خون شهيد
شهيد چه میكند ؟ شهيد تنها كارش اين نيست كه در مقابل دشمن میايستد ، يا دشمن را میزند و يا از دشمن میخورد ، اگر تنها اين بود ، بايد بگوئيم آنوقتيكه از دشمن میخورد ، و خونش را میريزد ، خونش هدر رفته ؟ نه ، هيچوقت خون شهيد هدر نمیرود ، خون شهيد بزمين نمیريزد ، خون شهيد هر قطرهاش تبديل به صدها قطره ، و هزارها قطره ، بلكه به دريايی از خون میگردد و در پيكر اجتماع وارد میشود .لهذا پيغمبر فرمود : « ما من قطرش احب الی الله من قطرش دم فی سبيل الله » : هيچ قطرهای در مقياس حقيقت و در نزد خدا از قطره خونی كه در راه خدا ريخته شود بهتر نيست .
شهادت تزريق خون است به پيكر اجتماع ، اين شهدا هستند كه به پيكر اجتماع و در رگهای اجتماع - خاصه اجتماعاتی كه دچار كم خونی هستند - خون جديد وارد میكنند .
حماسه شهيد
شهيد حماسه آفرين است ، بزرگترين خاصيت شهيد حماسه آفرينی اوست . در ملتهايی كه روح حماسه ، مخصوصا حماسه الهی ميميرد.
بزرگترين خاصيت شهيد اينست كه آن حماسه مرده را از نو زنده میكند ، لهذا اسلام هميشه نيازمند به شهيد است ، چون هميشه نيازمند به حماسه آفرينی است ، حماسههای نو به نو ، و آفرينشهای نو به نو .
جاودانگی شهيد
يك كسی عالم است ، و از راه علم به جامعه خدمت میكند و در حقيقت از كانال علم از فرديت خود خارج میشود و به جامعه میپيوندد ، شخصيت فرديش از مجرای علم با شخصيت اجتماع متحد میگردد و آنچنانكه قطره با دريا متحد میگردد . عالم در حقيقت ، جزئی از شخصيت خود را ، يعنی فكر و انديشه خود را با اين پيوستن به اجتماع جاويد میكند .
يك نفر ديگر مخترع است ، از طريق اختراعش به جامعه میپيوندد ، خدمتش به اجتماع اينست كه فن خودش ، صنعت خودش ، و خودش را از راه صنعتش ، در اجتماع خودش جاويد میكند .
يكی هنرمند است ، مثلا شاعر است ، خودش را از طريق فن و هنرش جاويد میكند . يك نفر معلم اخلاق است ، اندرزگوست ، خودش را از راه اندرزهای حكمت آميزش كه سينه به سينه منتقل میشود ، در جامعه جاويد میكند . يكی هم شهيد است ، از راه خون خودش ، خودش را در اجتماع جاويد میكند ، يعنی خون جاويد در اجتماع بوجود میآورد .
به عبارت ديگر : يكی به فكر خود ارزش و ابديت و جاودانگی میبخشد و آن عالم يا فيلسوف است ، يكی ديگر به فن و هنر يا صنعت خود ارزش و ابديت و جاودانگی میبخشد و آن فنان و صنعتگر يا هنرمند است ، و ديگری به حكمتهای عملی و راهنمائيهای خود . اما شهيد به خون خود ، و در حقيقت به تمام وجود و هستی خود ارزش و ابديت و جاودانگی میبخشد . خون شهيد برای هميشه در رگهای اجتماع می جهد .
در حقيقت هر گروه ديگر به قسمتی از مايملك خود جاودانگی میبخشد و شهيد به تمام مايملك خود . لهذا پيغمبر فرمود : « فوق كل ذی بر بر حتی يقتل فی سبيل الله واذا قتل فی سبيل الله فليس فوقه بر» . يعنی بالا دست هر نيكوكاری ، نيكوكاری ديگری است ، تا آنگاه كه در راه خدا شهيد شود ، همين كه در راه خدا شهيد شد ، ديگر بالا دست ندارد .
شفاعت شهيد
در حديث است كه خداوند شفاعت سه طبقه را در قيامت قبول میكند ، يكی طبقه انبياء ، بعد از آنها طبقه علماء ( در اينجا چون اسم اوصيا ذكر نشده است ، و روايت هم از ائمه ما هست ، پس مقصود از علماء علمای ربانی هستند كه در درجه اول ، شامل خود ائمه اطهار میشود و در درجه بعد شامل علمايی كه واقعا راه آنها را در پيش گرفتهاند ) .
بعد فرمود : ثم الشهداء ، از اين دو طبقه : از طبقه انبياء و طبقه ائمه و علمائيكه راه ائمه را در پيش گرفتهاند ، كه بگذريم ، طبقهايكه در قيامت ظهور ميكند برای شفاعت ، طبقه شهداء هستند .
اين شفاعت ، شفاعت هدايت است ، و ظهور و تجسم حقايقی است كه در دنيا وقوع يافته است . بعد از انبياء و اوصياء و علمائی كه پيرو واقعی آنها بودند ، شهدا هستند كه گروه گروه مردم را از ظلمات گمراهی نجات داده و به شاهراه روشن هدايت رساندهاند .
اميرالمؤمنين ( ع ) میفرمايد : خدا شهدا را در قيامت با بهاء و جلالی و با عظمت و نورانيتی وارد میكند كه اگر انبيا از مقابل اينها بگذرند و سوار باشند به احترام اينها پياده ميشوند . اينقدر خدا شهيد را با جلالت وارد عرصه قيامت ميكند .