شهید آوینی
قداست شهيد

بسم الله الرحمن الرحيم

« و لا تحسبن الذين قتلوا فی سبيل الله امواتا بل احياء عندربهم يرزقون‏ »( 1 ) .


در عرف عام ، يعنی عرف عموم مردم جهان اعم از مسلمان و غير مسلمان ، و در عرف خاص مسلمانان ، برخی كلمات و واژه‏ها از نوعی عظمت و احترام و احيانا " قداست " برخوردارند .

كلمات : " عالم ، فيلسوف ، مخترع ، قهرمان ، مصلح ، مجتهد ، استاد ، دانشجو ، عابد ، زاهد ، مؤمن ، مجاهد ، مهاجر ، صديق ، آمر به معروف ، ولی ، امام ، نبی " از اين قبيل كلماتند كه بعضی در عرف عام و برخی در عرف خاص مسلمين و در زبان اسلام توأم با نوعی عظمت و احترام و احيانا قداست می‏باشند .

بديهی است كه كلمه از آن جهت كه لفظ است قداستی ندارد ، قداست را از معنی خود كسب می‏كند.

قداست برخی معانی و مفاهيم كه كم و بيش با تفاوتهايی در همه جوامع‏ بشری وجود دارد ، مربوط می‏شود به جنبه‏های خاصی از روانشناسی جامعه‏ها در زمينه ارزشيابيها در امور غير مادی ، كه خود بحث فلسفی و انسانی عميقی‏ است .

در اسلام واژه‏ای است كه قداست خاصی دارد ، اگر كسی با مفاهيم اسلامی‏ آشنا باشد و در عرف خاص اسلامی اين كلمه را تلقی كند احساس می‏كند كه‏ هاله‏ای از نور اين كلمه را فرا گرفته است و آن ، كلمه "شهيد" است . اين كلمه در همه عرفها توأم با قداست و عظمت است ، چيزی كه هست معيارها و ملاك‏ها متفاوت است . ما فعلا به مفهوم غير اسلامی آن كاری‏ نداريم .

از نظر اسلام ، هر كس به مقام و درجه " شهادت " نائل آيد كه اسلام با معيارهای خاص خودش او را شهيد بشناسد ، يعنی واقعا در راه هدفهای عالی‏ اسلامی ، به انگيزه برقراری ارزشهای واقعی بشری كشته بشود به يكی از عاليترين و راقيترين درجات و مراتبی كه يك انسان ممكن است در سير صعودی خود نائل شود نائل می‏گردد .

از نوع تعبير و برداشت قرآن درباره‏ شهدا و از تعبيراتی كه در احاديث و روايات اسلامی در اين زمينه وارد شده‏ است می‏توان منطق اسلام را شناخت و علت قداست يافتن اين كلمه را در عرف مسلمانان دريافت .

به حق پيوستگی شهيد
قرآن كريم در مورد به حق پيوستگی شهيد می‏فرمايد : « و لا تحسين الذين‏ قتلوا فی سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون »- گمان مبر آنانرا كه در راه حق شهيد شده‏اند مرده‏اند ، خير ، آنها زندگانی هستند " نزد "
پروردگارشان ، و متنعم به انعامات او.

در اسلام وقتی كه می‏خواهند مقام كسی يا كاری را بالا ببرند می‏گويند مقام‏ فلان شخص برابر است با مقام شهيد و يا فلان كار اجرش برابر است با اجر شهيد ، مثلا درباره طالب علم ، اگر واقعا انگيزه‏اش حقيقتجوئی وخدمت و تقرب به خدا باشد و علم را وسيله مطامع خود قرار ندهد ، ميگويند اگر كسی‏ طالب علم باشد و در خلال دانشجويی و طلبگی بميرد " شهيد " از دنيا رفته‏ است .

اين تعبير قداست و علو مقام طالب علم را می‏رساند . همچنين‏ درباره كسی كه برای اداره عائله‏اش خود را به رنج می‏افكند و كار می‏كند و زحمت می‏كشد كه البته اين خود يك فريضه است ، زيرا اسلام با بيكاری و بيكارگی و كل بر مردم بودن به شدت مخالف است ، گفته شده است « الكاد لعياله كالمجاهد فی سبيل الله » .

آنكس كه برای عائله‏اش كار می‏كند و زحمت می‏كشد و خود را به رنج می‏افكند مانند " مجاهد در راه خدا " است‏ .


حق شهيد
تمام كسانی كه به بشريت به نحوی خدمت كرده‏اند ، حقی به بشريت دارند ، از هر راه : از راه علم ، از راه فلسفه و انديشه ، از راه صنعت ، از راه اختراع و اكتشافات ، از راه اخلاق و حكمت عملی .

ولی هيچكس حقی به اندازه حق شهدا بر بشريت‏ ندارد ، و به همين جهت هم عكس‏العمل احساس آميز انسانها و ابراز عواطف‏ خالصانه آنها درباره شهدا بيش از ساير گروهها است . چرا و به چه دليل حق شهدا از حق ساير خدمتگزاران بيشتر و عظيمتر است ؟ البته دليل دارد .

همه گروههای خدمتگزار ديگر مديون شهدا هستند ، ولی‏ شهدا مديون آنها نيستند يا كمتر مديون آنها هستند ، عالم در علم خود و فيلسوف در فلسفه خود و مخترع در اختراع خود و معلم اخلاق در تعليمات‏ اخلاقی خود نيازمند محيطی مساعد و آزادند تا خدمت خود را انجام دهند ولی‏ شهيد آن كسی است كه با فداكاری و از خود گذشتگی خود و با سوختن و خاكستر شدن خود محيط را برای ديگران مساعد می‏كند .

مثل شهيد مثل شمع است كه خدمتش از نوع سوخته شدن و فانی شدن و پرتو افكندن است ، تا ديگران در اين پرتو كه به بهای نيستی او تمام شده‏ بنشينند و آسايش بيابند و كار خويش را انجام دهند .

آری ، شهدا شمع‏ محفل بشريتند ، سوختند و محفل بشريت را روشن كردند . اگر اين محفل‏ تاريك می‏ماند هيچ دستگاهی نمی‏توانست كار خود را آغاز كند يا ادامه بدهد .

داستان شهيد و غير شهيد داستان همان شمع و شاهد است كه پروين به نظم‏ آورده است :

شاهدی گفت به شمعی كامشب

در و ديوار مزين كردم

ديشب از شوق نخفتم يك دم

دوختم جامه و بر تن كردم

كس ندانست چه سحر آميزی

به پرند از نخ و سوزان كردم

صفحه كارگه ، از سوسن و گل

به خوشی چون صف گلشن كردم

تو به گرد هنر من نرسی

زانكه من بذل سر و تن كردم

شمع خنديد كه بس تيره شدم

تا ز تاريكيت ايمن كردم

پی پيوند گهرهای تو ، بس

گهر اشگ به دامن كردم

گريه‏ها كردم و چون ابر بهار

خدمت آن گل و سوسن كردم

خوشم از سوختن خويش از آنك

سوختم ، بزم تو روشن كردم

گرچه يك روزن اميد نماند

جلوه‏ها بر در و روزن كردم

تا فروزنده شود زيب و زرت

جان ز روی و دل از آهن كردم

خرمن عمر من ار سوخته شد

حاصل شوق تو ، خرمن كردم

كارهائی كه شمردی بر من

تو نكردی ، همه را من كردم

انسان كه در روز در پرتو خورشيد تلاش می‏كند و يا شب در پرتو چراغ يا شمع كاری انجام می‏دهد به همه چيز توجه دارد جز به آنچه پرتو افشانی می‏كند كه اگر پرتو افشانی او نبود همه حركتها متوقف و همه جنب و جوشها راكد می‏شد شهدا پرتو افشانان و شمعهای فروزنده اجتماعند كه اگر پرتو افشانی‏ آنها در ظلمات استبدادها و استعبادها نبود بشر ره به جائی نمی‏برد .

قرآن كريم تعبير لطيفی دارد درباره رسول اكرم كه او را " سراج منير " چراغ نور افشان می‏خواند . در اين تعبير مفهوم ظلمت زدائی كه توأم با سوختن و روشن كردن است گنجانيده شده است .

می‏فرمايد : « يا ايها النبی انا ارسلناك شاهدا و مبشرا و نذيرا و داعيا الی الله بأذنه و سراجا منيرا »( 2 )

ای پيامبر تو را فرستاديم گواه و نويد دهنده و بيم رساننده و دعوت كننده به حق به اذن حق‏ و چراغی نورافشان .

مولوی با اشاره به آيه كريمه « يا ايها المزمل قم الليل الا قليلا » (3) می‏گويد :

خواند مزمل نبی را زين سبب

كه برون آی از گليم ای بوالهرب

هين قم الليل كه شمعی ای همام

شمع ، دائم شب بود اندر قيام

بی فروغت روز روشن هم شب است

بی پناهت ، شير اسير ارنب است

نی تو گفتی قائد اعمی به راه

صد ثواب و اجر يابد از اله

هر كه او چل گام كوری را كشد

گشت آمرزيده و يابد رشد

هين بكش تو زين جهان بی قرار

جوق كوران را قطار اندر قطار

آری ، كلمه شهيد و مفهوم شهيد در ميان كلمات و مفاهيم اسلامی و در ذهن‏ كسانی كه فرهنگشان فرهنگ اسلامی است كلمه‏ای و مفهومی نورانی و مقدس‏ است از كلمات و مفاهيم ديگر برتر .

پاورقی :

1 - سوره آل عمران آيه . 169

2 - سوره احزاب ، / . 45

3 - سوره مزمل / . 1

Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved
logo