20 آذرماه؛ سالگرد شهادت آيتالله «دستغيب»
26 سال پيش در 20 آذرماه سال 1360 هجری شمسی، آيتالله سيد «عبدالحسين دستغيب» عالم بزرگوار و معلم اخلاق به دست فرقه ضاله مجاهدين خلق به درجه رفيع شهادت نايل آمد.
شهيد آيتاللَّه سيدعبدالحسين دستغيب در شب عاشوراى 1292 شمسى در شهر شيراز، در يك خانواده روحانى پاى به عرصه وجود گذاشت. اين تولد مبارك در خانهاى محقر در يكى از كوچههاى قديمى شيراز، كنار بازار مرغ كه امروز خيابان احمدى ناميده مىشود، صورت گرفت.
ولادت او در شب عاشورا سبب شد كه به «عبدالحسين» مسمى شود و حياتش مصداق بارزى از نام شريفش گردد. پدرش «سيد محمدتقى» فرزند «ميرزاهدايتاللَّه» مرجع بزرگ فارس بود كه به هنگام تولد فرزندش در كربلا بسر مىبرد. شهيد دستغيب در سن 12 سالگى از نعمت داشتن پدر محروم گرديد و از همان تاريخ سرپرستى مادر، سه خواهر و دو برادر خويش را بعهده گرفت.
خاندان دستغيب از خاندانهاى اصيل و شريف استان فارس و شيراز است كه سابقهاى 700 - 800 ساله دارد و از اين سلسله رجال، دانشمندان بزرگ، ادبا و خطباى شايستهاى برخاستهاند. اين خاندان با 33 واسطه به حضرت امام سجاد عليه الصلوة و السلام مىرسد.
كسب علم و معرفت
در سالهاى كودكى، از بركت هوش سرشار و استعداد شكوفایى كه خداوند در ذاتش به وديعه نهاده بود، دروس مقدماتى را خواند و پس از اتمام دروس سطح، امامت جماعت مسجد باقرخان را عهده دار گرديد و پس از گذراندن سالها رنج و مشقت و فقر شديد مادّى، در سال 1314 به منظور ادامه تحصيلات راهى نجف اشرف شد.
ايشان خود در اين باره مىگويد: «در زمان رضاخان قلدر ملعون، ما را چندبار زندانى كردند و يك دفعه بناشان تبليغ بود. بعد فشار آوردند كه اصلا بايد از روحانيت بيرون بروى و 24 ساعت مهلت دادند كه بنده اصلا خلع لباس كنم و از روحانيت بيرون روم و مسجد و منبرى نباشم. به ناچار فرار كردم و رفتم نجف و اين هم به خواست خدا وسيله خيرى شد، براى استفاده از محضر بزرگان».
در آنجا از محضر اساتيدى؛ چون مرحوم آيتاللَّه حاج شيخ محمدكاظم شيرازی، آيتاللَّه حاج سيد ابوالحسن موسوى اصفهانى، آيتاللَّه العظمى حاج سيد ميرزاآقا اصطهباناتى و آيتاللَّه حاج ميرزا علىآقا قاضى طباطبایى كه يكى از اعاظم اهل معرفت بود، كسب فيض نمود و موفق به كسب درجه اجتهاد از مراجعى؛ چون آيات عظام آقاضيا عراقى، شيخ محمدكاظم شيرازى و سيد ابوالحسن اصفهانى گرديد. شهيد دستغيب صاحب 8 اجازه اجتهاد بود.
پس از مراجعت از نجف اشرف، ضمن اقامه نماز جماعت در مسجد جامع عتيق و تنوير افكار عموم، تدريس فقه و اصول را شروع كرد و خدمت فقيه و عارف نامى مرحوم آيتاللَّه حاج شيخ محمدجواد انصارى همدانى رسيد و رفاقت با حضرت آيتاللَّه نجابت جملگى موجب آزادى از قيود عالم طبع گرديد و آرزویى جز تقرب به ذات مقدس پروردگار و وصال او باقى نگذاشت.
