شهید آوینی

حتمیت قیام و نام رهبر آن 
یمانی درفش هدایت (2)

سیر حرکت یمانی و فعالیت های او به صورت دقیق در روایات مربوط، منعکس نشده است. البته احتمال دارد که جزئیات این مسئله در کلمات پیشوایان معصوم بیان شده باشد، اما به دست ما نرسیده است. اما اگر محدود بودن روایات این موضوع، از نپرداختن پیشوایان دینی به آن سرچشمه می‌گیرد، احتمالاً این پنهان کاری، عمدی و به منظور پیش گیری از برنامه ریزی قبلی دشمنان برای مقابله با جنبش یمانی بوده است.

 94/01/08


 

تعیین زمان دقیق قیام یمانی نیز مانند زمان ظهور و سایر نشانه‌های آن برای ما میسور نیست، لیکن روایات متعددی به پیوستگی جنبش یمانی با قیام سفیانی دلالت دارند، از جمله:
امام صادق (ع) فرموده‌اند:

الیمانی و السفیانی کَفرَسَی رهان؛53

یمانی و سفیانی مانند دو اسب مسابقه‌اند.

این مطلب آن قدر مسلم بوده که امام صادق (ع) برای نفی قیام سفیانی در زمان خود بر عدم قیام یمانی استدلال فرموده‌اند. هنگامی‌که در محضر آن امام از خروج سفیانی سخن به میان آمده، فرمودند:

أنّی یخرج ذلک و لمّا یخرج کاسر عینیه بصنعاءَ؛54

کی و چگونه سفیانی قیام می‌کند، در حالی که کسی که چشم او را از کاسه در می‌آورد، هنوز از صنعا خروج نکرده است.

ابن حماد نیز از امام باقر (ع) چنین روایت کرده است:

اذا ظهر السفیانی علی الابقع و المنصور الیمانی خرج الترکُ و الرومُ فظهر علیهم السفیانی؛55

چون سفیانی بر ابقع و منصور یمانی پیروز شود، ترک و روم خروج می‌کنند و سفیانی بر آنها نیز غلبه می یابد.

در روایت دیگری فرموده‌اند:

ثم یسیرُ الیهم منصورُ الیمانی من صنعاءَ بجنوده... فیلتقی هو و الأخوص... فیکون بینهما قتالٌ شدیدٌ ثم یظهر الأخوصُ السفیانی علیه؛56

سپس منصور یمانی همراه با سپاهیانش از صنعا به سمت آنها ره سپار می‌شود... او با اخوص روبه رو می‌شود... میان آن دو جنگی سخت در می‌گیرد و سفیانی اخوص بر او غلبه می یابد.

از مجموع این روایات و روایاتی که خواهد آمد، به تلاقی جنبش یمانی و سفیانی حداقل در بخشی از زمان می‌توان مطمئن شد و از آن جا که بر اساس روایات متعدد و معتبر خروج سفیانی از علائم سال ظهور است، قیام یمانی نیز از نشانه‌های نزدیک به ظهور خواهد بود. از جمله روایات معتبری که بر پیوستگی قیام یمانی با ظهور -و در نتیجه پیوستگی قیام یمانی با ظهور- دلالت دارند، این روایت از امام باقر (ع) است:

... فینزلُ امیرُ جَیش السفیانی البیداءَ فینادی منادٍ من السماء «یا بیداء أبیدی القوم» فیسخفُ بهم... و القائمُ یومئذٍ بمکة قد أسند ظهره الی البیت الحرام مستجیرأ به فینادی یا ایها الناس...؛57

امیر سپاه سفیانی در منطقه بیداء فرود می‌آید، پس ندا دهنده‌ای از آسمان ندا می‌دهد: «ای بیداء این گروه را در خود فرو ببر»، پس آنها در زمین فرو می‌روند... قائم (عج) در آن روز در مکه حضور دارد و در حالی که به خانه کعبه پناهنده شده و به آن تکیه کرده ندا می‌دهد: ای مردم...

نکته یاد شده (پیوستگی قیام سفیانی با ظهور امام مهدی (عج)) را می‌توان از این روایت پیامبر اکرم (ص) نیز به دست آورد:

ما القحطانی بدون المهدی؛58

قحطانی بدون مهدی نخواهد بود.

در مجموعه‌ی روایاتِ نشانه‌های ظهور، سه روایت وجود دارد که علاوه بر دلالت بر تلاقی قیام یمانی با خروج سفیانی، آغاز این دو جنبش خراسانی را دقیقاً در یک سال و یک ماه و یک روز بیان کرده است. امام باقر (ع) در این خصوص فرموده‌اند:

... خروجُ السفیانی و الیمانی و الخراسانی فی سَنةٍ واحدةٍ فی شهرٍ واحدٍ فی یومٍ واحدٍ؛59

خروج سفیانی و یمانی و خراسانی در یک سال و یک ماه و یک روز است.

از امام صادق (ع) نیز چنین روایت شده است:

و قد یکونُ خروجُه و خروجُ الیمانی من الیمن مع الرایات البیض فی یومٍ واحدٍ و شهرٍ واحدٍ و سنةٍ واحدةٍ؛60

خروج سفیانی و خروج یمانی با پرچم های سفید از یمن در یک روز و یک ماه و یک سال خواهد بود.

آن حضرت در روایت دیگری فرموده‌اند:

خروجُ الثلاثةِ الخراسانی و السفیانی و الیمانی فی سَنَةٍ واحدةٍ فی شهرٍ واحدٍ فی یومٍ واحدٍ؛61

خروج سه نفری خراسانی، سفیانی و یمانی در یک سال و یک ماه و یک روز است.

به وثاقت تمامی راویان این سه حدیث، در کتاب‌های رجالی تصریح شده است، تنها در حدیث اول حسن بن علی بن ابی حمزه وجود دارد که عموماً او به دلیل این که از سران واقفه بوده، تضعیف می‌کنند. حدیث دوم از کتاب مختصر اثبات الرجعة منسوب به فضل بن شاذان است. روایت سوم را شیخ طوسی در کتاب الغیبه بدون واسطه از فضل بن شاذان روایت می‌کند. به احتمال قوی منبعی که در اختیار شیخ طوسی بوده و این روایت را از آن نقل کرده کتاب اثبات الرجعة فضل بن شاذان است. هم چنان که این روایت با همین سند در مختصر اثبات الرجعة نیز وجود دارد.از سوی دیگر، شیخ طوسی در فهرست خود پس از اشاره به حدود سی کتاب از مصنفات فضل بن شاذان -که یکی از آنها اثبات الرجعة است- و تذکر این نکته که وی کتاب‌های دیگری نیز دارد که اسم آنها معلوم نیست، برای خود دو طریق به روایات و کتاب‌های فضل بن شاذان نقل می‌کند که یکی از آنها طریق صحیحی است. شیخ طوسی پس از ذکر مصنفات فضل بن شاذان می‌نویسد: «ابوعبدالله مفید [شیخ مفید] از محمد بن علی بن حسین بن بابویه [شیخ صدوق] از محمد بن حسن62 از احمد بن ادریس63 از علی بن محمد بن قتیبه64 از فضل بن شاذان،65 از روایات و کتاب‌های فضل بن شاذان به من خبر داد.»66
افراد یاد شده که در طریق شیخ طوسی به کتاب‌های فضل بن شاذان قرار دارند، همگی ثقه و مورد اطمینان هستند. بر این اساس، روایت سوم از نظر سندی معتبر و اعتمادپذیر خواهد بود.
به هر تقدیر، از مجموعه‌ی روایات یاد شده تلاقی قیام یمانی و سفیانی و هم چنین هم زمانی دقیق آغاز حرکت یمانی و سفیانی و خراسانی نیز اثبات می پذیرد. در این صورت قیام یمانی در ماه رجب آغاز خواهد شد، زیرا امام صادق (ع) در حدیث معتبری فرموده‌اند:

إنّ امرَ السفیانی من الأمر المحتوم و خروجُه فی رجبٍ؛67

حرکت سفیانی از نشانه‌های حتمی است و در ماه رجب روی خواهد داد.

البته محمد بن مسلم بدون این که کلام خود را به معصوم (ع) نسبت دهد، چنین گفته است:

یخرج قبلَ السفیانی مصری و یمانی؛68

پیش از سفیانی مصری و یمانی خروج می‌کنند.

در این روایت قیام یمانی پیش از قیام سفیانی دانسته شده است و این مطلب با آن چه پیش تر آمد، در تعارض است.
صرف نظر از این که این کلام از معصوم صادر نشده و قابلیت تعارض با روایات پیشین را ندارد، برای حل تعارض ظاهری این روایت با روایاتی که قیام سفیانی و یمانی را هم زمان می‌دانستند، راه حل های مختلفی می‌توان ارائه داد، از جمله:
1. یمانی مذکور در روایت محمد بن مسلم غیر از یمانی معروف است، زیرا در تمام روایات از شخصیت مورد نظر با عنوان «الیمانی» یاد شده، اما در این روایت از یمانی، به صورت نکره، یاد شده است. بنابراین، چه بسا پیش از قیام سفیانی یک شخصیت یمنی خروج کند، اما جنبش یمانی معروف هم زمان با جنبش سفیانی باشد.
2. قیام یمانی و سفیانی در یک سال و یک ماه و یک روز، کنایه از شدت پیوستگی این دو رخداد است و این امر منافاتی با وجود فاصله اندک میان آن دو ندارد. قرینه‌ای که نکته فوق را تأیید می‌کند، جمله‌ای است که در ذیل حدیث امام باقر (ع) آمده است. آن حضرت پس از بیان این که قیام یمانی و سفیانی و خراسانی در یک سال و یک ماه و یک روز است، فرموده‌اند:

نظامٌ کنظام الخرز یتبع بعضه بعضا؛69

با نظام و ترتیبی هم چون نظام یک رشته که به بند کشیده شده و هر یک از پی دیگری.

تصریح به این مطلب که این حوارث چون رشته‌ای منظم، پی در پی رخ خواهند داد، نشان از آن دارد که میان این سه حادثه فاصله‌ای هر چند اندک وجود دارد.
از دیگر حوادثی که با قیام یمانی تلاقی دارد، جنبش خراسانی است. علاوه بر دو روایت سابق که بر هم زمانی قیام یمانی و خراسانی و سفیانی دلالت می‌کردند، از امام علی (ع) نیز چنین روایت شده است:

... إذا أقبلت خیلُ الیمانی و الخراسانی یستبقان کانّهما فرَسَی رهانٍ؛70

... در این هنگام سپاه یمانی و خراسانی که هم چون دو اسب مسابقه بر یک دیگر پیشی می‌گیرند، نمایان می‌شوند.

اگر چه روایت اخیر مرفوعه است، اما یکی از دو روایت پیشین معتبر بود. بر این اساس، هم زمانی قیام یمانی و خراسانی نیز اثبات می پذیرد. تلاقی قیام خراسانی و یمانی خود قرینه‌ی دیگری بر قرب زمانی جنبش یمانی و ظهور امام مهدی (عج) است، چون در روایت معتبری تلاقی قیام خراسانی و ظهور امام مهدی (عج) گزارش شده است. در روایت معتبری امام باقر (ع) پس از اشاره به قتل و غارت کوفیان توسط سپاه سفیانی فرموده‌اند:

فبیناهم کذلک اذ أقبلت رایاتٌ من قِبَل خراسان؛71

در حالی که سپاه سفیانی مشغول تاراج کوفه است، به ناگاه پرچم هایی از سوی خراسان روی می‌آورند.

آن حضرت در ادامه از فرورفتن سپاه سفیانی در سرزمین بیداء و ظهور امام مهدی (عج) در مکه مکرمه در همان روز گزارش داده‌اند. بنابراین، به تصریح این روایت، قیام خراسانی از حوادث متصل به ظهور است و با اثبات پیوستگی قیام یمانی با جنبش خراسانی می‌توان پیوستگی قیام یمانی با ظهور امام مهدی (عج) را نتیجه گرفت. در پایان تذکر این نکته مناسب است که روایات اهل سنت در مورد زمان قیام قحطانی (یمانی) به شدت با یک دیگر اختلاف دارند.
دسته‌ای از این روایات قیام قحطانی را پس از حیات امام مهدی (عج) دانسته‌اند، مثلاً از پیامبر اکرم (ص) چنین روایت کرده‌اند:

القحطانی بعد المهدی و الذی بَعَثنی بالحق ما هو دونه؛72

قحطانی پس از مهدی (عج) است. سوگند به خدایی که مرا به حق بر انگیخت مقام او کمتر از مهدی (عج) نیست.

دسته‌ای دیگر قیام قحطانی را پیش از ظهور امام مهدی (عج) دانسته‌اند.
از ارطاة در این باره چنین نقل شده است:
بلغنی أنّ المهدی یعیش اربعین عاماً... ثم یخرج رجلٌ من قحطانَ... ثم یموت... ثم یخرجُ رجلٌ من اهل بیت النبی (ص) مهدی حُسنُ السیرة یفتح مدینة قیصرَ و هو اخرُ امیرٍ من امةِ محمدٍ (ص) ثم یخرج فی زمانه الدجال و ینزلُ فی زمانه عیسی بنُ مریم؛73
برای من چنین روایت شده که مهدی چهل سال زندگی می‌کند... سپس مردی از قحطان قیام می‌کند... سپس می میرد... سپس مردی از خاندان پیامبر (ص) قیام می‌کند. او مهدی و نیکو سیرت است و شهر قیصر را می‌گشاید. او آخرین امیر از امت محمد (ص) است. در زمان او دجال خروج می‌کند و عیسی (ع) از آسمان فرود می‌آید.
در این روایت پیش از ذکر خروج قحطانی به قیام مهدی اشاره شده است. اما به قرینه‌ی خروج دجال و نزول عیسی (ع)، مهدی پس از قحطانی همان امام مهدی (عج) است.
دسته سوم روایات اهل سنت، قیام قحطانی را هم زمان با امام مهدی (عج) می‌داند، از جمله از پیامبر اکرم (ص) روایت شده:

ما القحطانی بدون المهدی؛74

قحطانی بدون مهدی نخواهد بود.

بدون مهدی نبودن قحطانی ظهور در هم زمانی حیات این دو شخصیت دارد.
نیز از ارطاة چنین نقل شده است:

علی یدَی ذلک الخلیفة الیمانی الذی تفتَحُ القسطنطنیة و رومیة علی یدیه یخرج الدجالُ فی زمانه و ینزل عیسی بنُ مریمَ فی زمانه؛75

خروج دجال و نزول عیسی (ع) در زمان آن فرمان روای یمانی است که استانبول و روم به دست او فتح می‌شود.

این روایت به دلیل روایات متعددی که بر نزول حضرت عیسی (ع) در زمان امام مهدی (عج) دلالت دارند، از هم زمانی خروج قحطانی و امام مهدی (عج) حکایت دارد.
دسته‌ی چهارم روایات اهل سنت نیز بر اتحاد قحطانی و امام مهدی (عج) دلالت دارند. از ابن سیرین چنین روایت شده است:

القحطانی رجلٌ صالحٌ و هو الذی یصَلّی خلفه عیسی و هو المهدی؛76

قحطانی مرد نیکوکاری است. او همان کسی است که عیسی (ع) پشت سرش نماز می‌گذارد. او همان مهدی است.

علاوه بر این که عمده این روایات از پیامبر اکرم (ص) نقل نشده‌اند، به لحاظ ضعف سند نیز برای ما حجت نیستند و آن چه امر را سهل می‌کند، وجود روایات اهل بیت علیهم السلام است که قیام قحطانی را از علائم ظهور و پیش از آن دانسته‌اند و این روایات معیاری برای انتخاب و گزینش روایات اهل سنّت اند.

مکان قیام یمانی

روایات متعددی، مکان قیام یمانی و محل پیدایش جنبش او را یمن دانسته‌اند که عبارت اند از:
امام باقر (ع) در پاسخ این سؤال که قائم شما چه زمانی قیام می‌کنند، فرمودند:

... و خروجُ السفیانی من الشام و الیمانی من الیمن و خسفٌ بالبیداء؛77

... هنگام خروج سفیانی از شام و خروج یمانی از یمن و فرو رفتن [سپاه سفیانی] در سرزمین بیداء.

از امام صادق (ع) نیز چنین روایت شده:

... و خروجُ السفیانی من الشام و الیمانی من الیمن و خسفٌ بالبیداء؛78

... هنگام خروج سفیانی از شام و خروج یمانی از یمن و فرو رفتن درسرزمین بیداء.

آن حضرت در حدیث دیگری فرموده‌اند:

و خروجُ الیمانی من الیمن مع الرایات البیض؛79

قیام یمانی از یمن همراه با پرچم های سفید خواهد بود.

