شهید آوینی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
130981
نام: vahideh
شهر: shahre Rey
تاریخ: 3/15/2015 2:02:07 PM
کاربر مهمان
  بنام آنکه دو خصلت میان آدمی نهاد یکی مهرومحبت ودیگری خشم وخشونت،وبنام اوکه چشمه ی جوشان مهرومحبت را در دل کوهساران جاری ساخت تا دلها بیاد هم بیفتند واشکها بیاد هم جاری شوند.
گاهی دلت از سن وسالت می گیرد،می خواهی کودک باشی کودکی که به هر بهانه ای به آغوش غمخواری پناه می بردوآسوده اشک می ریزد.
بزرگ که باشی.......باید بغضهای زیادی را بی صدا دفن کنی.
تاچند وقت پیش بخاطر شکستهای زندگی دنبال مقصر بودم وبا زمین وزمان دعوا داشتم تا اینکه بخودم اومدم که صددرصد داشته های زندگی رحمت ونداشته ها حکمت خداست واز روزی که این فکرها تو سرم اومد ،از لطف خدای خوبم روز به روز زندگی بهتری دارم وهمش بخاطر توجه خدای مهربون وبخشنده بوده،خدایا هیچ بنده ای رو در هیچ حالی به خودش وا نگذار،آمین
این روزها یه دوست خوب یه عزیز یه کسی که واقعا ازته دلم دوستش دارم وارد زندگیم شده که از هر نظر برام محترم وقابل اعتماد وبی نظیره،فقط میخوام بهش بگم خیلی عزیزی تواین روزگار نامرد داشتن آدم با معرفتی مپل شما برای من بهترین اتفاقه،ممنون که هستی
130980
نام: یه دوست...
شهر: قائم شهر
تاریخ: 3/15/2015 11:05:46 AM
کاربر مهمان
  سلام
ای خدااااااااااااااااااااااااااااا

ای شهیدانی که از همه چیزتان برای حفظ دین گذشتید ...

شرمنده ایم ... شرمنده ایم...حرامهای خدا حلال شده در شهرها , در

صدا و سیما در خیابونا در کشور؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!

برای از بین رفتن فرهنگهای ضد دینی که انقلاب کردید, وبرای حفظ

ارزشهای دینی و اخلاقی که انقلاب کردید و خالصانه جنگیدید,

کسی ارزشی قائل نیست ؟؟!!!

... در کنار عکسهای شما در میادین شهرها بنرهایی که دعوت به

کنسرت می کند نصب شده است ولی کسی شرم نمی کند؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!

در شهرها آلات موسیقی در پاساژها در مغازه های خیلی شیک توسط

دختران و پسران , البته با آرایش ... خیلی راحت فروخته می شود,

و صد البته کسی شرم نمی کند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!

...در صدا و سیمامون به بهانه های مختلف حتی به بهانه ی انقلابی

و مذهبی !!!!!!!!! زنان و مردان مختلط آوازها سر می دهند و

کسی شرم نمی کند!!!!!!!!!!!!

...تازه ما کانال مخصوص موسیقی داریم که ...کسی شرم نمی کند!!!!!

ما برای تجلیل از شهید جوان امر به معروف هیچ مراسمی نداشتیم,

ولی برای خواننده ی پاپمون در سراسر کشور برنامه ها داشتیم!!!!!

اره ما خیلی پیشرفت کردیم !!! ما در همون اولین روزهای مسولیتمون

می ریم از خواننده گانمون دیدن می کنیم , ما متمدن شدیم چون

داریم خیلی شبیه غربیها می شیم!!!!!!!!!!!!!


نیمه عریانی در خیابونا خیلی خوب داره پیش می ره !!!!!!!!!

تیرهای نابود کننده ی فرهنگی دل مغز جونهامونو می زنه و ما شرم

نمی کنیم!!!!!!!!!!

بخاطر نیمه برهنگی زنانمون جونهای 19 ,20 ساله به اعدام محکوم

می شن و ما شرم نمی کنیم !!!!!!!!!!!!1


ما خیلی چیزا را داریم از دست می دیم ولی شرم نمی کنیم...........


ما در حال پیشرفتیم , بسوی سقوط حتمی.................بیاییم

" کمی شرم کنیم"

130979
نام: مرتضی
شهر: بافت
تاریخ: 3/15/2015 10:50:55 AM
کاربر مهمان
 
مستند ادوادو آنیلی را نیز بگذارید

ادمین حرف دل:
http://www.aviny.com/clip/siyasi/monadian-azadi/edvardo-anieli/edvardo-anieli.aspx?title=%D9%85%D8%B3%D8%AA%D9%86%D8%AF-%D9%85%D9%86%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%A2%D8%B2%D8%A7%D8%AF%DB%8C-%D8%A7%D8%AF%D9%88%D8%A7%D8%B1%D8%AF%D9%88-%D8%A2%D9%86%DB%8C%D9%84%DB%8C
130978
نام: مرتضی
شهر: بافت
تاریخ: 3/15/2015 10:07:28 AM
کاربر مهمان
  لطفا در مستند ها و برنامه های خود از شهید والامقام سید منوچهر مدق هم مطلب بگذارید بویژه مستند نیمه پنهان ماه که از تلویزیون در مورد ایشان پخش شد
130977
نام: زهرا
شهر: اردبیل
تاریخ: 3/15/2015 9:19:50 AM
کاربر مهمان
  سلام به بهار عزیز مطمئنم که میدونی برا یادآوری عرض میکنم برا گرفتن حاجت ما بچه شیعه ها خیلی کارها بلدیم شما چند تا شو امتحان کن انشاءالله حاجت روا بشی مواظب چشمای قشنگت باش اشکهاتو نگه دار موقع نماز خوندن پیش خدا و کنار سجادت و موقع راز و نیاز یه توسل کوتاه اما کاری بهتون پیشنهاد میکنم .
با نیت پاک به حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف(متوسل شو و هفتاد بار بگو: یا الله و یا محمدو یا علی و یا فاطمه یا صاحب الزمان ادرکنی و لا تهلکنی . انشاءالله به مراد دلت برسی.
130976
نام: پریماه
شهر: رودسر
تاریخ: 3/15/2015 8:58:34 AM
کاربر مهمان
  فهمیدن این دردشدیداًسخت است
بادلهره ازخواب پریدن سخت است
بارغم توبه جان کشیدن آسان
ازدشمن توطعنه شنیدن سخت است
اللهم عجل لولیک الفرج
130975
نام: مهدیه
شهر: اصفهان
تاریخ: 3/15/2015 8:20:39 AM
کاربر مهمان
  سلام زهرا خانم من هر کاری کردم نتونستم وارد وبلاگت بشم. ی بار دیگه جزء هایی که قراره من بخونم بهم بگو یا به آدرس ایمیلم بفرست.
ممنون عزیز دلم
التماس دعای زیاد
130974
نام: معروف به خانم سادات
شهر: شهر خود اقا
تاریخ: 3/15/2015 6:50:30 AM
کاربر مهمان
  سلان اقا جان سلام به وسعت تمام دلتنگی هایت ,به گرمی تمام دلخونیهایت که خود ما عامل دلتنگیها و دلخونیهای شما هستیم ,اقا جان کی میاایی کی ؟دلم خیلی گرفته نه از جور زمانه نه از ظلم ظالمان زمانه بلکه از ظلم نفسم بر خودم اقا ظلمت نفسی اقاجان بارها توبه میکنم که فقط و فقط مهر تورادر دل دارم و بس باز توبه میشکنم,اقا جان یادم میرود که حتی مهر انکه مدعی عشق و منتظر ظهور توست مهریست , چون حبابی رو اب و دل بر کسی بستم که فکر کردم از عشق تو هر روز ایه امن یجیب میخواند, یک مهر زمینی ,ولی یادم میرود مهر و دلدادگی برکسی که خود بارها عهد هایش را باتو فراموش میکند ,مهر نیست خطاست,ووقتی تنهای تنها شدم دیدم فقط تویی که برایم مانده ای و اشکهایی که برای حسین تو و مادرت زهرا ی اطهر و غربت مولایم علی و مظلومیت جدم پیامبرم حضرت محمد مصطفی و مظلومیت و تنهایی و جگر سوخته مولایم امام حسن مجتبی ریختم و دیدم خریدار این اشکها فقط تویی و خدایم الله و وببایدیادم باشد که فقط مهر و دل بر تو بندم که هیچ وقت عهدت را و دلدادگیت را بر خدایت فراموش نمیکنی وفقط بعد از خدایم تو برایم مانده ای که خطاهایم را بارها و بارها دیده ای ولی باز رهایم نکرده ای ولی حتی اون کسی که منتظر ظهورت هست و به تو دل بسته براحتی در برابر خطاهایم مرا رها کرد ,اقا جان من چقدر خوشبختم که تورا دارم و دیگر مهر و عشق زمینی برایم معنایی ندارد,اقا جان دوستت دارم بیا بیا بیا !اللهم عجل لولیک الفرج
130973
نام: معصومه
شهر: رزن
تاریخ: 3/14/2015 10:35:00 PM
کاربر مهمان
  ای غم دستانت را باز کن ومرا رها ساز من دیگر نمیخواهم در اغوش تو باشم
130972
نام: عباس اق اتابای
شهر: گنبد
تاریخ: 3/14/2015 9:16:54 PM
کاربر مهمان
  روزی بود یه نوجوانی گل خنده رو که با خدای خود در غرق عشق و نیایش بود سرانجام دهری امد و عشق به خداش رو ازش گرفت
چه روزی بود روز تاریک وو دل انگیز روزی که فرشتگان گریه کردن روزی که قلبش پاره شد چه روزی بود روزی که روز شک و تردید بود نوجوانی که دل پاکی داشت و باباور های راستین و معصوم زندگی میکرد روزی که از همه ی ان ها به دور گشت چه سرنشتیس که برای این نوجوان با چهره ی معصوم و دل انگیزش رقم خورده است .... ایا حمکت است باورم نیست که حمکت است یا جدایی از خدایی که مهرم قلبش بودزندگیش در غرق شک و تردید اغاز شد روزهایی که سختی ها فرا رسید روزهایی که جدایی ازمادی را رسید روزهایی که تنهایی اغاز شد .. نادانی فرد بیشتر گشت و با دنیای ماتریالیسم اشنا شد و افکار جوان رو از ریشه خراب کرد و به ندانم گرایی سوق پیدا کرد زندگیش بدون این که علم نداشت و یه دانش اموز بود به تباهی کشیده شد بدون این که حتی پدری داشته باشد و مادری که خودش رو نمیدونست با مریضیش دست و پنجه نرم میکرد مادری که از جدایی 2 شوهر و از دست دادن 2 تا مروارید پرانبهایی جپر گوشه اش عقلشو از دست داد ... افتاده بود جانی بر تنش نبود
پسری که دشت بزرگ تر میشد روز به روز زندگیش سنگین تر و امید ها به دور در حالی که تکیه گاهی نداشت نه پدر نه مادر نه خدایی که بهش باور داشته باشد ... فقط خوبیهایی که از اسلام فرا گرفته بود در وجودش هک شده بود خوبی هایی داشت که باعث میشد حرکت کند زندگی کند دربرابر سختی ها صبور باشد .. ولی بدون خدا ایا میتوان زندگی کرد قلب مرهم و عشق نمیخاهد مگر جایگاه قلب کیست ایا میتواند به جز خدا کس دیگر باشد ؟
بزرگ تر میشد زندگی که هر روز سخت بود با مادر بزرگ بی بضاعت و فقیرش زندگی میکرد با خواهری که احساسات و عواطف داشت ..
پسر رفت دنبال زندگیش زندگی که بتواند خدا را دریابد و بتواند به کمال برسد و خدا رابشناسد و گفتمان هایی که دانشمندان میگویند رو طرد کند و عالم شود .. ارزوش بود که بتواند با دانشمندانی همچون ریچارد داوکینزو استیفن .. هم صحبت شود
پسری که حرف دیگران براش مهم نبود .. فقط دنبال جواب هایی بود که مبهم بود ... ایا ان طرفش خد بود ؟؟ بهم چی بود ؟؟ سوا چی بود سوال در سوال سوال در سوال کی تمام خواهد شد ؟ایا خدا خود جواب بود ؟؟
پسر داشت قوت قلبش رو از دست میداد داشت به گناه نزدیک میشد .. نفسش بهش غلبه کرده بود توان نداشت .. قدرت نداشت قدرتی که در برابر معصیت ها بتواند بجنگد ... همین شد به هردری زد تا بتواند کسی ر در قلبش حای دهد جون قلب تشنه بود خدا ازش جدا شده بود مرهمی نبود نوری نبود ...
انقدر کتاب خوند با دنیای تجربی بیشتر اشنا شد درکش رفت بالا ولی معنویاتش از بیخ کنده بود... با فلسفه اشنا شد با دنیای تکاممل با دین های مختلف با دنیای تکامل ... همه همه جا به یک جا نگا میکنن ولی جوان به هیچ کدام جا نکاه نمیکند ... حتی
بت پرست هم خدایی دارد ول این خدا ندارد تنهاست و دردش بیشترست ... به خاطرع رفع نیاز های مادی مجبور شد از تحصیل برکنار شود و مشغلو به کار شود دیگر ارزو هایی که داشت همه از بین رفت و با دنیای اجتماع اشنا شد و در یه جایی مشغول به بازاریابی شد .. با اجتماع اشنا شد با دنیایی که به حامعه شناسی اطلاق میشود ...
دیگر سرگردان است .... سرگردان هیچ راهی ندارد .. به جز این که خودش رو بسپارد به خدا

ممنونم که گوش دادی من عباس 20 سالمه 5 ساله که دنبال خدا در بین کتاب ها هستم .. خودمو گم کردم کسی رو ندارم که بهم یاد بده اموزش ندیدم پدر مادر ندارم ..
<<ابتدا <قبلی 13104 13103 13102 13101 13100 13099 13098 13097 13096 13095 13094 بعدی> انتها>>



Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved