شهید آوینی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
131861
نام: سوگند
شهر: امان از جدایی
تاریخ: 5/23/2015 7:22:50 AM
کاربر مهمان
 

یانور ...




گلهای باغ شهید آوینی جمیعا سلام علیکم
آدمین عزیزخداقوت !!!

فرا رسیدن اعیاد بزرگ شعبانیه رو به همه ی خوبان وآدمین عزیز تبریک و تهنیت عرض میکنم .

و یه تبریک ویژه هم به ساقی سقاخونه خروش عزیز به مناسبت این روز و همه ی جانبازان سرافراز عزیز میهنم ...

و یه تبریک دیگه به مناسبت سالروز آزاد سازی خرمشهر قهرمان ...

یاد و خاطرات شهیدانش بخیر ...




*** بر ثانیه ثانیه ی ظهورش صلوات ***



131860
نام: علی بندانی
شهر:
تاریخ: 5/23/2015 2:28:41 AM
کاربر مهمان
  با عرض سلام و خسته نباشید
با توجه به اوضاع نابسامان دنیا و غمگین شدن رهبر عزیزمان
این جانب لازم دانستم که دلگرمی ای را از طریق صدایم برای آقایمان بفرستم
این ، صفحهٔ لینک دانلود میباشد که میتوان دانلود کرد.
با تشکر فراوان
علی بندانی

http://www.myganjamusic.com/ali-bandani-rahbar/
131859
نام: مشتاق حسین
شهر: ایران
تاریخ: 5/22/2015 9:52:54 PM
کاربر مهمان
  دوستان دوستان دوستان ... برای فرج مولا دعا کنید.تشکر از همه
131858
نام: زهرا
شهر: نهبندان
تاریخ: 5/22/2015 9:06:18 PM
کاربر مهمان
  باز هم یک جمعه ی بدون تو،
باز هم همان تلخ کامی قدیمی ؛

و باز هم قلبی مالامال دلتنگی ...

در عصری که بدون تو به غروب متصل می شود ...

اللهم عجل لولیک الفرج
131857
نام: قطب الدین
شهر: هرات
تاریخ: 5/22/2015 8:38:18 PM
کاربر مهمان
  سلام علیکم ورحمت الله تشکر از سایت پرمهر تان واقعا استفاده خوب نمودم خداوند شما را موفق داشته باشد.
131856
نام: وحید تنهاترین تنها
شهر: تهران
تاریخ: 5/22/2015 1:58:58 PM
کاربر مهمان
  سلام خدا از شهر تنهایی که گدشتی روی پشت بام حسرت توی کوچه بی وفایی کنار برکه ی تنهایی به انتظارت لبخند میزنم تنهاترینم رفیق تنهایی من تویی خدایا تو پناهم باش خدایم باش نگاهم باش صدایم باش.

یاعلی
131855
نام: فاطیما
شهر: تهران
تاریخ: 5/22/2015 1:07:45 PM
کاربر مهمان
  خدایا حالم بده دستمو بگیر دلتنگم خدا
131854
نام: یه دختر
شهر: نا کجا اباد
تاریخ: 5/22/2015 12:51:53 PM
کاربر مهمان
  خیلی خسته ام از همه چیز
131853
نام: علیرضا تاجی
شهر: مشهد مقدس
تاریخ: 5/22/2015 12:48:35 PM
کاربر مهمان
  بسم ا. . . الرحمن الرحیم
با سلام و عرض ادب و احترام و تقدیم صمیمانه ترین تبریکات بمناسبت فرارسیدن ماه پر برکت شعبان و اعیاد شعبانیه بخصوص سالروز ولادت باسعادت سرورو سالارشهیدان حضرت اباعبدا. . . الحسین علیه السلام به محضر مبارک امام المسلمین حضرت آیت ا. . . العظمی سید علی خامنه ای ادام ا. . . ظل العالی , باید به محضر آن بزرگ رهبرعالیقدرازاینکه درکمال قدرت و قوت درمقابل زورگویان و سمتکاران دنیاکه سعی درگمراهی و استثمار ملل جهان می کنند و با انواع ستمها و ظلمها به ملتهای جهان خودرا منجی نشان میدهند اما درلباس میش همانند گرگان و درنده گان افسارگسیخته به جنایاتی که روی جنایتکاران تاریخ را سفید کرده اند , باهوشیاری و درایت کامل ایستادگی فرموده اید و قبل ازهرحرکت مذبوحانه ای که درسردارند مانند همین جنگهای نیابتی رسوایشان فرموده اید دراین ماه بزرگ تبریک گفته , ازخداوند رحمان عمرباعزت توام باسلامتی کامل برای آن وجود ارزشمند و شریف که امید است به کوری چشم کوردلان و دشمنانت تا ظهورحضرت بقیه ا. . . الاعظم ارواحناه لتراب مقدم الفداه از جمیع بلایای ارضی و سماوی محفوظ بدارد .

رهبرا شما خود بهتر از هرکسی دیگر عنایت دارید که دشمنان برای اینکه اساس و بنیان و ریشه درخت تنومند دین مبین اسلام را ازبین ببرند ابتدا شاخ و برگ آنرا می زنند تا فقط بدنه و تنه این شجره طیبه بماند آنگاه خود آنرا با توجیهات خویش بزنند اما غافل ازاینکه : مدعی خواست که ازبیخ کند ریشه ما , غافل از آنکه خداهست دراندیشه ما که خدای را شکر که سایه رهبر ی هوشیاربرسرماست و پیشاپیش دست مزورانه آنان را رسوا میکنداما خداکند که مردم و ملت عزیزمان با توجه به سعه صدر آن عزیز بزرگوار به این مهم توجه کنند که میکنند و دراین فتنه های متعدد و راههای گمراهی که دربیشتر موارد متاسفانه ازناحیه دوستان و همکیشان برخی بی معرفتی ها ابراز میشود هوشیارتر باشند و به آن عزیزبزرگوارهم فراخی بیشتر درسعه صدر عطانماید تا ازاین نامردمی ها به سلامت گذرنمایید انشاا. . .