در کتاب کمال الدین به تصحیح مرحوم غفاری نیز حدیثی از امام باقر (ع) به این صورت نقل شده است:

... و إن من علامات خروجه خروجُ السفیانی من الشام و خروجُ الیمانی [من الیمن] و منادٍ ینادی من السماء؛80

... و از نشانه‌های خروج امام مهدی (عج) خروج سفیانی از شام و خروج یمانی [از یمن] و ندا دهنده ای است که از آسمان ندا می‌دهد.

روایت دیگری که احتمالاً مضمون یاد شده را تأیید می‌کند، این حدیث امام باقر (ع) است:

... و خروجُ رجلٍ من وُلد عَمّی زیدٍ بالیمن؛81

... و قیام مردی از خاندان عمویم زید در یمن.

آن حضرت در حدیث دیگری فرموده‌اند:

... ثم یسیرُ الیهم منصورُ الیمانی من صنعاءَ بجنودهِ؛82

... سپس منصور یمانی همراه سپاهیانش به سوی آن‌ها روانه می‌شود.

در هفتمین روایت، محل قیام شخصی که چشمان سفیانی را از کاسه در می‌آورد، صنعا معرفی شده است. از امام صادق (ع) روایت شده است:

أنّی یخرج ذلک و لمّا یخرج کاسر عَینَیه بصنعاءَ؛83

کجا و چگونه سفیانی خروج می‌کند در صورتی که آن کس که چشم او را از کاسه در می‌آورد، هنوز از صنعا خروج نکرده است.

همان طور که گذشت، شخصیت یاد شده به قرینه سایر روایاتی که از هم زمانی و در گیری یمانی با سفیانی یاد کرده‌اند، همان یمانی است. علاوه بر آن، برای تأیید این موضوع می‌توان از روایاتی که درمنابع اهل سنّت آمده و به خروج قحطانی از یمن تصریح کرده است نیز بهره برد.
برخی از نویسندگان بر این باورند که واژه «یمانی» به تنهایی علاوه بر دلالت بر انتسات این شخصیت به یمن، بر آغاز جنبش او از یمن نیز دلالت می‌کند. لذا هم چنان که بر اساس متفاهم عرفی قیام خراسانی به معنای قیام شخصی خراسانی از خراسان است، قیام یمانی نیز به معنای قیام مردی یمنی از یمن است.84
به تعبیر دیگر، اطلاق واژه یمانی به شخصیت مورد نظر صرفاً بیان تابعیت او نیست بلکه محل قیام او نیز هست. بر این اساس، از تمامی روایاتی که بر قیام یمانی دلالت داشتند، می‌توان به شروع قیام از یمن نیز پی برد.

یمانی درفش هدایت

با بررسی روایات نشانه‌های ظهور، به سادگی می‌توان این نکته را بر گرفت که در میان شخصیت های عصر پایانی غیبت نام دو شخصیت وجود دارد که هر دو پرچم دار تحولات وسیع اجتماعی اند. این دو شخصیت که در دو قطب مخالف با یک دیگر قرار دارند و یکی پرچم دار هدایت و فضیلت و دیگری پرچم دار انحراف و تباهی است،یمانی و سفیانی نام دارند؛ سفیانی مدیریت جریان انحطاط را بر عهده دارد و یمانی فرماندهی جریان فضیلت محور را. ابعاد مختلف شخصیت منفی سفیانی و حوادث مربوط به او را در جای خود باید جست وجو کرد. مثبت بودن شخصیت یمانی تا کنون به اثبات رسیده، اما بجاست به لحاظ اهمیت این موضوع در بخش مستقلی به آن پرداخته شود.
امام باقر (ع) در این باره فرموده‌اند:

... و لیس فی الرایات رایة أهدی من رایةِ الیمانی هی رایة هُدًی لأنه یدعو الی صاحبکم؛85

در میان پرچم ها پرچمی هدایت یافته تر از پرچم یمانی نیست او پرچم هدایت است، زیرا به سوی صاحب شما دعوت می‌کند.

از امام صادق (ع) نیز در حدیث معتبری چنین روایت شده:

فلیس فیها رایة بِأهدی من رایةِ الیمانی تهدی الی الحق؛86

در میان پرچم ها پرچمی هدایت یافته تر از پرچم یمانی نیست، او به حق دعوت می‌کند.

در روایت دیگری هشام بن سالم می‌گوید: چون طالب حق، قیام کرد به امام صادق (ع) عرض شد ما امیدواریم این شخص همان یمانی باشد. آن حضرت فرمودند:

لا الیمانی یتوالی علیاً و هذا یبرَأ منه؛87

خیر، یمانی از محبّان علی (ع) است ولی این شخص از علی (ع) برائت می جوید.

امام صادق (ع) در روایت دیگری فرموده‌اند:

... ثم یفوّضُ الملک بابنه سعیدٍ و یأوی مکة و ینتظر ظهور قائمنا حتی یتوفّی... و هما یرجعان الی الدنیا بدعاء قائمنا (عج)؛88

یمانی زمام داری را به فرزندش سعید می سپارد و در مکه به انتظار ظهور قائم ما اقامت می‌گزیند تا این که رحلت می‌کند... او و فرزندش به دعای قائم ما به دنیا باز خواهند گشت.

اصبغ بن نباته نیز از امام علی (ع) در خصوص شخصیت اصلاح گر یمانی چنین روایت می‌کند:

... إذا أقبَلت خیلُ الیمَانی و الخراسانی یستبقان کأنهما فرَسَی رهانٍ شُعثٌ غبرٌ أصلابُ نواطی و أقداحٍ إذا نظرت أحدهم برجلِهِ باطنه فیقولُ لا خیرَ فی مَجلسنا بَعدَ یومنا هذا اللّهم فإنا التائبونَ و هم الأبدال الّذین وَصَفهُمُ الله فی کتابِهِ العزیز«أن الله یحبُ التوابین و یحبّ المتطهّرین»؛89

... در این هنگام سپاه یمانی و خراسانی نمایان می‌شوند. آنها سوار بر اسب تیرهایی محکم به دست در حالی که ژولیده موی، غبارآلود و قوی دل اند، مانند دو اسب مسابقه، بر یک دیگر پیشی می‌گیرند. چون به پاهای خود نگاه کنند، می‌گویند بعد از امروز خیری در نشستن ما نیست. بار خدایا ما به درگاه تو توبه می‌کنیم و اینها همان ابدالی هستند که خداوند در کتاب عزیزش آنها را چنین توصیف کرده است:«خداوند توبه کاران و پاکیزگان را دوست می‌دارد».

تعبیراتی چون: «هی رایة الهدی»، «تهدی الی الحق»، «الیمانی یتوالی علیاً»، «هم الابدالُ و یرجعان الی الدنیا بدعاء قائمنا»، به وضوح بر شخصیت مثبت یمانی دلالت دارند.
در روایات اهل سنّت هم از یمانی به نیکی یاد شده است که می‌توان به این موارد اشاره کرد:
چون گروهی از اهل یمن بر پیامبر (ص) وارد شدند، آن حضرت فرمودند:

قومٌ رقیقة قلوبُهم راسخٌ ایمانهم و منهم المنصورُ یخرج فی سبعین الفاً ینصُرُ خلفی و خلف وصیی؛90

اهل یمن قلب‌هایی رقیق و ایمان‌هایی استوار دارند. منصور که با هفتاد هزار نفر قیام می‌کند و جانشین من و جانشین وصی مرا یاری می‌دهد از آنهاست.

آن حضرت در حدیث دیگری چنین فرموده‌اند:

یکون بعدَ الجبابرة رجلٌ من اهل بیتی یملأ الارضَ عدلاً ثم القحطانی بعدَه و الذی بعثنی بالحق ما هو دونه؛91

پس از ستم گران مردی از خاندان من خواهد بود که زمین را از عدل سرشار می‌کند و پس از او قحطانی خواهد بود. سوگند به آن که مرا به حق برانگیخت، او از نظر مقام و منزلت از مهدی (عج) کمتر نیست.

از کعب نیز چنین روایت شده است:

یکونُ بعدَ المهدی خلیفة من اهل الیمن من قحطان اخو المهدی فی دینه یعمَل بعمله؛92

پس از مهدی فرمان روایی از اهل یمن از قحطان خواهد بود. او برادر مهدی در دین است و هم چون او رفتار می‌کند.

ارطاة نیز در این باره چنین می‌گوید:

... ثم یخرج رجلٌ من قحطان... علی سیرة المهدی؛93

... سپس مردی از قحطان قیام می‌کند... او طبق روش مهدی عمل می‌کند.

با توجه به مجموعه روایات یاد شده، در مثبت بودن شخصیت یمانی و نیز اصلاحی بودن جنبش وی نمی‌توان تردید کرد. تذکر این نکته ضروری است که در دو روایت اول (روایت امام باقر(ع) و امام صادق(ع)) پس از بیان قیام سفیانی، یمانی و خراسانی، پرچم یمانی هدایت یافته تر شمرده شده است. وصف هدایت یافته تر به یقین در قیاس یمانی با سفیانی نیست، زیرا به دلیل روایات متواتر، سفیانی شخصیتی منحرف است. بر این اساس، هدایت یافته تر بودن یمانی در قیاس با خراسانی خواهد بود. بر مثبت بودن شخصیت خراسانی علاوه بر این دو حدیث که پرچم او را پرچم هدایت معرفی کرده‌اند، می‌توان به روایت معتبر امام باقر (ع) نیز استدلال کرد. آن حضرت در این حدیث پس از بیان قتل و غارت کوفیان توسط سپاه سفیانی فرموده‌اند:

فبینا هم کذلک اذ أقبلت رایاتٌ من قِبَل خراسان و تطوی المنازل طیاً حثیثاً و معهم نفرٌ من اصحاب القائم؛94

در حالی که سپاه سفیانی مشغول قتل و غارت اهل کوفه است، به ناگاه پرچم هایی از سوی خراسان روی می‌آورند که به سرعت و شتایان منازل را می پیمایند. در میان آنان تعدادی از اصحاب امام مهدی (عج) نیز حضور دارند.

حضور اصحاب امام مهدی (عج) در میان سپاه خراسانی بهترین دلیل بر فضیلت محور بودن قیام خراسانی است، اما این سؤال وجود خواهد داشت که چرا پرچم یمانی درمقایسه با پرچم خراسانی هدایت یافته تر است؟ پاسخ های مختلفی به این سؤال داده شده است، از جمله یکی از نویسندگان در این باره می‌نویسد:
1. ممکن است انقلاب یمانی از این رو هدایت بخش تر به شمار آید که سیاست اجرایی آن قاطع باشد و نیروهای مخلص و مطیعی در اختیار داشته باشد و پیوسته رسیدگی شدید نسب به آنها کند... در حالی که ایرانیان بر اساس چنین سیاستی عمل نمی‌کنند، مسئول مقصّر یا خیانت کار به مصالح مسلمانان را در ملأ عام جهت عبرت دیگران مجازات نمی‌کنند، زیرا می‌ترسند این عمل باعث تضعیف دولت اسلامی که مظهر موجودیت اسلام است گردد.
2. احتمال دارد درفش یمانی از این جهت هدایت کننده تر باشد که در ارائه طرح جهانی اسلام رعایت عناوین ثانوی فراوان و ارزیابی‌ها و مفاهیم کنونی (و مقررات بین المللی) را نمی‌کند، در حالی که انقلاب اسلامی ایران معتقد و ملتزم به رعایت آنهاست.
3. آن چه به عنوان دلیل اساسی پسندیده می‌نماید این است که انقلاب یمانی اگر هدایت گری بیشتری دارد، به این دلیل است که مستقیماً از ره نمودهای حضرت مهدی (عج) برخوردار می‌گردد و جزو جدایی ناپذیر قلمرو و طرح نهضت آن حضرت به شمار می‌آید. هم چنین یمانی به دیدار آن حضرت نائل می‌شود و کسب شناخت و رهنمود می‌کند. اما در روایات انقلاب زمینه ساز ایرانیان بیش از ستایش رهبران آن، ستایش از عموم گردیده است.95 یکی از فضلای معاصر به سؤال پیشین این گونه پاسخ داده است:
4. دلیل این مطلب به قرینه‌ی روایات دیگر، این است که در میان سپاه خراسانی کسانی حضور دارند که معتقدند منصب امامت به نصب الهی نیست، بلکه این جایگاه برای کسی است که علناً سرپرستی امور مسلمین را به عهده بگیرد و در مسیر اصلاح آن بکوشد. این اندیشه در اصطلاح روایات، اندیشه‌ی زیدی خوانده می‌شود. البته مقصود از واژه زیدی فرقه‌ی زیدیه نیست، بلکه معنای وصفی آن مراد است: یعنی کسانی که به اختصاص امامت به کسی که علناً سرپرستی مسلمین را به عهده بگیرد، اعتقاد دارند. به تعبیر دیگر، حسنی و خراسانی مبنای امامت را عهده داری علنی امور و پرداختن به اصلاح آن می‌داند، در حالی که یمانی اساس امامت را نص الهی بر امامان دوازده گانه و آخرین آنها امام مهدی (عج) می‌داند.96
فرضیه اول و دوم بر اساس تطبیق قیام خراسانی بر انقلاب اسلامی ایران و با توجه به شرایط فعلی نظام اسلامی ایران است. صرف نظر از مناقشاتی که در قضاوت های یاد شده درباره نظام اسلامی ایران وجود دارد، تطبیق جنبش خراسانی بر انقلاب اسلامی ایران قطعی نیست، و از این رو، نمی‌توان آن را مبنای تفسیر و توضیح روایات قرار داد.
فرضیه سوم و چهارم، فرضیه‌هایی هستند که برای اثبات آنها راهی جز استناد به روایات نیست، در حالی که روایات این موضوع، خالی از هر گونه اشاره به ارتباط ویژه‌ی یمانی با امام مهدی (عج) و یا وجود رگه‌های اندیشه‌ی زیدی در میان سپاه خراسانی است.
نویسنده‌ی دیگری در پاسخ به سؤال پیشین می‌نویسد:
5. میان این دو جریانی که به سوی امام مهدی (عج) دعوت می‌کنند، تفاوت آشکاری وجود دارد. اولی که جنبش اصلاحی یمانی است، در حالی که از هرگونه شائبه سیاسی پیراسته است، به حق دعوت می‌کند. بنابراین، درفش هدایت و صلاح است، زیرا به شکل مستقیم و بر اساس اصلاح خواهی عقیدتی مردم را به سوی امام مهدی (عج) فرا می‌خواند. اما دیگری (درفش جوان خراسانی) آرمانی است که به مکتب اهل بیت، به شکل سیاسی - رقابتی دعوت می‌کند. این بدان معنا است که شاید خراسانی مردم را مستقیماً به سوی خود دعوت می‌کند، اما دعدت به خود را دعوت به سوی مکتب اهل بیت علیهم السلام می‌شمارد و نصرت خود را نصرت آنها می‌داند، در حالی که یمانی بدون این که مردم را به سوی خود یا دیگری بخواند بر دعوت به سوی امام مهدی (عج) پای می فشارد. به تعبیر دیگر، انگیزه‌ی یمانی تنها یاری کردن امام مهدی (عج) است، بدون ملاحظات دیگری که به شکل غیر مستقیم به یاری کردن امام (ع) بیانجامد.97
6. به تحلیل پیشین می‌توان این تحلیل را افزود که اصولاً قیام های اصلاح طلبانه و جنبش‌های ارزشی در آغاز از نظر پای بندی به ارزش‌ها و آرمان‌ها در اوج هستند، اما با به باز نشستن انقلاب و فاصله گرفتن مسئولان و توده‌ی مردم از شور و هیجان حاکم بر فضای دوران انقلاب از یک سو و دست رسی مهره‌های انقلاب به پست های حساس و کلیدی و در نتیجه سرازیر شدن امکانات مادی به سوی مدیران انقلابی از سوی دیگر و نفوذ نیروهای ناخالص در بدنه مدیریت انقلاب از دیگر سو، با گذر زمان اصول و آرمان‌های انقلاب در میان بخشی از مردم و شماری از مدیران انقلابی کم رنگ تر می‌شود. بنابراین، دلیل ضعف جنبش خراسانی در امر هدایت را می‌توان گذر زمان و طولانی بودن عمر انقلاب و عوارض ناشی از آن دانست. اما جنبش یمانی از آن جا که نزدیک ظهور شکل می‌گیرد و تا زمان ظهور فاصله‌ی اندکی بیش ندارد، از لحاظ پای بندی به آرمان‌ها طلایی ترین دوران خود را طی می‌کند. به همین دلیل، در مقایسه با قیام خراسانی هدایت یافته تر خوانده شده است.
در پاسخ به این مطلب که در دو روایتی که بر هدایت یافته تر بودن قیام یمانی دلالت داشتند، قیام خراسانی و یمانی هم زمان دانسته شده است، پس عمر جنبش خراسانی را نمی‌توان طولانی تر از یمانی دانست، باید گفت: با توجه به سایر روایاتی که به وضعیت ایران پیش از ظهور پرداخته‌اند، به نظر می‌رسد قیام خراسانی یک حلقه از حلقه‌های مختلف جنبش ایرانیان است، نه این که لزوماً قیام آنها با خراسانی آغاز شود، اما در روایات برای قیام یمانی پیشینه‌ای ذکر نشده است. نکته‌ی آخری که از روایات پیشین به دست می‌آید، وجوب اعانت و همراهی با یمانی است. امام باقر (ع) در ادامه روایت قبلی فرموده‌اند:

و إذا خرج الیمانی فانهَض إلیه فإن رایته رایةٌ هُدًی و لا یحلّ لمسلم أن یلتوی علیه فمَن فعَل ذلک فهو من اهل النار لانه یدعو الی الحق و الی طریق مستقیم؛98

چون یمانی خروج کرد به سوی او بشتاب، زیرا پرچم او پرچم هدایت است و بر هیچ مسلمانی جایز نیست که با او مقابله نماید. پس هر کس چنین کند، او اهل آتش خواهد بود، زیرا او به حق و راه مستقیم فرا می‌خواند.

مطلب یاد شده گرچه تنها در یک روایت آمده است، اما از آن جا که روایات متعددی بر شخصیت مثبت و اصلاح طلبانه‌ی جنبش او دلالت داشتند، لزوم همکاری و مساعدت او بر اساس موازین دینی ثابت می‌شود و اثبات آن نیاز به روایت مستقلی ندارد. البته به نظر می‌رسد، جانبداری و حمایت از یمانی که وظیفه‌ی همه‌ی مؤمنان است. لزوماً به معنای پیوستن به یمانی و حضور در میان سپاهیان وی نیست، زیرا در روایات متعددی به مؤمنان سفارش شده است تا هنگام قیام سفیانی که با قیام یمانی هم زمان است، برای یاری امام مهدی(عج) به سوی مکه بشتابند، از جمله امام باقر (ع) در روایت معتبری فرموده‌اند:

کفی باسفیانی نقمة لکم من عدوّکم... من أراد منهم ان یخرجَ یخرج الی المدینة او الی مکة او الی بعض البلدان ثم قال: ما تصنعون بالمدینة و انما یقصُرُ جیشُ الفاسق الیها و لکن علیکمم بمکة فانها مَجمَعُکم؛99

سفیانی برای عذات دشمنان شما بس است... شیعیانی که می‌خواهند از دست سفیانی بگریزند، به مدینه یا مکه یا دیگر شهرها بروند. سپس فرمودند: به مدینه نروید، زیرا سپاه مرد فاسق (سفیانی) به آن جا حمله خواهد کرد، بلکه بر شما باد مکه زیرا آن جا محل اجتماع شماست.

امام صادق (ع) نیز در حدیث معتبری فرمودند:

یا سُدَیرُ ألزم بیتک و کُن حَلساً من احلاسه و اسکن ما سکن اللیل و النهارُ فإذا بَلغکَ أنّ السفیانی قد خرج فارحَل الینا و او علی رجلک؛100

ای سدیر از خانه ات بیرون نیا و چون گلیمی از گلیم های خانه باش و تا شب و روز آرام است تو نیز ساکت باش، همین که خبر قیام سفیانی به تو رسید، به سمت ما کوچ کن، گر چه با پای پیاده باشی.

بر این اساس، حمایت مادی و معنوی و تقویت و تأیید حرکت یمانی وظیفه همه مؤمنان است، لیکن پیوستن به یمانی را نمی‌توان وظیفه‌ی همه‌ی مومنان دانست، بلکه «این مسئولیت بر عهده‌ی کسانی است که در مناطقی حضور دارند که حوزه‌ی فعالیت یمانی است».101 و البته از آن جا که اگر یمانی زمان ظهور را درک کند او نیز برای یاری امام مهدی (عج) به سمت مکه خواهد شتافت، مؤمنانی که در مناطق تحت نفوذ او حضور دارند، با پیرستم به یمانی و حرکت دسته جمعی برای یاری امام مهدی (عج) در مکه معظمه، هم وظیفه حرکت به سمت مکه برای یاری امام (ع) را انجام داده‌اند و هم مسئولیت حمایت از یمانی را.

سیر حرکت یمانی

سیر حرکت یمانی و فعالیت های او به صورت دقیق در روایات مربوط، منعکس نشده است. البته احتمال دارد که جزئیات این مسئله در کلمات پیشوایان معصوم بیان شده باشد، اما به دست ما نرسیده است. اما اگر محدود بودن روایات این موضوع، از نپرداختن پیشوایان دینی به آن سرچشمه می‌گیرد، احتمالاً این پنهان کاری، عمدی و به منظور پیش گیری از برنامه ریزی قبلی دشمنان برای مقابله با جنبش یمانی بوده است. از این رو، پیشوانان معصوم علیهم السلام کوشیده‌اند تا علاوه بر بیان اصل حادثه قیام یمانی -که کارکردهایی چون دلالت بر نزدیک بودن ظهور، ایجاد آمادگی در مؤمنان برای همراهی با یمانی و... دارد- از بیان جزئیات این رخداد مهم خودداری نمایند.
در عین حال، در روایات محدودی که البته به جز چند مورد در منابع اهل سنّت آمده و گاه سند آن معصوم نیز نمی‌رسد، به همین دلیل اعتماد پذیر نیستند، به چند بخش از این واقعه اشاره شده است، از جمله:

1. درگیری با سفیانی

عبیر بن زراره می‌گوید: در محضر امام صادق (ع) از سفیانی سخن به میان آمد، آن حضرت فرمودند:    

أنّی یخرج ذلک و لمّا یخرج کاسرُ عَینیه بصنعاء؛102

کجا و چگونه خروج می‌کند در صورتی که آن کس که چشم او را از کاسه در می‌آورد، هنوز از صنعا خروج نکرده است.

از آن حضرت در روایت دیگری نقل شده است:

فینهضُ الیمانی لدفع شرّه فینهزم السفیانی بعد محارباتٍ عدیدةٍ و مُقاتلاتٍ شدیدةٍ فیتبعه الیمانی فتکثر الحروبُ و هزیمة السفیانی فیجده الیمانی فی نهر اللو مع ابنه فی الاُساری فیقطّعُهما إرباً إرباً؛103

پس یمانی برای دفع شر سفیانی بپا خیزد و پس از جنگ های فراوان و درگیری‌های سخت سفیانی می‌گریزد. یمانی او را دنبال می‌کند و جنگ ها و گریختن سفیانی بسیار شود. پس یمانی، سفیانی و پسرش را نزد رود «لو» در میان اسیران می یابد و آنها را تکه تکه می‌کند.

ابن حماد نیز از امام باقر (ع) روایت کرده است:

اذا ظهر السفیانی علی الابقع و المنصور الیمانی...؛104

چون سفیانی بر ابقع و منصور یمانی پیروز شد... .

وی در حدیث دیگری از آن حضرت چنین نقل می‌کند:

ثم یسیرُ الیهم منصورُ الیمانی من صنعاءَ بجنوده... فیلتقی هو و الأخوص... فیکون بینهما قتالٌ شدیدٌ؛105

سپس منصور یمانی همراه با سپاهش از صنعا به سوی آنها روانه می‌شود... او با اخوص (سفیانی) ملاقات می‌کند... پس میانشان جنگ شدیدی رخ می‌دهد.

در میان چهار روایت یاد شده، دو روایت نخست که به ترتیب از کتاب الغیبة نعمانی و مختصر اثبات الرجعة در فضل بن شاذان است، در کارزار میان یمانی و سفیانی، یمانی را پیروز میدان معرفی کرده‌اند، اما دو حدیث دیگر که در کتاب الفتن ابن حماد نقل شده‌اند، سفیانی را به عنوان نیروی غالب یاد کرده‌اند. این تفاوت در قضاوت می‌تواند به این دلیل باشد که هر کدام ازاین روایات گزارشگر درگیری میان سفیانی و یمانی در منطقه‌ای خاص و یا زمانی خاص هستند. البته از دو روایت نخست استفاده می‌شود که یمانی مانعی جدی در برابر زیاده خواهی‌های سفیانی است. به هر تقدیر، به دلیل مناقشات سندی و محتوایی متعددی که در حدیث مختصر اثبات الرجعة وجود دارد نیز ضعف سند سایر روایات، این روایات برای ما اعتمادپذیر نیستند، اما با توجه به تقابل شدیدی که میان این دو شخصیت وجود دارد، به اندازه‌ای که هر یک از آنها در صدد شکست دادن جریانی است که دیگری برای حمایت از آن شکل گرفته است، و از سوی دیگر، با توجه به نزدیکی مناطق تحت نفوذ آنها، وجود درگیری میان این دو طبیعی و انگار نمی پذیرد؛ گر چه جرئیات آن اثبات پذیر نیست.

2. فتح روم، هند، استانبول...:

از ارطاة روایت شده است:

علی یدَی ذلک الخلیفة الیمانی و فی ولایته تُفتحُ رومیه؛106

در زمان حکومت فرمان روایی یمانی، روم به دست او فتح می‌شود.

هم چنین روایت شده؛

علی یدَی ذلک الخلیفة الیمانی الذی تفتحُ القسطنطنیة و رومیة علی یدیه یخرج الدجالُ و فی زمانه ینزلُ عیسی بنُ مریم (ع) و علی یدَیه تکونُ غزوةالهند؛107

دجال در زمان آن فرمان روای یمانی که استانبول و روم به دست او گشوده می‌شود، خروج می‌کند و جنگ هند را آغاز می‌کند و عیسی (ع) در زمان او از آسمان فرود می‌آید.

از کعب نیز چنین نقل شده است:

علی یدَی ذلک الیمانی تکون مَلحَمَة عَکا؛108

حادثه‌ی بزرگ عکا به دست آن یمانی رخ خواهد داد.

صرف نظر از این که روایات یاد شده از معصوم نیستند و نمی‌توان به آنها اعتماد کرد، به نظر می‌رسد این روایات بر فرض صحت، گزارش کننده‌ی فعالیت های یمانی پس از ظهور امام مهدی (عج) هستند، زیرا علاوه بر این که فتح مناطق یاد شده در روایات دیگر به امام مهدی (عج) نسبت داده شده است،109 انجام این کار مهم به نیرو و امکانات فراوانی نیاز دارد و التزام به فراهم شدن چنین نیرو و امکاناتی که بتوان به کمک آن چند کشور را فتح کرد، برای یک شخصیت ارزشی و اصلاح‌گر در عصر فتنه و انحراف آخرالزمان بسیار بعید است.
البته از مجموعه روایات مربوط به یمانی و به قرینه‌ی اهتمام و تأکید پیشوایان دینی بر طرح این موضوع می‌توان این نکته را دریافت که جنیش یمانی جنبشی ضعیف و محدود نیست، بلکه شعاع بسیاری از مناطق را در بر خواهد گرفت و در ایجاد فضای مناسبی برای ظهور و فعالیت های آغازین امام مهدی (عج) نقش تعیین کننده‌ای خواهد داشت.

نقش جنبش یمانی

در این باره که آیا قیام پیش از ظهور به شکست منتهی می‌گردد، یا تا زمان ظهور ادامه می یابد و آیا یمانی محضر مبارک امام مهدی (عج) را درک می‌کند یا خیر، به دلیل فقدان روایات معتبر، نمی‌توان قاطعانه قضاوت کرد. در عین حال، در میان احادیث اشاره‌هایی به اتصال نهضت یمانی به زمان ظهور و رسیدن یمانی به فیض درک محضر امام مهدی (عج) وجود دارد، از جمله آن که از امام علی (ع) روایت شده است:

... وَ تقبِلُ من شرقی الأرض غیرَ مُعلمَةٍ لیسَت بقطنٍ و لا کتانٍ وَ لا حریرٍ مَختومٌ فی رَأس القناة بخاتم السّید الأکبر یسُوقها رجُلٌ من آل محمّدٍ تظهرُ بالمشرق و توجَدُ ریحُها بالمُغرب کالمسک الأذفر یسیرُ الربعبُ أمامَهَا بشهرٍ حتی ینزلوا الکوفة طالبینَ بدماء آبائهم فبینما هم علی ذلک إذا أقبلت خیلُ الیمانی و الخراسانی... وَ یخرجُ رَجلٌ من أهل نجرانَ یستجب للإمام فیکونُ أوّلَ النّصارَی إجابة؛110  

پرچم هایی بی نشان از مشرق زمین نمودار می‌شود که نه از جنس پنبه است و نه از کتان و نه از حریر و بر آن مُهر سرور بزرگ حک شده است و مردی از خاندان پیامبر (ص) آن را حمل می‌کند. این پرچم ها در مشرق نمایان می‌شوند و عطر هم چون مشکشان در مغرب نیز به مشام می‌رسد تا این که برای خون خواهی پدران خویش در کوفه فرود می‌آیند. در این حال سپاه یمانی و خراسانی هویدا می‌شوند... مردی از اهل نجران از شهر خارج می‌شود و دعوت امام را اجابت می‌کند. او اولین فرد مسیحی است که به دعوت امام پاسخ مثبت می‌دهد.

پرچم اشاره شده در صدر این حدیث، پرچم امام مهدی (عج) است؛ به قرینه‌ی اوصافی که برای آن بیان می‌شود. افزون بر این،در ذیل روایت به پیوستن مردی از مسیحیان نجران به امام (ع) تصریح شده است. بنابراین بدون تردید شخصیت مورد نظر ما در این روایت کسی جز امام مهدی (عج) نیست و به تصریح این روایت یمانی در این زمان حضور دارد.
از پیامبر اکرم (ص) نیز در وصف اهل یمن چنین روایت شده است:

منهم المنصورُ یخرج فی سبعین الفاً ینصُرُ خلفی و خلف وصیی؛111

منصوری که با هفتاد هزار نفر قیام می‌کند و جانشین من و وصی مرا یاری می‌دهد از آنهاست.

نصرت یک شخص، گرچه می‌تواند به شکل زمینه سازی و یا تلاش در راه تحقق آرمان‌های او و غیره باشد که در این صورت «ناصر» و «منصور» می‌توانند در دو افق زمانی مختلف حضور داشته باشند، اما به نظر می‌رسد ظهور عرفی جمله‌ی «ینصر خلفی و خلف وصیی» این است که یمانی، امام مهدی (عج) را درک می‌کند و در رکاب آن حضرت برای تحقق منویات امام (ع) تلاش می‌کند.
حذیفه نیز در روایتی، به رسیدن سپاه هفتادهزار نفری یاد شده به محضر امام مهدی (عج) تصریح کرده است:

... و یبعثُ إمامُهم الی الیمن أعینونی فیقبلُ سبعونَ الفاً من الیمن علی قلائص عدنٍ حمائلُ سیوفهم المَسَدُ و یقولون نحن عبادُالله حقاً حقاً لا نرید عطاءً و لا رزقاً حتّی یأتوا المهدی بعمق انطاکیة؛112

امام مسلمین از اهل یمن در خواست کمک می‌کند. هفتاد هزار نفر از جانب یمن از سوی رودهای عدن در حالی که بند شمشیرشان از لیف است به سمت او حرکت می‌کنند. آنها در حالی که این زمزمه بر لبانشان نقش بسته «ما حقیقتا بندگان خداییم و از او مزد و رزقی طلب نمی‌کنیم» در ژرفای انطاکیه به مهدی (عج) می پیوندند.

علاوه بر این، برای تأیید دیدگاه یاد شده می‌توان به روایاتی که بر هم زمانی قیام قحطانی با ظهور امام مهدی (عج) دلالت میکردند و نیز روایات فتوحات یمانی تمسک جست.113
البته در برابر روایات قبلی تنها یک روایت وجود دارد که بر اساس آن یمانی پیش از ظهور امام مهدی (عج) از دنیا رحلت می‌کند. این روایت از کتاب مختصر اثبات الرجعة است و علاوه بر ضعف سند محتوای آن از جهات متعددی با مجموعه‌های مختلفی از احادیث، هم خوانی ندارد، لذا به محتوای آن نمی‌توان اعتماد کرد. روایت یاد شده از امام صادق (ع) است که می فرماید:

ثم یعیش الیمانی فی سلطنته فارغاً من الأعداء ثلاثین سَنَة ثم یفوّضُ الملک بابنه السعید و یأوی مکة و ینتظر ظهورَ قائمنا (ع) حتی یتوفی... و هما یرجعان الی الدنیا بدعاء قائمنا (ع)؛114

پس یمانی فارغ از دشمنان به مدت سی سال حکومت می‌کند و پس از آن حکومت را به فرزندش سعید واگذار می‌نماید و در مکه سکنا می‌گزیند و منتظر ظهور قائم ما می ماند تا این که از دنیا رحلت می‌کند... و آن دو (یمانی و فرزندش) به دعای قائم ما به دنیا باز خواهند گشت.

معیارهای تشخیص یمانی

آن چه گذشت، تصویری از شخصیت یمانی و حوادث پیرامونی او بود که با رعایت موازین علمی و بر اساس روایات پیشوایان دینی ترسیم شد. آخرین نکته مهمی که تذکر آن ضروری می‌نماید، تبیین معیارهایی است که به کمک آن می‌توان یمانی واقعی را از مدعیان دروغین شناسایی کرد. بی گمان، زمانی می‌توان به هدفی که پیشوایان دینی از طرح این موضوع داشته‌اند دست یافت که یمانی‌های دروغین نتوانند خود را به نام یمانی واقعی قالب کنند و این مهم تنها در سایه‌ی وجود معیارهای عینی برای تشخیص یمانی واقعی حاصل خواهد شد. پیش از بیان معیارهای یاد شده باید توجه داشت که علائم ظهور، از جمله یمانی، نشانه‌های ظهورند که به کمک آنها می‌توان به نزدیک شدن ظهور پی برد و مدعیان دروغین مهدویت را شناسایی کرد و بی تردید چیزی می‌تواند علامت و وسیله‌ی شناسایی باشد که خود قابل شناسایی باشد. در صورتی که نشانه‌های ظهور قابل تشخیص نباشند، قرار دادن آنها به عنوان علامت، لغو و بی ثمر خواهد بود. بر این اساس، گرچه در تعیین مصداق همواره دغدغه‌ی احتمال اشتباه و عواقب زیان باری هم چون سست شدن باور مردم به تمامی علائم ظهور و بلکه اصل وجود امام مهدی (عج) وجود دارد، وجود این آسیب‌ها و مانند آن که با دقت و پرهیز از قضاوت های عجولانه و با دقت کامل در تعیین مصداق قابل پیش گیری است، هرگز نمی‌تواند دلیل انکار اصل مسئله شود- گرچه ممکن است معیارهایی که به دست ما رسیده است نیز برای این مهم کافی نباشد. به هر تقدیر معیارهایی که در روایات آمده‌اند، بدین قرارند:
1. قیام یمانی از سرزمین یمن آغاز خواهد شد.
2. این جنبش با خروج سفیانی در شام هم زمان خواهد بود. بر این اساس، قیامی که آغازش از یمن باشد و یا با خروج سفیانی هم زمان نباشد، قطعاً قیام یمانی نیست.
علاوه بر این دو ویژگی ملموس که برای همگان به سادگی قابل شناسایی است، ویژگی دیگری نیز برای تشخیص یمانی می‌توان ارائه کرد که به کارگیری آن علاوه بر دقت، به گذر زمان هم نیازمند است: یمانی واقعی، فضیلت گرا و ارزش محور است. این شاخصه نیز می‌تواند معیار مناسبی برای شناسایی یمانی واقعی باشد. بی گمان بر اساس این معیار وجود رگه‌های انحرافی هم چون فاصله گرفتن از معیارهای دینی، انحراف از مسیر عدالت، سوء استفاده از امکانات و ... در کسی که خود را یمانی می‌خواند، بهترین گواه بر دروغ گو بودن اوست. البته از آن‌جا که عموماً رهبران حرکت های اجتماعی در آغاز تصویر مطلوبی از خود به نمایش می‌گذارند، ارزیابی دقیق شخصیت آنها در کوتاه مدت امکان پذیر نیست، لیکن با دقت در سخنرانی‌ها، واکنش‌ها و موضع گیری‌های آنان در دراز مدت می‌توان با حدودی از چهره‌ی واقعی آنان پرده بر گرفت.
معیارهای یاد شده علاوه بر این که از جنبه سلبی آن مفید بوده و می‌توان با توجه به آنها مدعیان دروغین را شناسایی کرد؛ اگر برای تعیین دقیق مصداق یمانی واقعی کافی نباشد، دست کم به کمک آنها می‌توان به تشخیص یمانی واقعی نزدیک تر شد.

رهیافت‌ها

1. تعطیلی احکام و آداب دینی، فاصله گرفتن انسان‌ها از ارزش‌های اخلاقی و انسانی، گسترش تباهی و... از شاخصه‌های عصر آخرالزمان است. افزون بر این که آدمی مظاهر این واقعیت را همه روزه در محیط پیرامون خود و جهانی که در آن زندگی می‌کند، مشاهده می‌نماید، پیشوایان دینی نیز مکرراً از تحقق این واقعیت خبر داده‌اند و شاید تعبیر پر شدن دنیا از ظلم و ستم که در روایات متواتری آمده، جامع ترین بیان در تبیین وضعیت اسفبار دنیای آخرالزمان باشد.
واقعیت یاد شده این تلقی را درعده‌ای به وجود آورده است که زیستن با فساد و کژی و خو گرفتن با تباهی‌های دنیای آخرالزمان یک واقعیت اجتناب ناپذیر است و در این شرایط سالم زیستن و پاک زندگی کردن و در محیط پیرامون خود تأثیر مثبت گذاردن غیر ممکن است. وجود شخصیت های صالح و پاک نهادی هم چون یمانی که نه تنها در برابر فشار محیط پیرامون خود سر تسلیم خم نکرده، بلکه مسیر سعادت را پیموده و پرچم دار جنبش اجتماعی فضیلت محور هستند، بهترین گواه بر بطلان تلقی یاد شده است.
2. دومین پیام جنبش یمانی، بطلان اندیشه انتظار منفی است؛ اندیشه‌ای که انتظار را به سکوت، سکون، کنار آمدن با بدی‌ها و بلکه دامن زدن به آنها تفسیر می‌کند و به گمان خود اینها زمینه ساز ظهورند.
جنبش یمانی که دعوت کننده و زمینه ساز ظهور مهدی (عج) است، به ما می‌آموزد که زمینه سازی به معنای ایجاد فضای سالم برای ظهور است و این جز با همت و تلاش را برای گسترش ارزش‌ها به دست نمی‌آید و از همین رو، یمانی خود در این مسیر گام می‌نهد و شایسته‌ی تکریم و تجلیل امامان معصوم علیهم السلام می‌شود.
3. سومین درسی که از قیام یمانی می‌توان برگرفت، این است که در اندیشه‌ی پیشوایان معصوم علیهم السلام نه تنها اصلاح فردی در عصر غیبت مطلوب است بلکه جنبش‌های اجتماعی سالم نیز در خور تکریم و حمایت‌اند. بی گمان جانبداری امامان معصوم علیهم السلام از حرکت یمانی را نمی‌توان به دلیل وجود خصوصیتی ناشناخته در یمانی و در نتیجه انحصار این حمایت در شخص یمانی دانست، زیرا تعبیراتی چون «لأنه یدعوا الی صاحبکم»، «لانه یدعوا الی الحقّ و الی طریقٍ مستقیم» و «تهدی الی الحقّ» که در مقام تجلیل از این جنبش در احادیث آمده است، نشان از آن دارد که حمایت پیشوایان معصوم از جنبش یمانی به دلیل دعوت به امام مهدی (عج) و بر حق و صراط مستقیم بودن اوست. از این رو، هر قیامی که به انگیزه زمینه سازی برای ظهور امام مهدی (عج) شکل بگیرد و بر اساس معیارهای دینی به حق و حقیقت فراخواند، شایسته تکریم سزاوار حمایت خواهد بود.

قسمت قبلی این مقاله

پی‌نوشت‌ها:
53. نعمانی، الغیبة، ص423، باب18، ح15.
54. همان، ص388، باب14، ح60.
55. معجم احادیث الامام المهدی(عج)، ج3، ص275.
56. هتمان، ص276.
57. نعمانی، الغیبة، ص392، باب14، ح67.(سند این حدیث به این صورت است:
اخبرنا احمد بن سعیدی عن هولاء الرجال الاربعة (محمد بن المفضل و سعدان بن اسحاق بن سعید و احمد بن الحسین بن عبدالملک و محمد بن احمد بن الحسن) عن ابن محبوب و اخبرنا محمد بن یعقوب الکلینی قال: حدثنی علی بن ابراهیم بن هاشم عن ابیه قال: و حدثنی محمد بن عمران قال: حدثنا احمد بن محمد بن عیسی قال: و حدثنی علی بن محمد و غیره عن سهل بن زیاد جمیعاً عن الحسن بن محبوب و حدثنا عبد الواحد بن عبدالله الموصلی عن ابی علی احمد بن محمد بن ابی ناشر عن احمد بن هلال عن الحسن بن محبوب عن عمروبن ابی المقدام عن جابر بن زید الجعفی.
درباره وثاقت احمد بن محمد نک: الفهرست،ص68؛
درباره وثاقت احمد بن حسین بن عبدالملک نک: همان،ص58؛
درباره وثاقت حسن بن محبوب نک: رجال طوسی، ص334؛
درباره وثاقت عمر بن ابی مقدام نک: معجم رجال الحدیث،ج14،ص82؛
درباره وثاقت جابر بن یزید نک: همان، ج4، ص344).
58. الفتن، ص237.
59. نعمانی، الغیبة، ص361،باب14،ح13.(سند این روایت به این صورت است:
اخبرنا احمد بن محمد سعید، عن احمد بن یوسف بن یعقوب، عن اسماعیل بن مهران، عن الحسن بن علی بن ابی حمزة عن ابیه و وهیب به حفص عن ابی بصیر.
درباره وثاقت احمد بن محمد بن سعید نک: الفهرست، ص68؛
درباره وثاقت احمد بن یوسف نک: معجم رجال الحدیث، ج3،ص163؛
درباره وثاقت اسماعیل بن مهران نک: رجال نجاشی، ص26؛
درباره ضعف حسن بن علی بن ابی حمزه نک: معجم رجال الحدیث، ج6،ص19؛
درباره وثاقت وهیب بن حفص نک: رجال نجاشی، ص431؛
درباره وثاقت ابی بصیر نک: همان، ص441).
60.مختصر اثبات الرجعة، (به نقل از مجله تراثنا، سال دوم، شماره4، ص455).
(سند این روایت به این صورت است:
حدثنا محمد بن ابی عمیر، قال حدثنا جمیل بن دراج، قال  حدثنا زرارة ابن اعین.
درباره وثاقت محمد بن ابی عمیر نک: الفهرست، ص404؛
درباره وثاقت جمیل بن دراج نک: رجال نجاشن، ص126
درباره وثاقت زرارة، نک: همان، ص175).
61. شیخ طوسی، الغیبة، ص446. (سند این روایت به این صورت است:محمد بن ابی عمیر، عن سیف بن عمیرة، عم بکر بن محمد الازدی.
درباره وثاقت محمد بن ابی عمیر نک: الفهرست، ص404؛
درباره وثاقت سیف بن عمیره نک: رجال نجاشی، ص189؛
درباره وثاقت بکر بن محمد نک: همان، ص108).
62. درباره وثاقت محمد بن حسن نک: شیخ طوسی، رجال، ص439.
63. درباره وثاقت احمد بن ادریس نک: الفهرست، ص64.
64. درباره وثاقت محمد بن علی بن قتیبه نک: محمد تقی شوشتری، قاموس الرجال، ج7، ص571.
65. درباره وثاقت فضل بن شاذان نک: رجال نجاشی، ص307.
66. الفهرست، ص363.
67. کمال الدین،ج2، ص650، باب57، ح5.(سند این روایت به این صورت است:
حدثنا محمد بن الحسین بن احمد بن الولید، عن الحسین بن الحسن بن ابان، عن الحسین بن سعید، عن صفوان بن یحیی، عن عیسی بن اعین، عم المعلی بن خنیس.
درباره وثاقت محمد بن حسن نک: رجال نجاشی، ص383؛
درباره وثاقت حسین بن حسن نک: معجم رجال الحدیث، ج6، ص231؛
درباره وثاقت حسین بن سعیدنک: مستدرکات علم رجال الحدیث، ج3، ص133؛
درباره وثاقت صفوان بن یحیی نک: رجال نجاشی، ص197؛
درباره وثاقت عیسی بن اعین نک: همان، ص296؛
درباره وثاقت معلی بن خنیس نک: معجم رجال الحدیث، ج19، ص268).
68. شیخ طوسی، الغیبة، ص447.
69. نعمانی، الغیبة، ص361، باب14، ح13.
70. بحار الانوار، ج52، ص274.
71. نعمانی، الغیبة، ص392، باب14، ح67.(درباره وثاقت این حدیث نک: مقاله حاضر ص26).
72. الفتن، ص67.
73. همان، ص248.
74. همان، ص237.
75. همان،ص250.
76. معجم احادیث الامام المهدی(عج)، ج1، ص299.
77. همان، ج3، ص494.
78. کمال الدین، ج1، ص331، باب32، ح16.
79. مختصر اثبات الرجعه،(به نقل از مجله تراثنا، سال دوم، شماره4، ص455).
80. کمال الدین، ج1، ص328، باب32، ح7.
81. سید بن طاوس، فلاح السائل،ص171.
82. الفتن،ص174.
83. نعمانی، الغیبة، ص388، باب14، ح60.
84. محمد سند، فقه علائم الظهور، ص29-28.
85. نعمانی، الغیبة،ص361، باب14، ح13.
86. شیخ طوسی، الغیبة، ص446.(درباره اعتبار این حدیث نک: مقاله حاضر، ص27).
87. شیخ طوسی، الامالی، ص661.
88. مختصر اثتاب الرجعة، (به نقل از مجله تراثنا، سال دوم، شماره چهارم، ص455).
89. بحار الانوار، ج52، ص274.
90. نعمانی الغیبة، ص58، باب2، ح1.
91. الفتن،ص67.
92. همان، ص245.
93. همان، ص248.
94. نعمانی، الغیبة، ص392، باب14، ح67.(درباره اعتبار این حدیث نک: مقاله حاضر، ص26).
95. علی کورانی، عصر ظهور، ص161-160.
96. فقه علائم الظهور،ص27.
97. الیمانی رایةلهدی،ص56.
98. نعمانی، الغیبة، ص361، باب14، ح13.
99. همان، ص417، باب18، ح3.(سند این روایت به این صورت است:
حدثنا احمد بن محمد بن سعید، عن علی بن الحسن التیملی، عن الحسن بن محبوب، عن ابی ایوب الخزاز، عن محمد بن مسلم.
درباره وثاقت احمد بن محمد بن سعید نک: الفهرست، ص67؛
درباره وثاقت علی بن حسن نک: رجال نجاشی،ص257؛
درباره وثاقت حسن بن محبوب نک: رجال طوسی،ص334؛
درباره وثاقت ابو ایوب خزاز نک: رجال نجاشی، ص20؛
درباره وثاقت محمد بن مسلم نک: همان،ص323).
100. روضة الکافی،ص211، ح383.(سند این روایت به این صورت است:
عدة من اصحابنا، عن احمد بن محمد، عن عثمان بن عیسی، عن بکر بن محمد، عن سدیر.
درباره وثاقت محمد بن یحیی العطار نک: رجال نجاشی، ص353؛
درباره وثاقت احمد بن محمد نک: همان،ص82؛
درباره وثاقت عثمان بن عیسی نک: معجم رجال الحدیث، ج12، ص132؛
درباره وثاقت بکر بن محمد نک: رجال نجاشی، ص108؛
درباره سدیر نک: معجم رجال الحدیث، ح9، ص39).
101. فقه علائم الظهور، ص28.
102. نعمانی، الغیبة، ص388، باب14، ح60.
103. مختصر اثبات الرجعة، (به نقل از مجله تراثنا، سال دوم، شماره چهارم، ص455).
104. معجم احادیث الامام المهدی(عج)،ج3، ص275.
105. همان، ص276.
106. الفتن، ص238.
107. همان، ص250.
108. همان، ص237.
109. معجم احادیث الامام مهدی(عج)، ج1، ص295؛ همان، ج2، ص158؛ همان، ج3، ص124.
110. بحار الانوار، ج52، ص274.
111. نعمانی، الغیبة، ص58، باب2، ح1.
112. معجم احادیث الامام مهدی(عج)، ج1، ص357.
113. نک: مقاله حاضر، ص26و38.
114. مختصر اثبات الرجعة.(به نقل از مجله تراثنا، سال دوم، شماره چهارم، ص455).


 

منبع :حرف آخر

Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved
logo