شهید آوینی

 

می خندم

- به چه می خندی؟

                        گل سرخ!

- می خندم

به موشکی که از بالای سرم می گذرد

در جستجوی قلبم،

به رودهای یخ زده

که خورشید را بلعیده اند

اما هنوز

چشم انتظار طلوع اند،

می خندم

به آنان که می ترسند،

به آنان که می خواهند

صلاح الدین را در خواب ببینند

تا سینه اش را بدرند و قلبش را بجوند.

 

- آه، به چه می خندی؟

خون برادرانم؟

 

- می خندم به نگرانی مادران

از پخش نشدن آگهی های تلویزیون

می خندم

به وام مسکن

وقتی خانه را به دشمن سپرده اند

می خندم

به نخست وزیران مدل مو و عینک

و عطرهای مدیترانه ای

می خندم

به تقلای چانه شاعران

بر سر میز غذا.

 

- ای گل سرخ!

تو لبان به غارت رفته دلدارانی

چنین رنجیده و لرزان به چه می خندی؟

 

- به عقابانی می خندم

که گمان می برند

قطعه ای از کوهند،

به داروخانه ها و کتاب ها

به گروه های خونی

به اسب های اصیل

به خبرگزاری های عربی

که قلیان می کشند و حماسه می سرایند

به کوره های آدم سوزی

که نیم قرن

با اندوه یک فریب سوختند،

می خندم

به ماهواره ای

که برای پیش بینی وضع هوا

به هوا رفته است

می خندم

به پرچم های افراشته

به نشانه عزا

می خندم

به گلوله

این دلخوشی کوچک

که نام مرا صدا می زند

می خندم

به دشمن

که ناشیانه از روی نعشم می گذرد

می خندم

می خندم و پرپر می شوم...

 

- می خندی

می خندی و پرپر می شوی.

شعری از علی داوودی

Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved
logo