اشتغال زن و درآمدزایی او به کاهش وابستگی
اقتصادی او به همسر میانجامد. این درحالی است
که یکی از عوامل پیوند روابط زناشویی و احساس
نیاز زن و شوهر به یکدیگر و تأمین شدن این
نیاز است و کمرنگ شدن آن، زمینههای اختلاف و
جدایی زوج را افزایش میدهد. پژوهشها نشان میدهد
طلاق در میان زنان شاغل چهار برابر زنان
غیرشاغل است.
وجود کانون اقتدار لازمهی بقای خانواده و
اطاعت اعضا از پدر، لازمهی حفظ این اقتدار
است. زن با کار کردن بیرون از خانه، امنیت و
موجودیت خانواده را، که زیربنای معنوی رفتار
را به وجود میآورد، از هم میپاشد و
نابسامانیهایی در روابط خانوادگی ایجاد میکند.
با ارزشمند شدن اشتغال زنان، تعارض میان شغل و فرزند بیشتر
رخ مینماید. پیامد دیگر اشتغال، کاهش شمار فرزندان
خانواده است. با افزایش شمار خانوادههای تکفرزند،
امکانات اقتصادی خانواده که با اشتغال زنان افزایش یافته
است، در خدمت رفاه تنها فرزند خانواده قرار میگیرد، اما
تکفرزندی خود از نشاط فرزند میکاهد و سبب افزایش روحیات
خودخواهانه و فردگرایانه در وی میشود.
در یک خانوادهی پرجمعیت با امکانات متوسط یا کم، در صورتی
که بهدرستی مدیریت شود، فضایی مناسب برای تقویت روحیهی
همگرایی، تلاش، قناعت، بهرهوری و انضباط پدید میآید؛ اما
تکفرزندان برای ورود به اجتماع با مشکلات اساسی روبهرو
میشوند، زیرا نه برای همگرایی اجتماعی آموزش دیدهاند و
نه در برابر ناملایمات اجتماعی آستانهی تحملپذیری مناسبی
دارند. این افراد غالباً مغفول میمانند.
کم شدن شمار فرزندان دو پیامد جدی را در پی دارد: نخست
آنکه والدین برای ایام پیری خود ذخیرهای نیندوختهاند و
احتمال حمایت فرزندان از والدین با کم شدن شمار آنان، کاهش
مییابد. چنانکه مهدهای کودک امروز نوید گسترش خانههای
سالمندان در فردا را خواهند داد.
دیگر آنکه، کاهش فرزندان امروز به کوچک شدن خانوادهی
گسترده در نسل آتی خواهد انجامید. باید نسلی را تصور کرد
که از نعمت عمو، عمه، خاله و دایی محروماند و نه لذت روحی
ارتباطات خویشاوندی را میچشند و نه از حمایت عاطفی، مادی
و معنوی آنان برخوردار است.
ج) روابط مادر و فرزند
تأثیر مهم اشتغال زنان بر روابط میان مادران و فرزندان
آنان است. میان رشد عاطفی فرزند و دامان مادر بهویژه در
سه سال نخست زندگی، پیوندی ناگسستنی وجود دارد و سلامت
روانی و عاطفی وی در گرو حضور فیزیکی مادر است.11
رابطهی مبتنی بر دلبستگی کودک با مادر خویش، زیربنای
شخصیت اوست و در صورت فقدان یا ناکافی بودن این دلبستگی،
کودکان بهویژه پسران به اشخاصی تبدیل خواهند شد که در
ایجاد رابطهی معنیدار با دیگران توانایی ندارد.
والدین شاغل ناچار به سپردن فرزند خود به مهد کودک و یا
تنها گذاشتن وی در خانهاند. در این صورت، فرزندان بهجای
آنکه ارزشها و الگوهای خود را از والدین دریافت کنند، از
نهادهای رسمی در رسانهها تأثیر میپذیرند و ارتباط عاطفی
کمتری با مادر برقرار میکنند.
در پژوهشهای خانوادهگرایان، تأثیرات منفی جدایی مادر از
فرزند نشان داده شده است. از نگاه آنان، رشد عقلی فرزند
منوط به رابطهی عاطفی مادر و فرزند است. در دسترس بودن
مادر برای فرزند مسئلهی مهمی است و فرزندان از اینکه به
خانه بروند و مادر را نبینند، دچار اضطراب میشوند. رابطهی
عاطفی میان مادر و فرزند در سلامت روانی و تعامل رفتاری
مادر هم تأثیر دارد و همین نکته بر تربیت فرزند نیز مؤثر
است.
برخی صاحبنظران معتقدند که اشتغال مادران مفهوم خانواده
را در ذهن فرزندان تغییر میدهد، زیرا این فرزندان بیش از
دیگران با همسالان خود سر میکنند و بیش از گذشته احساس
تنهایی میکنند.
امروزه الگوهای اجتماعی ارزشهایی متفاوت با ارزشهای
خانوادگی را تبلیغ میکنند. نقش والدین بیش از هر زمان
دیگری جایگزینناپذیر است و آنان به قضاوت، تجربه، نیرو و
قاطعیت والدین و به یک منبع راهنماییکنندهی خانوادگی
نیاز دارند. با حضور نداشتن پدر و مادر در خانه، فرزندان
تنهایند و هیچ بزرگتری بر کار آنان نظارت ندارد. حضور
نداشتن پدر و مادر در خانه، آزادی عمل بیشتری به فرزندان
بهویژه نوجوانان میدهد که با توجه به گسترش روزافزون
تکنولوژیهای ارتباطی، توسعهی آپارتماننشینی و کاهش شمار
فرزندان و در نتیجه خلوت بودن محیط خانه، احتمال بروز
رفتارهای ناهنجار بهویژه روابط جنسی با محارم و غیرمحارم
و ارتباطات جنسی مجازی، بهویژه در سنین نوجوانی را افزایش
میدهد.
رشد عقلی فرزند منوط به رابطهی عاطفی مادر
و فرزند است. در دسترس بودن مادر برای فرزند
مسئلهی مهمی است و فرزندان از اینکه به خانه
بروند و مادر را نبینند، دچار اضطراب میشوند.
رابطهی عاطفی میان مادر و فرزند در سلامت
روانی و تعامل رفتاری مادر هم تأثیر دارد و
همین نکته بر تربیت فرزند نیز مؤثر است.
لذا بسیاری از زنان برای پرورش فرزندان خود از شغل خود
کنارهگیری میکنند و بسیاری از آنهایی که از حرفهی خود
کناره گرفتهاند، موفقترند. یافتهها گویای رو به رشد
بودن روند کنارهگیری از اشتغال در سالهایی است که زنان
بچهدار میشوند.
آنان پی بردهاند زندگیای که در آن شغل از همهچیز مهمتر
باشد پس از مدتی ارضاکننده نخواهد بود و همچنین میفهمند
آنگاه که پای فرزندان به میان میآید، هیچچیز نمیتواند
جای مادر را بگیرد.
آثار فردی و روانی اشتغال زنان
الف) احساس رضایتمندی
در جامعهی مدرن، کوچک شدن خانهها، محدود شدن ارتباطات
فامیلی و محلی، تحقیر ارزشی خانهداری و خانهنشینی روی
داد که در پی آن، ورود به فضای اجتماعی و عرصهی اشتغال
میتواند نیاز زن به ورود به عرصههای وسیع و کسب تجربهی
نو را به همراه داشته باشد و نیاز به برقراری ارتباط با
دیگران را تأمین و او را از فضای خانه آزاد سازد.
از دیگر سو، ارزشهای انتشاریافتهی استقلال مالی، رقابت
برای کسب موقعیت شغلی که بهمثابهی یک ارزش تلقی میشود،
گسترش یافته و افرادی که موفق به احراز شغل میشوند، احساس
پیروزی خواهند داشت. لذا میتوان فهمید که چرا برخی زنان
با دریافت حقوقی ناچیز، که کفاف هزینههای رفتوآمد آنان
را نیز ندارد، به اشتغال روی میآورند، زیرا آنان با
دستیابی به موقعیت شغلی احساس موفقیت میکنند و حس میکنند
از مهارتهایشان بهطرز مفیدی بهره میبرند. به همین دلیل،
بسیاری از آنان عنوان میکنند بدون نیاز مالی هم به کار
ادامه میدهند.12
در این میان، حس رضایتمندی در دختران مجرد بیش از مادران
شاغل است، زیرا مادران به دلیل نبودن در کنار فرزندان خود،
بهنوعی احساس گناه میکنند و بر میزان رضایتمندی آنان از
اشتغال کاسته و در مقابل بر میزان اضطراب آنان نسبت به
تربیت و آیندهی فرزندانشان افزوده میشود.
ب) فشار مضاعف
خانهداری از فعالیتهای سخت و دشوار است، اما فشاری برای
انجام دادن آن در خانه نیست و سرعت انجام آن با میل خود
فرد تنظیم میشود. این ویژگی با روحیات زنانه همخوانی دارد.
این در حالی است که کار رسمی بیرون از خانه اینگونه نیست.13 ایفای
دو نقش متفاوت و همزمان در خانه و اجتماع، به دلیل
ناهمخوانی بسیاری از مشاغل اجتماعی با ویژگیهای زنانه و
فشار ناشی از جمع بین این دو فعالیت، زنان را آسیبپذیرتر
خواهد کرد. در پژوهشها نشان داده شده است که زنان شاغل در
مقایسه با زنان خانهدار بسیار مضطربترند که این وضع ناشی
از تعدد نقشهاست.14
ناراحتی قلبی در میان زنان کارمند دوبرابر زنان خانهدار
است و زنانی که کارمندند بیش از مردان بدون شغل به افسردگی
مبتلا میشوند.
تعارض نقشها از یک سو فرد را دچار اضطراب و از سوی دیگر
او را در ایفای همزمان نقشهای متعدد ناتوان میسازد. لذا
اغلب زنان در انجام کارهای خانه و برقراری ارتباط مؤثر با
اعضای خانواده درمانده میشوند.
پ) افزایش مزاحمتهای جنسی در محل کار
توسعهی اشتغال زنان، در حوزههایی که فضای زنانه و مردانه
تفکیک نشدهاند، میتواند آسیبپذیری جنسی زنان و مردان را
در محیط کار افزایش دهد. برآوردهای آماری در آمریکا نشان
میدهد 50 درصد زنان و 15 درصد مردان شاغل در محیط کار
خود، مورد آزار و اذیت یا سوءاستفادهی جنسی قرار
میگیرند. با آنکه بیش از 50 درصد زنان شاغل در جهان در
معرض یکی از موارد سوءاستفاده (کلامی، فیزیکی یا
چشمچرانی) قرار میگیرند، تنها 5 تا 15 درصد آنان
دربارهی مشکلات خود شکایت کردهاند که مهمترین علت آن
ترس از دست دادن کار است. این در حالی است که برخی مردان
اعتقاد دارند زنان خود از چنین ارتباطی در محیط کار
استقبال میکنند، چون این ارتباط امکان پیشرفت آنان را
فراهم میکند.
برخی پژوهشها در جوامع غربی نشان میدهد که طلاق به میزان
زیادی در بین افرادی دیده میشود که به دلایل شغلی،
غیبتهای پیاپی از خانه داشتهاند و یا تماسهای نزدیک و
صمیمانه با جنس مخالف دارند.15
به عقیدهی صاحبنظران، مزاحمتهای جنسی عامل مهمی در
جابهجایی کارگران زن است، زیرا دست کشیدن از کار چارهی
اصلی این نوع گرفتاریهاست.16
از دیگر سو، تفکیک محیطهای زنانه و مردانه برای
کارفرمایان بسیار پرهزینه است و آنان تمایلی برای اجرای آن
ندارند و میکوشند تا میزان مشکلات اخلاقی در محیط کار را
کمتر از میزان واقعی نشان دهند و زمینهی فرهنگی را به سمت
حساسیتزدایی از این اختلاط هدایت کنند.(*)
پینوشتها:
1. پاتریک نولان و گرهارد لنسکی، جامعههای انسانی، مقدمهای
بر جامعهشناسی کلان، ترجمهی ناصر موفقیان، ص 465.
2. غلامرضا صدیق اورعی، «توسعهی اقتصادی و اشتغال زنان» (قسمت
دوم)، پیام زن، ش 49، ص 17.
3. ر.ک.به: هما ملااحمد رحیمی، بررسی پیامد اشتغال برای
زنان و فرزند اول آنها، پایاننامهی کارشناسی ارشد جامعهشناسی
دانشگاه شیراز، ص 148.
4. ر.ک.به: عصمتالسادات مرقانی خوئی، بررسی و مقایسهی
مشخصات فردی و خانوادگی زنان شاغل راضی و ناراضی از روابط
جنسی در زندگی زناشویی در دانشگاههای وابسته به وزارت
بهداشت، درمان و آموزش پزشکی شهر تهران، پایاننامه
کارشناسی ارشد دانشکدهی پرستاری، ص 37.
5. ر.ک.به: محمدباقر ساروخانی، مقدمهای بر جامعهشناسی
خانواده، ص 170.
6. تونی گرنت، زن بودن، ترجمهی فروزان گنجیزاده، ص 76،
90، 268.
7. غلامرضا صدیقی اورعی، «توسعهی اقتصادی و اشتغال زنان»
(قسمت دوم)، پیام زن، ش 49، ص 17.
8. «خوانش انتقادی اشتغال زنان» (گفتوگو با دکتر سید
محمدصادق مهدوی)، حوراء (نشریهی داخلی دفتر مطالعات و
تحقیقات زنان)، ش 8، آذر 1383، ص 14.
9. پاملا ابوت و کلر والاس، جامعهشناسی خانواده، ترجمهی
منیژه نجم عراقی، ص 126.
10. قدسیه حجازی، جرائم زن در ایران، ص 115.
11. ر.ک.به: گفتوگو با سید محمدصادق مهدوی، «خوانش
انتقادی اشتغال زنان»، حوراء (نشریهی داخلی دفتر مطالعات
و تحقیقات زنان)، ش 8، آبان و آذر 83، ص 18.
12. ر.ک.به: هما ملااحمد رحیمی، بررسی پیامد اشتغال برای
زنان شاغل و فرزند اول آنها، پایاننامهی کارشناسی ارشد
جامعهشناسی، ص 68.
13. تونی گرنت، زن بودن، ترجمهی فروزان گنجیزاده، ص 89.
14. هما ملااحمد رحیمی، پیامد اشتغال برای شاغل و فرزند
اول آنها، پایاننامه کارشناسی ارشد جامعهشناسی، ص 148.
15. ر.ک.به: عفتالسادات مرقانی خوئی، بررسی و مقایسهی
مشخصات فردی و خانوادگی زنان شاغل راضی و ناراضی از روابط
جنسی در زندگی زناشویی در دانشگاههای وابسته به وزارت
بهداشت، درمان و آموزش پزشکی شهر تهران، پایاننامهی
کارشناسی ارشد دانشکدهی پرستاری، ص 38.
16. ر.ک.به: سید محمدرضا علویون، کار زنان در حقوق ایران و
حقوق بینالمللی کار، ص 98.