شهید آوینی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
133371
نام:
شهر:
تاریخ: 9/4/2015 9:08:15 PM
کاربر مهمان
  خدایا دلم براش خیلی تنگه خدایا دارم میمرم کاش ...............
133370
نام: نازنین
شهر: تبریز
تاریخ: 9/4/2015 8:06:51 PM
کاربر مهمان
  دلم میخوادالان توصحن رضوی بودم دا دمیزدم امام رضا کمکم کن خیلی دلتنگم
133369
نام: ملکی
شهر: کرج
تاریخ: 9/4/2015 7:32:36 PM
کاربر مهمان
  شهادت را کسی میفهمد که عاشق خدا باشد، کسی که گناه نمیکند و از پی اخلاص در طلب شهادت میسوزد نه هر مدعی که بگوید عاشق شهدت هستم و اهل گناه باشد.....چقدر دوریم از این قضیه! در عینی که بهترین دنیا را داشته یاشی، گناهم نکنی و عاشق شهادت باشی..........ادعای سنگینی است برای بسیاری از ما که دم از شهدا میزنیم....سید آوینی گفتی زندگی زیباست اما شهادت زیباتر.....تو به زیبایی رسیدی اما نتوانسته ام مرا یاری کن ای سید شهیدان اهل قلم........
133368
نام: زهرا
شهر: نهبندان
تاریخ: 9/4/2015 6:42:13 PM
کاربر مهمان
  این متن خیلی دلو میسوزونه
دردودل حضرت ولی عصر با امام حسین

حسین جان ....
مهدی ام مهدی خسته !
دلم از بی وفایی ها شکسته ...
حسین جان ... مانده ام تنهای تنها !
شده کرب و بلایم کوه و صحرا!
حسین جان ...
کاش من جای تو بودم !
چو یارانت بُدم گِرد وجودت !
شما گفتی ولی آنها نرفتند ...
مرا یاران همه ، یک یک برفتند
حسین جان
سال ها در انتظارم
هنوز حسرت به یاران تو دارم
حسین جان
انتقام نگرفته ام من
به جای امّتم شرمنده ام من
حسین جان
هر آنچه عمه ام زینب(س) کشیده
بود هر صبح و شام در پیش دیده
ز قلبم میزند بیرون شراره
چه کاری سخت تر از انتظاره
حسین جان
از شما شرمنده هستم
گناه امّتم بسته دو دستم
چه قدر دیگر بگویم من به امّت
دعا باشد کلید قفل غیبت
حسین جان مهدی ام مهدی خسته
دلم از بی وفایی ها شکسته


اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
133367
نام: خوشبين
شهر:
تاریخ: 9/4/2015 5:54:03 PM
کاربر مهمان
  هر گناهكاري ميتونه به بخشش خداش خوشبين باشه منم همون گناه كار ديروزم خوشبينم به پذيرفته شدن توبم


ﺗﻮ ﺍﻣﺎ ...
ﻋﺸﻖ ﻣﻦ! ﺑﯽ ﻗﺮﺍﺭﻡ ، ﺗﻮ ﺍﻣﺎ ...
ﻣﻦ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ، ﺗﻮ ﺍﻣﺎ ...
ﻣﻦ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﯽ ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﻢ
ﺍﺣﺘﻤﺎﻻ ﻏﺒﺎﺭﻡ ، ﺗﻮ ﺍﻣﺎ ...
ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺍﯾﻦ ﻃﺮﻑ ﻫﺎ ﻧﺪﺍﺭﺩ
ﻫﯿﭻ ﮐﺎﺭﯼ ﺑﻪ ﮐﺎﺭﻡ ، ﺗﻮ ﺍﻣﺎ ...
ﮔﻮﺵ ﮐﻦ ، ﻣﻦ ﺭﮒ ﺧﺸﮏ ﺑﺎﻏﻢ
ﻣﻦ ﮐﺠﺎ ﺟﻮﯾﺒﺎﺭﻡ ، ﺗﻮ ﺍﻣﺎ ...
ﺑﺮﮒ ﺯﺭﺩﻡ ، ﺑﻠﻪ ﻣﯽ پذﯾﺮﻡ
پﻮﭺ ﻭ ﺑﯽ ﺍﻋﺘﺒﺎﺭﻡ ، ﺗﻮ ﺍﻣﺎ ...
ﭼﻬﺮﻩ ﯼ ﺩﺭﺩﻧﺎﮎ ﻭ ﺗﺒﺴﻢ! ؟
ﺧﻨﺪﻩ ﺍﯼ ﻣﺴﺘﻌﺎﺭﻡ ، ﺗﻮ ﺍﻣﺎ ...
ﻣﻦ ﻧﻪ ﺳﻨﮕﻢ ﻧﻪ ﺁﯾﯿﻨﻪ ﺣﺘﯽ
ﺑﺎ ﺷﮑﺴﺘﻦ ﭼﻪ ﮐﺎﺭﻡ ؟ ﺗﻮ ﺍﻣﺎ ...
ﺑﯽ پﻨﺎﻫﻢ ، ﺳپﺮ ﻫﻢ ﻧﺪﺍﺭﻡ
ﭼﺸﻢ ﺍﺳﻔﻨﺪﯾﺎﺭﻡ ، ﺗﻮ ﺍﻣﺎ ...
ﮔﺮﯾﻪ ﺣﺘﯽ ﺩﻣﯽ ﻣﯽ ﻧﺸﯿﻨﺪ
ﺭﻭﺑﺮﻭﯾﻢ ﮐﻨﺎﺭﻡ ... ﺗﻮ ﺍﻣﺎ ...
ﺻﻮﺭﺗﻢ ﺳﺮﺥ ... ﺁﺭﯼ، ﻗﺸﻨﮓ ﺍﺳﺖ
ﺍﺯ ﺩﺭﻭﻥ ﻫﻢ ﺍﻧﺎﺭﻡ ، ﺗﻮ ﺍﻣﺎ ...
ﻓﺼﻞ ﻫﺎ ﺍﺯ ﺑﻬﺎﺭﻡ ﮔﺬﺷﺘﻨﺪ
ﺧﺐ ، ﺗﻤﺎﻡ ﺍﺳﺖ ﮐﺎﺭﻡ ، ﺗﻮ ﺍﻣﺎ ...
ﮔﻔﺘﻤﺖ: ﻓﺼﻞ ﺧﻮﺑﯽ ﺍﺳﺖ ، ﮔﻔﺘﯽ:
ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ ، ﮐﺎﺭ ﺩﺍﺭﻡ ، ﺗﻮ ﺍﻣﺎ ...
ﺑﺎﺯ ﺩﺭ ﭼﺸﻢ ﻣﻦ ﺧﯿﺮﻩ ﻣﺎﻧﺪﯼ
ﺑﺎﺯ ﺑﯽ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭﻡ ، ﺗﻮ ﺍﻣﺎ ...
ﻗﻠﻌﻪ ﯼ ﻣﺎﺳﻪ ﺍﻡ ﺭﻭﯼ ﺳﺎﺣﻞ
ﺳﺨﺖ ﻧﺎپﺎﯾﺪﺍﺭﻡ ، ﺗﻮ ﺍﻣﺎ ...
ﺑﯽ ﺗﻮ ﺍﯼ ﻣﺎﻩ! ﺍﯼ ﻣﺎﻩ ! ﺍﯼ ﻣﺎﻩ!
ﻇﻠﻤﺖ ﺁﺷﮑﺎﺭﻡ ، ﺗﻮ ﺍﻣﺎ ...
ﺷﯿﻬﻪ ﯼ ﺍﺳﺐ ﻣﻦ ﺭﺍ ﺧﺮﯾﺪﻧﺪ
ﺍﯾﻦ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭﻡ ، ﺗﻮ ﺍﻣﺎ ...
ﺍﺑﺮ ﺩﺭ ﺍﺑﺮ ﺩﺭ ﺍﺑﺮ ﺩﺭ ﺍﺑﺮ
ﺩﺭ ﺧﻮﺩﻡ ﺳﻮﮔﻮﺍﺭﻡ ، ﺗﻮ ﺍﻣﺎ ...
ﺯﺧﻢ ، پﺎﺷﯿﺪﻩ ﺷﺐ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﺎﻧﻢ
ﻣﺮﮒ ﺩﻧﺒﺎﻟﻪ ﺩﺍﺭﻡ ، ﺗﻮ ﺍﻣﺎ ...
ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺳﺮﻓﻪ ﯼ ﯾﮏ ﻣﺴﺎﻓﺮ
ﺳﻮﺕ ﺳﺮﺩ ﻗﻄﺎﺭﻡ ، ﺗﻮ ﺍﻣﺎ ...
ﺧﺶ ﺧﺶ ﮐﻔﺶ ﻫﺎﯼ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ ﺍﯾﻦ
ﻣﯽ ﺭﻭﻡ - ﺭﻫﺴپﺎﺭﻡ ، ﺗﻮ ﺍﻣﺎ ...!
ﻣﻦ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻣﯽ ﺳپﺎﺭﻡ
ﺟﺰ ﺗﻮ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﺪﺍﺭﻡ ، ﺗﻮ ﺍﻣﺎ ...
ﺷﻌﺮ ﺧﻮﺑﯽ ﻧﺸﺪ ﭼﺎﺭﻩ ﺍﯼ ﻧﯿﺴﺖ
ﺩﺭ ﻏﺰﻝ ﺗﺎﺯﻩ ﮐﺎﺭﻡ ، ﺗﻮ ﺍﻣﺎ ...
ﻣﺤﻤﺪ ﺭﻣﻀﺎﻧﯽ ﻓﺮﺧﺎﻧﯽ

