شهید آوینی

 


حزب الله و سيد حسن از جنگ هاي داخلي تا جنگ 33 روزه

حزب‌الله در تئوري وعمل يك حزب اعتقادي است وبه برپايي نظام جمهوري اسلامي اعتقاد راسخ دارد.همچنين اعضا وهواداران حزب‌الله برپايي حكومت اسلامي را بهترين راه حل براي مشكلات جامعه كنوني لبنان مي دانند.

سيد حسن نصرالله، دبير كل جنبش حزب‌الله لبنان، مردي مؤمن، متعهد، انقلابي و خستگي‌ناپذير و در عين حال انساني خوش برخورد با روحيه‌اي چون فولاد آبديده است. زندگي او با تهديدهاي جدي و دائمي كه يك انسان معمولي يك روز هم تاب و توان تحمل آن را ندارد همراه بوده است.

اين ‌خواست خدا بود كه او فراز و نشيب‌هاي «جنگ‌هاي داخلي لبنان» را از سر بگذراند و سكان «مقاومت اسلامي لبنان» را به دست بگيرد. سيد او چند بار از اقدامات تروريستي عوامل «رژيم صهيونيستي» جان سالم به در برده است.
صهيونيست ها در سال 1992 ، همزمان با سالگرد شهادت«شيخ راغب حرب» طي عملياتي توانستند «سيد عباس موسوي»، دبيركل پيشين حزب‌الله را به وسيله هليكوپترهاي آپاچي و در جاده‌ «جبشيت - بعلبك» ترور كنند. پس از آن سيد سيد حسن نصرالله با 31 سال سن به عنوان جوان ترين دبير كل حزب الله ، رهبري وفاداران به انقلاب اسلامي در لبنان را به دست گرفت.

آنچه در پي مي‌آيد، گزارشي از زندگي اوست كه براساس گفته‌هاي وي و منابع مختلف تنظيم شده است:

سيد حسن نصرالله در 31 اوت سال 1960 در محله فقيرنشين «كرنتينا »در بخش شرقي بيروت متولد شد. پدر او سيد عبدالكريم نصرالله 9 فرزند (4 پسر و 5 دختر) دارد كه حسن بزرگ‌ترين آنهاست. سيد حسن نصرالله در اين باره مي‌گويد كه چهار تن از خواهرانش به نام‌هاي زينب، زكيه، امينه، سعاد متاهل هستند و فاطمه با پدر و مادر زندگي مي‌كند.

برادرانش حسين و محمد شغل آزاد دارند، اما برادر چهارم او، جعفر كارمند رسمي دولت است. چهار خواهر دبير كل حزب‌الله در بخش‌هاي خدماتي و اجتماعي حزب فعاليت دارند. سيد حسن تحصيلات ابتدايي را در مدرسه خصوصي «النجاح» در «التربويه» در محله مسيحي نشين «سن الفيل» گذراند. در 13 آوريل سال 1975 و با آغاز «جنگ‌هاي داخلي لبنان»، سيد حسن همراه خانواده‌اش به روستاي «بازوريه»، زادگاه پدرش در جنوب لبنان منتقل شد و تحصيلات دبيرستاني را در شهر «صور» ادامه داد.

پيش از آغاز «جنگ‌هاي داخلي لبنان»، بافت جمعيتي برخي از محله‌هاي شهر بيروت آميخته از مسلمانان و مسيحيان بود اما اين جنگ به خروج اقليت‌هاي مسلمان از محلات مسيحي نشين و يكنواخت شدن جمعيت برخي از اين محلات در شرق بيروت كمك كرد. محله‌هاي «كرنتينا»، «برج حمود» و «نبعه» در شرق بيروت، از اين دست بودند. پدرش عبدالكريم در محله «كرنتينا» مغازه بقالي داشت و فرزندان پسرش از جمله سيد حسن كمك كار او بودند.

*ويژگي‌هاي اخلاقي

بر ديوار مغازه پدر، عكس امام موسي صدر،‌ رهبر پيشين شيعيان لبنان، آويزان بود. سيد حسن در دوران نوجواني، رو به روي عكس مي‌نشست و به آن خيره مي‌شد و تا آنجا كه به ياد دارد بيشتر وقت‌ها در روياهاي شيرين فرو مي‌رفت و به افق‌هاي دور خيره مي‌شد. هر چه بيشتر به عكس مي‌نگريست، بيشتر شيفته امام موسي صدر مي‌شد و آرزو داشت كه روزي همانند او شود.

سيد حسن، مثل ساير بچه‌هاي محله نبود كه فوتبال بازي مي‌كردند و براي شنا به دريا مي‌رفتند. او به مسجد مي‌رفت و در نماز جماعت مسجد «كرنتينا »شركت مي‌كرد. اگر چه مسجد النبعه،‌آن روزها پايگاه علامه سيد محمد حسين فضل‌الله بود، اما سيد حسن نصرالله نوجوان با هيچ يك از علماي ديني آن روز ارتباط نداشت. او همواره احساس مي‌كرد كه الهام عرفاني در درونش جوانه زده است. هرچند هيچ يك از افراد خانواده‌اش روحاني نبودند، ولي سيد حسن به رعايت مسائل ديني بسيار علاقمند بود و اين علاقه از محدوده انجام فرايض معمول ديني مانند نماز و روزه فراتر مي‌رفت.

سيدحسن به علت حجب و حيا و نه به دليل انزوا و گوشه‌گيري هنوز براي شيعيان ساكن محله‌هاي كرنتينا و النبعه شناخته شده نبود. صداقت او نشان مي‌داد كه در سنين جواني تحت تاثير رفتار و سخنان امام موسي صدر قرار گرفته است. سيد حسن، بنا به قول نزديكانش، در سن 9 سالگي به محله البرج در مركز شهر بيروت و ميدان شهداي كنوني مي‌رفت تا از دستفروش‌ها كتاب دست دوم خريداري كند. دستفروشان كتاب‌هايشان را روي سنگفرش خيابان‌ها و پياده‌روها پهن مي‌كردند و يا روز گاري دستي‌شان در كنار خيابان منتظر خريدار مي‌نشستند و از سود ناچيز آن امرار معاش مي‌كردند. سيد حسن كتاب‌هاي اسلامي و سياسي را مي‌خريد و اگر گاهي كتاب علمي و فكري خاصي را به دست مي‌آورد و نمي‌توانست محتواي آن را درك كند، آن را مي‌خريد و كنار مي‌گذاشت تا وقتي بزرگ شد آن را بخواند.

*عضويت در جنبش امل

وقتي سيد حسن در محله «كرنتينا» دربيروت شرقي سكونت داشت، با آن كه چندين سازمان و تشكيلات لبناني و فلسطيني در آن منطقه فعاليت داشتند، نه خودش و نه هيچ يك از اعضاي خانواده‌اش به حزب يا گروه سياسي وابسته نبودند، اما هنگامي كه به ورستاي «بازوريه» بازگشت به صفوف جنبش «امل» پيوست. اين پيوستن ميل قلبي او بود، چون مانند همه مردم جنوب لبنان به امام موسي صدر بنيانگزار جنبش «امل» علاقه فراوان داشت.

واژه «امل» مخفف «افواج المقاومه اللبنانيه» به معني «گردان‌هاي مقاومت لبنان» است. در حقيقت اين نهاد شاخه نظامي «جنبش محرومان لبنان» است. سيد حسن پانزده ساله بود كه از محله كرنتيناي بيروت به روستاي بازوريه بازگشت. «كرنتينا» در آن روزها همچون ساير مناطق محروم لبنان، جولانگاه روشنفكران چپگرا، به ويژه هواداران حزب كمونيست لبنان يا گروه‌هاي فلسطيني بود. به هر حال ديري نپاييد كه سيد حسن و برادرش سيد حسين با آن كه جوان بودند، مسئوليت جنبش امل در روستاي بازوريه را به عهده گرفتند.

*نصرالله در نجف اشرف

چند سالي نگذشته بود كه سيد تصميم راسخ گرفت به حوزه نجف اشرف در عراق برود و به فراگيري علوم ديني بپردازد. علاوه بر حوزه علميه قم، حوزه علميه نجف از نظر شيعيان جهان جايگاهي رفيع و برجسته دارد و براي فراگيري علوم ديني بهترين گزينه شمرده مي‌شود.

سيد در آن هنگام شانزده ساله بود و براي عزيمت به نجف، به امكانات مالي و راهنمايي بزرگان دين در لبنان نياز داشت. از آنجا كه خدا يار او بود، در مسجد شهر صور با حجت‌الاسلام و المسلمين سيد محمد غروي كه از طرف امام موسي صدر در مساجد اين شهر به تدريس اشتغال داشت، آشنا شد. سيد محمد غروي از دوستان صميمي و نزديكان مورد علاقه شهيد آيت‌الله‌العظمي سيد محمد باقر صدر بود. آقاي غروي به محض اين كه از علاقمندي سيد حسن نوجوان براي عزيمت به نجف و تحصيل علوم ديني آگاه شد، نامه‌اي براي آيت‌الله العظمي شهيد سيد محمد باقر صدر در شهر نجف نوشت و سيد حسن را به ايشان معرفي كرد.

سيد حسن نصرالله با كمك پدر و برخي از دوستان، توشه سفر و كمي پول فراهم كرد و چند روز بعد به سوي بغداد روانه شد و از آنجا با اتوبوس به شهر نجف رفت.سيد پس از ورود به حوزه علميه نجف، سراغ برخي از طلاب لبناني را گرفت و آنان او را به «سيد عباس موسوي» كه در حوزه آيت‌الله العظمي سيد محمد باقر صدر درس مي‌خواند، راهنمايي كردند. سيد حسن نصرالله در ملاقات با سيد عباس موسوي ابتدا گمان كرد كه او يك طلبه عراقي است، زيرا چهره مرحوم سيد عباس بسيار گندمگون بود و به چهره‌ طلاب عراقي شباهت داشت. سيد عباس به ميهمان خود گفت: «نگران نباش. من هم يك طلبه لبناني از روستاي نبي شيت در بقاع هستيم.»

اين ديدار سرآغاز روابط دوستانه و صميمانه ميان سيد حسن نصرالله و سيد عباس موسوي بود. در حقيقت سيد عباس نه فقط دوست و برادر بزرگ‌تري براي سيد حسن بود، بلكه استاد و رفيق راه او نيز بود.
آيت‌الله سيد محمد باقر صدر پس از دريافت نامه آقاي غروي، به سيد عباس توصيه كرد تا نيازهاي سيد حسن را تامين كند و مسئوليت آموزش و تعليم او را به عهده گيرد. شهيد صدر هنگام دريافت نامه غروي از سيد حسن پرسيد: «آيا پولي همراهتان هست؟» سيد حسن در پاسخ گفت:‌ «خير‌ پولي باقي نمانده است!» سيد محمد باقر صدر از سيد عباس موسوي خواست، ضمن رسيدگي به ميهمان خود، پول، اتاق، مدرسه، لباس، كتاب و حقوق ماهيانه‌‌اي را براي او تامين نمايد و مسئوليت او را به عهده بگيرد.

شهيد سيد عباس موسوي پس از دريافت رهنمودهاي شهيد صدر، در حق دوست جديدش، سيد حسن نصرالله از هيچ چيز كوتاهي نكرد. براي او در يكي از خوابگاه‌هاي حوزه علميه در نزديكي خانه مسكوني خود اتاقي تهيه كرد، زيرا او متاهل بود و طلاب متاهل برخلاف طلاب مجرد، در خانه‌هاي شخصي زندگي مي‌‌كردند. در اتاق خوابگاه‌ها، دو يا سه طلبه زندگي و از مراجع بزرگ تقليد در حوزه آن روز، همچون آيات عظام امام خميني، صدر، خويي، حكيم و شاهرودي(ره) حقوق ماهيانه دريافت مي‌كردند.

