شهید آوینی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
11351
نام: گل یاس
شهر: رشت
تاریخ: 9/6/2005 10:26:50 AM
کاربر مهمان
  IF you have a big problem dont say GOD i have a big problem but say hey problem i have a big GOD
11350
نام: ..
شهر: ..
تاریخ: 9/6/2005 10:15:36 AM
کاربر مهمان
  با صحبتهاي پشه موافقم
اصلا هركه را اسرار حق اموختند
مهر كردندو دهانش دوختند
كسي كه در راه وصال به جاهائي رسيده كه نمياد ....
اي چي بگم
فقط بگم گاهي اوقات از حرفهائي كه اينجا زده ميشه حالم بد ميشه .
چون ....اين ديگه بماند.....
11349
نام: ندا
شهر: اصفهان
تاریخ: 9/6/2005 10:04:50 AM
کاربر مهمان
  من از همه ی کایی که این متن را می خونن التماس دعا دارم.آخه توی یک دو راهی بزرگ گیر کردم و واقعا نمی دونم باید چی کار کنم.برای فرج آقا امام زمان صلوات بفرستید...اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم...
11348
نام: سارا
شهر: تهران
تاریخ: 9/6/2005 9:20:53 AM
کاربر مهمان
  دلم میخواهد مادرم همیشه سالم باشد
11347
نام: بارمانده
شهر: متولد تهران
تاریخ: 9/6/2005 9:03:54 AM
کاربر مهمان
  کمک!.....
من بدنبال همرزمانم میگردم. سال 61 از منطقه ده کشوری به جنوب اعزام شدم
همرا تیپ محمدرسول الله گردان بلال گروهان حضرت ابراهیم در عملیات
بیت المقدس شرکت داشتم عملیات تاریخی ازاد سازی خرمشهر .شب بعد
همراه گروهان بعد از حدود 2ساعت راهپیمای به دهکده ای رسیدیم تا انجا
فقط هر از گاهی منور میزدند از دهکده چند دیوار باقی مانده بود .وقتی به
انجا رسیدیم اتش شدی رویمان ریخته شد تعدادی نخل روی زمین بود هر کس
در تاریکی به گوشه ای رفت وقتی هواروشنتر شد اتش عراقی ها بشتر شد در
این حین من از ناحیه شکم شدیدأ زخمی شدم روده هایم بیرون امده بودند حالا
به چه شکل به خط خودمان رسیدم بماند.خیلی از بچه ها شهید و زخمی
شده بودند چند نفری کنار ان دیوار گلی زنده مانده بودند از بچه ها تنها
اسم شهید صفر کوهی که با چند تن از بچه محله هایش از کرج امده بودند.
و شهید حسین اهی یادم مانده.فرمانده ما هم انجا شهید شد.اسم رضا وعباس
هم یادم میاد.عباس سر دسته مان بود راستی قبل از عملیات خاکریز ما
نزدیک یک کانالء ابی بود که عزاقی ها کنده بودند.بعد از اولین عملیات
هم کنار ان جاده اسفالته مستقر بودیم.از این که کمی زیاد شد شرمنده ام
خواستم کمی بیشتر توضیح دهم شاید کسی را پیدا کنم.به همین جهت
وبلاگ فتح خرمشهر را به یاری خدا را انداختم و امیدوارم یاریم کنید
که درش همیشه باز بمونه چراغش روشن.ادرس وبلاگ.
http://gishaman.blogfa.com
11346
نام: مهدی
شهر: رفسنجان
تاریخ: 9/6/2005 8:25:08 AM
کاربر مهمان
  درانتظارفرج باشیدوازرحمت وکارگشایی خداناامیدنشوید
11345
نام: هادی
شهر: هفشجان
تاریخ: 9/6/2005 8:14:47 AM
کاربر مهمان
  عجب آشفته بازاریست دنیا
11344
نام: غلامحسین نوشادی
شهر: فراشبند
تاریخ: 9/6/2005 8:04:06 AM
کاربر مهمان
  دوستت دارم
11343
نام: لاله
شهر: سبزوار
تاریخ: 9/6/2005 7:27:17 AM
کاربر مهمان
  سلام لیلای غریب
متنتو خوندم.جالب بود.
11342
نام: مریم
شهر: شیراز
تاریخ: 9/6/2005 7:25:39 AM
کاربر مهمان
  سلام دوستان
عرض نیاز به درگاه مخلوق ذلت است اگر برآورده شود منت واگربرآورده نشودخفت
عرض نیازبه درگاه خالق عزت است اگربرآورده شود نعمت واگربرآورده نشود حکمت
پس بیایید همیشه دست به دامان اون بالا سری که اوستا کریم خودمون هست اونی که می ده بی منت وهیچ توقع وچشم داشتی هم به جبران نداره
اونی که خیرو صلاحت رو بیشتراز خودت می خواد
به اونی که در همین نزدیکی هاس وما خیلی وقت ها اونقدربارگناهامون سنگین شده وجلوی چشمامون رو گرفته که نمی تونیم ببینیمش
<<ابتدا <قبلی 1141 1140 1139 1138 1137 1136 1135 1134 1133 1132 1131 بعدی> انتها>>



Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved