شهید آوینی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
57611
نام: سبكبار
شهر: يه كوشه دنيا
تاریخ: 9/8/2008 7:12:54 AM
کاربر مهمان
  براي دوستان شهيد واموات تان وروح علما يه صلواتي بفرست،،، نكنه ماه رمضون هم تمام بشه وما هنوز در قيد وبندها باشيم بيا يا زنكي زنك يا رومي روم
57610
نام: شهاب
شهر: امید به رحمت خدا
تاریخ: 9/8/2008 5:43:48 AM
کاربر مهمان
 

.:: يا قاضي الحاجات ::.





*دعاي روز هفتم ماه مبارک رمضان :

اَللّهُمَّ اعنّي فيه علي صيامه و قيامه و جنّبني فيه من هفواته و آثامه و ارزقني فيه ذکرک بدوامه ، بتوفيقک يا هادي المضلين .

بارالها! در اين روز مرا به روزه گرفتنش و شب زنده داريش ياري فرما و مرا از لغزش هايش و گنهکاري در آن دور گردان و در اين روز ياد خود را و هميشگي بودن آن رانصيبم گردان ، به توفيق بخشي ات اي هدايت کننده ي گمراهان .


57609
نام: فرزانه
شهر: تهران
تاریخ: 9/8/2008 5:04:45 AM
کاربر مهمان
  من یه دختر ۲۱ ساله ام که با خواهرم زندگی میکنم. هر دومون شاغل بودیم ولی به دلایلی که مفصله دیگه نمیتونیم کار کنیم. پدرم ارتشی بود که ۲سال پیش فوت کرد. ناپدریمون هم ما رو از خونه انداخت بیرون. حالا شدیدا به کمک مالی احتیاج داریم. لطفا کمک کنید.
57608
نام: سبكبار
شهر: يه كوشه دنيا
تاریخ: 9/8/2008 3:10:19 AM
کاربر مهمان
  صلوات بفرست بر احمد مختار ص
57607
نام: اتنا
شهر: کرمانشاه
تاریخ: 9/8/2008 1:49:18 AM
کاربر مهمان
  سلامخوب هستین.
فکرکن با یکی ازدوستایی که خیلی بهش علاقه داری بعد سر یک مسئله کوچیک دیگه مامانش نزاره باهات صحبت کنه چه حالی بهت دست میده تازه بی تقصیرم باشی چه دوره زمانه ایه ها.
دوست دارم صبای من
57606
نام: امید به ظهور
شهر: انتظار موعود
تاریخ: 9/7/2008 11:32:49 PM
کاربر مهمان
  سلام عزیزان گرامی
روزه های شما قبول و مورد تأیید خدا
عزیزان از این جمع صمیمی و گرم شما خوشحالم بخصوص با دعا ها و ذکرها و ختم های مفید شما
اجر شما با امام زمان
برای ظهور شان صلواتی می فرستیم:
اللهم صل علی محمد وال محمد و عجل فرحهم
اللهم عجل لولیک الفرج
57605
نام: صبا
شهر: هرجا که یار بخواهد
تاریخ: 9/7/2008 11:21:25 PM
کاربر مهمان
  "بسم رب المهدی"

گفتم به "مهدی" بر من عاشق نظر کن
گفتا تو هم از معصیت صرف نظر کن

گفتم بنام نامی ات هر دم بنازم
گفتا که از اعمال نیکت سر فرازم

گفتم که دیدار تو باشد آرزویم
گفتا که در کوی عمل کن جستجویم

گفتم بیا جانم پر از شهد وفا کن
گفتا به عهد بندگی با حق وفا کن

گفتم به مهدی بر من دلخسته رو کن
گفتا ز تقوی کسب عز و آبرو کن

گفتم دلم با نور ایمان منجلی کن
گفتا تمسک بر "کتاب" و هم"علی" کن

گفتم ز حق دارم تمنای سکینه
گفتا بشوی از دل غبار حقد وکینه

گفتم رخت را از من واله مگردان
گفتا دلی را با ستم از خود مرنجان

گفتم ز هجران تو قلبی تنگ دارم
گفتا ز قول بی عمل من ننگ دارم

گفتم دمی با من ز رافت گفتگو کن
گفتا به آب دیده دل را شستشو کن

گفتم دلم از بند غم آزاد گردان
گفتا که دل با یاد"حق" آباد گردان

گفتم که شام تار دلها را سحر کن
گفتا دعا همواره با اشک بصر کن

گفتم بجان مادرت من را دعا کن
گفتا که جانت پاک از بهر خدا کن

گفتم که از هجران رویت بیقرارم
گفتا که روز وصل را در انتظارم
* *
* * *******
* * * ** * * * ** *** #
* * ********** * * * * * * ******* *
## * ** * * ** * * * *
******** * ***********
57604
نام: *-*
شهر: *-*-*
تاریخ: 9/7/2008 11:05:32 PM
کاربر مهمان
  در بر رخم مبند

باز از جنون عشق به كوي تو آمدم
بيگانگي مكن كه به بوي تو آمدم

در بر رخم مبند كه همچون نگاه شوق
با كاروان اشك به سوي تو آمدم

از شهر بند عقل به سر منزل جنون
اين سان به شوق ديدن روي تو آمدم

از رفته عذرخواه و ز آينده بيمناك
آشفته تر ز حلقه ي موي تو آمدم

مانند اشك دور ز ديدار مردمان
كتابخانه تبيان > شعر > محمدرضا شفيعي كدكني ( م.سرشك) >
57603
نام: مینا
شهر: تهران
تاریخ: 9/7/2008 10:04:43 PM
کاربر مهمان
  وقتی یکی ۳ سال زندگیتو به بازی بگیره جه حالی داره؟ امیر یه نامرذ بود
57602
نام: امین پارسه
شهر: ایلام
تاریخ: 9/7/2008 9:52:04 PM
کاربر مهمان
  پیرم و گاهی دلم یاد جوانی میکند

بلبل شوقم هوای نغمه خوانی میکند

همتم تا میرود ساز غزل گیرد بدست

طاقتم اظهار عجز و ناتوانی میکند

ما به داغ عشق بازیها نشستیم و هنوز

چشم پروین همچنان چشمک پرانی میکند

گر زمین دود هوا گردد همانا آسمان

با هیمن نخوت که دارد آسمانی میکند

سالها شد رفته دمسازم ز دست اما هنوز

در درونم زنده است و زندگانی میکند

با همه نسیان تو گویی از پی آزار من

خاطرم با خاطرات خود تبانی میکند

طفل بودم دزدکی پیر و علیلم ساختند

آنچه گردون می کند با ما نهانی میکند

شهریارا گو دل از ما مهربانان مشکنید

ورنه قاضی در قضا نا مهربانی میکند
<<ابتدا <قبلی 5767 5766 5765 5764 5763 5762 5761 5760 5759 5758 5757 بعدی> انتها>>



Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved