شهید آوینی

 


بر دروازه قلب ها

 

 شمشیر

تنها آذین رقص بود

و سواران خیالی

همیشه از شام می آمدند

بیروت

با صدای انفجار زیباتر می رقصید

و دشمن

بر دروازه قلب ها

اردو زده بود

 

سید دعا می خواند

و فوت می کرد به چشم بی حیای ماهواره ها

که ردّ خون را

در رگ های ما جست و جو می کردند

 

فرزندان عرب

هر کدام دیگری را می خورد

و خشم

واژه ای بی وزن بود در ادبیات

کلمات

تنها کسی را از جایی به جایی می رساندند

مثلا رفتگری خوش پوش را

به سازمان ملل

یا عیاشی را

به سلطنت حجاز

 

سید باور نداشت

سرزمینی با این همه شاعر

شکست خورده باشد.

شعری از علی داوودی

Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved
logo