خدایا ما را قدردان نعماتی که به ما عطافرموده ای بگردان تا بتوانیم بردشمنان تو و انسانیت که همانند گرگان وحشی حیات بشری را هدف قرارداده اند پیروز شویم .

آمین یا رب العالمین
131852
نام: مریم
شهر: شهرضا
تاریخ: 5/22/2015 11:54:43 AM
کاربر مهمان
  سلام من اسمم مریمه۲۱سالمه دانشجوی سال۲علوم تربیتی هستم.

واقعانمیدونم از کجا بایدشروع کنم؛ ولی باید شروع کرد من حدود۱ساله به یک پسرعلاقه مند هستم.
بعد از کلی بیقراری ورنج زیاد مجبور شدم قضیه روباخودش مطرح کنم.
شماره ی موبایلشو از روی مغازش برداشتم بار اول یه پیام بهش دادم.
خلاصه حرف دلمو بهش زدم اون گفت من باید ببینمت تا نظره شخصیموبهت بگم.
اینم بهتون بگم که شهرضا شهره فوق العاده کوچیکیه یه خبر خیلی زود توش می پیچه.

بگذریم قرار بر این شد که یه روز گذری من از کنار مغازش رد بشم تا منو ببینه.

اون منو دید خیلی استقبال کرد حتی خودش بمن گفت توحیفی گفتم براچی
گفت: حیفی بامن باشی از عماد براتون بگم که دانشجوی ارشد کشاورزیه ۲۵سالشه اصلا دودی نیست.

ورزشکاره وضع مالیه خوبیم داره یه مغازم داره بعدازیه مدت خودش بمن گفت که من به یه دختری به اسم شیوا قول ازدواج دادم که بگیرمش فقط مرگه که میتونه بزنه زیرقولم.

من اونشب تاصب گریه کردم
صبحش خودش بمن پیام داد که مریم خوبی جواب ندادم گفت من معذرت میخوام تا۴ روز من بهش پیام ندادم تا خودش بمن اسمس دادگفت: ازمن ناراحت نباش به نفعه خودت بودکه تموم بشه من هروقتکه میخواستم فراموشش کنم خودش نمیذاشت بمن گفت شیوابه حرفم گوش نمیده بهش میگم انقد آرایش غلیظ نکن، میگه به توچه

خلاصه رابطه منو عماد بهترشد، حتی عماد به من گفت من دیگه با شیوا کاری ندارم.

محبت اون بمن زیادشده بود روزی نبود که بهم پیام ندیم.
بمن گفت بعدازسربازی میام می گیرمت تااینکه من چند روز پیش رفتم اردو دانشجویی ساعت۹ دیدم یه تماس بی پاسخ ازعماد داشتم چون گوشیم روسایلنت بودمتوجه نشدم.
پیام بهش دادم که من اردو هستم شما کجایی؟

گفت: تاچشم فوضولت کوربشه
من تعجب کردم چون عمادهیچوقت بامن اینجوری حرف نمیزد گفتم چیشده گفت بردار تا بهت بگم فکر کردم عماده گفتم دوستم پیشمه نمیتونم گفت اشغال من همه اسمس هات باعماد خوندم نشونت میدم.
آبروتو میبرم پدر تو رو با عماد درمیارم که دیگه باهم اسمس بازی نکنید
من فهمیدم که عمادنیست زنگ زدم یه دختربرداشت دوتاالوگفت من شوکه شده بودم قطع کردم شارج برقیه گوشیمم داشت تموم میشد
خوشبختانه یه کیوسک تلفن تواردوگاه بود سریع شماره عمادوگرفتم عماددوتاالوگفت شیواگوشی روازش گرفت بحثمون قطع کرد.

من دوباره زدم مغزم کارنمیکرددستام میلرزیدبخدا اردو کوفتم شد.
فقط میخواستم باعمادحرف بزنم باذزور و زحمت گوشیرودادبه عماد
گفتم عماداین چی میگه گفت چی بگم گوشیروازعمادگرفت نزاشت حرف بزنیم هرچی دلش خواست بمن گفت من هنگ کرده بودم
ازاون حریفااصفهانی بود بااعصاب خورداومدم خونه هرچی به عمادزنگ میزنم اشغاله تاعمادبااسمس بهم گفت خطموازطرف توگذاشته رواشغالی.
عمادازاونروزدیگه حتی جوابه پیامه منوهم نمیده من خیلی میترسم شیوا از رو پیامای که به عماددادم ادرسه خونه پیداکنه بیاد جریانو به مامانم بگه
بچه ها برام دعاکنیدابروم واقعادرخطره خیلی دلم شکسته من وابستگیه شدیدی به عماد دارم ازیه طرف دلتنگی ازیه طرف نگرانی از ابروم دیونم کرده برام خییییییلی دعاکنید.....
<<ابتدا <قبلی 13192 13191 13190 13189 13188 13187 13186 13185 13184 13183 13182 بعدی> انتها>>



Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved