مصاحبه با آیت الله واعظ زاده
گرایشهای تقریبی امام صدر
اشاره
شماره نهم و دهم فصلنامه وزين «هفت آسمان»، ارگان «مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب» حوزه علميه قم، گفت و گويي با حضرت آيت الله حاج شيخ محمد واعظ زاده خراساني رئيس محترم پيشين «محمع جهاني تقريب مذاهب اسلامي» را به چاپ رسانده است، كه متضمن پاره اي ديدگاههاي انتقادي آن استاد عزيز پيرامون رهبر فرزانه و مفقود الاثر شيعيان لبنان، حضرت آيت الله امام موسي صدر است. در خصوص اين ديدگاهها ملاحظاتي به نظر نگارنده رسيد، كه ضمن طلب پوزش از آن استاد محترم، متواضعانه و در نهايت احترام، به شرح ذيل تقديم ميگردند:
مشروح ملاحظات
1- از استاد محترم نقل شده است: «طبيعي است كه اين كار (تاسيس مجلس اعلاي اسلاميشيعه و پخش اذان شيعه در راديو لبنان)، در ميان سني ها نارضايتي عموميايجاد ميكرد». در اين خصوص يادآور ميشود:1-1- قبل از تاسيس مجلس اعلاي اسلاميشيعه، شيعيان لبنان فاقد هويت صحيح و در طايفه اهل سنت آن كشور حل بودند، و نه تنها گفتگويي ميان پيروان دو مذهب وجود نداشت، بلكه حتي نيازي به اين گفتگو احساس نميشد.
1-2- امام موسي صدر به درستي بر اين باور بود كه تقريب، قبل از هر چيز حاصل «گفتگو و تفاهم» است؛ و موفقيت گفتگو در گرو آن است كه «ميان نمايندگان حقيقي صورت گيرد»؛ و نمايندگان شايسته شيعيان نيز همانند 17 طايفه اهل سنت و مسيحي لبنان، تنها از راه تشكل و سازماندهي است كه ميتوانند انتخاب گردند.
1-3- ترتيب نام «مجلس اعلاي اسلاميشيعه» تداعي كننده اين باور قلبي امام موسي صدر است، كه اين مجلس قبل از هر چيز در خدمت مصالح عموميجهان اسلام و خواهان وحدت، و سپس در پي ساماندهي امور شيعيان است. در همين راستا اولين اقدام امام موسي صدر پس از تاسيس مجلس مزبور، ارسال نامه أي تاريخي براي مفتي حسن خالد بود، كه در آن اهميت تلاش و راهكارهايي جهت يكسان سازي شعائر ديني، آراء فقهي و نيز مواضع سياسي و اجتماعي دو طايفه شيعه و اهل سنت، خاطرنشان شده است.
1-4- پخش اذان و شعائر مذهبي شيعه از راديو و تلويزيون لبنان، با كسب اجازه از شخص مفتي حسن خالد و پس از آني صورت گرفت، كه رهبر اهل سنت لبنان عدم آمادگي آن روز خود، جهت عملي ساختن پيشنهاد ديرينه امام موسي صدر مبني بر استنباط يك اذان موحد اسلاميتوسط علماي شيعه و سني را اعلان نمود.
1-5- هنر امام موسي صدر در آن بود كه هويت شيعه را به گونه اي در لبنان احياء نمود، كه كمترين حساسيتي در ميان ديگر طوائف، از جمله اهل سنت، پديد نياورد. تاريخ معاصر لبنان بيانگر آن است كه هرگز چيزي به نام نارضايتي عمومياز عملكرد رهبري شيعه، در ميان اهل سنت آن كشور بروز نكرد. يكي از دهها شاهد صدق اين مدعا، مراسم تشييع «معروف سعد» رهبر ملي اهل سنت شهر صيدا در بهمن 1354 است، كه 5 سال پس از تاسيس مجلس اعلاي اسلاميشيعه و راهيابي شعائر مذهبي شيعه به راديو و تلويزيون لبنان صورت گرفت. در حاليكه همه رهبران ديني و سياسي اهل سنت لبنان در مسجد الغمري صيدا حاضر گشته بودند، مفتي حسن خالد از امام موسي صدر درخواست نمود، تا امامت نماز جمعه مسلمانان اهل سنت را به جاي آورد، و پس از آن بر پيكر اين رهبر محبوب سني مذهب نماز گزارد.
1-6- نفس جايگاه بلند امام موسي صدر نزد سران، علما و انديشمندان اهل سنت جهان عرب، كه استاد محترم نيز اشاراتي بدان داشتهاند، شاهدي ديگر بر اين مطلب است كه هرگز احساسي از نوع «نارضايتي عمومي»، در ميان برادران اهل سنت وجود نداشته است. كسي كه سالها پس از تشكيل مجلس اعلاي شيعه و پخش اذان شيعه از راديو لبنان، بتواند سران عرب را در اجتماع فوق العاده رياض گرد هم آورد، و در آنجا با تدبير خود به اختلافات مصر با سوريه و سپس جنگ داخلي لبنان خاتمه دهد، قطعا در تاليف بين قلوب موفق، و بدون ترديد خود مورد قبول و وثوق همگان بوده است.
1-7- همانطور كه حضرت آيت الله محمد ابراهيم جناتي و دهها تن ديگر از بزرگان مسلمان و مسيحي در لابلاي خاطرات خود نقل كرديدهاند، اگر شيعيان لبنان امام موسي صدر را «كانه سيدنا علي»، و اگر مسيحيان ايشان را «كانه سيدنا مسيح» ميخواندند، برادران عزيز اهل سنت نيز ايشان را «كانه سيدنا عمر» ميناميدند.
1-8- بجاست جمله اي را از امير عبدالله وليعهد كنوني عربستان سعودي نقل كنيم، كه بارها در ملاقات با مسئولين جمهوري اسلاميبر زبان آورده است، و بزرگان اهل سنت لبنان از قبيل شيخ احمد الزين نيز مكررا آن را با تعابيري ديگر مورد تاكيد قرار دادهاند، و آن اينكه در مسير تقريب مذاهب اسلامي، كسي همانند امام موسي صدر، صادق و موفق نبوده است.
1-9- و بالاخره آنكه عزيزاني كه توسط استاد محترم «ناراضي» خوانده شدند، امروز همپاي برادران ديني خود در «كميته لبناني پيگيري سرنوشت امام موسي صدر» جمع شدهاند، تا هر آنچه در توان دارند، براي بازگرداندن آن عزيز غائب از نظر به كار گيرند. اي كاش «مجمع محترم جهاني تقريب مذاهب اسلامي» نيز دوشادوش بزرگان اهل سنت لبنان و جهان عرب، در اين سالي كه توسط مسلمانان و مسيحيان لبنان سال «كشف مصير امام موسي صدر» ناميده شده است، لااقل بهاندازه صدور يك بيانيه كوچك، از اين حركت انساني و اسلاميحمايت ميكرد.
2- از استاد محترم نقل شده است: «امام موسي صدر براي اينكه به شيعه ها سر و سامان دهد، با مسيحيها بيشتر گرم بود تا با علماي اهل سنت»! در اين خصوص بايد متذكر گرديد:
2-1- از آنجايي كه امام موسي صدر به طور شبانه روزي، با تمامياقشار مردم لبنان در رفت و آمد بود، شايد در اقليت قرار داشتن برادران اهل سنت، كه كمتر از يك پنجم جمعيت اين كشور را تشكيل ميدهند، و در اكثريت نسبي بودن مسيحيان، كه حدود نصف جمعيت آن را دارا هستند، چنين توهميرا موجب شده است.
2-2- در تماميدو دهه حضور امام موسي صدر در لبنان، رهبري شيعيان كه در شخص آن بزرگوار تبلور داشت، و رهبري اهل سنت كه در مرحوم شيخ حسن خالد متبلور بود، در تماميمسائل سياسي و اجتماعي آن كشور و منطقه، مواضعي يكسان اتخاذ نمودند. اوج و سمبل اين همكاريها در جريان جنگ داخلي لبنان است، كه امام موسي صدر و مفتي حسن خالد، «مجمع عرمون» را در برابر «مجمع كسليك» نيروهاي دست راستي فالاژيست، برپا و رهبري نمودند.
2-3- امام موسي صدر نه تنها با اهل سنت لبنان به همان شدت مسيحيان رابطه گرميداشت، بلكه احساس نزديكي آنها با وي به گونه أي بود، كه حتي براي حل اختلافات دروني خود نيز به وي پناه ميبردند. از مهمترين اين نمونه ها وساطت امام موسي صدر ميان گروههاي فلسطيني و حافظ اسد است، كه نهايتا به آشتي و همسويي مجدد آنان منجر گرديد.
2-4- تا قبل از هجرت امام موسي صدر به لبنان، علماي شيعه و اهل سنت، در كمتر اعياد و وفيات مذهبي هم شركت ميجستند. اما پس از هجرت آن بزرگوار، مراسم ديني أي نبود كه ايشان در آن شركت جويد، اما تني چند از علما و فرهيختگان اهل سنت و مسيحيت آن عزيز را همراهي نكنند. اعياد مشترك مبعث و ولادت حضرت رسول (ص) كه جاي خود دارد. حتي در اعياد غدير و نيمه شعبان، مراسمياز سوي امام موسي صدر برگذار نشد، مگر آنكه فحول علماي اهل سنت و مسيحي در آن شركت جستند، و به ذكر مناقب اهل بيت و مولاي متقيان (ع) پرداختند.
3- از استاد محترم نقل شده است: «او با قدرت شارل حلو اين مجلس (مجلس اعلاي اسلاميشيعه) را تاسيس كرد». در پاسخ يادآور ميشود:
3-1- پارلمان و رئيس جمهور وقت لبنان، در اوايل سال 1346، يعني تنها چند هفته پس از بيعت صدها هزار تن از شيعيان لبنان با امام موسي صدر، لايحه تاسيس مجلس اعلاي اسلاميشيعه را تصويب كردند. در بيان عظمت بيعت مزبور ذكر اين نكته كافي است كه چند روز پس از آن، سفارت آمريكا در بيروت طي گزارشي به وزارت امور خارجه آمريكا، محبوبيت امام موسي صدر در لبنان را هم رديف محبوبيت جمال عبدالناصر در جهان عرب ناميد. بنابراين آشكار است كه موافقت نهادهاي رسميلبنان با لايحه پيشنهادي امام موسي صدر، نه از روي علاقه آنان به وي، بلكه به واسطه حمايت مطلق افكار عموميچامعه شيعه از مواضع آن بزرگوار بود. به عبارت ديگر، مجلس اعلاي اسلاميشيعه با قدرت مردم، و نه مقامات رسميلبنان، تاسيس گرديد.
3-2- البته امام موسي صدر بواسطه عقل و تدبيري كه داشت، علي رغم حمايت توده هاي مردم، حتي الامكان نظر موافق نخبگان و فرهيختگان جامعه را نيز با برنامه هاي خود همراه ميساخت. حمايت امثال شارل حلو و صبري حماده رؤساي وقت جمهور و پارلمان لبنان از طرح تاسيس مجلس اعلاي اسلاميشيعه، همانند پشتيباني صدها انديشمند مسلمان و مسيحي از تاسيس «حركت المحرومين» و «مقاومت لبناني»، در همين چارچوب قابل ارزيابي هستند.
4- از استاد محترم نقل شده است: «فضل الله و خاندان وي با اين كار (تاسيس مجلس اعلاي اسلاميشيعه) مخالف بودند». در پاسخ بايد اظهار داشت:
4-1- علامه سيد محمد حسين فضل الله طي مصاحبه اي با روزنامه الديار بيروت، بزرگوارانه به نقد مواضع پيشين خود در قبال امام موسي صدر پرداخته است، و دليل ارزيابيهاي ناصحيح آن زمان خود از برخي اقدامات آن عزيز را دور بودن از زندگي اجتماعي مردم، و عدم اشراف كامل به نيازها و شرايط آن روزگار لبنان دانسته است.
4-2- در رابطه با موضوع تاسيس مجلس اعلاي اسلاميشيعه، علامه فضل الله از زمره موافقين اين طرح، و در كنار مرحوم شيخ محمد مهدي شمس الدين و شيخ عبدالامير قبلان، از جمله عالمان فعالي بود كه براي خنثي ساختن كارشكني مخالفين، از جمله خوانين و زعماي فئودال شيعه، تلاشهاي گسترده اي را به انجام رساند.
4-3- بزرگ خاندان فضل لله در سالهاي تاسيس مجلس اعلاي اسلاميشيعه، مرحوم آيت الله سيد عبدالرئوف فضل الله پدر علامه فضل الله بود، كه همواره از حاميان امام موسي صدر، و در زمره موافقين طرح تاسيس اين مجلس به شمار ميرفته است.
5- از استاد محترم نقل شده است: «البته من نميدانم اگر وي ميماند، در قبال انقلاب چه موضعي ميگرفت»! در پاسخ بايد اظهار داشت:5-1- بدون ترديد اصل انقلاب اسلاميايران، نه تنها مورد تاييد امام موسي صدر، بلكه پيروزي و بالندگي آن، يكي از آرزوهاي ديرينه ايشان بود. فشارهاي تابستان 1342 واتيكان و الازهر چهت آزادي امام خميني (قدس) از زندان، فشارهاي تابستان سال 1343 اين دو مركز بزرگ ديني جهت تامين امنيت و انتقال امام خميني (قدس) از تركيه به نجف اشرف، ايچاد فضايي امن جهت فعاليتهاي سياسي و نظامي مبارزين ايراني در سوريه و لبنان طي سالهاي دهه 50 (به گونه اي كه بي هيچ مانعي سلاح جابجا ميكردند!)، برپايي مراسم تدفين و بزرگداشت مرحوم دكتر شريعتي در دمشق و بيروت، تشويق مراجع نجف و خصوصا شهيد سيد محمد باقر صدر به حمايت از امام خميني در پي اوجگيري حركت انقلاب در پاييز 1356، تشويق رهبران جهان عرب جهت حمايت از انقلاب، معرفي امام راحل (قدس) به عنوان تنها رهبر انقلاب در روزنامه لوموند فرانسه، و مهمتر از همه، اتصال حركت اسلاميلبنان به انقلاب، بخشي از خدمات امام موسي صدر به انقلاب اسلاميايران است.
5-2- در خصوص پيوند شيعيان لبنان با انقلاب اسلاميايران مايلم از استاد محترم سؤال كنم، كه كدام منطقه شيعه نشين ديگر را در پهنه گيتي سراغ دارند، كه مردمان آن اينچنين با انقلاب اسلاميايران همدلي كرده باشند؟ چرا انقلاب ايران تنها در لبنان با چنين اقبالي مواجه گرديد، اما در عراق و عتبات عاليات، در آذربايجان، در كشمير و در ديگر مناطق شيعه جهان، چنين وضعيتي مشاهده نشد؟ آيا اگر بذر انديشه هاي ناب اسلاميدر محيط غربزده لبنان پاشيده نميشد، و اگر آموزه هاي انقلاب اسلاميطي ساليان قبل از پيروزي براي شيعيان لبنان تبيين نميگشت، بازهم چنين اقبالي را متوقع بوديد؟
5-3- نه تنها امام موسي صدر به حركت امام راحل (قدس) دل بسته بود، بلكه امام خميني نيز امام موسي صدر را چون يكي از اركان آينده انقلاب مينگريست. حضرت آيت الله سيد محمد علي موحد ابطحي از مراجع امروز حوزه علميه قم نقل ميكنند، كه امام راحل (قدس) به مناسبتي در اواسط دهه 40 در نجف اشرف، از امام موسي صدر با عنوان كسي كه پس از سقوط شاه ميتواند حكومت ايران را اداره كند، نام بردهاند.
5-4- و بالاخره آنكه هنر امام موسي صدر در آن بود كه از همان ابتدا، با نگرش به تجربه انساني، گفتگوي تمدنها و با چنان ادبياتي در باره انقلاب اسلاميايران سخن گفت، كه براي انديشمندان مسلمان و مسيحي دنيا كنجكاوي و جاذبه داشت، اما متاسفانه مسئولين و نخبگان خود انقلاب، به رغم بسياري از دستاوردهاي مثبتشان، تازه در دهه سوم به آن روي آوردند. طبيعتا اين موضوع مستلزم بحثي مفصل است، كه ان شاء الله در فرصتي ديگر بدان پرداخته خواهد شد.
6- از استاد محترم نقل شده است: «به هر حال او مرد مصلحي بود و نه يك فرد انقلابي»! در پاسخ بايد اظهار داشت:
6-1- آيا رهبري عمليات چريكي در شمال فلسطين اشغالي، كه از سال 1346 تا سالها پس از آن، بدست جوانان شيعه جنوب لبنان، اما بزرگوارانه به نام جنبش فلسطيني الفتح انچام ميگرفت، يك حركت انقلابي نبود؟ آيا اعتصاب سراسري سال 1349 عليه اهمال دولت وقت در قبال حملات اسرائيل، كه در دوران پس از استقلال لبنان سابقه نداشت، حركتي انقلابي نبود؟ آيا برپايي راهپيماييهاي چند صد هزار نفري محرومان لبنان عليه دولت در نيمه اول دهه 50، حركتي انقلابي نبود؟ آيا متوقف ساختن جنگ داخلي لبنان و ممانعت از سقوط و تقسيم آن كشور، كه برخي قدرتها و خصوصا اسرائيل در پي آن بودند، حركتي انقلابي نبود؟ آيا تاسيس مقاومت اسلاميلبنان عليه اسرائيل، آنهم چند سال قبل از پيروزي انقلاب اسلامي، بزرگترين حركت انقلابي در زمان خود نبود؟
6-2- اگر «دوستي با سران عرب» يكي از نشانه هاي غير انقلابي بودن امام موسي صدر است، آيا روابط نزديك امروز جمهوري اسلاميايران با همان سران عرب، به معناي غير انقلابي بودن رهبران كنوني نظام است؟ و آيا گرهي را كه ميتوان با دوستي و آرامش گشود، حتما بايستي با دشمني و اتلاف نيروها باز نمود؟
6-3- تنها نكته اي كه محتمل است شائبه غير انقلابي بودن امام موسي صدر را پديد آورده باشد، آن است كه برخورد ايشان با مخالفين و حتي دشمنان، همواره عاقلانه، محترمانه و جوانمردانه بود. امام موسي صدر هرگز در يك زمان، تماميجبهات را در مقابل خود باز نميكرد. اصول حكمت، عزت و مصلحت، كه رهبر معظم انقلاب نيز بر آن تاكيد دارند، به معناي واقعي كلمه سرلوحه برنامه هاي ايشان بود. امام موسي صدر هيچگاه مخالفين خود را محدود و محصور نساخت. حتي از آنان گله نيز نكرد. هيچگاه در صدد انتقام از كسي برنيامد. هرگز براي كسي آرزوي مرگ نكرد. حتي سر سخت ترين دشمنان، نزد ايشان احساس امنيت، و به برخورد جوانمردانه ايشان اطمينان كامل داشتند. طبيعتا اگر اينها نشانه «غير انقلابي» بودن است، امام موسي صدر قطعا غير انقلابي بود!
7- از استاد محترم نقل شده است: «وي با آن چهره روشن و جالب و با آن بيان و قدرت ارتباطي كه داشت، همه جا مؤثر بود»
7-1- حيف است كه پس از 23 سال تجربه حضور همه جانبه روحانيت در حيات سياسي و اجتماعي مردم، و در شرايطي كه نقد و آسيب شناسي اين نهاد محترم بيش از هميشه ضروري مينمايد، رمز و راز موفقيت آنان را در «سيماي زيبا»، «بيان مناسب» و «روابط عموميفعال» خلاصه كنيم! اگر اينها شروط كافي براي موفقيت میبود، هنرمندان بيش از روحانيت بر حيات سياسي و اجتماعي جامعه اثر مينهادند ...
7-2- رعايت انصاف در حق ديگران، از اولين حروف الفباي گفتگو، تفاهم و نزديكي است. ناديده انگاشتن فضايل مهميچون حسن خلق، تدبير و شناخت دقيق اوضاع زمانه، كه دهها مرجع بزرگ شيعه و اهل سنت و مسيحي، بر اهميت آنها در تكوين شخصيت اين پيشواي مظلوم شهادت دادهاند، و نسبت دادن اينهمه موفقيت به زيبايي صورت، بيان و روابط عموميقوي، نه تناسب چنداني با روحيه انصاف دارد، و نه مرهميبر دردهاي اين روزگار تواند بود. دقيقا در چنين مواقعي است كه روح بلند و عظمت اخلاقي امام موسي صدر بيش از هميشه رخ مينماياند، كه چه خوب فضايل ديگران را درك ميكرد، چه راحت آنها را بيان ميداشت، و چه بزرگوارانه صاحبان آنها را بر خود ترجيح ميداد.
منبع: سایت روایت صدر