ابعاد وجودى زن
آية الله عبدالله جوادى آملى
لازم به ذكر است كه احكام واوصاف صنف زن از دو ديدگاه قابل مطالعه وبر دو قسم است:
قسم اول: راجع به اصل زن بودن او است كه هيچ گونه تفاوتى در طى قرون واعصار به آنها رخ نمىدهد. مانند لزوم حجاب وعفاف وصدها حكم عبادى وغير عبادى، كه مخصوص زن است وهرگز دگرگون نخواهد شد. وبين افراد زن هم هيچ فرقى در آن جهت مشترك زنان نيست.
قسم دوم: ناظر به كيفيت تربيت ونحوه محيط پرورش آن است كه اگر در پرتو تعليم صحيح وتربيت وزين پرورش يابند وچون مردان بيانديشند وچون رجال تعقل وتدبر داشته باشند تمايزى از اين جهتبا مردها ندارند واگر گاهى تفاوت يافتشود، همانند تمايزى است كه بين خود مردها مشهود است. مثلا اگر زنان مستعد به حوزهها ودانشگاههاى علمى راه يابند وهمانند طلاب ودانشجويان مرد به فراگيرى علوم ومعارف الهى بپردازند واز لحاظ جهانبينى وانسان شناسى ودنياشناسى وساير مسائل اسلامى، در دروس مشترك بين محصلين حوزه آگاهى كامل يابند ونحوه تعليم وتبليغ دينى آنان چون رجال مذهبى باشد، چه اين كه گروهى فعلا به بركت انقلاب اسلامى اين چنيناند، آيا باز هم مىتوان گفت رواياتى كه در نكوهش زنان آمده واحاديثى كه در پرهيز از مشورت با آنها وارد شده وادلهاى كه در نارسايى عقول آنان رسيده اطلاق دارد وهيچ گونه انصرافى نسبتبه زنان دانشمند ومحققان از اين صنف ندارد وهمچون قسم اول موضوع همه آن ادله ذات زن از حيث زن بودن است؟ مثلا گفتههاى حضرت على...، در بيان وهن عقول زنان كه فرمود:
«يا اشباه الرجال و لا رجال، حلوم الاطفال و عقول ربات الحجال» (1)
اى مرد گونههاى نامرد، با آرزوهاى كودكانه! وانديشه زنان پرده نشين!
«اياك و مشورة النساء فان رايهن الى افن و عزمهن الى وهن..». (2)
بپرهيز از مشورت با زنان، كه راى آنان ناقص وتصميم آنان سست است.
هيچگونه انصرافى از زنان محقق ودانشمند ندارد؟ وآيا مىتوان گفت كه عقل آنان در بخش عقل نظرى، چون زنند وتنها به خاطر انوثتبدن آنها همتاى عقل كودكان مىباشد، واراده وتصميم وعزم آنها در بخش عقل عملى سست وناپايدار است. ويا آن كه اين تعبيرها به لحاظ غلبه خارجى است كه منشا آن، از تربيت صحيح است، كه اگر شرايط درستبراى فراگيرى آنها در صحنه تعليم وتربيت فراهم شود حتما غلبه بر عكس خواهد شد ويا لااقل غلبه اى در كار نيست تا منشا نكوهش گردد.
خلاصه آن كه وهن عزم چون مساله حجاب وعفاف از احكام قسم اول نخواهد بود. هوشمندى ونبوغ برخى از زنان سابقه ديرين داشته وسبقت آنان در موعظت پذيرى سبتبه مردها شواهد تاريخى دارد. وقتى اسلام به عنوان دين جديد در جاهليت دامنهدار حجاز جلوهكرد، تشخيص حقانيت آن از نظر عقل نظرى محتاج به هوشمندى والا، وپذيرش آن از جهت عقل عملى نيازمند به عزمى فولادين بوده است تا هرگونه خطر را تحمل نمايد. لذا كسى كه در آن شرايط پيش از ديگران مسلمان مىشد از برجستگى خاص برخوردار بوده وهمين سبقت، از فضائل او به شمار مى رفت. چون تنها سبق زمانى يا مكانى نبوده است كه معيار ارزش جوهرى نباشد بلكه سبق رتبى ومكانتى بود كه مدار ارج گوهر ذات خواهد بود. چنانكه سبق اسلام حضرت على... از فضائل رسمى آن حضرت به شمار مىرود. از اين رهگذر مىتوان به هوشمندى ونبوغ زنانى پى برد كه قبل از همسران خود دين حنيف اسلام را پذيرفته وحقانيت آن را با استدلال تشخيص داده ودر پرتو عزم استوار به آن ايمان آوردهاند. در حالى كه مردان فراوانى نه تنها از پذيرش آن استنكاف داشته ودر حقانيت آن ترديد داشتند بلكه براى اطفاء نور آن سعى بليغ مىنمودند گرچه طرفى نمى بستند.
مالك بن انس (179 -95ه.ق) در «موطا» خود چنين نقل مىكند كه عدهاى از زنان در حالى اسلام آورده بودند كه شوهران آنها كافر بودهاند مانند دختر وليد بن مغيره كه همسر صفوان بن اميه بود وقبل از شوهرش مسلمان شد ونيز ام حكيم دختر حارث بن هشام كه شوهرش عكرمه بن ابى جهل بود، پيش از همسرش اسلام آورد. (3)
1. نهجالبلاغة، خطبه 27.
2. نهج البلاغه، نامه31.
3. موطا، كتاب نكاح، ص371 -370.
زن در آينه جلال و جمال صفحه 36