سيد عباس موسوي كه چند سال پيش از سيد حسن نصرالله به حوزه علميه نجف آمده بود، توانسته بود مرحله سطح و بحث خارج را با موفقيت به پايان برساند و اين مراحل را براي طلاب جديد كه سيد حسن نصرالله يكي از آنان بود، تدريس كند. موسوي در تدريس، معلمي قاطع و جدي بود. شاگردانش با شيوه تدريس او توانستند مرحله پنج ساله تحصيلات مقدماتي را طي دو سال به پايان برسانند. شاگردان او خود را از تعطيلات ماه مبارك رمضان و سفر حج و تعطيلات آخر هفته محروم مي‌كردند و درس مي‌خواندند.

سيد حسن نصرالله در سال 1978 مقدمات را با موفقيت به پايان رساند. او نمي‌خواست استادش سيد عباس موسوي را كه دوست صميمي او شده بود از دست بدهد. در اين سال فشار رژيم بعث عراق بر طلاب حوزه علميه نجف اشرف شدت يافت و بسياري از طلاب خارجي از عراق اخراج شدند. حضور طلاب لبناني، رژيم عراق را به شدت وحشتزده كرده بود، زيرا بسياري از طلاب لبناني از جمله فرزندان روحانيون، از محافل ديني متدين سنتي به نجف نيامده بودند. حوزه علميه نجف در دهه هفتم قرن بيستم، شاهد حضور چشمگير جوانان فرهيخته و تحصيلكرده‌اي بود كه به طلاب سنتي شباهتي نداشتند. با توجه به اين كه لبنان گرفتار جنگ‌هاي داخلي بود و رژيم عراق نيز به برخي از گروه‌هاي جنگجو كمك مي‌رساند، از حضور طلاب لبناني در حوزه نجف بسيار واهمه داشت. حزب بعث عراق آنان را به وابستگي به جنبش امل و حزب الدعوه يا طرفداري از حزب بعث سوريه متهم مي‌كرد. بدتر از همه كار به جايي رسيده بود كه عراقي‌ها برخي از طلاب لبناني را به همكاري با سازمان امنيت سوريه متهم مي‌كردند. بنابراين برخي از طلاب لبناني كه چند ماه زنداني شده بودند، در سال 1978 همراه صدها طلبه خارجي از عراق اخراج شدند.

*بازگشت سيد حسن به لبنان

در يكي از روزهاي همان سال، ماموران صدام به حوزه علميه نجف و خانه مسكوني شهيد سيد عباس موسوي يورش بردند. سيد عباس به لبنان رفته بود و تنها افراد خانواده‌اش در خانه بودند. شاگردانش به او خبر دادند كه ماموران عراقي در تعقيب و جست‌وجوي او هستند و آنها از او خواستند كه از بازگشت به نجف خودداري كند. چند روزي نگذشته بود كه همه طلاب لبناني دستگير و از عراق اخراج شدند.
آن روز شانس سيد حسن نصرالله را ياري كرد، زيرا هنگام يورش ماموران عراقي، خارج از حوزه به سر مي‌برد. او با شنيدن خبر بازداشت اساتيد و همكلاسي‌هاي خود، متواري و مخفيانه از مرز خارج شد و به لبنان بازگشت، زيرا حكم بازداشت او هنوز به نقاط مرزي عراق مخابره نشده بود.

سيد حسن نصرالله پس از بازگشت به لبنان، قبل از هرچيز علاقه داشت كه تحصلات حوزوي خود را ادامه دهد. مدتي نگذشته بود كه سيد عباس موسوي با همكاري تعدادي از علماي ديني لبنان، حوزه‌اي را در شهر بعلبك داير كرد كه تاكنون فعال است. سيد حسن نصر الله در اين حوزه هم در سطوح بالاتر درس مي‌خواند و هم به طلاب جديد درس مي‌داد و در عين حال فعاليت سياسي در صفوف چنبش امل را دنبال مي‌كرد. سيد حسن در سال 1982 به عضويت كميته سياسي جنبش امل برگزيده و در پي آن مسئوليت سياسي جنبش امل در منطقه بقاع را بر عهده گرفت.

*جدايي از جنبش «امل»

در سال 1982 و در پي يورش ارتش رژيم صهيونيستي به لبنان، اختلافات سياسي در جنبش «امل» بالا گرفت. اين اختلافات بر سر عكس العمل جنبش امل در برخورد با تحولات سياسي و نظامي لبنان و پيامدهاي تهاجم و يورش اسرائيل و اشغال شهر بيروت پيش آمد و نقطه عطفي براي سيد حسن نصر الله و دوستان متدين و متعهد او در جنبش امل بود.
در پي سقوط بيروت، به دستور «الياس سركيس» رئيس جمهور وقت لبنان كه ماه هاي آخر دوره رياست جمهوري خود را مي‌گذارند،، پنج تن از سياستمداران لبناني را جهت عضويت در شوراي «جبهه نجات ملي» انتخاب كرد تا با «فيليپ حبيب» فرستاده ويژه آمريكا مذاكره كنند. اين نماينده ويژه قرار بود ميان سياسيون لبنان و اشغالگران وساطت نمايد.

اعضاي اين كميته عبارت بودند از:
1- شفيق الوزان، نخست وزير
2- فواد بطرس، وزير امور خارجه
2- امين جميل، رهبر شبه نظاميان فالانژو همپيمان اسرائيل
4- وليد جنباط رهبر حزب سوسياليست دروزي
5- نبيه بري، رئيس جنبش امل

مذاكرات اين كميته با فليپ حبيب فرستاده لبناني تبار آمريكا آغاز شد. در نتيجه اين گفتگوها، «طرح صلح حبيب» پذيرفته شد و به موجب آن مقرر گرديد كه ميان رژيم صهونيستي‌ و لبنان صلح برقرار شود و مبارزان فلسطيني نيز طي سيزده مرحله از لبنان خارج شوند.
«طرح حبيب» با اعتراضات گسترده در ميان مسلمانان، به ويژه شيعيان لبنان همراه بود . رشيد كرامي نخست وزير پيشين و از چهره‌هاي سرشناس سني لبنان، اين توافق را محكوم كرد و آن را تلاش سرنوشت ساز بر ضد منافع لبنان و فلسطين دانست.حضور «نبيه بري» دراين كميته و توافق با فيليپ حبيب، انعكاس وسيعي ميان شيعيان و جنبش امل داشت و باعث نارضايتي شديد آنان گرديد، به گونه‌اي كه برخي از كادرهاي جنبش امل به ويژه سيد حسن نصر الله به مخالفت با «نبيه بري» برخاستند و هواداران جنبش به صورت خود جوش به مقاومت عليه ارتش صهونيستي ادامه دادند.

مخالفان «نبيه بري» ، اصل حضور او را در «كميته نجات ملي» و همچنين موافقت با «طرح صلح حبيب» را مغاير با خط مشي جنبش و تصميمات «چهارمين كنگره داخلي» آن و مخالفت با اسلام دانستند. به اين ترتيب مقدمات انشعاب در جنبش امل فراهم گرديد و سيد حسين موسوي(ابوهشام) نايب رئيس جنبش امل همراه با تعدادي از اعضاي اصولگراي اين جنبش با صدور بيانيه هايي مواضع سازشكارانه كميته نجات ملي را محكوم كردند و ضمن استعفاي از سمتهاي خود، «نبيه بري» را به انحراف از خط مشي جنبش كه همانا مبارزه با «رژيم صهيونيستي» و تحريم همكاري با آن رژيم، كه بر اساس افكار امام موسي صدر بود متهم كردند.

«حجت الاسلام سيد علي اكبر محتشمي پور»، سفير وقت ايران در دمشق داوري ميان كادرهاي جنبش امل را بنا به تقاضاي آنان بر عهده گرفت و سرانجام از ابوهشام اعلام حمايت كرد. هنگامي كه «نبيه بري» قضاوت آقاي محتشمي را رد كرد. ابوهشام نيز به طور رسمي از جنبش امل جدا شد و موجوديت «جنبش امل اسلامي» را در شهر بعلبك اعلام نمود.

سيد ابراهيم الامين، نماينده وقت جنبش امل در تهران نيز از ديگر مخالفان مشاركت نبيه بري در كميته نجات ملي بود.
همزمان با اعلام تاسيس جنبش امل اسلامي، سيد ابراهيم الامين نيز با برپايي كنفرانس مطبوعاتي در تهران، جدايي خود را از جنبش امل اعلام نمود.
ابوهشام دلايل خود براي ترك جنبش امل و تاسيس امل اسلامي را اين گونه بيان كرده است : روشي كه نبيه بري در پيش گرفت و در كميته نجات ملي كه با نظارت امريكا و اسرائيل شكل گرفته بود شركت كرد، احساسات اعضاي كميته سياسي جنبش امل را جريحه دار كرد.
ابوهشام با صراحت اعلام كرد كه انقلاب اسلامي ايران و رهنمودهاي امام خميني (ره) ملاك حركت آنان است، زيرا رهبري ايران كميته نجات ملي را غير اسلامي توصيف كرده است.

*از كنار گيري سيد از جنبش امل تاسيس «حزب الله»

در سال 1982 در پي اختلافات مذكور به همراه سيد حسن نصر الله ، تعداد بسياري از كادرهاي درجه اول جنبش امل همچون سيد عباس موسوي، سيد حسين موسوي( ابوهشام)، شيخ صبحي طفيلي و سيد ابراهيم الامين از اين جنبش كناره گيري كردند و هسته اوليه حزب الله را به وجود آوردند. اين تشكيلات حزب الله در سال 1984 با انتشار بيانيه سر گشاده اي با عنوان « پيام به مستضعفين جهان» موجوديت خود را به طور رسمي اعلام كرد.

حزب الله با شناختي كه از تحولات لبنان و توطئه‌هاي امريكا و اسرائيل داشت، بر اين باور بود كه «كميته نجات ملي »در صدد است پس از پايان دوره رياست جمهوري الياس سركيس، امين جميل فرمانده نيروهاي مسيحي لبنان (نيروي هاي فالانژ) را به رياست جمهوري برساند. روابط جميل با رژيم صهيونيستي براي همه لبناني‌ها آشكار بود. او به روشني مواضع خود را اعلام كرده و گفته بود كه پس از راهيابي به كاخ رياست جمهوري موافقتنامه صلح با اشغالگران را امضا خواهد كرد. اين برنامه «امين جميل» براي سازمان نو پاي حزب الله بسيار سنگين بود.

جوانان حزب الله كه از جنبش‌ امل بريده بودند، تماس‌هاي خود را با نمايندگان، احزاب و سازمانهايي چون حزب الدعوه، روحانيون مستقل ، مساجد و انجمن‌هاي فعال اجتماعي، فرهنگي و سياسي لبنان آغاز و شاخه حزب الدعوه در لبنان را متقاعد كردند كه خود را منحل كند و به حزب الله بپيوندد .

شعار حزب الله از ابتداي تاسيس عبارت بود از:
دگرگونگي وضع موجود
محروميت زدايي از شيعيان لبنان
مبارزه با رژيم صهيونيستي و تلاش براي آزادي فلسطين اشغالي

قابل توجه اين است كه سيد حسن نصر الله برادري به نام سيد حسين دارد كه همچنان وابستگي تشكيلاتي خود را به جنبش امل حفظ كرده است. سيد حسين مدتي مسئول ناحيه شياح در جنبش امل بود اما اكنون از اين مسئوليت كناره گيري كرده است. محله شياح ميان حومه جنوبي بيروت و محله‌ مسيحي نشين عين الرمانه واقع شده است. جرقه جنگهاي داخلي 15 ساله در خيابان حد فاصل محله شياح و عين الرمانه زده شد.

*مسئولين در حزب الله

به موازات فعاليتهاي نظامي رزمندگان مقاومت اسلامي و پيش از صدور بيانيه‌ رسمي اعلام موجوديت ، تلاش سران و بنيانگذاران حزب الله براي سازماندهي تشكيلات جديد و يافتن يك چهارچوب سياسي كه بتواند در آينده روحانيون و شخصيتهاي سياسي مبارزه را هماهنگ و متشكل كند، ادامه يافت. در اين زمينه كميته نه نفره از عملاي بزرگ شيعه و شخصيت‌هاي مستقل تشكيل شد و با انتشار بيانيه اي تعهد خود را به ولايت فقيه و جنگ با اسرائيل اعلام كرد.

اين كميته هيئتي پنج نفره را به نام «شوراي لبنان»به رياست شهيد سيد عباس موسوي تشكيل داد و آن را براي ملاقات با امام خميني (ره) وكسب تكليف شرعي ازمحضر ايشان به تهران اعزام كرد. اين هيئت درديدارباامام اهداف وبرنامه هاي خودراشرح دادوسپس باايشان بيعت كرد.امام خميني (ره) به عنوان ولي امر مسلمين، اين شورا را تاييد كردند و از اعضاي آن خواستند كه راهشان را ادامه دهند. شوراي پنج نفره پس از بازگشت به بيروت، كار سازماندهي و تهيه پيش نويس اساسنامه حزب الله و هماهنگي همه بخشها و گروههاي وابسته را آغاز كرد. همه فعاليت‌ها و برنامه ها در قالب حزب الله و خدمت به رزمندگان مقاومت و عمليات مسلحانه ضد صهيونيستي متمركز شد.

از ابتداي تاسيس حزب الله و آغاز مقاومت اسلامي در لبنان، سيد حسن نصر الله در اين حزب نقش اصلي ايفا كرد. او در كنار مبارزات سياسي تحصيلات علمي خود را نيز در حوزه علميه بعلبك ادامه داد و در سال 1985 به سمت مسئول حزب الله در منطقه بقاع برگزيده شد. نصر الله پس از گذشت دو سال به بيروت انتقال يافت و به عنوان معاون مسئول حزب در آن شهر منصوب شد.

هنگامي كه هسته اوليه حزب الله تشكيل شد، سيد حسن نصر الله بيش از 22 سال سن نداشت. او ضمن اينكه وظايف‌،‌تشكيلات و بخشهاي مهم درون حزبي را تدوين مي‌كرد، واحد بسيح داوطلبان شركت در مقاومت را نيز تشكيل داد. به مرور زمان، تشكيلات و سازمان حزب الله در سراسر لبنان گسترده تر و مسئوليت‌هاي سياسي از تشكيلات سازماني جدا شدند. در پي جدا سازي برخي از بخشهاي سازماني سيد حسن نصرالله بخش سياسي حزب را انتخاب كرد و مسئوليت شهر بيروت به او واگذار شد. ديري نپاييد كه شوراي اجرايي حزب تشكيل و در سال 1987 مسئوليت آن به عهده سيد حسن نصر الله واگذار شد.

*عزيمت به قم

به رغم تعهدي كه سيد حسن نصر الله به حزب داشت و بيش تر وقت خود را صرف پويايي و گسترش آن مي‌كرد، اما علاقه داشت كه تحصيلات علوم ديني را ادامه دهد.، زيرا از دوران نوجواني به فراگيري علوم ديني عشق مي‌ورزيد. با آن كه او پس از حمله اسرائيل به جنوب لبنان در سال 1982 تحصيلات خود را متوقف كرده بود تا همه تلاش خود را وقف حزب الله و مقاومت كند، اما در سال 1989 احساس كرد كه مي‌تواند تحصيلات علوم ديني خود را از سر گيرد بنابراين با موافقت شوراي مركزي حزب عازم حوزه علميه قم شد تا تحصيلات را كه در حوزه علميه نجف و حوزه امام علي (ع) بعلبك آغاز كرده بود ادامه دهد.

آمدن سيد حسن نصر الله به حوزه علميه قم شايعات بسياري را برانگيخت برخي از افراد وانمود كردند كه نصر الله با كاركردهاي حزب الله اختلاف پيدا كرده و به قم آمده است. در پي تشديد بحران در روابط حزب الله و جنبش امل و بروز در گيري هاي پراكنده در مناطق اقليم التفاح در جنوب لبنان سيد حسن نصر الله با اصرار شوراي رهبري ناچار شد كه به بيروت بازگردد. بازگشت او به بيروت باعث شد كه بار ديگر از ادامه تحصيل علوم ديني محروم شود. نصر الله هنگام اقامت در قم مسئوليت اداره شوراي اجرايي حزب الله را به معاون خود شيخ نعيم قاسم واگذار كرده بود. پس از بازگشت به بيروت ضمن اين كه عضويت خود را در شوراي رهبري حفظ كرد، مسئوليت‌هاي ديگري نيز بر عهده او گذاشته شد. هنگامي كه سيد عباس موسوي به دبير كلي حزب الله انتخاب شد، شيخ نعيم قاسم را به عنوان معاون خود برگزيده و سيد حسن نصر الله به مسئوليتهاي خود در شوراي مركزي حزب الله ادامه داد.

*انتخاب به عنوان دبير كل حزب الله

در 16 فوريه سال 1992 سيد عباس موسوي دومين دبير كل حزب الله كه از مراسم سالگرد شهادت شيخ راغب حرب از شهرك جبشيت به بيروت باز مي‌گشت، در ميان راه و در نزديكي روستاي تفاحتا مورد حمله هليكوپترهاي ارتش رژيم صهونيستي قرار گرفت و به شهادت رسيد. در اين اقدام تروريستي همسر و دو تن از فرزندان سيد عباس موسوي نيز شهيد شدند.
در پي اين حادثه سيد حسن نصر الله به اتفاق آراي اعضاي شوراي مركزي حزب و در حالي كه تنها 32 سال داشت به دبير كلي حزب الله انتخاب شد.

سيد حسن زماني كه رياست شوراي اجرايي را بر عهده داشت، روابط گسترده اي با نيروهاي مردمي و طرفداران حزب برقرار كرده بود. اين روابط مي‌توانست يكپارچگي حزب را پس از شهادت سيد عباس موسوي حفظ كند.
دبير كل حزب الله در تشريح احساس خود پس از اين انتخاب چنين مي‌گويد:« در آن روز كه به دبير كل حزب انتخاب شدم، به شدت دچار اضطراب و سراسيمگي شده بودم، زيرا سن من از همه اعضاي شوراي مركزي كمتر بود. پيش از انتخاب به دبير كلي، ماموريت من صرفا جنبه تشكيلاتي و سازماني و درون حزبي داشت. روابط خارجي حزب الله هيچ سنخيتي با مسئوليتهاي اجرايي نداشت اما برادران شوراي مركزي پا فشاري كردند اين سمت را بپذيرم. ابتدا با اين پيشنهاد مخالفت كردم و اصرار داشتم كه شخص ديگري را انتخاب كنند. شوراي مركزي در پي مخالفت من جلسه ديگري تشكيل داد و بار ديگر بر لزوم واگذاري دبير كلي به من مهر تائيد زد و سرانجام آن را پذيرفتم.

مقاومت اسلامي لبنان در زمان دبير كلي سيد حسن نصر الله در برابر تجاوزهاي مستمر رژيم صهيونيستي به حاكميت سياسي وتماميت ارضي لبنان ايستادگي كرد و صحنه‌هاي درخشاني از شجاعت و پايداري در برابر متجاوزان را به نمايش گذاشت. جنگ «تسويه حساب» در ژوئيه سال 1993 و جنگ «خوشه‌هاي خشم»(16 روزه) در آوريل سال 1996 از مهم‌ترين حمله‌هاي اسراييل به لبنان بود.

*حزب‌الله وعرصه سياست

در جريان جنگ خوشه‌هاي خشم، مقاومت بي‌نظير رزمندگان حزب‌الله به امضاي تفاهم نامه آوريل منجر شد به موجب اين تفاهم‌نامه حزب‌الله به عنوان يك سازمان مقاومت ملي كه براي آزادسازي سرزمين‌هاي اشغالي جنوب لبنان مي‌جنگد به رسميت شناخته شد.رزمندگان مقاومت اسلامي در ادامه ضربات كوبنده خود بر اشغالگران صهيونيست‌ ،‌در روز 25مه 2000 توانستند جنوب لبنان را آزاد كنند.

يكي ديگر از دستاوردهاي حزب‌الله لبنان در زمان دبير كلي سيدحسن نصرالله حضور فعال وچشمگير حزب در فعاليت‌هاي سياسي داخل لبنان بود. حزب‌الله در سال 1992 براي اولين بار در انتخابات پارلماني اين كشور شركت كرده و 12نامزد اين حزب موفق شدند به مجلس لبنان (پارلمان) راه يابند.اين انتخابات نخستين انتخاباتي بودكه پس از توقف جنگ‌هاي 15ساله داخلي لبنان برگزار مي‌شدند. نمايندگان حزب‌الله در پي ورود به پارلمان فراكسيون وفاداري به مقاومت، را تشكيل دادند.

*شهادت سيدهادي نصرالله

سيدهادي نصرالله فرزند ارشد سيدحسن نصرالله در 13 سپتامبر 1997 در رويارويي با اشغالگران صهيونيست در ارتفاعات جبل الرفيع در جنوب لبنان به شهادت رسيد. نظاميان صهيونيست پيكر او را ربوده وبه فلسطين اشغالي منتقل كردند .پيكر شهيد سيدهادي در جريان مبادله اسيران ميان حزب‌الله واسراييل به لبنان بازگردانده شد.

سيدحسن به عنوان پدري داغدار در برابر شهادت فرزند ارشد خود بردباري نشان داد وهنگام استقبال از تسليت دهندگان،‌انتظار تبريك وتهنيت آنان را داشت تا تسلي خاطرش باشد. همانگونه كه اطرافيانش و شركت‌كنندگان در مجلس ترحيم در اين باره گفته‌اند، سيدحسن هيچ ادعايي نداشت. ايمان به اين مرد آن قدر قوي بود كه به هنگام شنيدن خبر شهادت سيدهادي هيچ واكنش منفي كه نشان از حزن و اندوه باشد در چهره او مشاهده نشد. شهادت فرزند ارشد براي نصرالله مانند شهادت ديگر رزمندگان مقاومت بود.

سيدهادي چند سال در كنار ديگر همرزمانش در صفوف مقاومت اسلامي با اسراييل جنگيد، پدرش حضور او را شرافتمندانه و مايه سرافرازي همه انسانها وانسانيت تعبير مي كرد و شهادت در رويارويي با دشمن غاصب را امتياز وافتخار مي‌دانست و از اين كه سيدهادي خاك مقدس ميهن را با خون خود رنگين كرده بود، اظهار خرسندي مي‌كرد.
او همواره مي‌گفت كه فرزندش با ساير فرزندان مقاومت تفاوتي ندارد ايمان راسخش به او الهام بخشيده بود كه هادي روزي به لقاءالله مي‌پيوندد ورستگار مي‌شود. سيدحسن پسرش را از دريچه ايمان به رضايت وتقدير الهي نگاه مي‌كرد.دبير كل حزب‌الله نيز هميشه خود را در معرض تهديدي جدي اسراييل مي‌پندارد ومعتقد است كه هدفي متحرك براي عوامل موساد است همانگونه كه سراسر سرزمين لبنان هميشه و هر لحظه هدف دشمن بوده وخواهد بود. در واقع آنچه كه مورد تاييد وعشق ومحبت سيدحسن نصرالله است، از جمله كادرها و رزمندگان شجاع حزب‌الله،‌ در مورد تهديد جدي اسراييل است.

سيدحسن نصرالله بر اساس اعتقادات اسلامي، باور دارد كه خداوند پاداش نيكوكاران را در آخرت مي‌دهدومرگ پلي بين دنيا و آخرت است. برخي از افراد با تحمل درد و رنج و دشواري و برخي نيز به راحتي و آساني از اين پل مي‌گذرند.بنابر اين شهادت بهترين شيوه گذر از دنيا به آخرت ودستاوردي براي انسان‌هاي پاك ونيكوكار است.هرگاه انساني با شهادت از دنيا مي‌رود به بهترين پاداش‌ها نايل مي شود. اين ديدگاه همه مسلمانان است و حتي ملت‌هاي ديگر جهان و آنها كه به خدا ايمان ندارند براي افرادي كه در راه ملت و ميهن ايثار و فداكاري مي‌كنند و جان مي‌دهند، احترام قايل هستند. بنابراين به اعتقاد او سيدهادي كه جانش را در راه ميهن و آرمان اسلامي خود نثار كرد، اكنون در كنار اوليا و صالحان در بهشت زندگي مي‌كنند. سيدحسن ضمن ابراز خرسندي از شهادت فرزندش تاكيد مي‌كند كه روزي با يكديگر ديدار خواهد كرد.

*نصرالله در ميان خانواده

سيدحسن نصرالله در سال 1978 ودر سن 18 سالگي با بانو فاطمه ياسين از روستاي العباسيه واقع در شهرستان صور ازدواج كرد.پس از شهادت سيدهادي نصرالله در سن 18سالگي،‌ اكنون سيدحسن هنگامي كه به خانه وارد مي‌شود همه مسوليت‌هايش را كنار مي‌گذارد و مانند يك همسر و پدر معمولي به زندگي خانوادگي خود مي‌پردازد .او در خانه اوقات فراغتش را صرف مطالعه كتابهاي سياسي و خاطرات سران رژيم صهيونيستي همچون آرييل شارون و بنيامين نتانياهو، نخست‌وزيران پيشين آن رژيم مي‌كند تا شناخت بيشتري از اهداف دشمن به دست آورد.

*ديدگاه‌هاي سيدحسن‌نصرالله

دبير كل حزب‌الله معتقد است كه اين حزب يك جنبش مقاومت نيست، زيرا علاوه بر پيروي از اصول و تعاليم اسلام پويا، اهداف و برنامه‌هاي سياسي درازمدتي را دنبال مي‌كند اومي گويد كه اسلام تنها در برگيرنده عبادات و آيين‌هاي مذهبي نيست،‌بلكه رسالتي الهي براي همه انسان‌ها دارد ومي‌تواند همه نيازهاي شخصي و اجتماعي وعمومي انسان را تامين كند. اسلام ديني پويا و انقلابي است و قدرت به وجود آوردن دولت و نظام سياسي را دارد.

سيدحسن نصرالله در يكي از گفتگو هاي گذشته خود تلاش براي برپايي جمهوري اسلامي در لبنان را به شرط فراهم شدن شرايط نفي نمي‌كند. او در اين باره مي‌گويد:«اجازه دهيد با صداقت و منطقي سخن بگويم. حزب‌الله در تئوري وعمل يك حزب اعتقادي است وبه برپايي نظام جمهوري اسلامي اعتقاد راسخ دارد.همچنين اعضا وهواداران حزب‌الله برپايي حكومت اسلامي را بهترين راه حل براي مشكلات جامعه كنوني لبنان مي دانند، اما حزب‌الله در صدد تحميل جمهوري اسلامي با زور وقدرت بر هيچ گروهي نيست».

دبير كل حزب‌الله نقش مردم را در سرنوشت خود تعيين كننده مي‌داند و در اين باره مي‌گويد:«اين مردم هستند كه بر اساس اكثريت مطلق آرا تصميم مي‌گيرند بنابر اين برپايي جمهوري اسلامي در شرايط كنوني لبنان مطرح نيست.
كادرها و هواداران حزب‌الله بر اين باورند كه امام خميني(ره)،تنها شخصيت بزرگ و بلامنازع قرن بيستم بوده است آنان پس از ارتحال امام خميني(ره)؛ به آيت‌الله خامنه‌اي به عنوان جانشين بنيانگذار انقلاب اسلامي روي آوردند. حزب‌الله هم اكنون آيت‌الله خامنه‌اي را مرجع تقليد شيعيان جهان مي‌داند و به دستورات ايشان عمل مي‌كند.سيدحسن نصرالله در اين زمينه معتقد است كه انديشه‌ها وديدگاه‌هاي ساير علماي اسلام در گذشته وحال محترم است.

*گزيده‌اي ازعمليات حزب‌الله

كادرهاي حزب‌الله و رزمندگان مقاومت اسلامي مبارزه خود را از خلده واقع در ورودي جنوبي شهر بيروت و نيز حسينيه‌ها ومساجد بيروت و اردوگاه‌هاي آموزش نظامي در منطقه بقاع آغاز كردند.

در آغاز عمليات ضدصهيونيستي به شيوه ساده ونامنظم مانند كارگذاشتن مواد منفجره يا پرتاب بمب دستي به سوي واحدهاي گشتي ارتش اسراييل انجام مي‌شد. در اين شرايط برخي از احزاب سياسي لبنان كه با نيروهاي شبه‌نظامي خود در جنگ‌هاي داخلي لبنان شركت داشتند، پس از حمله اسراييل به لبنان و خروج مقاومت فلسطين از اين كشور، پراكنده ومتلاشي شدند وعمليات مسلحانه را متوقف كردند، بنابر اين رزمندگان مقاومت اسلامي وابسته به حزب‌الله تنها نيروهايي بودند كه با اسراييل مي جنگيدند مقاومت اسلامي راهي را دنبال مي‌كرد كه هدف آن بيرون راندن اشغالگران صهيونيست‌ است و نقشي در جنگ‌هاي داخلي لبنان نداشت.ارتش اسراييل نيز نمي‌دانست كه چه گروهي اين عمليات را انجام مي‌دهد و درپي حمله‌هاي پي در پي رزمندگان مقاومت اسلامي در بيروت، جنوب و استان جبل لبنان، به مراكز احزاب چپگراي سياسي و اردوگاه‌هاي آوارگان فلسطيني يورش مي‌برد واسلحه و مهمات آنان را جمع‌اوري مي‌كرد.

در چنين شرايطي امين جميل رهبر حزب مسيحي فالانژ توسط پارلمان به رياست جمهوري لبنان انتخاب شد وزمينه براي امضاي قرارداد صلح ميان اسراييل و لبنان با موافقت دولت‌هاي عربي فراهم گرديد. اين قرارداد صلح عملا روز هفدهم ماه مه سال 1983 به امضا رسيد و خشم وانزجار مردم لبنان را برانگيخت.

ارتش اشغالگر در نتيجه عمليات مقاومت سرگردان شده بود و نمي‌توانست مجريان و دستوردهندگان اين عمليات را شناسايي كند ناگهان در روز بيستم آبان سال 1361 انفجار مهيبي مقر فرماندهي نظامي اسراييل در شهر صور در جنوب لبنان را با خاك يكسان كرد.در اين انفجار 76 افسر و سرباز صهيونيست‌ به هلاكت رسيدند. رافائيل ايتان، رئيس ستاد مشترك ارتش رژيم صهيونيستي اين عمليات را فاجعه‌آميز خواند وكابينه اسراييل براي بررسي اين موضوع كميته تحقيق تشكيل داد. در نتيجه بررسي‌هاي فراوان در تل‌آويو، انفجار مقر فرماندهي ارتش اسراييل در صور، عمليات شهادت‌طلبانه رزمندگان مقاومت اسلامي بود كه توسط شهيد احمدقصير روي داد. قصير جواني مومن ومتعهد از روستاي ديرقانون النهر بود كه چند صد كيلوگرم مواد منفجره را در اتومبيل پژوي خود جاسازي وآن را به داخل مقر فرماندهي نظاميان اسراييل هدايت كرد ومنفجر ساخت.

هر چند مقاومت اسلامي مسوليت اين عمليات را بهد عهده نگرفت اما اين عمليات بي‌سابقه و كيفي نشان داد كه يك تشكيلات قوي و سازمان يافته مجري آن بوده است در پي اين عمليات، اسراييلي‌ها بار ديگر به مراكز احزاب چپگراي سياسي لبنان و اردوگاه‌هاي آوارگان فلسطيني يورش بردند و موج بازداشت را آغاز كردند اما هرگز سرنخي از مسولان اين عمليات پيدا نشد.

علاوه بر اين برخي از واحدهاي ارتش لبنان و نيروهاي شبه‌نظامي به منظور جلوگيري از عمليات ضدصهيونيستي به مساجد و حسينيه‌هاي شيعيان در بخش جنوبي بيروت و منطقه بقاع حمله مي‌كردند. در سال 1983گروه‌هاي مقاومت ضد اسرائيلي لبنان با برپايي نخستين راهپيمايي روز جهاني قدس در شهر بعلبك كنترل اوضاع برخي از مناطق بقاع را به دست گرفتند.راهپيمايان وارد پادگان نظامي شيخ عبدالله در شهر بعلبك شدند ونيروهاي ارتش لبنان بدون مقاومت آنجا را تخليه كردند وبه نيروهاي مقاومت سپردند.
راهپيمايان و عمليات مسلحانه نامنظم وعمليات شهادت طلبانه رزمندگان مقاومت اسلامي،‌توطئه‌ها و برنامه‌هاي صهيونيست‌ها را در لبنان بر باد داد. حزب‌الله با استفاده از روحيه ايثارگرانه جوانان و آموزش‌هاي سخت نظامي آنان و آمادگي‌شان براي شهادت، توطئه آمريكا و صهيونيسم ودولت و قت لبنان را نقش‌ بر آب كرد.

*سيدحسن نصرالله و همبستگي ملي

سيدحسن نصرالله از سال 2000 تاكنون در بدترين و بحراني‌ترين شرايط لبنان نقش به سزايي در تحكيم همبستگي ملي وهمزيستي مسالمت‌آميز در ميان فرقه‌هاي لبنان اين كشور بازي كرده است در پي ترور رفيق حريري نخست وزير پيشين لبنان كه اين كشور را دچار بحران داخلي كرد دبير كل حزب‌الله نقش مهمي در آرام كردن اوضاع داشته است او با خردمندي و آگاهي سياسي و حسن تدبير توانست قطعنامه 1559 شوراي امنيت سازمان ملل متحد را كه براي خلع سلاح مقاومت صادر شده است از محتوا تهي كند.او به رغم اتخاذ تصميم مستقل بر اساس منافع كشورش، همواره با ايجاد تفرقه واختلاف ميان سوريه و لبنان مخالفت ورزيدند.

او در دوسال اخير با همه توطئه‌ها براي ايجاد درگيري‌هاي فرقه‌اي و سياسي به مبارزه برخاسته و با تشكيل نشست‌هاي گفت وگوي ملي،‌به عنوان مهم‌ترين شخصيت طرفدار وفاق و همبستگي ملي مشاركت فعالانه‌اي در آن داشته است.
در جنگ اخير هم يكي از موفقيت‌هاي اصلي سيدحسن نصرالله حضور و سخنراني‌هاي سنجيده وتلاش براي حفظ وحدت ملي بوده است كه در اين زمينه نيز كارنامه بسيار موفقي ازخود ارايه داده است.به گونه‌اي كه همه توطئه‌هاي دشمن را در ايجاد شكاف در جامعه لبنان بر هم زده و مايه شگفتي همه آگاهان در كشورهاي منطقه را فراهم آورده است.

*تهيه وتنظيم: حسن خامه يار
منبع: شاهد ياران - 11

Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved
logo