بخش شهید آوینی حرف دل موبایل شعر و سبک اوقات شرعی کتابخانه گالری عکس  صوتی فیلم و کلیپ لینکستان استخاره دانلود نرم افزار بازی آنلاین
خرابی لینک Instagram

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

يك ايراد مردود از آلوسي و پاسخ آن

سيد " حميد الدين عبد الحميد الوسى " در كتابش " نثر اللئالى على نظم الامالى " 160 وقتى به آيه ولايت مى رسد، مى گويد: اين آيه نزولش، چنانچه پنداشته اند تنها درحق على نبوده است، بلكه درباره مهاجرين و انصار نازل شده و على يكى از آنها مى باشد. زيرا " الذين " در آيه، صيغه جمع است پس نمى تواند على به تنهائى مقصود از آيه باشد.
امينى گويد: اين مرد، در اين گفتارش به آهنگ ابن كثير دمشقى مى نوازد و بر وزان او مى بافد، و از چاه او اين آب را مى كشد، او كه در تاريخش درباره اين آيه چنانكه به همين زودى خواهد آمد مى گويد: درباره خصوص على، هيچ آيه اى از قرآن نازل نشده است...
گروه غفلت زدگان را اين حقيقت فراموش شده است كه: هر گاه حكمى به عنوان عموم صادر شود. به طوريكه در يك جريان طبيعى قرار گيرد تا ديگران را به آوردن نظيرش تشويق، يا از آوردن شبيهش باز دارد، خصوصا كه موضوع را با خصوصيات مكورد، بر حسب تطبيق خارجى معين كنند، بليغتر و براى صدق قضيه كلى، بر آن فرد، از توجه سخن راسا به سوى او، موكد تر است و براى آن نظائر فراونى در قرآن كريم وجود دارد، و اينك چند نمونه آن:
1- الذين قالوا ان الله فقير و نحن اغنياء: آنها كه گفتند خدا فقير است و ما بى نياز- حسن گويد: گوينده اين سخن حين بن اخطب است. و عكرمه و سدى و مقاتل و محمد بن اسحاق گويند. او فنحاص بن عازوراء بوده است، خازن گويد اين سخن را هر چند يك نفر يهودى گفته ولى چون همه آنها به اين سخن راضى بودند، سخن به همه آنها نسبت داده شده است. مراجعه كنيد به تفسير قرطبى 4ر294، تاريخ ابن كثير 1ر434 تفسير خازن 1ر 322.
2- و منهم الذين يوذون النبى...: پاره اى از آنها كسانى هستند كه پيامبر را آزرده مى گويند او گوش محض است. اين آيه درباره مردى از منافقان نازل شده كه عبارتست از: جلاس بن سويد يا نبتل بن حارث ياعتاب بن قشير، مراجعه كنيد تفسير قرطبى 8ر192، تفسير خازن 2ر253، الاصابه 3ر 549.
3- و الذين يبتغون الكتاب مما ملكت ايمانكم...: از بردگانتان آنها كه مايل به بستن قرار داد " مكاتبه " اند با آنها قرار داد بنديد مشروط به اينكه در آنها خيرى دانسته باشيد. اين آيه درباره صبيح مولى حويطب بن عبد العزى نازل شد. وى گويد: من غلام حويطب بودم از او خواستم با من قرار داد مكاتبه به بندد. آنگاه درباره من اين آيه نازل شد: و الذين يبتغون الكتاب. اين روايت را ابن منده و ابو نعيم و قرطبى به نقل تفسير قرطبى 12ر244، اسد الغابه، 3ر11، الاصابه 2ر176 نقل كرده اند.
4- ان الذين ياكلون اموال اليتامى ظلما.... " آنان كه اموال يتيمان را به بيداد مى خورند، تنها آتش در شكم خود كرد ه اند.
" مقاتل بن حبان گويد: اين آيه درباره مرثد بن زيد الغطفانى نازل شده.
مراجعه كنيد تفسير قرطبى 5ر53، الاصابه 3ر 397.
5- لا ينهاكم الله عن الذين لم يقاتلوكم... " خداوند شما را نهى نمى كند، درباره كسانيكه با شما نمى جنگند و از خانه هاتان بيرون نمى كنند، كه با آنان به نيكى رفتار كنيد.