سلام وقت همگي بخير اميدوارم هر كجا ك هستين سالم و بدور از هر گونه دغدغه فكري باشين اميدوارم تك تك لحظه هاي زندگيتون سرشار باشه از خنده رويي و سلامتي
133366
نام: زهرا
شهر: نهبندان
تاریخ: 9/4/2015 4:43:18 PM
کاربر مهمان
  عاشقی، بانام اوتکمیل شد

نام او، از5حرف، تشکیل شد

حرف(ف)فرهنگ عشق ودلبری

حرف(آ)آیینه ی عشق علی

حرف(ط)طراح عشق عالمین

حرف(م)مادر اربابم حسین

حرف(ه)هستی او، هست نبی

اوسبب، برخلقت مولاعلی..

ﮐﺎﺵ ﺍﺯ ﻗﻠﺒﻢ ﺑﻪ ﻗﺒﺮﺵ ﺭﺍﻩ ﺩﺍﺷت

ﮐﺎﺵ ﺯﻫﺮﺍ ﻫﻢ ﺯﯾﺎﺭﺗﮕﺎﻩ ﺩﺍﺷت

کاش "ﺛﺎﻧﯽ‎"‎ ﺫﺭﻩ ﺍﯼ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺩﺍﺷﺖ

اﺣﺘﺮﺍﻡ ﺑﺎﻏﺒﺎﻥ ﻭ ﯾﺎﺱ ﺩﺍﺷت

ﮐﺎﺵ ﺯﻫﺮﺍ ﭘﺸﺖ ﺩﺭ ﺗﻨﻬﺎ ﻧﺒﻮﺩ

ﻣﺎﺩﺭ ﺳﺎﺩﺍﺕ ﻫﻢ ﻋﺒﺎﺱ ﺩﺍﺷﺖ...

السلام علیک یا فاطمه سیده نساء العالمین
133365
نام: امیرمحسن سلیمی
شهر: اباده
تاریخ: 9/4/2015 1:04:53 PM
کاربر مهمان
  لطفاازنکات اخلاقی ایه الله بهجت برای اعضاارسال فرمایید
133364
نام: رضا
شهر: خراسان رضوی شهرستان رشتخوار روستای عبس آباد
تاریخ: 9/3/2015 11:35:46 PM
کاربر مهمان
  سلام خسته نباشید جوانی 20 ساله هستم که دریک خونواده متوسط زندگی می کنم مااول زندگی شادی داشتیم ولی ازبس که دلسوزی اقوام رو کردیم (یعنی درگرفتاری ها وکار دیگه آن ها)حال که من به این سن رسیدم نه کاری دارم نه کار رمون رونق همشیگی رو داردونه من دراین سن که هستم میتونم به خواسته های که می خوام برسم چون ما دلسوزی کردیم ولی کسی دلسوزی ما رونکرده همه غم من اینه که به خاطر پول به جاهایی که می خواستم نرسید وازم خدارو شاکرم که تن سالم به من داده واگه پول دار بشم چیزهای که به چیز هایی که می خواستم برسم وبه تمام مردم کمک کنم راست خودم وبرادرم یک اختراع در زمینه آب داریم که شاید جهانی به شه وما فقت وفقت به خاطر پول هیچ کاری نمی تونیم بکنیم همیشه ازخدا کمک خواسته ام وهمیشه از خدا کمک میخوام اگه یکی وسیله خدابشه که به من کمک کنه تا من یک حرکت بکنم تا آخر عمر مدیونشم
133363
نام: گمنام
شهر: م
تاریخ: 9/3/2015 9:27:20 PM
کاربر مهمان
  سلام
حرف دل ندارم
درد دل دارم
که نمیتوانم باکسی سخن بگویم
فقط میتونم بگم برای همه
وبرای من کامل دعاخیر کنین وهمینطور برا حاجتام دعا کنین شاید درد دلم خوب کنه
انشاءالاه
133362
نام: کبوتر
شهر: خودمم نمیدونم
تاریخ: 9/3/2015 7:20:27 PM
کاربر مهمان
  دل گرفته
دلم باز هم گرفته وهوای گریه می کند
گریه ای از سر شوق،از کنج قفس
برای آزادی
و گشایش دری که قفس باز شود
وباز هم به هوای خنکی، نفسی تازه کنم
خسته از دنیایم
خسته ودلگیرم
کی شود ؟ که به پایان برسد این اندوه
وبه پایان برسد این دنیا
این زمینی که مانند قفس تاریک است
من نمیدانم اما که چرا، عده ای آدمها
عشق ماندن دارند ، در میان ظلمت
در میان این غبار، در میان وحشت
ودر این دنیا ،می تابد خورشید اما بی نور ، شاید هم تاریک
کی شود تا خورشید روشنی بخشی کند
نوری از جنسی زلال بر دل خسته ی من بر پاشد
و ببارد باران ،و بشوید اندوه
وبروید گلها
که بگویند ،شده باز بهار
و زمین سبز شود
و بشوییم غم دلها را به آب زلالی جاری
وبسپاریم دلتنگی را
به دریا ، رود ، یا شاید باد
و شوم من آزاد
آزاد از کنج قفس،
دور از تاریکی
خستگی در بکنم ، زیر سایه ی درخت
ودلم را باز بسپارم من، به خنکی نسیم صبح
که میوزد آرام آرام
و کنم پرواز آرام آرام
شوق پرواز در دل دارم من
پرواز در میان ابرها
در میان کوه ها و دشتها،،،،، و به سوی صحرا
و بچینم گلها
نه،نه،چه گناهی دارد گل
که برای شادیِ لحظه ی من چیده شود
وبه پایان برسد عمرش باز
وبخشکد و بیفتد برخاک
و در آن لحظه ی تاریک
من نبینم خود را...
<<ابتدا <قبلی 13343 13342 13341 13340 13339 13338 13337 13336 13335 13334 13333 بعدی> انتها>>



Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved