شهید آوینی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
127951
نام: علی
شهر: یزد
تاریخ: 9/5/2014 10:58:14 PM
کاربر مهمان
  شهدا شرمنده ایم که شماها خود را به خاطر ما جان نثاری کردید ولی ما چه.....
127950
نام: جعفری
شهر: اراک
تاریخ: 9/5/2014 7:30:47 PM
کاربر مهمان
  ای شهدا چقدر بزرگی و بزرگواریتان قشنگ است
هر چقدر شما را بیشتر میشناسم بیشتر به عظمت و بزرگی روحتان پی میبرم
از تک تک تان این خواهش را دارم که در حق دخترانی چون من و امثال من دعای بسیار کنید
چونکه بسیار بسیار محتاج دعایتان هستیم.
127949
نام:
شهر:
تاریخ: 9/5/2014 7:05:55 PM
کاربر مهمان
  سچری میشود این ظلم عدو می بازد**میرسد آنکه خداوند به آن می نازد ان شالله بزودی..


***
سلام به اهل دلیها...

** سلام خانم مریم از خوی عزیزم به نظر شما این بی انصافی نیست که چنین فکری درمورد پدر ومادرت داری باشه هرچه قدرکه.... ولی شما نباید... از خدا صبربخواه تا خودش اجرتو بده ...تمام دلها در تسخیر اوهستند توکل بخدا کن ... ما کسی رو هم به ظاهر نداشته باشیم ولی امام زمان رو داریم ایشان پدر همه ما هستند ... دعای جوشن بخون میبینی که خیلی مورد لطف خدایی ... همه مون البته هرکس که بخونه به این پی میبره...

***
خانم ثنا خانم سلام ...بله گمونم این خواسته خیلی هاست ولی ظاهرا ... نمی خوان دوست مجازی داشته باشن البته شاید نمی تونند اعتماد کنن ... به هرحال شاید منو شما بتونیم بهم اعتماد کنیم شاید بخاطر اینکه دراین زمینه همنظریم ... یا حق
***

یا علی ... هدیه به آقا امام رضا (علیه الاف وتحیه والسلام) صلوات
127948
نام: حامد
شهر: تهران
تاریخ: 9/5/2014 11:32:52 AM
کاربر مهمان
  بسم الله الرحمن الرحيم .بي خيال شدم .خدايا شکرت.تولد امام رضا مبارک.
127947
نام: گمنام
شهر: غریب
تاریخ: 9/5/2014 10:18:17 AM
کاربر مهمان
  بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام علیکم ورحمه الله وبرکاته.

سالروزشهادت شهیدان رجایی وباهنرومحمودکاوه ورییسعلی دلواری وایت الله قدوسی ووحیددستجردی تبریک وتسلیت باد.

وفات ایت الله جباری(عضومجلس خبرگان وامام جعه شهرستان بهشهر)تسلیت باد.

وامروزروزجمعه میباشد.
تعجیل درظهورحضرت مهدی صاحب الزمان(عج).
سلامتی وتندرستی وطول عمرمقام معظم رهبری.
شفای عاجل بیماران اسلام.
پیروزی رزمندگان اسلام وقران ونابودی دشمنان اسلام وقران.
شهادت درراه خداواسلام وقران.

اللهم صل علی محمدوال محمدوعجل فرجهم.
127946
نام: علیرضا
شهر: قائمشهر
تاریخ: 9/5/2014 10:05:14 AM
کاربر مهمان
  سلام
دعا کنید شهید شم
127945
نام: خادم الحسین
شهر:
تاریخ: 9/5/2014 9:44:33 AM
کاربر مهمان
  اباصالح التماس دعا هر کجا رفتی یاد ما هم باش...
127944
نام: جلیل احمد
شهر: heraet_afghanestan
تاریخ: 9/5/2014 9:32:30 AM
کاربر مهمان
  السلام علیک یا امام رضا , خیلی دلم برات تنگ شده , همه حرفای دلم تو گلوم عقده شده اما نمیذارن بیام پیشت , برام ویزه نمیدن ومن رو از شما جدا کردن البته میدونم ازم خبرداری اقا و حرفامو همیشه گوش میدی ولی میخوام از نزدیک به بینمتون مثل قدیما, اقا جون منم اونی که هروقت دلش تلگ میشه برات با عکس حرم تو اتاقش حرف میزنه , بازم سلام اقا و ممنون که هوامو داری .
127943
نام:
شهر:
تاریخ: 9/5/2014 12:07:27 AM
کاربر مهمان
  *در باغ شهادت را نبنديد*
سبک بالان خراميدند و رفتند
مرا بيچاره ناميدند و رفتند
سواران لحظه اي تمکين نکردند
ترحم بر من مسکين نکردند
سواران از سر نئشم گذشتند
فغان ها کردم، اما برنگشتند
اسير و زخمي و بي دست و پا من
رفيقان، اين چه سودا بود با من؟
رفيقان، رسم هم دردي کجا رفت؟
جوان مردان، جوان مردي کجا رفت؟
مرا اين پشت، مگذاريد بي پاک
گناهم چيست، پايم بود در خاک
اگر دير آمدم مجروح بودم
اسير قبض و بست روح بودم
در باغ شهادت را نبنديد
به ما بيچارگان زان سو نخنديد
رفيقانم دعا کردند و رفتند
مرا زخمي رها کردند و رفتند
رها کردند در زندان بمانم
دعا کردند سرگردان بمانم
شهادت نردبان آسمان بود
شهادت آسمان را نردبان بود
چرا برداشتند اين نردبان را؟
چرا بستند راه آسمان را؟
مرا پايي به دست نردبان بود
مرا دستي به بام آسمان بود
تو بالا رفته اي من در زمينم
برادر، روسياهم، شرمگينم
مرا اسب سپيدي بود روزي
شهادت را اميدي بود روزي
در اين اطراف، دوش اي دل تو بودي!
نگهبان ديشب، اي غافل تو بودي!
بگو اسب سپيدم را که دزديد
اميدم را، اميدم را که دزديد
مرا اسب چموشي بود روزي
شهادت مي فروشي بود روزي
شبي چون باد بر يالش خزيدم
به سوي خانه ي ساقي دويدم
چهل شب راه را بي وقفه راندم
چهل تسبيح ساقي نامه خواندم
ببين اي دل، چقدر اين قصر زيباست
گمانم خانه ي ساقي همين جاست
دلم تا دست بر دامان در زد
دو دستي سنگ شيون را به سر زد
اميدم مشت نوميدي به در کوفت
نگاهم قفل در، ميخ قدر کوفت
چه درد است اين که در فصل اقاقي؟
به روي عاشقان در بسته ساقي
بر اين در،‌ واي من قفلي لجوج است
بجوش اي اشک هنگام خروج است
در ميخانه را گيرم که بستند
کليدش را چرا يا رب شکستند؟!
دعا کردند در زندان بمانم
دعا کردند سرگردان بمانم
من آخر طاقت ماندن ندارم
خدايا تاب جان کندن ندارم
دلم تا چند يا رب خسته باشد؟
در لطف تو تا کي بسته باشد؟
بيا باز امشب اي دل در بکوبيم
بيا اين بار محکم تر بکوبيم
مکوب اي دل به تلخي دست بر دست
در اين قصر بلور آخر کسي هست
بکوب اي دل که اين جا قصر نور است
بکوب اي دل مرا شرم حضور است
بکوب اي دل که غفار است يارم
من از کوبيدن در شرم دارم
بکوب اي دل که جاي شک و ظن نيست
مرا هر چند روي در زدن نيست
کريمان گر چه ستار العيوب اند
گداياني که محبوب اند خوب اند
بکوب اي دل،‌ مشو نوميد از اين در
بکوب اي دل هزاران بار ديگر
دلا! پيش آي تا داغت بگويم
به گوشت، قصه اي شيرين بگويم
برون آيي اگر از حفره ي ناز
به رويت مي گشايم سفره ي راز
نمي دانم بگويم يا نگويم
دلا! بگذار، تا حالا نگويم
ببخش اي خوب امشب، ناتوانم
خطا در رفته از دست زبانم
لطيفا رحمت آور، من ضعيفم
قوي تر ازمن است، امشب حريفم
شبي ترک محبت گفته بودم
ميان دره ي شب خفته بودم
ني ام از ناله ي شيرين تهي بود
سرم بر خاک طاقت سر نمي سود
زبانم حرف با حرفي نمي زد
سکوتم ظرف بر ظرفي نمي زد
نگاهم خال، در جايي نمي کوفت
به چشمم اشک غم، تايي نمي کوفت
دلم در سينه قفلي بود، محکم
کليدش بود، درياچه ي غم
اميدم، گرد اميدي نمي گشت
شبم دنبال خورشيدي نمي گشت
حبيبم قاصدي از پي فرستاد
پيامي بابلوري مي فرستاد
که مي دانم تو را شرم حضور است
مشو نوميد، اين جا قصر نور است
الا! اي عاشق اندوه گينم
نمي خواهم تو را غمگين ببينم
اگر آه تو از جنس نياز است
در باغ شهادت باز، باز است
نمي دانم که در سر، اين چه سودا است!
همين اندازه مي دانم که زيبا است
خداوندا چه درد است اين چه درد است؟
که فولاد دلم را آ
127942
نام:
شهر:
تاریخ: 9/5/2014 12:04:59 AM
کاربر مهمان
  خدایا خسته شدم تا چه زمانی باید با امید به فردای بهتر زندگی کنم و خبری از اون فردا نشه خسته شدم.
<<ابتدا <قبلی 12801 12800 12799 12798 12797 12796 12795 12794 12793 12792 12791 بعدی> انتها>>



Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved