شهید آوینی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
131011
نام: فائزه
شهر: تهران
تاریخ: 3/18/2015 3:08:49 PM
کاربر مهمان
  سلام مجدد به شما دوستای عزیز و مسئولین محترم سایت
فاطمه جان و مهدیه جان خیلی خیلی از راهنمایی هر دوشما عزیزان ممنونم امیدوارم هرگز اینچنین لحظات و روزای سختی که من تجربه کردم و میکنم را شما دوستان نبینید تو زندگیتون رخ نده

فاطمه جان همسر من مرتبا نماز میخونه خدا شناسه و معتقد من برای جوابی که دادم خدا خودش شاهده که فقط توکل کردم به خالقم نه به مال دنیا دلخوش کردم که البته نداره نه به چیزی دیگه جز اینکه میگفت معتقدم و اعتقادش به خدای من برام کافی بود
ما از قبل از همدیگه شناختی نداشتیم و ازطریق خانواده و اصولی و کاملا شرعی پیش رفتیم
روزای خوبی هم با هم داشتیم
فاطمه جان این موضوع برای خانواده ی اونم سنگین خواهد بود برای حفظ ابروش حقیقتش دلم نیومد به خانواده ی خودم یا اون چیزی بگم فقط خودم درد کشیدم و خودشم شاهد دردی که کشیدم بود
مهدیه جان دوست عزیزم من بخاطر نمازی که میخوند و دم زدنش از خدا و محبت خدا خیلی قبولش داشتم و بهش اعتماد داشتم حتی بیشتر از چشمام حتی بیشتر از خودم اما وقتی چشمم به پیامکای توی نرم افزار لاین گوشیش افتاد لح شدم نابود شدم مچاله شدم خودم قلبم و از همه مهمتر اعتمادم
درحدی که ازهوش رفتم و کارم به بیمارستان کشید
از اونهمههه اعتماد هیچی نمونده خیلی نسبت بهش بدبین شدم البته سعی میکنم به روش نیارم
شاید برای خیلیا این چیز خاصی نباشه یا خیانت محسوب نشه ولی من ازین ادم همچین انتظاری نداشتم...

131010
نام: لبخند
شهر: هههههههه
تاریخ: 3/18/2015 11:10:40 AM
کاربر مهمان
  چند روز پیش ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻧﺬﺭﯼ ﭘﺨﺶ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﺩﺭ ﺧﻮﻧﻪ همسایه رو زدم،
ﺩﺧﺘﺮشون اوﻣﺪ بیرون،
ﻧﺬﺭﯼ ﺭﻭ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ؛ ﺗﻮو ﭼﺸﺎﻡ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ و ﺑﺎ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﮔﻔﺖ:
ﺍﻧﺸﺎﺍﻟﻠﻪ ﻫﺮ ﭼﯽ ﺣﺎﺟﺖ ﺩﺍﺭﯼ ﺑﻬﺶ ﺑﺮﺳﯽ!
ﻣﻨﻢ ﮔﻔﺘﻢ: ﻣﻦ ﻓﻘﻂ ﯾﻪ ﺣﺎﺟﺖ ﺩﺍﺭﻡ!!
ﺩﺧﺘﺮ ﭼﺸﺎﺵ ﮔﺮﺩ ﺷﺪ،
ﮔﻔﺖ: ﺧﻮﺏ ﭼﯿﻪ؟
ﻣﻨﻢ ﯾﮑﻢ ﻣﮑﺚ ﮐﺮﺩﻡ و ﺑﺎ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﮔﻔﺘﻢ: ﺁﺯﺍﺩﯼ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﻈﻠﻮﻡ ﻏﺰﻩ !
.
.
ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻢ ﭼﺮﺍ ﺩﺭﻭ ﻣﺤﮑﻢ ﺑﺴﺖ،
ﺧﺪﺍﻓﻈﯿﻢ ﻧﮑﺮﺩ
ﻓﮑﺮ ﮐﻨﻢ ﺍﺳﺮﺍﯾﯿﻠﯽ ﺑﻮﺩ !
ﺗﺎ ﮐﺠﺎ ﻧﻔﻮﺫ ﮐﺮﺩن !
ﻣﺮﮒ ﺑﺮ ﺍﺳﺮﺍﯾﯿﻞ
131009
نام: زهرا
شهر: دوستی
تاریخ: 3/18/2015 9:23:53 AM
کاربر مهمان
  فاطمه عزیز از شهر ززز بخدا خیلی ناراحت شدم وقتی مشکلت رو خوندم عزیزم خوشحالم از اینکه به ما اعتماد کردی و حرف دلت رو گفتی من نمیدونم پدرتون چرا اینکار رو میکنن شاید دلیل موجهی دارن یه دختر هر چه قدرم با جان و دل برای پدرش کاری بکنه باز پدر به یه همسر نیاز داره من حال شما رو میفهمم روزگار الان طوری شده که باید فقط باهاش بسازی من دعا میکنم برات که هر چه زودتر بری سراغ خونه و زندگی خودت و یه همسر خوب داشته باشی که بتونی تا ابد بعد خدا بهش تکیه کنی و باهاش بسازی خدایا نمیدونم چقد الان حرفم رو میشنوی تو رو قسم میدم به آقا امام زمان (عج ) گره از مشکل همه بردار و فاطمه جونم بین اونا
131008
نام: مهدیه
شهر: اصفهان
تاریخ: 3/18/2015 7:58:11 AM
کاربر مهمان
  سلام فائزه عزیز سلام پایتخت نشینانی که نمیزارید پای ما شهرستانیا به تهرون برسه و همه جاشو اشغال کردید(شوخی کردم بخندید)
فائزه جان تا زیر پات قرص و محکم نشده به نظر من باهاش نرو زیر یه سقف.عزیزم اعتماد چیزی نیست که باد هوا اونو تقدیم تو بکنه.حرف یک عمر زندگیه.به نظرم اول به خودت رجوع کن.ببین مطمئنی که خطایی از تو سر نزده که اون این خیانتو بهت کرده.بعد عاقلانه تصمیم بگیر .به شوهرت محبت کن.از همه لحاظ.سعی کن چنان براش فاخر باشی که نگاهشو نتونه به کسی بیندازه.یه مدت باهاش باش.پشتش باش.سعی کن همه جوره حمایتش کنی.محبت و اظهار قلبی رو حتما زبونی هم ابراز کن.بهش بگو که بهش اعتماد داری و میخوای توی زندگی فقط به اون تکیه کنی.یه مدت اینجوری رفتار کن اگر نتیجه داد و تغییری توی رفتاراش دیدی که فبها.اگر نه جلوی ضرر رو از هر کجا بگیری منفعته.
با آرزوی دلی شاد برای همه دنیا.
اللهم صل علی محمد و آل محمد.
131007
نام: مهدیه
شهر: اصفهان
تاریخ: 3/18/2015 7:46:04 AM
کاربر مهمان
  گاهی در شتاب زندگی گوشه ای بایست و بگو : خدایا می دانم که هستی …
خواهر گلم فاطمه عزیزم از شهر ززز نمیدونم تو چند سالته و از کدوم شهر خدا داری با ما درد دل میکنی اما اینو بدون زیر این آسمون پر از مهر خدا آدمایی هستن که هنوز قلبشون مومیایی نشده و دلشون واسه غصه های دیگران میگیره.اصلا مهم نیست که الان شما درد دل کنی و به قول خودت این دم عیدی دیگران رو ناراحت.
ما از همون هوایی تنفس میکنیم که تو نفس میکشی. پس اگر هوای دل تو ابری و بارونی باشه قطعا ما هم دلمون بارونی میشه .من ازت میخوام یه سری به ایمیل من بزنی چون با خوندن مطالبت سوالای مبهم زیادی توی ذهنم بوجود اومد.دلم میخواد بیشتر باهات حرف بزنم .شاید تونستم کمکی بهت کنم.اینو بدون در هر شرایطی تو تنها نیستی چون تکیه گاه محکمی به اسم *خدا*تورو استوار نگهت داشته.امیدوار باش و توکل به خدا رو از دست نده.

من منتظرتم عزیزم...........
131006
نام: شهزاد
شهر: گرمی
تاریخ: 3/18/2015 7:39:32 AM
کاربر مهمان
  سلام خسته شدم از نامردی ها خسته شده ام از کسانی که خدا را نمی شناسند و از یاد برده اند که خدایی هست و کارشان خیلی بد هست به روح شهیدان قسمتون میدم نکنید این کارها را خوب نیست نارو زدن. به ادم هایی که صفت منافقانه دارند بگویید
131005
نام: رضا
شهر:
تاریخ: 3/18/2015 3:27:09 AM
کاربر مهمان
  صد بار توبه شکستم....خدایا بدجور ازت خجالت میکشم که منو میبنی و بازم لطفت همیشه باهاه........خدایا نوکرتم غلط کردم....اشتباه کردم....من رو سیاهم...دارم با چشم خیس مینویسم..تو رو به عزیز زهرا من رو سیاهو بازم ببخش....خدایا 100000000000000 بار توبه کردم و شکستم......تو چیزایی به من دادی که تو خواب و رویا دنبالش بودم ولی من چی همش دنبال گناه....خدایا خستم به خودت قسم خستم....از خودم بدم میاد.....شرمندتم به خودت قسم....خدایا چیکار کنم....دیگه نا ندارم...یعنی تو هنوزم زام میدی بین بنده هات.....دلم گرفته خدا از خودم .........خداخداخدا میترسم توبه کنم باز بشکنم....چیکار کنم با این روسیاهی با این شرمندگی که رو نمیشه نماز بخونم که بخوام بگم تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری میجویم.....خدایا شرمندم.....بازم منو ببین بازم تنهام نزار دارم با چشم خیس نصفه شب مینویسم.....میدونم خیلی روی زیادی دارم که دارم بازم ازت کمک میگیرم .....خدایا جز تو هیچ پناهی واسه بی پناهی و رو سیاهیم نیست...میخوام تا اذون صبح بیدار بمونم....خدایا شرمنده ی مهدی فاطمه ام....شرمنده ی خودت که حس میکنم داری الان بهم لبخند میزنی و من روی نگا کردن به تو رو ندارم....خدایا همه خوابن و من بیدار ودل شکسته تو رو به عزیز فاطمه منو ببخش......خداااااااااااااااااااااااااااااااا
131004
نام:
شهر:
تاریخ: 3/17/2015 10:01:39 PM
کاربر مهمان
  دلم خیلی گرفته از اینکه افرادی به عنوان مسئول جایگاهی را می گیرند وبا نام خون شهیدان و جانمازهای ظاهری و نمازهای جماعت خواندن تصمیم گیرنده ها رو فیلم می کنند از ظلم هایی که به افرادی می شود که هیچ مسئولی با آنها فامیل نیست به ستوه آمده ام کاش در شهری جدا قرار می گرفتند وزلزله ای آنها رایکجا مدفون می کرد
131003
نام: لبخند
شهر: زمین خدا
تاریخ: 3/17/2015 7:49:15 PM
کاربر مهمان
  دوست گلم فاطمه از ززز سلام غصه نخور
خداوند گفته بعد از سختی آسونی هست و من هم این مطلب رو با تمام وجودم دیدم و حس کردم روز های سخت برای شما هم تموم میشه همیشه به خدا توکل کن
هر که در این بزم مقرب تر است*جام بلا بیشترش میدهند
رو به آسمون خدا از صمیم قلب برات دعا میکنم که غصه ها از قلبت بیرون برن عزیزم
131002
نام: زهرا
شهر: نهبندان
تاریخ: 3/17/2015 5:55:32 PM
کاربر مهمان
  سلام فائزه جان به نظر من بعضی از این مردا رو هرجور بخواییم تو راهشون بیاریم نمیشه مگه این که خودشون خسته بشن وبیخیال این کارا بشن.اگه میتونی با بزگتر خانواده اش موضوع و درمیان بگذار وازش کمک بخواه .اگه دیدی نشد پیش مشاور برو ازش کمک بگیر .امیدوارم مشکلت حل بشه خواهرگلم.نگران نباش وبه خانم فاطمه زهراتوسل کن .هرروز ذکر "یا ودود" رو بخون میگن خیلی تو زندگی تاثیر داره سعی کن همیشه تعقیبات مشترکه نماز رو بعد نمازات بخونی بعدش از خدا وامام زمان حاجتت رو بخواه اثر داره خودم تجربه کردم که میگم.
<<ابتدا <قبلی 13107 13106 13105 13104 13103 13102 13101 13100 13099 13098 13097 بعدی> انتها>>



Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved