بخش شهید آوینی حرف دل موبایل شعر و سبک اوقات شرعی کتابخانه گالری عکس  صوتی فیلم و کلیپ لینکستان استخاره دانلود نرم افزار بازی آنلاین
خرابی لینک Instagram

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

دوستي پيامبر نسبت به علي فضيلت نيست

7- مى گويد: دوستى پيغمبر " ص " نسبت به كسى، فضيلتى براى او به حساب نمى آيد، زيرا پيغمبر عمويش را هم كه كافر بوده، دوست مى داشت " ص 123 " و در ص 124 مى گويد:
هر چند رسول خدا، ابو طذالب را دوست مى داست ولى خداوند او را از اين دوستى نهى كرد، و دشمنى اش را بر او واجب گردانيد.

رسول خدا عمويش ابوطالب را که کافر بود دوست مي داشت تا آنکه از دوستي او نهي شد

پاسخ- پيغمبر با همه اصرار و تاكيدى كه نسبت به صله رحم داشت، كفر را هر چند پيوند خويشاوندى قوى باشد مانع آن مى دانست، از اين رو بر ابو لهب خشم گرفت و علنا از او بيزارى جست و بيزارى خود را از او در يك سوره مستقل اعلام كرد. و بند اسارت را از عمويش عباس و پسر عمويش عقيل برنگرفت مگر وقتى كه آنان آشكار را تظاهر به اسلام كردند با اين حال حكم فديه را بر آنها جارى ساخت و ميان دخترش زينب كه مسلمان شده بود و همسرش ابى العاص كه كافر بود در تمام مدتى كه او به كفر خود ادامه مى داد جدائى افكند تاوقتى كه او نيز اسلام آورد و سلامت يافت.
از اين رو محبت پيغمبر به اشخاص تنها به خاطر ايمان ثابت آنان، و رسوخ كلمه حق در قلبشان بوده، و دوستى پيغمبر نسبت به كسى نشانه نفود دين در قلب او و آراستگى او به زيور اخلاص و يقين است. و اين جمله پيوسته دليلش را خود همراه دارد و ارتكازى اذهان و قلوب است تا جائى كه " ابن حزم " خود بر افضليت عايشه بعد از رسول خدا صلى الله عليه و آله در امت به حديث مردودى مبنى بر اينكه پيغمبر به او فرمود: " تو محبوب ترين مردمى نزد من "، استدلال مى كند.
درباره ابو طالب، وى در آغاز محبت پيغمبر را نسبت به او پذيرفته و ما او را در اين امر تصديق مى كنيم و معتقديم اين خود فضليتى بسيار ممتاز است و چه فضيلتى از آن برتر مى تواند باشد.
اما ادعاى اينكه پيغمبر بعد از آن، محبت خود را تحريم كرده و خداوند او را از اين محبت نهى و توبيخ كرده و امر به دشمنى با او فرموده است؟ اين چيزى است كه هيچگونه دليل و شاهدى بر آن در دست نيست، و آيا اين شخصى چگونه به خود اجازه مى دهد عمل پيغمبر را ميان دو روز " قبل از آمدن نهى و بعد از آن "، فرق بگذارد؟ آيا مى تواند بگويد چه روزى پيغمبر به ابو طالب خشم و كين ابراز كرده است؟ آيا مى تواند سالى كه پيغمبر او را ترك گفت و دشمنى اش را بر ديگران واجب دانست تعيين كند؟

پاسخ اين سخن و اثبات ايمان ابوطالب

تاريخ از اين سخنان، خالى است بلكه حديث و سيره پيغمبر به ما نشان مى دهد آن حضرت تا وقتى ابو طالب جهان را بدرود گفت، از او جدا نشد و آنگاه كه او دنيا رفت، پيغمبر ما تمزده به سوگ او پرداخت و به على فرمود: برو او را غسل بده كفن كن، به خاكش بسپار كه خدايش او را آمرزيد و مشمول رحمتش ساخت و على او را به اين اشعار رثا گفت:
ابا طالب عصمه المستجير و غيث المحمول و نور الظلم
لقد هد فقدك اهل الحفاظ فصلى عليك ولى النعم
و لقاك ربك رضوانه فقدكنت للطهر من خير عم
اى ابو طالب تو، پناهنده ات را پناهى و براى اراضى خشك، باران رحمت، و براى تاريكيها نورى ".
" فقدان تو فرشتگانرا لرزانيد و رسول خداى بر تو درود فرستاد ".
" خداوند با رضا مندى ملاقاتت را پذيرفت زيرا تو بهترين عم براى پيامبر بودى ".
كسى كه بخواهد بر احوال بزرگ ابطح حضرت ابو طالب، واقف گردد، بايد به كتاب علامه برزنجى شافعى و تلخيص آن به نام " اسنى المطالب " اثر عالم بزرگ شافعى سيد احمد زينى دحلان مراجعه كند.

انکار نزول سوره هل اتي درباره اهل بيت

8- ميكويد: رافضيان آيه: " و يطعمون الطعام على حبه مسكينا و يتيما و اسيرا " را به على " رضى الله عنه " تاويل مى كنند، و اين تاويل نزد ما مورد قبول نيست زيرا شمول و ظهور آيه، هر كس كه اطعام طعام كند مى گيرد " 3ر 146 الفصل ".
پاسخ- كسى كه به شيوه استدلال مسخره و مضحك اين مرد واقف گردد مى تواند دروغ پردازيهاى ديگرش را نيز دريابد. او گمان كرده به مجرد نسبت تاويل به رافضيان دادن و آن ر ا دروغ و نادرست خواندن، در ارزش حديثى كه ذيل آيه شريفه رسيده، منقصتى وارد ساخته است. در حاليكه او خود مى داند گروه بسيار از پيشوايان تفسير و حديث، آن را روايت كرده و در كتب حديث خود ثبت كرده اند، و اگر عذرش نادانى و بى خبرى از آن حديث است، اين خود مصيبت بزرگى است.
حافظ " ابو محمد عاصمى " كتابى در دو جلد به نام " زين الفتى در تفسير سوره هل اتى " تدوين كرده كتابى بزرگ، مجلل و پر مغز، كه نشانه فضل نويسنده و گسترش اطلاعات، حديث شناسى او، و نمودار قدرت كامل او در علم كلام و تحقيقات مذهبى است. هر چند در گوشه و كنار آن اشتباهاتى متناسب با مذهب خود روشن ملتش دارد.
شايد هم " ابن حزم " فكر كرده او نيز رافضى است و حرفش مورد قبول نيست؟ و يا مى گويد او شرائط صحت حديث را نمى داند؟ يا معتقد است هر چيزى موافق رافضيان باشد هر چند با صحيح ترين اسانيد نقل شود، مورد قبول نيست؟

