشان می‌گمارد.
تعجب‌زده، در حالی كه بچه‌های معصوم پمپ بنزین را نگاه می‌كنم، شماره تلفن 110 را می‌گیرم و ماجرا را با پلیس در میان می‌گذارم؛
ـ ای بابا! شما چقدر سخت می‌گیرید، دارند آدامس می‌فروشند، جرم كه نیست...!
با ناامیدی گوشی را قطع می‌كنم و به سمت ماشین می‌روم.
ـ آقا! یه آدامس از من بخرید.
برمی‌گردم، همان دختركی است كه ساعتی پیش دیدمش.

*****

سازمان بهزیستی همه چیز را به گردن كمیته امداد می‌اندازد. كمیته امداد هم مسئولیت را متوجه شهرداری می‌داند، شهرداری هم انگشت اشاره‌اش را به سمت نیروی انتظامی دراز می‌كند و نیروی انتظامی هم می‌گوید كه منتظر به عهده گرفتن مسئولیت نگهداری كودكان خیابانی از سوی یك مرجع قانونی است و شورای شهر، هم با افتخار اعلام می‌كند كه امسال، هیچ بودجه‌ای برای نگهداری كودكان خیابانی در اختیار ندارند.
به هر حال، هر كشوری در كنار همه چیزهایی كه به آن نیازمند است، به كودكان خیابانی هم احتیاج دارد؛ كودكانی كه 24 ساعته به همشهریان خود آدامس، شكلات، چسب زخم و گل مریم بفروشند و پشت چراغ‌قرمزها و در صف پمپ‌بنزین‌ها، شیشه‌های اتومبیل‌ها را پاك كنند یا آنكه در پاركها و میدانهای شلوغ، چهره خود را با زغال سیاه كنند، یكی بزند و دیگری برقصد تا مردم، شاد شوند.
با همه این فواید، اگر نهادهای مختلف، موضوع را این همه به هم پاسكاری نكنند، دیری نمی‌پاید كه مقوله‌ای به نام كودكان خیابانی، منتفی می‌شود و این، اصلا به صلاح مملكت نیست.

*****

ده‌ها سازمان عریض و طویل حمایتی و خیریه، بودجه‌های میلیاردی، هزاران نفر پرسنل، صدها دستگاه وسیله نقلیه، كمكهای سیل‌گونه مردمی و... همه و همه در كنار ابر و باد و مه و خورشید و فلك، در كارند تا نه تنها معضل شرم‌آوری به نام «كودكان خیابانی» حل نشود، بلكه روز به روز بر تعداد كودكانی كه تنها به جرم خردسالی و معصومیت و فقر والدینشان به ارتش كودكان خیابانی می‌پیوندند، افزوده شود.
این تراژدی، در حالی روز به روز ابعاد گسترده‌تری به خود می‌گیرد كه هیچ عزمی برای حل آن جزم نمی‌شود و مسئولان نهادهای ذیربط، ترجیح می‌دهند، به روزمرگی‌های خود مشغول باشند و وقت گرانبهایشان را برای كودكان بی‌ارزش خیابانی(!) تلف نكنند. آنها مدام شعار می‌دهند، خط و نشان می‌كشند، وعده و وعید می‌دهند و فرافكنی می‌كنند تا خدای ناكرده، مشكل بچه‌های خیابانی حل نشود. به هر حال، آنچه مسلم است، اینكه برای فیصله دادن به این وضعیت، باید برنامه‌ریزی كرد، كمی همت به خرج داد و ذره‌ای خود را به زحمت انداخت، ولی گویا مسئولان، نه قدرت برنامه‌ریزی دارند، نه عرضه همت و خود را به زحمت انداختن!
راستی! آنان برای چه ماه به ماه به بانك مراجعه می‌كنند و فیشهای حقوقی‌شان را روی پیشخوان بانك می‌گذارند؟

****

باور كنید، كار سختی نیست. كسی انتظار شق‌القمر از آقایان ندارد و نیازی هم به تكنولوژی‌های پیچیده نیست.
جمع‌آوری كودكان خیابانی و رسیدگی به مشكلات آنان و ختم این پرونده ننگ‌آور، حتی به لشكركشی و بودجه‌های كمرشكن نیز نیاز ندارد. تنها و تنها آن‌گونه كه گفته شد، كمی همت و عرضه می‌خواهد و توجه به این نكته كه استفاده ابزاری تجاری از كودكان برای كسب درآمد در همه جای دنیا، جرمی سنگین است، چه رسد به آنكه استفاده از كودكان خیابانی در ایران، معمولا به قاچاق و پخش مواد مخدر، سوءاستفاده‌ جنسی، قاچاق اعضای بدن و... می‌رسد اما متأسفانه هیچ‌گونه برخوردی با شبكه‌ها و چهره‌های سوءاستفاده‌كننده از كودكان در ایران نمی‌شود.
هرچند آمار دقیقی از كودكان خیابانی در ایران و تهران در دست نیست، ولی به نظر می‌رسد در كل تهران، تعداد این كودكان از دو هزار نفر، تجاوز كند. این كودكان در نقاط مشخصی تردد و كار می‌كنند و شناسایی آنها نیز به سادگی میسر است. یك عملیات ساده پلیسی هم می‌تواند، سرنخ‌های باندهای سوءاستفاده از این كودكان را به دست دهد و سوداگران را به دام اندازد.
همه این كارها، ظرف یك هفته تا یك ماه، شدنی است و پس از آن نوبت به بررسی وضعیت هركدام از این كودكان می‌رسد، تا تكلیفشان در رابطه با بازگشت به خانه یا تحویل به مراكز نگهداری كودكان، مشخص شود.
اگر این كودكان، ماهانه سی هزار تومان برای نهادهای حمایتی هزینه داشته باشند، می‌توان با هزینه ماهانه معادل شصت میلیون تومان، آنها را نگهداری كرد؛ این، رقمی به مراتب كمتر از هزینه یك خودرو تشریفاتی است كه برخی آقایان برای رفت‌وآمدشان سفارش خریدش را می‌دهند.

****

اگر امروز فكری برای حل ریشه‌ای مشكلات كودكان خیابانی نشود و باندهای سوداگری كه از این فرشته‌های كوچك بخت‌برگشته سوءاستفاده می‌كنند‌، متلاشی نشوند، دیری نخواهد پایید كه پایتخت كودكان خیابانی خواهیم شد كه در آن، سرنوشت بسیاری از كودكان در دستفروشی، گدایی، شیشه‌پاك‌كنی و سوءاستفاده‌های جنسی رقم می‌خورد. مطمئنا اگر اقدام عاجلی در جهت رسیدگی به وضعیت كودكان خیابانی نشود، سرنوشتی مشابه با فاجعه پاكدشت، در انتظار كودكان خیابانی خواهد بود و این بار به جای بیست كودك، ده‌ها، صدها و شاید هزاران كودك، قربانی آن خواهند بود.
 

****

ای كاش مجلس شورای اسلامی در میانه فرافكنی نهادهای مختلف درباره كودكان خیابانی، وارد عمل شود و با شفافیت و قاطعیت، مشخص كند كه مسئولیت حل این مشكل با كیست. قطعا این اقدام، از بسیاری طرحها و لوایحی كه هم‌اكنون در جریان است، اهمیت بیشتری دارد. منتظر می‌مانیم و پیگیری می‌كنیم.

منبع: سایت بازتاب

Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved
logo