شهید آوینی


خورشید بر می خیزد

 

 

ما گرد می آییم

چون کلمات شعری پراکنده

ما گرد می آییم

چراکه شاعر باز می آید و

                                ماه

ما باز می آییم چون پرندگان ابراهیم

از قله هایی

              دور از هم

 

قلب ها را تکه تکه کردند

نه با چخماق و باروت

که با آیات بها

                و بی بها

درختان را کوچ دادند

و پرندگان را

نفرین کردند

اما

شاخه ها

برای همیشه

پشت زمستان نمی خوابند

برف ها را می نوشند و بر می خیزند

درختان بر می خیزند

                         و دیوار ها

خورشید بر می خیزد

                          و شهیدان

 

پرچم پرواز می کند

و ما باز می آییم

پناه بگیرید!

که چشم ما به آسمان است

و لبخند کودکان با ماست

 

هوا گرم است و ما در آتشیم

رئیس جمهورها

با آژیر حرف می زنند،

من ابراهیم را ندیده ام

اما می شنوم

بوی گلستانی را که در راه است

آنکه پشت تیربار نشسته

                                مسیح است

که شفای شما را مرگ می داند

 

یکی برساند به آقای مناخیم بگین

آن امام

که در زندان شما شهید شد

امام هفتم بود

نه امام دوازدهم

یکی برساند

به آقای هرتزل

به اسحاق مردخای

به موشه دایان

یکی برساند به آریل شارون

که گلوله های اینهمه سال

رنگ خونم را عوض نکرده است

و هنوز

رودخانه

برای ماهی ها

قصه های عربی می گوید

 

ما باز می آییم

ماهِ به تبعید رفته باز می آید

رادیو را روشن می کند

موج را عوض می کند

دریا را می ریزد به خانه ها

و قاب عکس معجزات عتیق را با خود می برد

 

ما باز می آییم

و نماز را به سمت بیت المقدس می خوانیم.

 

شعری از علی داوودی

Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved
logo