تاليفات شهيد دستغيب
كتاب «قلب سليم» در رشته اخلاق كه بسيار زيبا نوشته شده است. «حقايقی از قرآن»، «معراج»، «ماه خدا»، «صديقه كبری»، «كتاب داستانهای شگفت»، «هشتاد و دو پرسش»، «گناهان كبيره در دو جلد»، «سوره نجم»، «سيدالشهدا عليه السلام»، «معاد»، «صلوهالخاشعين»، «قلب قرآن»، «شرح حاشيه بر رسايل شيخ مرتضی (چاپ نشده)
بزرگمنشى و سادهزيستى
شهيد دستغيب در خانهاى محقر و ساده كه بىشباهت به خانه اجداد طاهرينش نبود، زندگى را بسر مىبرد و از هر گونه تجملات و مظاهر فريبنده دنيا پرهيز مىنمود. ارادت به اهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام)، تقوى، زهد، صبر، اخلاق حسنه، قدرت بيان و قلم از صفات بارز وى بشمار مىرفت. خوراكش كمتر از يك چهارم نان جوين بود كه آن را با مقدارى پياز، نمك و گاه مختصرى پنير مىخورد و از خوردن گوشت پرهيز مىنمود؛ چنانكه رياضتهاى شرعى مداوم، مجاهدات و ترك شهوات او را ضعيف و رنجور ساخته بود. شبها را باعبادت و تهجد به صبح مىرسانيد و بسيار روزه مىگرفت.
عشق به روضه حضرت اباعبداللَّه (عليه السلام) ريشه در جانش داشت و شبهاى عاشورا لباس سياه عزا به تن مىكرد. غالبا اول وقت به نماز مىايستاد و در آن هنگام گویى كه ديگر در اين دنيا نبود. اوقات ايشان يا به عبادت و تلاوت قرآن و ذكر مىگذشت و يا به نگارش و يا به كمك و همدردى با نيازمندان.
به مردم علاقه زيادى داشت و سر و كار ايشان با افراد طبقه 3 جامعه بود كه همواره به يارى و حل مشكلات آنها مىشتافت. معمولا خاموش بود و با دقت به سخنان افراد گوش مىداد و سخنان درست آنها را مىپذيرفت. با دشمنانش نيز رفتارى شايسته داشت و به هيچكس اجازه نمىداد كه از مخالفين ايشان بدگویى كند. حتّى گاهى با تعريف از مخالفين خود، آنها را به شگفت مىانداخت.
وى در محيط خانه منشأ خير و بركت بود. همسر ايشان در اين باره مىگويد: «در امور زندگى به من اختيار تام داده بودند. هر كارى كه انجام مىداديم، هيچ ايرادى نمىگرفتند چون مىدانستند كه راه ما راه خودشان و هدف ما يكى است. با بچهها خيلى مهربان بودند. در اوقات فراغت در حياط با بچهها قدم مىزدند و آنگونه كه بچهها و نوهها دلشان مىخواست، با آنها رفتار مىنمود. ايشان در كارهاى خانه هم علاوه بر كارهاى شخصى خود به ما كمك مىكردند... به كرات مىگفتند: من اجازه امر كردن را به خودم نمىدهم. ايشان بسيار كم خوراك، دائمالوضو و اهل تهجد و ذكر و دعا بودند».
فرزند شهيد نيز در مورد نقش ارزنده پدرش در منزل چنين اظهار مىدارد: «... در ايام مريضى مرحوم والده، از بچهها نگهدارى مىكردند. فراموش نمىكنم كه حتى در نظافت بچهها ابایى نداشتند يا حتى خودشان خانه را جارو مىكردند. او مانند جدش رسول خدا بود؛ «اذا كان فی بيته كان فی محنة اهله». يعنى آن هنگام كه در خانه بود، غمخوار اهل خانه بود.
درياى فضيلت و كرامت
فضائل اخلاقى آن شهيد سعيد زبانزد خاص و عام بود. حضرت آيتاللَّه نجابت از همسنگران قديمى وى مىفرمايد: «ملاقاتى با آيتاللَّه دستغيب نداشتم؛ مگر آنكه ايشان در آن صحبت از خدا و معارف اهل بيت داشته باشند».
مرحوم حاج آقا شيخ محمدكاظم شيرازى به هنگام اعطاى اجتهاد به ايشان، در مورد وى مىنويسد: «او از هر اخلاق ناشايستى پاك است و به هر اخلاق شايستهاى آراسته است».
امام امت، خمينى كبير نيز با بياناتى روشن، اخلاق و خلقيات شهيد محراب را به تصوير مىكشد و او را «مربى محرومان»، «هدايتكننده مردم»، «معلمى بزرگ»، «عالمى عامل» و بالاتر از همه «متعهد به اسلام» و «شخصيتى ارزشمند» مىنامد.
منبع: خبرگزاری قرآنی ايران (ايكنا)