شهید آوینی

 

اکنون نوبت شماست

روزنامه اعتماد در قسمت «پرونده روز» مورخ بیست و پنجم تیرماه سال جاری مطلبی به قلم وحید شریفی با عنوان «اکنون نوبت شماست» منتشر کرد. متن این گزارش به شرح ذیل است:

وقتی‌ قرارشد به‌ بهانه‌ روز مبارزه‌ با سلاح‌های‌ شیمیایی‌ و میکروبی‌، پرونده‌ مشکلات‌ جانبازان‌ و روند رسیدگی‌ به‌ وضعیت‌ آنها را کار کنیم‌، با خود گفتم‌ سال‌ها است‌ روزنامه‌نگاران‌ پیر و جوان‌ ایرانی‌ در این‌باره‌ نوشته‌اند چقدر بنویسیم‌ که‌ وضعیت‌ مسکن‌، دارو و امکانات‌ رفاهی‌ جانبازان‌ اسف‌بار است‌. در گزارش‌هایمان‌، جانباز شیمیایی‌ و خانواده‌هایشان‌ چقدر از مشکلات‌ گفتند، گفتند و گفتند. اما کسی‌ گوش‌ نداد.

در نزدیکی‌ منزلمان‌، جانبازی‌ زندگی‌ می‌کرد که‌ هر از گاهی‌ به‌ او سرمی‌زدم‌.از انتقادات‌ او در گزارشم‌ استفاده‌ کردم‌.پارسال‌ او با حال‌ نه‌ چندان‌ خوب‌ خود تمام‌ سعی‌اش‌ را کرد تا من‌ از وضعیت‌ این‌ عزیزان‌ و نحوه‌ برخورد نهادها و سازمان‌های‌ مسوول‌ اطلاعاتی‌ کسب‌ کنم‌.اکنون‌ او دیگر در بین‌ ما نیست‌ که‌ من‌ هم‌ سراغش‌ بروم‌ و دوباره‌ خواهش‌ کنم‌ تا از مشکلات‌ دیرینه‌ جانبازان‌ و اینکه‌ آیا هنوز بنیاد، وام‌ درخواستی‌اش‌ را داده‌ یا نه‌ برایم‌ بگوید.

امسال‌ این‌ زحمت‌ را به‌ خود ندادم‌ که‌ به‌ سراغ‌ جانبازی‌ دیگر بروم‌. راستش‌ هنوز دلیلش‌ را نمی‌دانم‌.شاید فراق‌ آن‌ دوست‌ شیمیایی‌ یارای‌ رفتن‌ دوباره‌ به‌ من‌ نداد.اما نه‌! کمی‌ که‌ بهتر فکر می‌کنم‌ اولین‌ بند این‌ گزارش‌ یادم‌ می‌آید: «من‌ که‌ کاری‌ نمی‌توانم‌ بکنم‌.» سال‌های‌ گذشته‌ این‌ فکر را نمی‌کردم‌. گمان‌ می‌کردم‌ ما روزنامه‌نگاران‌ می‌نویسیم‌ و مسوولان‌ می‌خوانند و تلنگری‌ به‌ خود می‌زنند که‌ وامصیبتا،ما از سرفه‌های‌ خشک‌ جانبازان‌ است‌ که‌ امروز برکرسی‌ ریاست‌ تکیه‌ زده‌ایم‌! اما زهی‌ خیال‌ باطل‌! ما نوشتیم‌ و نوشتیم‌.آنقدر که‌ حرف‌های‌ جانبازان‌ و مشکلات‌ و معضلات‌شان‌ را از بر کردیم‌. دریغ‌ از یک‌ گوش‌ شنوا! نه‌ پاسخی‌ آمد، نه‌ عکس‌العملی‌ دیدیم‌ و نه‌ گامی‌ به‌ جلو برداشته‌ شد.

نمی‌دانم‌! شاید باز هم‌ قصور از طرف‌ ماست‌.شاید بیشتر باید قلم‌ فرسایی‌ کنیم‌.شاید مسوولان‌ محترم‌ قدری‌ وقت‌ بگذارند و قدری‌ به‌ ولی‌ نعمتان‌ فراموش‌ شده‌ انقلاب‌ عنایت‌ کنند.

مساله‌ مهم‌ این‌ است‌ که‌ بروکراسی‌ اداری‌ در ایران‌ سالهاست‌ که‌ زندگی‌ مردم‌ بویژه‌ جانبازان‌ را تحت‌ الشعاع‌ قرارداده‌. برای‌ از بین‌ رفتن‌ این‌ نظام‌ سنتی‌ اداری‌ هم‌ فکری‌ باید کرد، تمهیداتی‌ باید اندیشید تا جانبازان‌ اسیر این‌ دوندگی‌های‌ طاقت ‌فرسا و گاهی‌ بی‌فایده‌ نشوند.

بسیاری‌ از جانبازان‌ یا خانواده‌هایشان‌ در مصاحبه‌ با ما از دوندگی‌های‌ بی‌موردشان‌ در بنیاد جانبازان‌ گلایه‌ها دارند. غرض‌ اینکه‌ به‌ گفته‌ بسیاری‌ از جانبازان‌، مدیران‌ و برخی‌ کارمندان‌ قبلی‌ و فعلی‌ بنیاد امور جانبازان‌ برخوردی‌ تحکم‌آمیز با این‌ اسطوره‌های‌ ایران‌ داشته‌اند. خودتان‌ قضاوت‌ کنید، کجای‌ دنیا، با قهرمانان‌ ملی‌ خود چنین‌ برخوردی‌ می‌کنند؟

همسر یک‌ جانباز در درددل‌هایش‌ می‌گفت‌: شوهرش‌ جانباز اعصاب‌ و روان‌ است‌. باید برای‌ اثبات‌ جانباز بودن‌ شوهرم‌ برای‌ بنیاد مدرک‌ ارایه‌ می‌کردم‌. به‌ من‌ گفتند باید صورت‌ سانحه‌ بیاورید. من‌ الان‌ موج‌ آن‌ خمپاره‌ منفجر شده‌ که‌ باعث‌ بیماری‌ اعصاب‌ شوهرم‌ شد را از کجا بیاورم‌؟ روزی‌ که‌ آن‌ رزمنده‌ مجروح‌ می‌شد و بعضی‌ها اصلا اعلام‌ مجروحیت‌ نکردند و فکرش‌ را نمی‌کردند که‌ روزی‌ به‌ این‌ چیزها احتیاج‌ پیدا کنند، حالا از کجا مدرکش‌ را بیاورند؟ باعث‌ شرمساری‌ است‌ که‌ چنین‌ رفتارهایی‌ را با جانبازان‌ و خانواده‌هایشان‌ شاهدیم‌.

معضلات‌ قدیمی‌ نیز هنوز پیداست‌. اکنون‌ جانبازانی‌ که‌ از بنیاد حقوق‌ دریافت‌ می‌کنند، هیچگاه‌ نمی‌توانند با حقوق‌ دریافتی‌ زندگی‌ خود و خانواده‌شان‌ را تامین‌ کنند. چه‌ می‌توان‌ کرد. با 150 هزار تومان‌ درآمد ماهیانه‌ آن‌ هم‌ اگر پرونده‌شان‌ مورد تایید قرار گیرد. دارو و درمان‌ هم‌ که‌ وضعیتش‌ روشن‌ است‌. هر روز یک‌ مشکل‌ جدید. روزی‌ دارو نایاب‌ می‌شود و روزی‌ دیگر هم‌ که‌ داروی‌ خارجی‌ موجود نیست‌، باید بروند مشابه‌ ایرانی‌ آن‌ را دریافت‌ کنند. معمولا چون‌ مشابه‌ ایرانی‌ کارایی‌ داروی‌ خارجی‌ را ندارد آنها به‌ ناچار تعداد مصرف‌ را بالا می‌برند. از این‌ رو عوارض‌ شیمیایی‌ دارو نیز بالا رفته‌ و جانبازان‌ با مشکلی‌ جدید در روند درمان‌ خود مواجه‌ می‌شوند. اعطای‌ مسکن‌ هم‌ که‌ در حد حرف‌ باقی‌ مانده‌. اکنون‌ بسیاری‌ از جانبازان‌ مستاجرند.

در پایان‌ التماسی‌ دارم‌ که‌ اگر واقعا نمی‌توانید به‌ خواسته‌های‌ برحق‌ آنان‌ گوش‌ دهید، با بی‌مهری‌ تان‌ جانبازان‌ را نیازارید.

 
Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved
logo