احاديث وارده در شان نزول اين سوره و راويان آن

در هر صورت حديث ذيل آيه را، اين عده نقل كرده اند:
1- " ابو جعفر اسكافى " متوفى 240، او در رساله اى كه در رد جاحظ نوشته گويد: ما مثل اماميه نيستيم كه هوا دارى از اشخاص، ما را به انكار مسائل مسلم وادارد، بلكه به عكس ما ترديد نداريم كه احدى از صحابه پيغمبر برتر از على بن ابى طالب نمى باشد، اما ديگرى چيزها را منكر نيستيم... " تا آنجا كه گويد ": اما انفاق على، متناسب با حال و وضع درويشى اش بود، و او كسى است كه در راه خدا مسكين و يتيم و اسير را غذا داد و در باره او و همسر و دو فرزندانش يك سوره كامل نازل گرديده است.
2- " حكيم ابو عبد الله محمد بن على ترمذى " كه تا سال 285 در قيد حيات بوده آن را در كتاب خود " نوادر الاصول " ص 64 آورده است.
3- " حافظ محمد بن جرير طبرى " متوفى 310، آن را در علت نزول سوره هل اتى نقل كرده چنانكه در " الكفايه " آمده است.
4- " شهاب الدين ابن عبد ربه " مالكى متوفى 328 در" عقد الفريد " 3ر47- 42 حديث احتجاج مامون خليفه عباسى را بر چهل نفر از دانشمندان ياد كرده و در آنجا مى گويد:
مامون گفت: يا اسحاق آيا قرآن مى خوانى؟ گفتم: بلى گفت: براى من بخوان-
هل اتى على الانسان حين من الدهر لم يكن شيئا مذكورا.
من خواندم تا رسيدم به
و يشربون من كاس كان مزاجها كافورا.
تا قول خداى تعالى:
و يطعمون الطعام على حبه مسكينا و يتيتما و اسيرا.
مامون گفت اجازه بده آيا درباره چه كسى اين آيات فرود آمده،؟ گفتم: درباره على. گفت: آيا تو مى دانى وقتى على مسكين و يتيم و اسير را اطعام ميكرد. انما نطعمكم لوجه الله گفت؟.
و آيا شنيده اى خدا در قرآن كسى را توصيف كند چنانكه از على توصيف كرده است؟. گفتم: نه. گفت: راست گفتى، زيرا خداى بزرگ سيرت و احوال على را ميدانست. اى اسحاق آيا توان ده نفر " عشره مبشره " را از اهل بهشت مى دانى؟ گفتم: بلى يا امير المومنين، گفت: آيا كسى بگويد بخدا قسم نمى دانم اين حديث صحيح است يا نهى نمى دانم آيا پيغمبر آن را گفته است يا نه، آيا نزد تو كافر است؟ گفتم پناه مى بروم به خدا؟ گفت كه اگر او بگويد من نمى دانم آيا اين سوره از قرآن است يا نه آيا كافر است؟ گفتم: بلى. گفت اى اسحاق به نظر مى رسد ميان اين دو كس فرقى هست.
5- " حاكم ابو عبد الله نيشابورى " متوفى 405 در مناقب فاطمه عليها السلام اين آيه را آورده، چنانكه در كفايه آمده است.
6- " حافظ ابن مردويه ابو بكر اصفهانى " متوفى 216 در تفسير از گروهى حكايت كرده، و آلوسى در " روح المعانى " پس از نقل از او، گفته است: اين خبر مشهور است.
7- " ابو اسحاق ثعلبى " متوفى 427 يا 437 در تفسير خود " كشف البيان ".
8- " ابو الحسن واحدى نيشابورى " متوفى 468 در تفسيرش به نام " البسيط و اسباب النزول " 331.
9- " حافظ ابو عبد الله محمد بن فتوح ازدى اندلسى " مشهور به حميدى متوفى 488 " در فوائدش " اين حديث را ذكر كرده است.
10- " ابو القاسم زمخشرى " متوفى 538 در " كشاف " 2ر 511.
11- " اخطب الخطبا " خوارزمى متوفى 568 در " مناقب " 180.
12- حافظ " ابو موسى مدنى " متوفى 581 در " الذيل " چنانكه " الاصابه " نقل كرده است.
13- " ابو عبد الله فخر الدين رازى " متوفى 606 در تفسيرش 8 ر 276.
14- " ابو عمر و عثمان بن عبد الرحمن " معروف به ابن صلاح شهرزورى شرخانى متوفى 643، بر طبق نقل " الكفايه ".
15- " ابو سالم محمد بن طلحه شافعى " متولى 652 در " مطالب السئوال " 31. او پس از ذكر حديث، گويد: امام ابو الحسن على بن احمد واحدى و غير از او ائمه تفسير، اين حديث را روايت كرد ه اند، آنگاه گفته است: چه عبادتى از اين بهتر و چه منقبت و فضيلتى بالاتر از اطعام طعام، با نياز شديد نسبت به آن، مى توان يافت و هر گاه چنين نبود، اين داستان تا اين درجه عظمت پيدا نمى كرد و ارزشش بالانمى گرفت و خداى بزرگ درباره آن به رسولش آيات قرآن فرو نمى فرستاد. و او را شعرى است كه در صفحه 8 كتابش آورده:

هم العروه الوثقى لمعتصم بها
مناقبهم جاءت بوحى و انزال
مناقب فى الشورى و سوره هل اتى
و فى سوره الاحزاب يعرفها التالى
و هم اهل بيت المصطفى فودادهم
على الناس مفروض بكم و اسجال

آنان براى كسيكه بدانها متوسل شود، دستاويزهاى محكم اند كه مناقبشان از راه وحى و الهام رسيده است:
مناقب و فضائلى كه در سوره شورى و هل اتى و احزاب، تلاوت كنندگان قرآن ميشناسند.
آنان اهل بيت مصطفى مى باشند و دوستى آنها به حكم الهى در منشور قرآن الزامى است.
16- ابو المظفر " سبط ابو جوزى حنفى " متوفى 654، در " تذكره " خود از طريق بغوى و ثعلبى آنرا نقل كرده، و بر جدش ابن جوزى كه آن را در رديف حديثهاى مجعول مى شمرده، ايراد گرفته و پس از آنكه سندش را از ضعف پيراسته، گويد: من از سخن جدم و از انكارى كه او از اين حديث كرده در شگفتم.
و در كتاب " المنتخب " گويد: اى دانشمندان علم دين، آيا مى دانيد چرا على و فاطمه ايثار كردند، و اجازه دادند آن دو كودك حسن و حسين " ع " با وجود گرسنگى، ايثار كنند؟
آيا رمز اين مطلب بر آنان پوشيده بود؟ اين كار نسبت به آن دو كودك دليلى نداشت مگر كه قبلا نيروى شكيب آنها را آزموده باشند، و گر نه شاخسارهاى درخت رحمت الهى و پاره هاى تن فاطمه و جوجه هاى اردك شناور، را اين چنين آزرده نمى ساختند.
17- " عز الدين عبد الحميد " مشهور به ابن ابى الحديد معتزلى متوفى 655 در شرح " نهج البلاغه " 3 ر 257.
18- حافظ " ابو عبد الله كنجى " شافعى متوفى 658 در " الكفايه " 201، وى پس از ذكر حديث گويد: حافظ ابو عبد الله حميدى در فوائدش چنين روايت كرده و ابن جرير طبرى درسب نزول هل اتى از اين گسترده تر، روايت كرده است. من شنيده ام حافظ علامه " ابو عمر و عثمان عبد الرحمن " معروف به ابن صلاح در درس تفسير سوره هل اتى اين حديث را مطرح و درباره آن گفته است: اين سائلان فرشتگان خداى رب العالمين بودند و منظور از آن امتحانى براى اهل بيت پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم بود.
و در مكه از شيخ حرم بشير تبريزى در درس تفسير شنيدم كه مى گفت: سائل اول جبرئيل، و سائل دوم، ميكائيل و سائل سوم، اسرافيل بوده است.
19- " قاضى " ناصر الدين بيضاوى متوفى 685 در تفسير خود 2ر571.
20- حافظ " محب الدين طبرى " متوفى 694 در رياض النضره 2ر227- 207 و در آنجا گويد: اين عقيده حسن و قتاده نيز مى باشد.
21- حافظ " ابو محمد بن ابى حمزه ازدى اندلسى " متوفى 299 در " بهجه النفوس " 4ر 225.
22- " حافظ الدين نسفى " متوفى 701 در تفسيريكه در حاشيه تفسير خازن 4ر458 دارد در سب نزول آيه، حديث را روايت كرده و ديگر چيزى بر آن نيفزوده است.
23- شيخ الاسلام " ابو اسحاق حمويى " متوفى 722 در " فرائد السمطين ".
24- " نظام الدين قمى نيشابورى " در تفسيرش كه در حاشيه طبرى 29ر112 دارد، و در آنجا گويد: واقدى در " البسيط " و زمخشرى در " كشاف " حديث را ذكر كرده اند و مورد اتفاق اماميه است كه تمام اين سوره، درباره اهل بيت پيغمبر " ص " مخصوصا آيات مورد بحث، نازل گرديده است، آنگاه حديث اطعام طعام را نقل كرده، گويد: روايت شده سائل در اين شبها، جبرئيل بود. و بدين وسيله مى خواسته، آنها را به اذن خداوند، بيازمايد. 25- " علاء الدين على بن محمد خازن بغدادى " متوفى 741 در تفسيرش 4ر358 اول اشاره به نزول آيات درباره على عليه السلام كرده، آنگاه حديث را نقل نموده سپس گويد: مى گويند آيه نسبت به هر كسى كه اطعام طعام كند، عموميت و شمول دارد براى تضعيف اين قول اولا استناد به " قيل " " = گفته شده " داده و نامى از قائل به ميان نياورده است. ثانيا شمول آيه از نظر مفهوم منافاتى با انحصار مصداقش در امير المومنين عليه السلام ندارد.
26- قاضى" عضد ايجى " متوفى 756 در " المواقيت " 3ر 278.
27- حافظ " ابن حجر " متوفى 852 در " الاصابه " 4ر387 حديث را از طريق ابى موسى در " الذيل " نقل كرده و ثعلبى در تفسير سوره " هل اتى " نقل از مجاهد از ابن عباس آن را آورده است.
28- حافظ " جلال الدين سيوطى " متوفى 911 در " الدر المنثور " 6ر299 از طريق ابن مردويه.
29- " ابو سعود عمادى محمد بن حنفى " متوفى 982 در تفسيرش در حاشيه تفسير رازى 8ر 318.
30- شيخ " اسماعيل بروسى " متوفى 1137 در تفسير " روح البيان " ج 10 ص 269- 268.
31- " شوكانى " متوفى 1173 در تفسير خود به نام " فتح القدير " 5ر 338.
32- استاد " محمد سليمان محفوظ " در كتاب " اعجب ما رايت " 1ر 10. و گفته است اين حديث را اهل تفسير روايت كرده اند.
33- سيد " شبلنجى " در " نور الابصار " 14- 12.
34- سيد " محمود قراغولى بغدادى حنفى " در " جوهره الكلام " 56.