" اين آيه درباره اسماء بنت ابى بكر نازل شد، زيرا، مادرش قتيله بنت عبد العزى، با هدايائى در حاليكه مشرك بود در مدينه به او وارد شد. اسماء گفت من هديه اى از تو نمى پذيرم و نبايد بخانه من وارد شوى تا از رسول خدا " ص " اذن دريافت كنم. وقتى از پيغمبر پرسيد، خداوند اين آيه را نازل كرد. پيغمبر دستور داد به منزلش او را وارد كند و هديه اش را بپذيرد و از احترام و نيكى نسبت به او دريغ ننمايد.
اين حديث را بخارى، مسلم، احمد، ابن جرير و ابن ابى حاتم بر طبق تفسير قرطبى 18ر59، تفسير ابن كثير 4ر349 و تفسير خازن 4ر272 نقل كرده اند.
6- يا ايها الرسول لا يحزنك الذين يسارعون فى الكفر من الذين قالوا آمنا بافواههم:
" اى پيامبر آنانكه به سوى كفر ميشتابند و لفظا ايمان، ابراز داشته اند، نبايد باعث اندوه تو شوند ".
مكى در تفسيرش گويد: اين آيه درباره عبد الله بن صوريا نازل شده است. تفسير قرطبى 177/6، الاصابه 2ر 326.
7- قال الذين لا يعلمون لو لا يكلمنا الله او تاتينا آيه 200:
" گفتند چرا خدا با ما حرف نمى زند و يا نشانى را كه ما مى خواهيم براى ما نمى آورد ".
اين آيه در مورد رافع بن حريمله نازل شد و محمد بن اسحاق از ابن عباس روايت كرده كه گفت: رافع به پيغمبر خدا " ص " گفت: يا محمد اگر چنانكه ميگوئى رسول خدائى پس بگو خدا خود با ما سخن گويد تا كلامش را بشنويم خداوند در اين مورد، آيه فرستاد. تفسير ابن كثير 1ر 161.
8- الذين هاجروا فى الله من بعد ما ظلموا لنبوانهم فى الدنيا حسنه:
" آنان كه در راه خدا پس از ستم ها كه ديده مهاجرت كردند، آنان را در اين دنيا در جايگاه خوبى مستقر خواهيم كرد ".
ابن عساكر در تاريخش 7ر133 از طريق عبد الرزاق از داود بن ابى هند، آورده است كه آيه در مورد ابى جندل ابن سهيل عامرى نازل شد و قرطبى در تفسيرش 1ر107 اين قول را از جمله اقوال وارد درآيه، ذكر كرده است.
9- ان الذين يتلون كتاب الله و اقاموا الصلاه و انفقوا مما رزقناهم:.
" كسانى كه كتاب خدا را خوانده، نماز بپا مى دارند و از آنچه آنان را روزي کرديم انفاق مي کنند..."
اين آيه در باره حصين بن مطلب بن عبد مناف نازل شده مراجعه کنيد الاصابه 1ر0 33.
10- و العصر ان الانسان لفى خسر..
" سوگند به عصر كه انسان در زيانكارى است مگر كسانيكه ايمان آورده كارهاى شايسته انجام دهند و به حق و صبر سفارش كنند "
از ابى بن كعب روايت است كه گويد: سوره و العصر را بر پيامبر " ص " خواندم و گفتم: پدرو مادرم به فدايت، تفسيرش چيست؟ گفت: و العصر: سوگندى است از خداى، به آخر روز، كه انسان: ابو جهل بن هشام، در زيانكارى است مگر كسانى كه ايمان آورده اند: ابو بكر صديق و كارهاى شايسته كردند ك عمر بن خطاب و بهم ديگر سفارش به حق كردند: عثمان بن عفان، و سفارش به شكيبائى كردند: على بن ابى طالب. مراجعه كنيد به رياض النضره 1ر34
امينى گويد: ما، بر اين تاويلات تحريف آميز و مردود با اين قوم به عنوان موافق كف نمى زنيم ولى اين مطالب را براى اقامه حجت، از طريق خودشان بر آنان مى آوريم.
11- ان الذين يشترون بعهد الله و ايمانهم ثمنا قليلا اولئك لا خلاق لهم فى الاخره..:
" كسانيكه پيمان با خدا و سوگند هاى خود را به پول ناچيزى معامله مى كنند اينان در آخرت نصيبى نخواهند داشت ".
اين آيه درباره عيدان بن اسوع حضر مى نازل شد. اين مطلب را مقاتل در در تفسيرش به نقل " الاصابه " 3ر51 اظهار كرده است.
12- يا ايها الذين آمنوا اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولى الامر منكم:
" اى كسانى كه ايمان آورده ايد خداى را فرمان بريد و پيامبرش را اطاعت كنيد و اولى الامرى كه از خودتان است ".
بخارى درصحيحش دركتاب تفسير 7ر60 و احمد در مسندش 337 و مسلم در صحيحش به نقل تاريخ ابن عساكر 7ر352 و بنا به تفسير قرطبى 5ر260 و ديگران گويند نزول اين آيه يا ايها الذين آمنوا درباره عبد الله بن حذاقه السهمى، است.
13- يقولون هل لنا من الامر من شى ء قل ان الامر كله لله يخفون فى انفسهم..:
" ميگويند آيا از فتح براى ما نصيبى خواهد بود، بگو فتح و نصرت همه اش از آن خدا است در دل خود چيزهائى را پنهان ميدارند تا بر تو آشكار نشود مى گويند اگر ما را نصيبى از فتح بود اينجا كشته نمى شديم.. " گوينده عبد الله بن ابى بن سلول، راس منافقان است و درباره اول اين آيه نازل شده است.
ابن ابى حاتم از طريق زير نقل مى كند كه آيه: درباره معتب بن قشير نازل گرديده است. مراجعه كنيد تفسير قرطبى 4ر262، تفسير ابن كثير 1ر418، تفسير الخازن 1ر 306.
14- الذين قال لهم الناس ان الناس قد جمعوا لكم:
" كسانى به مردم گفتند، مردم براى شما متحد شدند " مراد از ناس اول نعيم بن مسعود اشجعى است، نسفى در تفسيرش گويد:
از اين لفظ جمع، مراد يكى است، يا او را پيروانى بوده است كه مانند او تاخير و درنگ مى كردند. و خازن گود: از لفظ عام، اراده خاص شده است.
ابن مردويه به اسنادش از ابى رافع آورده كه نبى اكرم " ص " على را با عده اى به دنبال ابو سفيان فرستاد، مردى از اعراب خزاعه آنان را ديد و گفت: قوم براى شما دست به اتحاد زده اند. گفتند:
حسبنا الله و نعم الوكيل.
آنگاه درباره آنها اين آيه نازل شد. تفسير قرطبى 4ر279، تفسير ابن كثير 1ر430، تفسير خازن 1ر 318.
15- يستفتنونك قل الله يفتيكم فى الكلاله:
" از شما درباره كلاله " خواهران و برادران " اظهار نظر مى خواهند بگو خداى نظر مى دهد "
درباره جابر بن عبد الله انصارى نازل شده، ابو بودكه اظهار نظر ميخواست و مى گفت اين آيه درباره من نازل شده است.
تفسير قرطبى 6ر28، تفسير خازن و تفسير نسفى حاشيه تفسير خازن 1ر 447..
16- يسالونك ماذا ينفقون قل ما انفقتم من خير...:
" از تو مى پرسند چه انفاق كنند بگو هر چيزى كه انفاق كنيد... ".
درباره عمرو بن جموح نازل شده، او پير مردى بزرگ و ثروت مند بود، گفت يا رسول الله چه چيز بهتر است تصدق كنيم؟ و بر چه كسى اتفاق نمائيم؟ پس اين آيه نازل شد. تفسير قرطبى 3ر36، تفسير خازن 1ر148.
17- و هم ينهون عنه و يناون عنه:
"کفار مردم را از پيروي پيامبر نهي کرده و خود از او دوري مي کنند".
قوم را عقيده چنانست که اين آيه درباره ابي طالب نازل شده و تفصيل آن را دو " كفار مردم را از پيروى پيامبر نهى كرده و خود از او دورى ميكنند ". جلد 8 ص 803 متن عربى بيان داشته ايم.
18- لا تجد قوما يئمنون باللهو اليوم الاخر يوادون من حاد الله و رسوله:
" قومى را مومن به خدا و روز قيامت نمى يابى كه در عين حال به آنان كه از خدا و رسولش رو گردانند، مهربان باشند.
