شهید آوینی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
131821
نام: پریسا
شهر: ایران
تاریخ: 5/20/2015 7:48:14 AM
کاربر مهمان
  سلام توروخدا برام دعا کنید خواهش میکنم
131820
نام: فاطمه
شهر: زنجان
تاریخ: 5/20/2015 7:26:27 AM
کاربر مهمان
  سلام بر همه بزرگواران
برای ظهور مولا دعا کنید................
یا مهدی
131819
نام: yaghoub
شهر: nowshahr
تاریخ: 5/19/2015 11:30:39 PM
کاربر مهمان
  خوش بحال زمان ک صاحبش تویی..
عجل لولیک الفرج
131818
نام: اکبر
شهر: میناب
تاریخ: 5/19/2015 7:44:26 PM
کاربر مهمان
  بسی گفتیم وگفتندازشهیدان
شهیدان راشهیدان می شناسند
(خلاصه:باید دنبال باشی)
شهیدغلام حسین افشردی:شهادت دادنی نیست"گرفتنیه
131817
نام: لبخند خدا
شهر: ایران
تاریخ: 5/19/2015 7:43:06 PM
کاربر مهمان
  فریدون مشیری



در پی هر خنده

خنده را تا یاد دارم، شاد و شیرین و شكرریز است

چهره‌هایی هست اما این زمان

پیش چشم ما و پیرامون‌مان

خنده‌هاشان شوم و تلخ و نفرت‌انگیز است

خنده پیروزی یغماگران

سنگدل جمعی كه می‌خندند خوش،

بر گریه‌های دیگران!

غافل‌اند اینان كه چشم روزگار

با سرانجام چنین خوش خنده‌هایی آشناست

گریه‌هایی در پی این خنده‌هاست
131816
نام: ن
شهر: قم
تاریخ: 5/19/2015 7:41:04 PM
کاربر مهمان
  سلام الان که دارم مینویسم اخرای اخرین روزماه رجبه ومن به نیت جورشدن کارهمسرم روزه گرفتم 7ساله دعامیکنم تا حاجتم روخدابده اماخداحاجتم روندنه امروزخدایخ به نیت بنده های عزیزت واین دلای شکستشون قسمت میدم حاجتم روبده دیگه درک بعضی مطالب که اگرفلان دعاروبخونی یافلان نمازرو یاروزه فان روزرو بگیری حاجت میگیی من همه این کارکردم لی حاجت نگرفت چطوردرک کنم که خدامنودوست داره
131815
نام: حمید
شهر:
تاریخ: 5/19/2015 4:41:05 PM
کاربر مهمان
  خدایاای یکانه بی همتا اینک در استان عبودیتت سر نهاده ام وعاشقانه تورا می خوانم وامروز انقدر دلم به رحمتت قرص است که هیچ کس نمی تواند مرا مایوس کند چون که می دانم وایمان دارم که مرا بااینهمه گناه خواهی پذرفت ای خرد لایتناهی یاستارالعویب
131814
نام: وحید تنهاترین تنها
شهر: تهران
تاریخ: 5/19/2015 2:33:27 PM
کاربر مهمان
  سلام مهتاب خانوم اون دختر میگفت پسر خاله اش دوستش داره اما اون بدش میاد از اون.خدایا به انتظار مهدی (ع)ام جانم فدای خاک پای او.یاعلی
131813
نام: وحید تنهاترین تنها
شهر: تهران
تاریخ: 5/19/2015 2:23:43 PM
کاربر مهمان
  سلام.این قسمتی از زندگی واقعیه منه و حقیقت نجات من.من تود تاریخ سال 87 شاگرد مغاره طلا فروشی شدم صاحب کارم چند بار امتحانم کرد ببینه دزدی میکنم یا نه آخرش فهمید که چشمو دلم صافه.هر روز میگذشت و من به کارم وابسته تر میشدم صاحبکارم خیلی پولدار بود اما اصلا استفاده نمیکرد همش مغازه بود زنو بچه داشت اما همیشه عاشق تنهایی بود آدم درستی بود به ناموس مردم نگاهم نمیکرد نماز میخوند روزه میگرفت سالها گذشت شد بهترین رفیقم. اون به من میگفت که روزی توی همین مغازه کشته میشم اما من میگفتم ن فکر میکنی.سال 90 قرار شد برم دنبال خدمت سربازی یا معاف بشم یا برم خدمت مدارک خودمو به پلیس+10 بدم که شرایط منو واسه معافیت فرستادن روزا میگذشت و من از مغازه دورتر میشدم 5 بهمن 91 شب ساعت 8توی خیابون بودم صدای مهیبی آمد بی توجه بودم که دیدم 3نفر با اسلحه کلاش به سمت من آمدن فرار کردم داخل کوچه بعد از فرار دزدا خیابون شلوغ شد من به سمت شلوغی رفتم باورم نمیشد صابکارم همون طلا فروشه با شلیک تیر مرده بود مات شده بودم طلا هاشم بردن توی سن 36 سالگی از دنیا رفت.الان داره 3سال میشه هنوز دزدارو نگرفتن.این واقعیت داشت.یاعلی
131812
نام: وحید تنهاترین تنها
شهر: تهران
تاریخ: 5/19/2015 1:48:58 PM
کاربر مهمان
  سلام.خانم مهتاب من گرفتار یه دسیسه شدم دوستم علی چند روز قبل از ماجرای این دختر از من خواست شماره ی که بهش زنگ زده بودو با خط خودم زنگ بزنم منم زنگ زدم که سری اول گفت اشغال است و دفعه دوم بوق خورد اما کسی جوابگو نبود.چند شب بعد شماره ناشناس بهم زنگ زد و من وارد بازی شدم راستی اون نامرد بهم ضرر مالی ام زیاد زد .مهدیه خانم حرف شما حقیقته بعضی موقع یادم میاد میگم عجب احمقانه بود دل بستن به اون دختر به خدا هرچی بیشتر باهاش حرف میزدم بیشتر باورم میشد از جنس شیطانه .نظر علی طالقانی از شهر خدا قشنگ بود و پر معنی.اینجاست که میگن مگر میشود بهم ریخته آفریده باشد زندگی مرا خدای دانه های انار.من فقط گرفتار حماقت احمقانه شدم و به قول مهدیه خانم جای شکر داره.ولی من سرپام واسه روزای بهتر.یا علی رفقا
<<ابتدا <قبلی 13188 13187 13186 13185 13184 13183 13182 13181 13180 13179 13178 بعدی> انتها>>



Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved