نگاهی به وقایع رخ داده در آسایشگاه بقیهالله
(ع) و شنیدن اظهارات شاهدان عینی، گواه ماجرایی فراتر از اعتراض به از دست رفتن
حقوق برخی جانبازان است.
به گزارش فارس، طی روزهای گذشته حوادثی در خصوص وضعیت آسایشگاه جانبازان
بقیهالله (ع) اتفاق افتاد که احتمالاً همه شرح ماوقع را در رسانهها خوانده و
در جریان مسائل آن هستند.
باید گفت این وقایع نه یک پدیده جدید، بلکه رخدادی است که هر از چند گاهی به
شکلهای مختلف در حوزه تحت نظارت بنیاد شهید و امور ایثارگران رخ میدهد و به
نظر میرسد تنها دلیل اصلی و بیچون و چرای آن، غلفت و کوتاهی مدیران بنیاد
شهید در نوع رفتار با جامعه ایثارگری است که البته واکنش حضرات مسئولان بنیاد
شهید اغلب در بهترین و البته تأسف بارترین شکل آن یعنی «سکوت مدیران بنیاد»
نمود پیدا میکند و غائله اخیر نیز مستثنی از این قاعده نیست و نخواهد بود.
با عنایت به تحقیقات میدانی، به جرأت میتوان ادعا کرد آن چه خاطر شریف
جانبازان آسایشگاه بقیهالله (ع) را آزرده است و منجر به بروز برخی واکنشها
شده، نه بحث ساخت و ساز مکان استقرار آنها و انتقال جانبازان به آسایشگاههای
دیگر، بلکه قوت گرفتن شائبه فروش ساختمان آسایشگاه بقیهالله (ع) است. (مسئله
فروش این ساختمان رسماً توسط حجتالاسلام قاسمی معاون فرهنگی آسایشگاه فوق
الذکر در گفتوگو با بکی از خبرگزاریها فاش شد) که این شبهه با آوردن مشتریان
متعدد برای بازدید از آسایشگاه به یقین تبدیل شد (که این نیز از جمله مدعیات
حجتالاسلام قاسمی است) و البته باید صحت این ادعا از جانب نامبرده به طور دقیق
مورد بررسی و مداقه قرار گیرد.
نتیجه ی این عملکرد زیرآبی که یک اپیدمی مزمن ۳۰ ساله در بنیاد شهید و امور
ایثارگران است، به همین جا ختم میشود که چشم جانبازان ترسیده و موجب سلب
اعتماد آنان نسبت به مسئولان بنیاد شهید میشود.
حال آنکه راهاندازی مراکز چندمنظوره فرهنگی، ورزشی و درمانی (که توسط مدیرکل
بنیاد شهید استان تهران در گفتوگوی اخیرش با برخی رسانهها مطرح شده)،
سالهاست از سوی جامعه ایثارگری درخواست شده و در جلسات رسمی و غیررسمی به
اطلاع مدیران و رؤسای بنیاد شهید رسیده است؛ و حتی در نخستین جلساتی که مسعود
زریبافان رئیس بنیاد شهید پس از تصدی پست ریاست بنیاد با جمعی از ایثارگران و
جانبازان برگزار شد، داشته است نیز، بر ضرورت احداث مراکزی که در هر استان
پاسخگوی نیازهای روز جانبازان باشد و در دوران کهولت، بتواند مأمنی برای این
قشر محسوب شود، تأکید شده است که البته با استقبال رئیس بنیاد شهید هم مواجه
شده بود، اما گویا از طرح ایده تا تصمیمگیری برای اجرا در بنیاد شهید به ۲ سال
زمان نیاز بوده است!!!
این در حالی است که از بنیاد شهید انتظار میرود در رفتار خود با ایثارگران،
تلاش در «اعتمادآفرینی» داشته باشد نه این که آنان را از خود دور و دورتر سازد؛
چه اینکه اگر بنیاد شهید نتواند با جامعه هدف خود یعنی «ایثارگران» تعامل
برقرار کند، پس دیگر چه خاصیتی برای این سازمان عریض و طویل باقی خواهد ماند؟
چاپ کتاب و برگزاری یادواره؟؟؟
بنابراین، عقل سلیم حکم میکند اگر مسعود زریبافان قصد قطعی برای ساختن و
بازسازی آسایشگاه بقیهالله (ع) را دارد که ظاهراً شواهد و قرائن هم مؤید این
مطلب است، در گفتوگویی صریح با رسانهها این موضوع را شفاف با جامعه هدف خود
مطرح کند و برخی اطلاعات این پروژه را نیز بیان کند تا برای همه دلسوزان (به
ویژه خود جانبازان) اطمینان حاصل شود که حق جانبازان پایمال نخواهد شد و وسوسه
فروش ملک متعلق به جانبازان در سر هیچ بشری موج نمیزند.
اما نکته مهمتری که باید مسئول بنیاد شهید را به ماجرای پیش آمده در آسایشگاه
بقیهالله (ع) حساستر سازد، مسئله سوءاستفاده افراد و دستهجات سیاسی از عنوان
و جایگاه شریف «عزیزان جانباز» است.
نگاهی به وقایع رخ داده در آسایشگاه و شنیدن اظهارات شاهدان عینی، نشان دهنده ی
ماجرایی فراتر از اعتراض به از دست رفتن حقوق جانبازان است. مسئلهای که
برخیها از آن با عنوان «سونامی فرهنگی» یاد کردند. و سؤال اصلی اینجاست که
«کدام سونامی؟!»
آیا مطالبه حقوق به حقه جانبازان از مسئولان خود، سونامی است؟
آیا تصمیمگیری برای بازسازی یک مکان و تبدیل به یک مکان مجهزتر، سونامی است؟
یا شاید انتقال جانبازان به آسایشگاههای دیگر سونامی است؟
به یقین هیچ یک از این رخدادها نمیتواند مصداق «سونامی» باشد. «سونامی» موجی
بنیان برانداز است که به دنبال زلزله، برمیخیزد و همه چیز را زیر و زبر
میکند. اما اظهارات مطلعین و تحلیلگران از ماجرای آسایشگاه بقیهالله (ع)،
حکایت از رخداد دیگری دارد که بیشتر به معنای ««فتنه»» نزدیک است تا «سونامی».
آفتابی شدن برخی افراد منتسب به جریانی معلوم الحال برای به اصطلاح همراهی با
جانبازان در غائله چهارشنبه ۱۸ خرداد در محل آسایشگاه، حکایت از آن دارد که
مانند مراتب گذشته، هرگاه ندای حقطلبی از سوی جانبازان در اعتراض به حقوق از
دسترفتهشان بلند شده، عدهای با نیات متفاوت که بعضاً خیرخواهانه هم نبوده با
آنها همراه شده و چه بسا موجبات تهییج بیشتر احساسات جانبازان را هم فراهم
آوردهاند که برخی واکنشها را در پی داشته و متاسفانه در ماجرای ۱۸ خرداد
آسایشگاه بقیهالله (ع) نیز چنین سناریویی تکرار شد.
آنچه در میان اظهارات برخی شاهدان عینی ماجرا بیشتر نمود داشته است، تماسهای
مکرر از سوی برخی وابستگان به جریان انحرافی و حتی یکی از کاندیداهای احتمالی
ریاست جمهوری است که به بعضی از همکاران خود در سایتهای دیگر تأکید بر
رسانهای کردن اتفاقات پیش آمده در آسایشگاه بقیهالله (ع) داشته و به دنبال
انعکاس گسترده رخدادهای آن بودهاند.
سؤالی که مطرح میشود، این است که جریان انحرافی و البته لیدر آن، از برپا شدن
غائلهای در حوزه تحت امر مسعود زریبافان، چه سودی میبرد؟
یادآوری هشدارهای اخیر دلسوزان نظام در افشای تحرکات آینده جریان انحرافی، یک
نکته حائز اهمیت را خاطرنشان میسازد؛ که به احتمال قوی این جریان به دنبال
«راهاندازی غائلههای خیابانی و کشاندن چالشهای مردم به کف خیابانها» است. و
شاید پربی راه نباشد که تماسهای انجام شده از سوی جریان انحرافی، دست و پا
کردن زمینهای برای کلید زدن این اقدام شوم بوده باشد.
حتی اگر نکات عنوان شده در حد و اندازه ی شوخی کودکانهای هم باشد، شرط تدبیر
است که رئیس بنیاد شهید برای جلوگیری از گسترش دامنه این «فتنه» که قرار است به
گفته محرکان این ماجرا، به «سونامی» بدل شود، اقدام مؤثر و مدبرانهای انجام
دهد و چشم فتنه را در آغاز ماجرا کور کند و صد البته این به معنای سکوت کردن یا
خفه کردن صدای جانبازان معترض نیست. بهترین گزینه، از میان بردن زمینه ی بحران
است، نه چوب کاری کردن معلولهای آن.
فراموش نشود که مسیر پیگیری یک اعتراض بنا به گفته مولا و مرجعمان حضرت
خامنهای (مدظله) از «کف خیابانها» نمیگذرد، بلکه جانبازان عزیز برای پیگری
حقوق حقهشان کافی بود تا از طریق مراجع قانونی اقدام میکردند نه آن که کار را
به درگیری برسانند که البته در تبدیل این ماجرای ساده به یک بحران هم بنیاد
شهید اصلیترین تقصیر را بر عهده دارد. چرا که با رفتارهای سلبی و قهری مانند
بستن در آسایشگاه به روی جانبازان (آن گونه که ادعا شده است) آن هم درست در
زمانی که آنان برای پیگیری مطالبات خود در ساختمان ریاست جمهوری به سر
میبردهاند، مصداق ریختن نفت بر آتش است.
در اینجا بد نیست نظر مخاطبان را به آخرین مطلب یکی از سایتهای محرک جریان
آسایشگاه بقیهالله (ع) جلب کنیم؛ در انتهای این مطلب که با تیتر «در آسایشگاه
بقیهالله چه خبر است؟» بر روی سایت مزبور قرار گرفته، پس از مروری بر ماوقع،
چنین آمده است: «البته آنها خبر ندارند که مایی که جوانی و تمام زندگی خود را
در جبهههای نبرد حق علیه باطل برای دفاع از خاک پاک این کشور فدا کردیم و در
مقابل صدام و دشمن بعثی تا بن دندان مسلح قرار گرفتیم و جانانه مقاومت کردیم در
مقابل این زیادهخواهی آنها (بنیاد شهید) به این راحتیها تسلیم نخواهیم شد.
مایی که باید ۲۵ سال گذشته همانند سایر هموطنان و همرزمان خود طعم شیرین شهادت
را مینوشیدیم، دیگر امروز نه تنها از مرگ ترسی نداریم بلکه با لبخندی آن را در
آغوش خواهیم گرفت.» کاربرد چنین ادبیات شهادت طلبانهای در مواجهه با یک مشکل
دیوانی، یا در جهل و حماقت ریشه دارد یا غرض و مرض و البته نویسنده ی این متن
عجیب، در ادامه ی نوشتار خود، اغراض اصلیاش را بر ملا کرده است.
وقتی این اظهارات و تماسهای گرفته شده از سوی جریان انحرافی با افراد مختلف به
ویژه برخی نمایندگان رسانهها را در کنار سناریوی «به خیابان کشاندن مردم به هر
نحو ممکن» که یکی از اولویتهای جریان انحرافی است، قرار میدهیم؛ شاید بتوان
این جریان را بخشی از توطئهای وسیع دانست و ادعا کرد که ممکن است ماجرای
آسایشگاه بقیهالله (ع) و عنوان مقدس «جانبازی» بهترین حربه را به دست معاندان
و البته جاهلان بدهد.
پس آقای زریبافان به هوش باشید..... و برای خلع سلاح کسانی که دغدغهشان، نه
مشکلات جانبازان و ایثارگران که تسویه حسابهای سیاسی و گروهکی است، با اقدامی
شفاف، جزئیات ساخت و ساز مجتمع بقیهالله را در اختیار رسانهها قرار داده و از
این جدی شدن شبهه ی جانبازان که بنیاد قصد فروش زمین و تبدیل آن به پول جهت
هزینه کردن در مواردی به غیر از سرویسدهی رفاهی به جانبازان را دارد، ممانعت
کنید.
در پایان، برای این که روشن شود مندرجات این گزارش بی راه نیست، نظر رئیس بنیاد
شهید و مقامات مسئول در نهادهای نظارتی و امنیتی را به خبر منتشر شده در سایت
محرک جانبازان جلب میکنیم که بخشی از آن چنین است: «جامعه ایثارگری کشور در
نامهای به رئیس جمهور خواستار عزل رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران کشور شد».
امیدواریم رئیس بنیاد شهید و مسئولان نهادهای یاد شده، به این ماجرا معطوف شده
و علل و انگیزههای انتشار چنین نامههای تهدیدآمیز و فراقانونی کشف و پیگیری
شود. همگان باید بدانیم که عزل و نصب مدیران از اختیارات دولت و حکومت است و
هیچ فرد یا گروهی حق ندارد برای عزل و نصب مدیران، با شانتاژ و جوسازیهای
دشمنپسند تعیین تکلیف کند.