متن حديث:

ابن عباس " رضى الله عنه " گويد: حسن و حسين بيمار شدند رسول خدا " ص " با جمعى از ياران عيادتشان كرد، همراهان پيغمبر گفتند يا ابا الحسن خوبست براى فرزندانت نذرى كنى. على و فاطمه و كنيزشان فضه نذر كردند هر گاه دو فرزندشان از بيمارى بهبود يا بند، سه روز پياپى روزه بدارند. چون از بيمارى بهبودى يافته، بستر را ترك گفتند، على از شمعون خيبرى يهودى سه صاع " كاسه " جو، وام گرفت، فاطمه يك صاع آن را آسيا كرد و به تعداد " روزه داران " پنج قرصه نان طبخ نموده، هنگام افطار در مقابل آنان نهاد تا افطار كنند، ناگاه سايلى بر در خانه ايستاده، گفت:
السلام عليكم يا اهل بيت محمد مسكين من مساكين المسلمين اطعمونى اطعمكم الله من موائد الجنه:
" درود بر شما اى خاندان محمد، بينوائى از بينوايان مسلمينم مرا اطعام كنيد خداوند شما را از غذا هاى بهشتى اطعام كند ".
در اين موقع همه، نانهاى خود را به او دادند و چيزى جز آب چشيده، شب را روزه دار صبح كردند، وقتى روز دوم را به آخر رساندند، نانها را در برابر خود نهاده بودند كه يتيمى بر در خانه ايستاد، باز او را بر خود مقدم داشتند و روز سوم اسيرى بر انها وارد شدو مانند روزهاى قبل با او نيز رفتار كردند، چون صبح " روز چهارم " فرا رسيد، على " رضى الله عنه " دست حسن و حسين را گرفت و متوجه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم شده هنگامى كه پيغمبر آنها را ديد مانند جوجه اى كه از تخم بيرون آمده باشند، از شدت گرسنگى بخود مى لرزند، گفت:
ما اشد ما يسوونى ما ارى بكم:
" من تا چه حد ناراحت مى شوم كه شما را بدين حالت بنگرم؟ "
آنگاه برخاست و با آنها بيرون رفت، فاطمه را در محراب عبادتش ديد، شكم بر پشت چسبيده و حدقه ها، در گودى چشم فرو رفته، او را اين منظره بسيار ناگوار آمد. ناگاه جبرئيل فرود آمده، گفت بگير اين را اى محمد ترا از ناحيه اهل بيت گوارا باد: پس سوراه را بر او فرو خواند.
اين تعبير گروهى از بزرگان نامبرده بود، تعبيرهاى ديگرى در اين حديث رسيده كه از ايراد آنها صرف نظر مى كنيم.

انکار اخوت "برادري" رسول خدا با علي بن ابيطالب

9- مى گويد: پيغمبر " ص " فرمود:
اگر من كسى را به دوستى خود مى گرفتم، در دوستى خود ابو بكر را بر مى گزيدم ولى او برادر من و مصاحب من است. و اين مطلبى است كه جز آن درست نيست اما برادرى على، جز با سهل بن حنيف با دگر كس، صحيح نيست.

پاسخ اجمالي به اين موضوع

پاسخ- من نمى خواهم درباره حديثى كه عقيده به صحتش دارد، ايرادات خود را مطرح سازم، و يا در صدور آن، مناقشه كنم، يا ايرادى را كه عمر بن الخطاب به حديث " كتف و دواه " وارد ساخت، بياورم زيرا كه هر دو حديث بر طبق گواه " صحيحين " در بيمارى وفات پيغمبر " ص " صادر شده است، و نيز نمى خواهم، سخن ابن ابى الحديد را در شرح نهج البلاغه 3ر17 كه گفته است: اين حديث مجعول است و طرفداران ابو بكر آن را در مقابل " حديث اخاء " ساخته اند- بگويم.
من درمفاد حديث، نيز بسط سخن نمى دهم. و آنچه را ابن قتيبه در تاويل مختلف الحديث 51 گفته، نمى گويم. كلام ابن قتيبه چيست و از آن چه مستفاد مى شود؟ او مى گويد مقصود از برادرى در اين حديث، برادرى عمومى اسلامى است كه در اين آيه:
" انما المومنون اخوه "
آمده است، نظير روايتيكه از پيغمبر وارد شده كه به عمر فرمود: يا اخى اى برادر و به زيد فرمود: انت اخوانا تو برادر مائى، و به اسامه فرمود: يا اخى و در تعبير بخارى، مسلم و ترمذى تفسير اين برادرى آمده است آنجا كه فرمود:
لو كنت متخذا خليلا لاتخذت ابا بكر خليلا و لكن اخوه الاسلام و مودته.
" اگر كسى را بدوستى بر مى گزيدم ابو بكر بود ولى تنها برادرى و دوستى اسلامى است "
چنانكه منظور از دوستى اى كه نفى شده دوستى به معنى خاص است و گر نه دوستى عمومى كه به قول بخداى تعالى:
الاخلاء يومئذ بعضهم لبعض عدو الا المتقين
همه جا ثابت است.از اين رو اين برادرى ان برادرى به معنى خاص نيست كه در روزهاى مواخات " پيمان برادرى " بامر و وحى پرودگار بدان اشارت رفت و بر مبناى همشكلى و هم مانندى ميان هر دو نفر در درجات روانى صورت گرفته است، آن برادرى خاصى بود كه ابا بكر را با عمر، و عثمان را با عبد الرحمن عوف، و طلحه را با زبير، و ابى عبيده جراح را با سالم مولى ابى حذيفه، و ابى الدرداء را با سلمان، و سعد بن ابى وقاص را با صهيب، و ابى ذر را با مقداد بن عمرو، و ابو ايوب انصارى را با عبد الله بن سلام، و اسامه را با هند حجاج النبى، و معاويه را با حباب مجاشعى، و فاطمه بنت النبى را با ام سلمه، و عايشه را با زن ابو ايوب، آئين برادرى افكند و على را پيغمبر براى خودش ذخيره كرد در حاليكه مى گفت: سوگند به خدائى كه مرا به حق فرستاده برادرى تو را بتاخير نينداختم مگر براى خودم، تو برادر منى، و وارث علم من، تو برادر منى، و رفيق من، تو برادر منى در دنيا و آخرت.
من هيچكدام از اين سخنان را نمى گويم، ولى مى گويم تعجب از سبكسرى و جهالت است كه بانسان اجازه مى دهد بگويد: غير از حديثى كه من صحيح مى پندارم حديث ديگرى صحيح نيست، در حاليكه او مفاد حديثش را يا نمى داند يا مى داند و دوست مى دارد مسلمانان را دانسته به جهالت بكشد و حديثى را كه همه امت اسلامى يك سخن آن را پذيرفته اند و در صحاح و مسانيدشان آورده اند، برگردد و آن را تخطئه كند.
آيا فريفتگى به چيزى اين طور آدمى را كور و كر مى كند؟
آيا آدمى اين چنين ستمگر و نادان آفريده شده است؟
برادرى به معنى خاص كه براى امير المومنين ثابت است يكى از امتيازات و افتخارات اوست و هر كس بعد از او آن را ادعا كند بر طبق حديث صحيح كه ذيلا متعرض مى شويم، كذاب خواهد بود و اين برادرى بين ياران پيغمبر، براى على مانند لقبى معروف بود كه در هر محفلى از آن ياد مى شد، و گفتگو هاى اصحاب بدان فضيلت مشحون است و بارها بدان استدلال كرده و در اشعار معروفشان آن را گنجانيده اند. اگر بخواهيم پراكنده هاى اين موضوع را در يك جا، گرد آوريم، خود كتابى بزرگ خواهد شد و ما گزيده آن را در اينجا ايراد مى كنيم:

next page

fehrest page

back page

 

 
 

 

 
 Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved