بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامی
در دیدار استانداران سراسر کشور
1382/10/22
بسم اللّه الرّحمن الرّحيم
در موقع تنظيم چشم انداز بيست ساله، بر اساس محاسبه،
اينطور فهميده شد كه اين چشم انداز قابل تحقق است؛ مشروط بر اينكه ما حركت و تلاش
كنيم و مجموعه راه بيفتد. ... آنچه مهم است، اين است كه حركت ما نهادينه شود؛ و كسى
كه بايد اثر كار خودش را تا آخر باقى بگذارد، من و شماييم كه الان هستيم. ...
اينطور نباشد كه ده سالِ ديگر من نباشم، شما هم نباشيد، بعد كسانى بيايند و بگويند
اينها ابتدا بايد اين كارها را می كردند و نكردند و ما الان نمىتوانيم اين وظيفه
را انجام دهيم. ... بايد بدقت برنامه را مورد توجه قرار دهيد و آن را دنبال كنيد.
من معتقدم بايد به قانون عمل كرد؛ چه به نفع ما باشد، چه به ضرر ما. ... شما وزارت
كشور هستيد و كار خودتان را می كنيد؛ شوراى نگهبان و هيأت نظارت هم مسؤولانى هستند
و كار خودشان را می كنند؛ طبق قانون هم هر دوى شما موظفيد عمل كنيد؛ اگر هم هر كدام
برخلاف قانون عمل كنيد، يك راه قانونى وجود دارد. ... تشنج بكلى غيرقابل قبول است.
وظيفهى اول شما اين است كه در استان مراقب آرامش و امنيت باشيد تا بتوانيد
انتخابات را واقعاً خوب، سالم و قوى برگزار كنيد. بسم اللّه الرّحمن الرّحيم البته
من هيچ اصرارى ندارم كه در اين جلسه مطلبى بگويم. شماها غالباً حرفهاى من را
مىدانيد. مطالبى كه من در جلسات عمومی مىگويم و پخش مىشود، همان حرفهاى ماست. به
مسؤولان هم كه مىگوييم، همين حرفهاست؛ با مردم هم كه صحبت مىكنيم، همين حرفهاست؛
بنابراين شما نظرات ما را مىدانيد؛ ولى حالا قرار جلسه را اينطور گذاشته اند كه
يك مقدار شما بگوييد، يك مقدار هم ما عرض مىكنيم. انشاءاللَّه خداوند، هم حرفهاى
شما و هم حرفهاى ما را مورد رضاى خودش قرار دهد و از ما و شما بپذيرد. البته من در
مجموع از استاندارها - تا آنجايى كه بعضى را از نزديك ديده ام و درباره ى بعضى،
خبرهايى شنيده ام - خشنود و راضى هستم. به نظر من مجموعه، مجموعه ى خوبى است. در
استانهايى هم كه ما سفر كردهايم، از نزديك ديدهايم كه واقعاً استاندارها و
خانواده هاشان مردمان مؤمن، زحمتكش و بعضى واقعاً خوشفكر و متحرك هستند و دارند كارمی كنند. من وقتى بعضى از اين تلاشها را در برخى از استانهايى كه رفتهايم،
می بينم، خدا را شكر می كنم. غالباً هم با نمايندگان ما - يعنى نمايندگان ولى فقيه
كه در مراكز استان هستند - ارتباطات خوب و منطقى و تفاهمآميز و صميمی دارند؛ اين
خوب است. گزارشهايى هم كه در زمينهى شاخصهاى اشاره شده به ما مىدهند، غالباً مثبت
است. انسان وقتى به بعضى از استانها نگاه مىكند، مىبيند همه ى شاخصها مثبت است.
البته گزارشهايى كه دست من می آيد، گزارشهاى استاندار نيست؛ بنده قبل از سفر، از
مجموعه گزارش مىگيرم. اطلاعاتم نسبت به مسائل آن استان نسبتاً خوب است؛ بعد هم
وقتى از نزديك مشاهده مىكنم، مىبينم خوب است و دارد كار مىشود. ما اين را فضل
الهى و لطف پروردگار مىدانيم و مايليم همين هم ادامه پيدا كند و دنبال شود. قبل از
پرداختن به مسائل مورد توجه بعضى از آقايان، به نظر من مطالبى مهمتر از مسألهى
انتخابات وجود دارد. انتخابات چون مسألهى روز است، اگرچه گذراست، اما بالاخره
هيجانى دارد و توجه ها را به خودش جلب مىكند؛ من هم خلاف انتظارم نيست كه شماها به
عنوان استاندار و مسؤول يك مجموعه، توجه هتان به اين مسأله جلب شود؛ ليكن بايد مراقب
بود كه مسائل اصلى جاى خودش را با مسائل موسمی عوض نكند. به اعتقاد من الان مسألهى
اصلى ما در استانها اين است كه برنامهى چهارم - كه علىالقاعده با تغييرات مختصرى
در مجلس تصويب خواهد شد - و چشماندازى كه اين برنامه متكى به آن است و در مسير
رسيدن به آن چشمانداز، اين برنامه تنظيم شده است، استانها هر كدام يك مسؤوليت جدى،
فورى و بی وقفه براى تحقق اين برنامه احساس كنند. البته به زبان مىشود گفت كه بله،
همينطور است؛ منتها در عمل، بسيار دشوار و تلاشطلب است. دشوار كه مىگوييم، به
معناى نشدنى نيست؛ يعنى بالاخره حركت مىخواهد، همت مىخواهد، چشم پوشى از خيلى
چيزها مىخواهد، تا انسان حركت كند و اين محقق شود. بهنظرم من در قزوين در يك
سخنرانى اين نكته را گفتم كه در موقع تنظيم چشمانداز بيست ساله، بر اساس محاسبه،
اينطور فهميده شد كه اين چشمانداز قابل تحقق است؛ مشروط بر اينكه ما حركت و تلاش
كنيم و مجموعه راه بيفتد. اشخاص ملاك نيستند؛ نه من شخصاً ملاكم، نه شما شخصاً
ملاكيد، نه فلان وزير يا فلان وكيل يا فلان رئيس جمهور ملاك است. آنچه مهم است، اين
است كه حركت ما نهادينه شود؛ و كسى كه بايد اثر كار خودش را تا آخر باقى بگذارد، من
و شماييم كه الان هستيم. بر اساس اين پايه ها، كار بعدىها درست خواهد شد. اينطور
نباشد كه ده سالِ ديگر من نباشم، شما هم نباشيد، بعد كسانى بيايند و بگويند اينها
ابتدا بايد اين كارها را مىكردند و نكردند و ما الان نمىتوانيم اين وظيفه را
انجام دهيم؛ و خداى نكرده در اين حرف صادق باشند. به نظر من اين كار همت می خواهد.
حرفهايى كه مسؤولان در مركز می زنند، نه اينكه اهميت ندارد - چرا، همهى كارهاى
عالم از فكر و حرف شروع مىشود؛ بنابراين خيلى اهميت دارد - منتها اين اهميت متعلق
و مرتبط است به آن طرف قضيه كه عمل است؛ آن عمل هم دست شماهاست كه در استانها
هستيد. من الان هم همان حرف هميشه را تكرار مىكنم. من يك وقت گفتم ما يك كشور
داريم و يك وزير كشور، و استاندارها هر كدام مثل نخست وزيرى هستند كه در آن استان
دارند كار مىكنند. الان هم معتقدم استاندار در استان نقش نخست وزير را دارد. كار
نخستوزير فقط هماهنگى نيست. كار اساسى شما حفظ استان و پيشرفت استان و گنجاندن
استان در پازل تحرك و توسعه و آبادانى كل كشور است. استان شما بايد در جاى خودش
قرار بگيرد تا اين نقشه پُر شود. بنابراين حضور و فعاليت و تلاش جدى شما در استان،
فراتر از همه ى امواج زودگذر سياسى و غير سياسى است؛ اين يك نكتهى بسيار مهم است و
من روى آن تأكيد مىكنم. بايد بدقت برنامه را مورد توجه قرار دهيد و آن را دنبال
كنيد. خيلى از اوقات شما مثل كودكى هستيد كه از پستان مادر شير را مىمكد؛ اين نه
جسارت به شماست كه تشبيه به كودك مىشويد، نه جسارت به دولت كه تشبيه به مادر
مىشود. امكانى كه براى بخش شما وجود دارد، مىتوانيد آن را بِكِشيد. البته اين
نكته را هم همينجا بگويم؛ من هيچ توصيه نمىكنم به استانىانديشى به معناى جزيرهى
مستقل. بله، از نظر من مسؤول و رئيس هر بخش وقتى ممدوح است كه بيايد سينهاش را سپر
كند و از بخشِ خود دفاع نمايد. چند سال پيش يكى از دوستان كه مسؤول يك بخشِ ورزش
كشور بود، با نيروهاى مسلح اختلافى داشت و پيش ما آمده بود تا آن را حل كنيم. او از
بخشِ خود خيلى دفاع مىكرد. گفتم از اين دفاعى كه تو دارى از بخشِ خودت مىكنى و
اينطور مجدانه و پُرشوق پيگير كار هستى، من لذت مىبرم؛ اما قطعاً حرف تو را قبول
نخواهم كرد؛ چون حق را به تو نمىدهم؛ ولى از اين كارت خوشم مىآيد. واقعاً از
اينكه يك استاندار بيايد و از استانِ خودش مجدانه، با شوق و با حميت دفاع كند، من
خوشم مىآيد؛ منتها فكر نشود كه اين استان يك جزيرهى جداگانه است؛ نه، استانها
بايد همديگر را به تعبيرى همافزايى كنند؛ يكديگر را حفظ و كمك كنند. هر استان جزئى
از مجموعهى كشور است؛ اين را من مجداً توصيه مىكنم. در اين چارچوب حركت كنيد.
اينكه ما بياييم مجموعهى حكومت را به بيستوچند استان تقسيم كنيم، يا تقسيم قومی
كنيم، يا تقسيم عقيدتى كنيم، غلط است. تجزيهى حكومت با هر عنوان و تحت هر نام، يك
حركت ضد حكومت است؛ اقدامی است براى زمينگير كردن حكومت. حكومت بايد يكپارچه باشد
تا بتواند وظيفهاش را انجام دهد. خيلى از شماها در مسائل انقلاب بودهايد و
مىدانيد كه از اول انقلاب هم مهمترين كار سياسىيى كه از درون انجام مىگرفت،
تجزيهى حكومت بود. من نمىگويم اين كار را از اول امريكايىها مىكردند؛ نه، از
اول، خودمان مىكرديم؛ متأسفانه انگيزههاى درونى ما اين كار را مىكرد؛ اما شك هم
ندارم كه دستگاههاى جاسوسى و سياسى دنيا و سياستگذاران بينالمللى كور نيستند؛
بنابراين از امكانِ به اين خوبى چرا استفاده نكنند؟ اگر بتوانند، استفاده مىكنند؛
اگر بتوانند، آتش آن را داغ مىكنند. حواستان جمع باشد و مراقب باشيد به دام
تجزيهى حكومت نيفتيد. تفريق و تقسيم و بخشبخش كردن حكومت، از اقدامهاى ضدحكومتى
است. من بارها گفتهام راه را اگرچه ناهموار، اما روشن و مستقيم و پيمودنى مىبينم.
مطالبى هم كه بعضى از شما دوستان از استانهاى خود نقل كرديد، همه مؤيد همين نظر
است. در انگيزه و قوّتِ حركتمان هيچ كمبودى وجود ندارد؛ بنابراين هيچ دليلى ندارد
كه ما نتوانيم در اين راه دشوار و ناهموار و احياناً پيچ در پيچ پيش برويم و به قله
برسيم. چشمانداز بسيار روشن است و افق روشنى در مقابل ما قرار دارد. البته گاهى
متأسفانه مىشنوم كه بعضى از مسؤولان در گوشه و كنار كشور حرفهاى حاكى از يأسِ خود
مىزنند. به نظر من اگر كسى چنين فكر كند، خيلى كوته بينى و كوته نظرى است. نه،
اركان نظام، مستحكم است؛ استعداد درونى و ظرفيت نظام، بسيار بالاست؛ قدرت موجود، هم
در اركان نظام و هم در پشتيبان آن اركان - كه مردم هستند - بسيار بالاست. شما
اجتماعات مردم و حركت جوانها را مىبينيد. در مسافرتهايى كه بنده به استانهاى شما
مىكنم، شما از نزديك اين قضيه را شاهديد. شما كه اين شبهه را نداريد كه ممكن است
از فلانجا جمعيتى را سوار كرده و آورده باشند؛ شما خودتان آنجا حاضر و ناظريد و
مىبينيد قضيه چيست؛ مىبينيد مردم صادقانه دارند به انقلاب ابراز احساسات مىكنند.
شخص من اصلاً اهميت ندارد. خدا را شكر مىكنم كه به نظر خود من اين موضوع، بسيار كم
اهميتتر از نظر كسانى است كه ممكن است از بيرون نگاه كنند. مسأله اين است كه اينها
به نظام اعتقاد دارند و نظام را در قالب مجموعه اى و يا در قالب من و شما مىبينند
و به ما احترام مىگذارند. مسأله، مسأله ى اعتقاد به دين است. نكته اى كه آقاى
استاندار كرمانشاه گفتند، كاملاً درست است. همه جا همينطور است؛ يعنى اعتقاد مردم
نسبت به آينده، نسبت به وضع كنونى و نسبت به چالشهاى كشور اين است. مردم معتقد به
اسلام و جمهورى اسلامىاند؛ ما چرا اين را دست كم بگيريم؟ اين چيز خيلى مهمی است.
سعى كنيد در دام كسانى كه تبليغات مىكنند و مىخواهند اين حقيقت را از نظر ما
پوشيده بدارند، نيفتيد. واقعاً قدرتى كه در اختيار من و شماست، نه متعلق به اشخاص
ماست، نه متعلق به حزب و گروهى است، نه متعلق به جناحى است؛ متعلق به نظام است.
توانايى و اختياراتى هم كه در اختيار من و شماست، مساوى است با مسؤوليتها و وظايف
ما. ما هيچ اختيارى كه منهاى مسؤوليت و وظيفه باشد، اصلاً نداريم و اگر برخلاف اين
عمل كنيم، هر كدام ما - چه من باشم، چه شما باشيد، چه وزير باشد، چه وكيل باشد - هم
پيش خدا مسؤوليم و هم به خودى خود از اهليت ساقطيم. اينكه شنيدهايد اگر رهبرى از
مسؤوليتها تخلف كند، چه، كسى او را عزل بكند، چه نكند، خودش از رهبرى ساقط مىشود -
يعنى هر حرف و تصرف و فعل و ترك او خلاف شرع است - در مورد همه ى شما و همه ى
مسؤولان نظام هم همينطور است. اگر خداى نكرده از مسؤوليتهايى كه اسلام و ايمان و
شريعت براى ما قرار داده، تخلف كنيم، از ظرفيتِ لازم مىافتيم؛ مثل آبى كه از كُر
بيفتد؛ آن وقت ديگر قابل اعتصام نيست. با توجه به اين نكات، چه بايد كرد؟ همهى
استانهاى كشور جزو ايرانند و ايران بخصوص امروز واقعاً يك سرزمين مظلوم است. ما به
اين جرم مورد تهاجم قرار مىگيريم كه خواستهايم مستقل باشيم؛ روى پاى خود بايستيم
و به ملتمان متكى باشيم. دشمنيهايى كه با ما مىشود، بر اين اساس است. كسانىكه
بهانه مىتراشند، معتقدند كه اين بهانهها حقيقى نيست؛ واهى است. نبايد در اين دام
بيفتيم؛ بايد مراقبت كنيم. مطالبى كه شما آقايان فرموديد، خوب و قابل توجه است.
البته بعضى از منطقهايى كه بيان شد، ضعيف بود. اين چه منطقى است كه فرضاً گفته شود
يك نفر رئيس دادگسترى را رد كردهاند؟ اين شد استدلال؟ گفته شد ما جواب مردم را چه
بدهيم؟ اتفاقاً به مردم بگوييد خيلى هم خوب است؛ دستگاه نظارت، دستگاه خيلى خوبى
است كه چاقو دستهاش را مىبُرد. در همهى دنيا، چاقوها دستهى خودشان را
نمىبُرند؛ اما اينجا چاقو دستهاش را بريده. يا گفته شده فلان كسى را كه در عراق
خبرنگار است، رد كردهاند؛ اين منطقى نشد كه ما بر اساس آن فكر كنيم. اما حرف شما
قابل توجه است. البته اگر آقايان هيأت نظارت هم اينجا بيايند و با من جلسه داشته
باشند، قاعدتاً عليه شما حرفهايى خواهند زد. من نه وكيل مدافع شمايم، نه وكيل مدافع
آنها - اين هم معلوم باشد - من وكيل مدافع قانونم، و در درجهى اول قانون اساسى. من
معتقدم بايد به قانون عمل كرد؛ چه به نفع ما باشد، چه به ضرر ما. خيلى از قوانينى
كه در مجلس تصويب مىشود، ممكن است مورد قبول شما نباشد؛ خيلى از مصوبات دولت ممكن
است مورد قبول شما و من نباشد؛ اما به همان چيزى هم كه قبول نداريم، بايد عمل كنيم،
و اين منطق دارد. منطق اين است كه قانونِ بد بهتر از بی قانونى و نقض قانون است.
اينكه ما قانون را هرجا طبق ميل ما از آب درمىآيد، قبول داشته باشيم؛ هرجا
نتيجهاش طبق ميل ما از آب درنمىآيد، قبول نداشته باشيم، منطقى نيست. من معتقدم
قانون بايد ملاك باشد؛ اما اينكه در اين مجموعهى مورد تنازع، كى قانون را رعايت
كرده، كى قانون را شكسته، بين شما و آنها محل اختلاف است. آن روز من با آقاى موسوى
لارى صحبت مىكردم و به نظرم همين نكته را گفتم. شما چيزهايى مىگوييد، آنها هم
چيزهايى مىگويند؛ آيا مىتوان ادعاى يك طرف را همينطورى قبول كرد؟ نه. اگر به جاى
حساسى برسد و محتاج تصميمگيرى باشد، و اگر نوبت از مراحل قانونى بگذرد و به رهبرى
برسد، شكى نيست كه بنده وارد مىشوم و به آنچه تشخيص مىدهم وظيفه است، عمل خواهم
كرد؛ كما اينكه تا الان هم چنين چيزى اتفاق افتاده است؛ در مورد انتخابات هم اتفاق
افتاده و باز هم همينطور خواهد بود؛ اما اين معنايش اين نيست كه اگر شما صلاحيت
كسى را تأييد كرديد و ديگرى رد كرد، يا شما رد كرديد و ديگرى او را قبول داشت، لازم
باشد رهبرى وسط بيايد و بين شما و آنها داورى كند؛ نه، مجراى قانونى و روش قانونى
وجود دارد. يا مثلاً اگر شما صلاحيت كسى را تأييد كرديد و او صالح نبود و از زير
دست شما رد شد، ممكن است بنده او را بشناسم و به اين كار راضى هم نباشم؛ اما من هيچ
وظيفه اى ندارم بيايم جلوى اين آدم را بگيرم؛ مجراى قانونىاش را دارد طى مىكند.
شما وزارت كشور هستيد و كار خودتان را مىكنيد؛ شوراى نگهبان و هيأت نظارت هم
مسؤولانى هستند و كار خودشان را مىكنند؛ طبق قانون هم هر دوى شما موظفيد عمل كنيد؛
اگر هم هر كدام برخلاف قانون عمل كنيد، يك راه قانونى وجود دارد. اينطور نيست كه
ما بگوييم كار شما را قبول نداريم، چون آن را خلاف قانون مىدانيم؛ يكى ديگر هم به
ما بگويد كار شما را قبول نداريم، چون آن را خلاف قانون مىدانيم. قانون، مشخص و
واضح است و زبان روشنى دارد و بايد طبق آن عمل شود. بعضى از آقايان گفتند حالا كه
موضوع به شوراى نگهبان رسيده، تبليغ عدم تشنج شده است. لابد مىگوييد راديو و
تلويزيون اين كار را كرده است. ممكن است اشكال به راديو و تلويزيون وارد باشد؛ ولى
بنده وكيل مدافع راديو و تلويزيون هم نيستم؛ همه اين را بدانيد و خيلىها هم
مىدانند؛ اما فراموش نكنيد كه عدهيى از چندى پيش دارند تهديد به تشنج مىكنند.
بله، وقتى تهديد به تشنج مىشود، از آن طرف هم بايد كسانى بگويند مبادا تشنج شود.
من هم دارم به شما مىگويم كه تشنج بكلى غيرقابل قبول است. وظيفهى اول شما اين است
كه در استان مراقب آرامش و امنيت باشيد تا بتوانيد انتخابات را واقعاً خوب، سالم و
قوى برگزار كنيد. خيلىها هستند كه منتظر بهانهاند، براى اينكه جنجال و تشنج
كنند. البته شكى نيست كه شما بايد با اين قضيه مقابله كنيد. انشاءاللَّه خداوند به
شما كمك كند و موفق و مؤيد و مشمول الطاف و هدايت الهى باشيد. ضمناً ما از آقايان
استاندارهايى كه در اين يكى دو سال اخير به استانهاى آنها رفتهايم، توقع داريم كه
اگر در قرارهايى كه در سفر ما گذاشته شده، كُندى، لنگى و يا گيرى وجود دارد، آن را
با ما در ميان بگذارند تا اگر لازم است، براى رفع آن كمك كنيم. والسّلام عليكم و
رحمةاللّه و بركاته