شهید آوینی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
135211
نام: صبانظری
شهر: تبریز
تاریخ: 1/27/2016 11:48:04 PM
کاربر مهمان
  ازدنیاخیلی بیزارم لعنت به این دنیاخدایاخودت بهم کمک کن تاروزگارم،روزگاری بروفق مرادتوباشدازخدامیخوام که به تموم دلشکسته هاکمک کنه خیلی سخته خیلی هعی دنیا



روزگارخیلی نامرده
135210
نام: امیرحسین
شهر: دزج
تاریخ: 1/27/2016 10:54:24 PM
کاربر مهمان
  من آدم گناه کاریم میدونم جام تو جهنمه
135209
نام:
شهر:
تاریخ: 1/27/2016 8:34:48 PM
کاربر مهمان
  سلام تا حالا این بهترین بخشی که من تو وب گردیم دیدم
چند وقتی دوستام به من بی محلی میکنن حالا بماند بزار چند وقت ببینن من چه جوری ام یا رفتارمو عوض کنم من یه عاشق شهادتم ام چه کنم که نمی تونم .....
نپرس .....
چند وقته ناراحتم شما جای من بودی چی کار می کردی یه آدم تنها.....
من خیلی ادم بدی هستم هر کی منو می بینه می گه چه پسره گلی ولی اگه بدونن من چی کارا می کنم حاضرم شرط ببندم نگامم نمی کنم ....

اگه آدمی ااگه عاشقی اگه مسلمونی یه دعا کن تا من به آرزوم برسمو شهید بشم ...... تورو خدا
135208
نام: فاطمه
شهر: تهران
تاریخ: 1/27/2016 7:29:37 PM
کاربر مهمان
  درعصرغیبت منتظر واقعی کسی است که منتظرشهادت باشد. شهیدمهدی زین الدین
135207
نام: ...
شهر: ...
تاریخ: 1/27/2016 6:58:42 PM
کاربر مهمان
  سلام دعاکنید خدا خواستگار برام بفرسته
135206
نام: دلشکسته برای دلشکسته
شهر: ایران
تاریخ: 1/27/2016 2:13:26 PM
کاربر مهمان
  سلام علیکم به همه بچه مسلمونای با وفا
سلام به دلشکسته
امید وارم که حالت خوب باشه، غم و ناراحتی هارو شکست بدی، با اینکه دلشکسته ای ولی روحی قوی و پایدارت تورو تا هرجا که بخوای میرسونه، پس خودتو برسون به اونجایی که خدا میخواد، همون جور رفتار کن که قول دادی!
135205
نام: مائده مهدوی واسوکلائی
شهر: ساری
تاریخ: 1/27/2016 1:53:51 AM
کاربر مهمان
  عرض سلام و ادب خدمت مقام معظم رهبری
بنده مائده مهدوی از شهرستان ساری هستم.دانشجوی ارشد رشته نرم افزار هستم و با توجه به اینکه دوره ی کارشناسی را 6 ترمه تمام کردم و همچنین معدل خوبی هم کسب کردم و در رشته خودم موفق هستم و همچنین دوره های برنامه نویسی را گذرانده ام و دنبال کار در ادارات دولتی می باشم ولی متاسفانه کسی توجهی به ما نمیکند با توجه به اینکه همسر بنده هم مهندس عمران با معدل بالا می باشد و ایشان نیز جویای کار می باشد ولی کسی به ما در این جامعه توجهی نمی کند،بارها به ادارات دولتی رفتم و تقاضای کار کردم ولی بازم مورد بی توجهی قرار گرفته ام.پدرم ایثارگر بوده و در اثر بیماری سرطان فوت کرده و زمانی که در بستر بیماری بودند دکتر ایشان گفتند که شما بر اثر شیمیایی های آن زمان به بیماری سرطان معده دچار شدید می توانید درخواست جانبازی کنید ولی ایشون نپذیرفتند و گفتند که من داوطلبانه جنگیدم و همچنین ایشون 13 سال فرمانده پایگاه بودند.ولی از این ناراحتم که چرا در این جامعه جایی برای ما نیست چون پدران ما خالصانه جنگیدند؟به همین دلیل ما باید بیکار باشیم چون از بنیاد شهید چیزی یا مدرکی نداریم.من و همسرم هر دو شرایط سختی را به سر می بریم و هر دو بیکار هستیم،خواهش می کنم کمکمون کنید...خواهش میکنم.
135204
نام: معصومه
شهر: مهم نیست
تاریخ: 1/26/2016 10:48:41 PM
کاربر مهمان
  سلام.خانومی39 ساله هستم.در سن 16 ساگی عاشق پسری شدم که دوسال عشق پاکی بین ما بود و خیلی همدیگرو دوست داشتیم عشق پاک که می گم واقعا عشق پاک بود مادرش از رابطه ماخبر داشت و من می رفتم خونشون و مادرش خیلی تحویلم می گرفت.قسم می خورم توی اون دوسال ما دستمون رو به هم نمی زدیم و حدود رو رعایت می کردیم خیلی دوست داشت بیاد خواستگاریم ولی من می دونستم تا درسم تموم نشه پدرم موافقت نمی کنه.آخرش مادرش طاقت نیاورد و اومد خواستگاریم و با تموم پافشاریهایی که کردن خونواده ام قبول نکردن.اونم ازدواج کرد منهم بعد از چند سال ازدواج کردم ولی توی تموم این 22 سالی که گذشته ما هر چند ماه یکبار به هم زنگ زدیم و حال همو پرسیدیم و همون عشق پاک هنوز هست و خاموش نشده.حسین الان دوتا پسر داره که یکیش دانشجو هست و منم دوتا بچه دارم که پسرم که بزرگتره امسال کنکور داره.نمی دونم با این دل بی صاحبم چکنم از طرفی عاشق حسینم و از طرفی نمی خوام زندگی خودم و زندگی حسین خراب بشه.ما هر چند وقت یکبار حال همو می پرسیدیم ولی الان دوهفته است از طریق تلگرام با هم چت می کنیم نمی تونم بلاکش کنم چون دوستش دارم و دلم نمیاد بلاکش می کنم دوباره پشیمون می شم.به خودشم گفتم که حتی رابطه ما با پیام هم درست نیست ولی دل اونم برای من می تپه.ما هردو مقیدیم من الان شاید ده سالی می شه که حسین رو ندیدم با اینکه چند تا خیابون با هم فاصله داریم چون هم از آبروم می ترسم و هم از گناهش.حسین هم نمی خواد زندگی منو خراب کنه فقط ماهنوز از هم دل نکندیم و نمی تونیم دل بکنیم.شما راهنماییم کنین من باید چکنم؟ یه راهی پیش پامون بذارین که این عشق بی سرانجام عاقبتش چیه؟ای کاش زمان به عقب برمی گشت تا می شد کاری کرد ولی حیف.
135203
نام: مرتضی
شهر: تهران
تاریخ: 1/26/2016 9:57:13 PM
کاربر مهمان
  امام علی (ع):
کمترین حق خدا بر شما اینست که، از نعمت های الهی در گناهان یاری نگیرید❗️
حکمت 330

پروردگارا ؛
سر و پایم، چشم و زبانم، دست و دهان و دل و ...
همه ی اینها از نعمت های توست
و من، بجای شکرگزاری ات، آنها را به عرصه گناه برده ام
شرمنـــــــده اَم ...
135202
نام: فاطمه
شهر: یونسی
تاریخ: 1/26/2016 9:34:18 PM
کاربر مهمان
  من یک دختر 14 ساله ام برای اینکه بخواهم بروم به نماز جماعت خیلی برام سخته با این جامعه ی امروزی کمکم کنید یک پیشنهاد بدین
<<ابتدا <قبلی 13527 13526 13525 13524 13523 13522 13521 13520 13519 13518 13517 بعدی> انتها>>



Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved