آیت الله میرزا جواد تهرانی
یکی از کتابهای ایشان که تازه از چاپ خارج شده بود، سیدی بزرگواری آن
را مطالعه می کند و پس از مطالعه اشکال می گیرد و به آقا ناسزا می
گوید.
به آقا خبر می دهند، ایشان با سعه صدری که داشتند هنگامی که آن سید
بزرگوار را می بینند می گویند:
اگر شرعا" اجازه داشتم، دست شما را می بوسیدم و سپس اضافه می کنند
شنیده ام که ناسزا گفته ای، این عمل شما از دو حال خارج نیست یا بحق
است پس مرا بیدار کرده ای و آگاه به اشتباهم نموده ای. یا به ناحق است
پس بهانه ای دست من داده ای که وقتی فردای قیامت دست مرا گرفتند و
خواستند به سوی جهنم ببرند به همین بهانه جدت مرا یاری کند.