در مورد ابى عبيده جراح كه پدرش در جنگ بدركشته شد نازل گرديد يا درباره عبد الله بن ابى، تفسير قرطبى 307/17، نوادر الاصول حكيم ترمذى 157.
19- " و آخرون اعترفوا بذنوبهم خلطوا عملا صالحا و آخر سيئا..:
" و ديگران بگناه خود اعتراف كرده كار شايست و ناشايست را بهم مخلوط كردند.. "
درباره ابى لبابه انصارى خصوصا نازل شد. تفسير قرطبى 8ر242، الروض الانف 2ر196
20- يحلفون بالله لكم ليرضوكم: " براى شما بخدا سوگند ياد مى كنند تارضايت شما را جلب كنند ".
مردى از منافقان گفت سوگند اينان از نيكان و اشراف مايند و هر گاه آنچه محمد مى گويد حقيقت داشته باشد بايد اينان از الاغ ها بد تر باشند، يكى از مسلمين اين جمله را شنيد و گفت: بخدا سوگند آنچه محمد مى گويد حق است و تو بد تر از الاغى. مرد شكايت او را نزد پيامبر برد و پيغمبر او را احضار كرد، فرمود: براى چه اين سخن را بر زبان راندى؟ او شروع به لعن و نفرين كرد و بخدا سوگند خورد كه من چنين نگفته ام. مرد مسلمان گفت خدايا، راستگو را تصديق، و دروغ گو را، تكذيب كن. اين آيه آمد.
تفسير قرطبى 8ر193، تفسير ابن كثير 2ر366
12- گويد: رافضيان نمى توانند ايمان على و عدالتش را، و اينكه او از اهل بهشت است ثابت كنند تا چه رسد به امامتش، مگر وقتى كه امامت ابو بكر، عمر و عثمان را بپذيرند ز،يرا اگر بخواهند اين امتيازها را براى على ثابت كنند، دليلى با آنها موافق نمى شود چنانكه مسيحى اگر بخواهد نبوت مسيح را ثابت كند بدون پذيرفتن دين محمد هيچگونه دليلى با او همراه نخواهد بود. جلد اول ص 162 منهاج السنه
پاسخ- اى روزگار من هر روز ترا با شگفتى هاى تازه ترى مى بينم!
كاش مى دانستم چه موقع ايمان و عدالت على، احتياج به برهان و استدلال پيدا كرده است؟ و او در چه زمانى كافر بوده تا موضوع ايمان آوردنش مطرح باشد؟ و آيا در آغاز اسلام براى پيغمبر برادرى كه با او همكارى كند غير از على كسى بود؟ آن وقتى كه ديگران كه نام آنها را برده، هنوز اسلام نياورده بودند. آيا اسلام بدون شمشير و نيزه او مى توانست بر پاى خود به ايستد؟ آيا لشگر شرك جز بر اثر قدرت وصولت او ممكن بود منهزم شود؟ آيا زنگار شبهه و كفر جز به بيانات و براهين او زدوده شد؟ آيا خداى بزرگ كعبه بيت الحرام را از آلودگى بت ها، جز بدست شريف او پاك گردانيد؟ آيا خدا در قرآن خاندانى را از پليدى پاكيزه نگردانيد كه بعد از رسول خدا او بزرگ آن خاندان باشد؟ آيا كسى وجود دارد غير از او كه به نص قرآن كريم نفس قرآن نفس رسول الله باشد؟ آيا چه كسى كه خود را در ليله المبيت جز او به رضاى خدا فروخته است؟ آيا كسى از مومنان وجود دارد كه مانند رسول خدا به نفس آنان از خودشان اولى باشد غير از او؟ نه و الله.
احاديث شيعه در همه اينمطالب متواتر است و اين احاديث است كه شيعه را ملزم به اعتراف به اينهمه فضيلت براى على كرده است. ولى شيعه چون با ديگران در مقام استدلال بر آيد به احاديث اهل سنت استدلال مى كند زيرا دليل بايد براى طرف مقابل، الزام آور باشد بدون اينكه شيعيان در مقام ثبوت و واقع احتياج به اين ادله داشته باشند. و در حقيقت روشن رسمى استدلال همين است نه روشن كه علماى اهل سنت مى پيمايند كه در تمام موضوعات به كتب علماشان و احاديشان استدلال مى كنند كه خارج از اصول محاجه و مناظره است.
و كاش من ميدانستم ميان عدالت و ايمان على و ايمان و عدالت ديگران چه ملازمه اى وجود دارد؟ آيا آنان را با على نفس واحدى مى پندارد كه آن نفس قابل تبعيض نيست و يا گمان مى كند روح واحدى بر همه آنها جريان دارد، و از يك ايمان يا كفر متاثراند؟
و آيا اين ملازمه ابتكارى مولود اين تيميه، بر اصحاب و تابعين شيعى و بعد از آنها بر پيشوايان شيعه از ائمه، علماء بزرگان آنها در قرون گذشته با مناظرات و استدلالها و احتجاجهاى مذهبى فراوانشان در مجالس و محافل، مخفى مانده يا مخالفانشان در دفاع از رجال و مبادى شان، آن را فراموش كرده اند؟
اينها همه، هيچكدام نبوده است، تنها اين مرد خوشش مى آيد رافضيان را به مسيحيان تشيبه كرده باشد و بين على و ايمان معاويه حقه باز، و يزيد فاسق و فاجر، و جنايتكاران مستبد بنى اميه و هتاكان بنى عباس، رابطه بر قرار سازد. و اين ر انهايت درجه علم، دين ورع و ادب خود ميداند. 13- در جلد 2ر99 كتابش بزرگ مرد امت نصير المله و الدين خواجه طوسى و پيروان او و همه رافضيان را به انواع هتاكى و معاصى علنى، از قبيل ضايع ساختن نماز، و ارتكاب محرمات، و حلال دانستن حرمات الهى، و بى مبالاتى در امر مشروبات الكلى و فحشاء، حتى در ماه رمضان، و ترجيح شرك بر عبادت خدا، نسبت مى دهد. و اين گونه كارها و امثال آنها را از حالات دائمى رافضيان مى شمارد. اعمال و رفتارى كه هر كاو شگرى مى داند دروغ و خيال محض بيش نيست تا به وسيله اشاعه فحشاء بين مسلمانان، شيعه را بد نام كند. و خداى بزرگ داورى است صريح و قاطع روزى كه ميزان اعمال نصب كرده از سخنان هر كس جويا خواهد شد.
و ما يلفظ من قول الا لديه رقيب عتيد.
هر سخنى كه از دهان بر آيد فرشته براى ثبت و ضبط مهياست.
14- گويد: مشهور ترين كسانى كه مرتد شدند، دشمنان ابى بكر الصديق " رضى الله عنه " و پيروانشان مانند مسيلمه و تابعان او و ديگرانند. و رافضيان اينان را دوست دارند، چنانكه بسيارى از برزگانشان مانند اين امامى مذهب " علامه حلى " و ديگران گفته اند. رافضيان اهل رده را بر حق مى دانند، و مى گويند، ابو بكر صديق آنان را بنا حق كشته است 2ر102 منهاج.
پاسخ- كاش كسى پيدا مى شد از اين مرد مى پرسيد كه به او خبر داده است كه رافضيان، مسيلمه و طرفدارانش را دوست مى دارند، در حاليكه هنوز او را دروغگو ناميده، مسيلمه كذابش مى گويند و عمالش را افتضاح تلقى مى كنند و شيعه از دروغهايش به تفصيل ياد كرده است. شيعيان نبوت را در انحصار خاتم پيغمبران محمد سيد الانبياء و ص " دانسته، هر مدعى نبوتى غير از او را كافر مى دانند.
چه خوب بود بزرگانى كه اين سخن خلاف واقع را از آنها نقل كرده به ما نشان مى داد، آيا او آنها را با اين عقيده ديده است؟ چرا نام آنها را ياد نكرده؟ و چرا از آنها اسمى نياورده، اصولا او كه به نقل از آنها، اطمينان ندارد، و
پيوسته به بدگوئى آنان مى پردازد، پس شايد در كتابهايشان ديده است اين كتابها كدام است؟ كجا است؟ از كى است؟ اما كتابهاى بزرگ پيشواى آنها علامه حلى در علم كلام و عقايد همه موجود است چه آنها كه خطى است و چه آنها كه چاپى است آيا در كداميك از آن كتابها اين تهمت را مى توان يافت بلى تنها در قوطى عطارى دشمنى هاى ابن تيميه و درصندوق بد بينى هاى او، يعنى كتاب تهمت نامه اش. بار الها تنها نزد تو شكايت ميكنيم. اللهم اليك المشتكى.

انکار نزول سوره هل اتي درباره اهل بيت و پاسخ آن

15- مى گويد: او " علامه حلى " مطالب دروغى كه نماينده جهل گوينده آنست آورده مثل اين سخن كه " هل اتى " در حق آنان " اهل بيت " نازل گرديده با اينكه هل اتى به اتفاق علماء از سوره هاى مكى است، و على بعد از هجرت با فاطمه ازدواج كرده و حسن و حسين بعد از نزول هل اتى به دنيا آمده اند- پس اين سخن كه سوره در شان آنها شده از دروغهائى است كه بر هر كس كمترين علمى به نزول قرآن و احوال اهل بيت داشته باشد پوشيده نمى ماند.
پاسخ- نادانى اين مرد به يك باب و دو باب محدود نيست، او چنانكه در عقائد نادان است، در فرق اسلامى، در سيره و احكام، در حديث، همچنين در علوم قرآن، نادان است و نمى داند مكى بودن سوره، منافى آن نيست كه برخى آياتش در مدينه نازل شده باشد و بالعكس. و اين امر در همه سوره هاى قرآن جارى است چنانكه درجلد 2 ص 154 همين كتاب بيان شد و مقصود ابن الحصار كه گويد: " از هر سوره مكى يامدنى آياتى مستثنى مى باشد " همين است
ثانيا مطمئن ترين راه براى اينكه بدانيم سوره اى مكى يا مدنى است، مراجعه به راوايات فراوانى است كه شان نزول آن به اسناد مستفيض و متعدد رسيده است، نه استناد به سخنان بى مدرك و بدون سند. ما در همين مجلد ص 197- 190 به بخش مهمى از كسانى كه اين حديث را نقل كرده اند و در برابر آن پذيرش خود را اعلام نموده اند، اشاره كرديم تا ثابت كنيم، اين از دروغهاى رافضيان نيست و دليل بر نادانى ناقلش نميشود، نميتوان به دانشمند بزرگ ما علامه حلى، و نه بر پيروانش از اين بابت حمله كرد. و اگر در نقل اين حديث در ذيل آيه ايرادى وجود دارد، علامه حلى، و بزرگان اهل سنت، در اين باره يكسانند.
ثالثا عقيده به مكى بودن سوره " هل اتى " نه تنها مورد اتفاق همه علما نيست بلكه اكثريتشان بنابر نقل خازن " در تفسيرش 4ر356 " از مجاهد و قتاده و جمهور، بر خلاف آن، نظر مى دهند.
ابو جعفر نحاس دركتاب خود " الناسخ و المنسوخ " از طريق حافظ ابى حاتم از مجاهد از ابن عباس حديثى درباره تفكيك آيات مدنى، از مكى قرآن آورده، كه در آن گويد:
و- المدثر تا آخر قرآن مگر " اذا زلزلت "، " اذا جاء نصر الله "، " قل هو الله احد " " قل اعود برب الفق " " قل اعوذ برب الناس "، همه در مدينه نازل شده اند. و در بين اينها سوره هل اتى مى باشد. و نيز سيوطى در، الاتقان 15/1 پس از نقل حديث گويد: اين چنين به تفضيل روايت كرده اند و اسنادش بسيار خوب. و رجالش همه مورد وثوق، و از علماى مشهور عربيت اند.
حافظ " بيهقى " در " دلائل النبوه " به اسنادش از عكرمه، و حسين بن ابى الحسن حديثى در مكى و مدنى بودن سوره ها آورده اند كه در آن يكى از سوره هاى مدنى را، سوره هل اتى شمرده است.
و ابن الضريس در " فضائل القرآن " از عطا روايت كرده: سوره انسان " هل اتى " از سوره هاى مدنى است.
خازن در تفسيرش 1ر9 آنرا از سوره هاى نازل در مدينه، شمرده است. و اين همه قرآنهاى موجود دنيا است اعم از خطى و چاپى آن باشكارا حقيقت را به شما خبر مى دهند. همه اتفاق دارند بر مدنى بودن سوره هل اتى، پس بايد گفت اگر پندار ابن تيمه درست باشد، امت اسلامى اجماع كرده اند بر خلاف اتفاق علماء؟
" فما منكم من احد عنه حاجزين. و انه لتذكره للمتقين. و انا لنعلم " ان منكم مكذبين ".
رابعا كسانى كه معتقدند در آن آن سوره يك يا چند آيه مكى وجود دارد مانند حسن، عكرمه، كلبى، و ديگرى، تصريح مى كنند كه آيات مربوط به قصه اطعام طعام، مدنى است.
خامسا هيچ ملازمه اى بين مكى بودن سوره و نزول آن قبل از هجرت، وجود ندارد زيرا ممكن است در حجه الوداع نازل شده باشد با توجه به اينكه از كلمه " اسيرا " اراده عموم شده و به هر مومنى كه شامل مملوك هم باشد اطلاق مى گردد، چنانكه ابن جبير، حسن، ضحاك، عكرمه، عطا و قتاده گفته اند و ابن جرير و گروه ديگرى آن برگزيده اند " و اين گونه اسيران در مدينه بعد از هجرت يافت مى شدند نه قبل از آن در مكه ".

انکار نزول آيه مودت درباره اهل بيت و پاسخ آن

16- مى گويد: گفتار او " علامه حلى " مبنى بر اينكه آيه.
قل لا اسالكم عليه اجرا الا الموده فى القربى.
محبت اهل بيت را واجب ميكند، غلط است دليلش اينست كه آيه مكى است و آن روز على هنوز با فاطمه ازدواج نكرده و اولادى بهم نرسانده بود 2ر 118.
و در ص 250 گويد: اما سخن او " علامه حلى " كه گويد: خدا درباره آنها قل لا اسئلكم عليه اجرا الا الموده فى القربى " را نازل كرده است، اين دروغ است زيرا اين آيه در سوره شورى بى ترديدمكى است و قبل از ازدواج على بافاطمه، و قبل از تولد حسن و حسين، نازل شده است " تا آنجا كه گويد " گروهى از مصنفان اهل سنت و جماعت و شيعيان طرفدار احمد، و ديگران حديثى از پيغنبر اكرم " ص " نقل كرده اند كه وقتى: اين كيه نازل شد اصحاب گفتند يا رسول الله اينان كيانند فرمود: على و فاطمه و دو فرزندشان، و اين حديث به اتفاق حديث شناسان دروغ است دليلش اينكه، آيه به اتفاق اهل علم در مكه نازل شده، زيرا سوره شورى همه اش مكى است بلكه تمام سوره هائى كه ال حميم دارد همه مكى مى باشند.
آنگاه تاريخ تولد دو سبط پيغمبر حسن و حسين را براى اثبات علم و اطلاعش نسبت به تاريخ به تفصيل بيان كرده است.
پاسخ- اگر در كتاب اين مرد، جز اين تقلب و تزوير ها نسبت به اجر صاحب رسالت، و سخنان دروغ و نسبت هاى باطل و تهمت هاى صرحيش در اين باره نبود، براى عار و ننگ او كافى بود.
هيچكس به مكى بودن آيه تصريح ندارد، تا چه رسد به اتفاق دورغين اهل علم، تنها اين گمان از آنجا براى مردك حاصل شده است كه اطلاق مكى بر سوره شده است، حق سخن را، در ج 2ر158- 154 اين كتاب و درمين مجلد 276- 274 ايراد كرديم.
و تكذيب اين ادعا كه سوره شورى همه اش مكى است به وسيله استثناى مفسران از مكى بودن چهار آيه:
ام يقولون افترى على الله كذبا- تا قول خداى تعالى- " خبير بصير " صورت ميگيرد و بقول برخى ديگر استثناى چند آيه.
" و الذين اذا اصابهم البغى " تا " من سبيل ". تا چه رسد، به استثناى مكى بودن آيه مودت.
و قرطبى در تفسيرش 16ر1 و نيشابورى در تفسيرش، و خازن در تفسير 4ر49 و شوكانى در " فتح القدير " 4ر510 و ديگران از ابن عباس و قتاده، تصريح كرده اند كه سوره شورى جز چهار آيه آن كه اولش قل لا اسالكم عليه اجرا " مى باشد، مكى است.
اما درباره اينكه آيه در شان على و فاطمه و فرزندانشان نازل گرديده و مودت آنان را واجب كرده، اين مطلب از مختصات علامه حلى و ملت شيعى از نمى باشد، بلكه اتفاقى تمام مسلمانان جز افراد نايابى از طرفداران روح اموى مانند ابن تيميه و ابن كثير است. هيچ خواننده اى بر خورد به چنين اتفاق دروغين حديث شناسان نكرده و نخواهد كرد. اى كاش اين مرد ما را به پاره اى اين اجماع كنندگان يا بر يكى از تاليفاتشان، يا بر پاره اى از كلماتشان رهبرى مى كرد. ما در 2ر311- 306 متن همين كتاب به اندازه كافى و رسا از گروهى از حفاظ و مفسران بزرگ قوم حديث را نقل كرديم از قبيل:
امام احمد، ابن المنذر
ابن ابى حاتم، طبرى
طبرانى، ابن مردويه
ثعلبى، ابو عبد الله الملا
ابو الشيخ، نسائى
واحدى، ابو نعيم
بغوى، بزار
ابن المغازلى، حسكانى
محب الدين، زمخشرى
ابن عساكر، ابو الفرج حمويى، نيشابورى
ابن طلحه، رازى
ابو السعود، ابو حيان
ابن ابى الحديد، بيضاوى
نسفى، هيثمى
ابن الصباغ، كنجى
مناوى، قسطلانى
زرندى، خازن
زرقانى، ابن حجر
سمهودى، سيوطى
صفورى، صبان
شبلنجى، حضرمى
نبهانى
و گفتار امام شافعى در اين باره معروف است كه گويد:

يا اهل بيت رسول الله حبكم
فرض من الله فى القرآن انزله
كفاكم من عظيم القدر انكم
من لم يصل عليكم لا صلاه له:

" اى خاندان رسول الله، دوستى شما در قرآن از جانب خدا، واجب شده است.
در عظمت قدرو جلالت منزلت شما اين بس كه هر كس بر شما دورود نفرستند نمازش پذيرفته نيست "
اين دو بيت را ابن حجر در الصواعق 87، زرقانى در شرح المواهب 7ر7، حمزاوى مالكى در " مشارق الانوار " 88، شبراوى در " الاتحاف 29، الصبان در الاسعاف 119، آورده اند. و عجلونى در " كشف الخفا " 1ر19 گويد در اين باره من شعرى به اين مضمون افزوده ام:
" همانا دودمان پيغمبر از آنجا به شريفترين افتخارات، نائل آمده اند كه منسوب به پيغمبر پاك و خوش نامند "
" دوستى آنان بر هر مومنى به اشاره خدا در قرآن واجب شده است "
" و هر كس جز آنان ادعاى انتساب به پيغمبر كند ملعونى است كه زشتترين " گناهان را مرتكب شده ".
" از ميان دودمان پيغمبر، نسل شريف زهرا به تاج هائى از سندش خضر " ديبا و ابرايشم سبز " اختصاص يافته اند ".
" و آنان را از اشتباه در خصائصشان، چهره هاى درخشنده تر از ماه و خورشيدشان بى نياز مى كند "
" بنابر عقيده سيوطى مانعى نيست كه ديگران هم لباس سبز تر تن بپوشند "
" ولى به تحقيق پيوسته از غير سيوطى حرمت آن لباس بر ديگران، اين مسئله با تتبع دانسته خواهد شد ".
اما درباره اينكه ازدواج على با فاطمه " ع " از حوادث دوران مدينه است، و ما با آن مرد موافق باشيم كه آيه، در مكه نازل شد، گوئيم هيچگونه ملازمه اى بين تطبيق آيه با آنان و اولادشان، و تقدم ازدواج بر نزول آيه، وجود ندارد چنانكه منافاتى بين نزول آيه، درباره آنان و تاخير وجود فرزندانشان، فرضا مشاهده نمى گردد، زيرا جاى ترديد نيست كه هر دو بزگوار، على و فاطمه از نزديكان پيغمبر به نسبت عمو زادگى و فرزندى بوده اند و فرزندانشان در تقدير علم ازلى الهى از آنها آفريده شده چنانكه در علم الهى پيوند ازدواجشان منعقد بوده است و براى تحقق حكمى به عنوان ملاكى عام كه شامل حاضران و آيندگان گردد، وجود موضوع فعلى، لازم نيست بلكه هر گاه موضوع پيدا كرد هر جا و هر وقت باشد حكم مزبور خود بخود بدان كشيده مى شود.
گذشته از اين ممكن است آيه در حجه الوداع درمكه نازل شده باشد وقتى كه على با فاطمه ازدواج كرده و حسن و حسين زاده شده بودند. و هيچگونه تلازمى بين نزول مكى و قبل از هجرت بودن نازل شدن، و جود ندارد.
ويرى الذين اوتوا العلم الذى انزل اليك من ربك هو الحق.

next page

fehrest page

back page

 

 
 

 

 
 Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved