شهید آوینی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
55511
نام: ایمان
شهر: توکل به خدا
تاریخ: 6/23/2008 10:45:45 AM
کاربر مهمان
  در آسمان آبی دلم، جایی برای ابرها نیست
مادرم! دعایم کن که با دعایت، دلم خانه دردها نیست
---
تو بهترین گل، میان شهر گلهایی
تو رنگ آفتابی،
شب که می رسد، مثل ستاره،
گوئیا مهتابی...

*;%'*
*%;;%'*
*;%*;%'*.
*;*;%;*%*,
)i(
( )
مادرجون این دسته گل تقدیم تو،به شرط اونکه تو خودت گل باشی و من خاک زیر پات

درزيباترين واژه بر لبان آدمي واژه مادر است. زيباترين خطاب مادر جان است. مادر واژه ايست سرشار از اميد و عشق. واژه اي شيرين و مهربان که از ژرفاي جان بر مي آيد. روزت مبارک مادر

زن هستي ساز و نظم ده و مهر گستر است ســـــــــــرچشمهء محبت و الطاف داور است بهر صفا و لطف خـــــــــــدا عشق مظهر است بعد از خـــــــدا به سجده بوَد زآنکه مادر است

به ياد مي آورم لحظه هاي فراز را كه صداي او اعتبارم مي بخشيد و لحظه هاي نشيب را كه اعتمادم به ياد مي آورم افراي افراشته اي را به ياد مي آورم مادرم را ...

مادر، اي لطيف ترين گل بوستان هستي، اي باغبان هستي من، گاهِ روييدنم باران مهرباني بودي که به آرامي سيرابم کند. گاهِ پروريدنم آغوشي گرم که بالنده ام سازد.
55510
نام: باران
شهر: دوست دارم کربلا باشه
تاریخ: 6/23/2008 10:41:53 AM
کاربر مهمان
  سلام به همگی.
اگه نمینویسم لیاقت ندارم.شاید حاجی نمی خواد اینجا آلوده بشه.التماس دعای شدید.بدجوری کم آوردم.

گمنام سلام.جز بیستم هم بذار برای من و سیاه.دعا کن لیاقت داشته باشم خودم بخونم.



دعا کنیم دلامون دست نخورده بمونه برای خودش.
یازهــــــــــــــــــــــــــــــــــرا.
55509
نام: نایاب
شهر: زاهدان
تاریخ: 6/23/2008 10:38:58 AM
کاربر مهمان
  دلم نمهواهد که کار بکنم به هیج چیز دلجسبی ندارم نم فهمم که چی بکنم حال مراشما بگوید که چی کنم؟
55508
نام: ایمان
شهر: توکل به خدا
تاریخ: 6/23/2008 10:37:15 AM
کاربر مهمان
  وقتي که بیست و یک ساله بودي، اون، بهت پيشنهاد خط مشي براي آينده ات داد.
تو هم، با گفتن اين جمله ازش تشکر کردي: من نمي خوام مثل تو باشم!!!
وقتي که بیست و دو ساله بودي، اون تو رو، در جشن فارغ التحصيلي دانشگاهت در آغوش گرفت.
تو هم،ازش تشکر کردي،ازش پرسيدي که: مي توني هزينه سفر به اروپا را برام تهيه کني؟!
وقتي که بیست وسه ساله بودي، اون، براي اولين آپارتمانت، بهت اثاثيه داد.
تو هم، ازش تشکر کردي،با گفتن اين جمله، پيش دوستات،:اون اثاثيه ها زشت و قدیمی هستن!
وقتي که بیست و چهار ساله بودي، اون دارايي هاي تو رو ديد و در مورد اينکه، در آينده مي خواي با اون ها چي کار کني، ازت سئوال کرد.
تو هم با دريدگي و صدايي (که ناشي از خشم بود) فرياد زدي:مــادررر،لطفا تو کارام دخالت نکن !
وقتي که بیست وپنج ساله بودي، اون، کمکت کرد تا هزينه هاي عروسي رو پرداخت کني، و در حالي که گريه مي کرد بهت گفت که: دلم خيلي برات تنگ مي شه...
تو هم ازش تشکر کردي، اينطوري که، يه جاي دور رو براي زندگيت انتخاب کردي!!!
وقتي که سی ساله بودي، اون، از طريق شخص ديگه اي فهميد که تو بچه دار شدي و به تو زنگ زد.
تو هم با گفتن اين جمله ،ازش تشکر کردي، همه چيز ديگه تغيير کرده !!!
وقتي که چهل ساله بودي، اون، بهت زنگ زد تا روز تولد يکي از اقوام رو يادآوري کنه.
تو هم با گفتن"من الان خيلي گرفتارم" ازش تشکرکردي!
وقتي که پنجاه ساله بودي، اون، مريض شد و به مراقبت و کمک تو احتياج داشت.
تو هم با سخنراني کردن در مورد اينکه والدين، سربار فرزندانشون مي شن، ازش تشکر کردي!!!

و سپس، يک روز، اون، به آرامي از دنيا ميره و تمام کارهايي که در حق مادرت انجام ندادي، مثل تندر بر قلبت فرود مياد ...
------------ --------- --------- --------- --------- --------- -------

اگه مادرت،هنوز زنده هست، فراموش نکن که بيشتر از هميشه بهش محبت کني : با كوچكي يك بوسه تا بزرگي گفتن : مادر دوستت دارم ...


55507
نام: گمنام
شهر: حرف دل
تاریخ: 6/23/2008 10:11:07 AM
کاربر مهمان
  به نام خدا

::. ميلاد تا ميلاد .::

ختم جمعی قرآن کریم از ميلاد بانوي دو عالم، فاطمة الزهراء (س) تا ميلاد مولي الموحدين، علي (ع).

جز اول: مسافر گرامی از مسافر خانه
جز دوم: فریده خانم(به جهت حفظ اولویت جز اول برای مسافر گرامی در نظر گرفته شده)
جز سوم: ایمان بزرگوار
جز چهارم: فریده(با عرض پوزش از شما خواهر محترم در صورت درخواست تغییر لطفا اعلام بفرمائید)
جز پنجم: مریم خانم از انتظار بهار و باران
جز ششم: آقا شهاب بزرگوار
جز هفتم: ياس گرامي از باغچه مهربوني ( با عرض پوزش براي حفظ اولويت جز دوازدهم قبلا تقبل شده است در صورت درخاست تغير حتما اعلام بفرمائيد)
جز هشتم: انس گرامي (به حرف دل خوش آمديد)
جز نهم: سارا خانم بزرگوار
جز دهم: سارا خانم محترم از مشهد الرضا
جز یازدهم:
جز دوازدهم: عطیه خانم از مشهد مقدس (که بنا به درخواست ایشون این دوره آغاز شده است)
جز سیزدهم:
جز چهاردهم:
جز پانزدهم:
جز شانزدهم:
جز هفدهم:
جز هجدهم:
جز نوزدهم:
جز بیستم:
جز بیست و یکم:
جز بیست و دوم: هد هد غریب صبا
جز بیست و سوم:
جز بیست و چهارم:
جز بیست و پنجم:
جز بیست و ششم :
جز بیست و هفتم:
جز بیست و هشتم: ديده بزرگوار (با عرض پوزش جهت حفظ اولويت اين جز براي شما در نظر گرفته شد اگر درخواست تغيير داريد حتما اعلام كنيد)
جز بیست و نهم: فراق بزرگوار
جز سی ام: گمنام حرف دل

امام سجاد (ع) – صحيفه سجاديه – دعاي ختم قرآن
خدايا، همچنانكه به كتاب خود محمد را براى دلالت بر خويش نشانه ساختى و به آل محمد راههاى رضاى خود را آشكار كردى پس بر محمد و آلش رحمت فرست، و قرآن را براى ما وسيله رسيدن به شرف منازل عزت، و نردبان بر آمدن به محل سلامت، و سبب نجات يافتن در عرصه قيامت، و وسيله ورود به نعمتهاى سراى اقامت قرار ده.

آمين يا رب العالمين
55506
نام: چه فرقی میکنه
شهر: هیچ جا
تاریخ: 6/23/2008 9:57:02 AM
کاربر مهمان
  یه بدبخت از ته جهنم که یقین بدون اگر سوء تفاهم برای دیگر دوستان به وجود نمیامد اسمتون را ذکر نمیکردم . اول اینکه در صورت نوشتن مطلب دویاره حتما اسم خود را تغییر بدید چرا که بدبخت فقط شیطان لعین است که انشالله با اعمال درست انسان همیشه بدبخت و روسیاه خواهد بود . دوم اینکه همینکه شهامت بیان مشکل را دارید پس یقینا قصد ترک آن را دارید .
پسرم انسان همواه اسیر هوی و هوس های زندگی است و بازیچه دست شیطان . چرا اجازه میدهید شیطان لعین درونتان نفوذ کند. انسان کامل است چون روح خداوند عز و جل درونش دمیده شده پس قدرت کنترل و حفاظت ما از خود بسیار قویتر از تلاش شیطان برای گمراه کردنمان است. توکل به خدا کنید . ساعات تنهایی و شب را با توکل به خدا و تلاوت قرآن مجید بگذارنید . دوستان خود را که خدای نکرده افکار شما را به این سمت سوق میدهند حتی اگر از نزدیک ترین افراد زندگیتان هستند ترک کنید و سعی کنید برای انتخاب دوست از افراد با خدا و مومن و صالح استفاده کنید. سعی کنید از رفتن به مکانهایی که وسوسه شیطان در آن محل بیشتر است دوری کنید. تحولی درون خودتان به وجود آورید از هر نظر حتی پوشش و شرایط ظاهری محیط و محل زندگی و رفت و آمد . تفریحات سالم برای خود انتخاب کنید . ورزش سالم در این مورد بسیار موثر است . ورزشی را انتخاب کنید که بتوانید انرژی و هیجان خود را از این طریق تخلیه کنید. اجازه ندهید افکار پلید و اشتباه درونتان نفوذ کند . یقینا با توجه به سنتان در صورت ازدواج به مشکل خواهید خورد چرا که لازمه ازدواج موفق تجربه و احساس خالص و بینش درست و کامل است .
انشاالله با غلبه بر شیطان لعین در آینده خداوند متعال همسری دلسوز و فداکار و لایق که مانند شما از وسوسه های شیطان دوری نموده نصیبتان مینماید.
به یاد داشته باشید اگر امروز برای خود ارزش قائل نباشید در آینده خطرات و صدمات دیگری به زندگی و آینده خود وارد نمودید .
پسرم تا حد امکان و در توان و تا جایی که به شرایط این مکان لطمه ای وارد نشود اطلاعات خویش را در اختیار شما قرار دادم . امیدوارم که در پناه قرآن و با توکل به خدای متعال از همین امروز نه فردا روزگاری را پر از آرامش و دور از وسوسه های پلید شیطان آغاز نمائید .انشالله
امیدوارم همراه جدیدی به حرف دل پیوسته باشد و بتوانیم از مطالبتان استفاده مفید ببریم.انشالله.

بزرگواران بنده را عفو بفرمائید.

یا علی
55505
نام: مریم
شهر: دل آرام گیرد به یاد خدا
تاریخ: 6/23/2008 9:51:42 AM
کاربر مهمان
  به نام خدا

خدایی که در همین نزدیکی است...

خدایی که همیشه و همیشه همراهم است و من چه غافلم از او...

خدایی که از رگ گردنم به من نزدیکتر و من چه دورم از او...

خدایی که مهربانترین مهربانان است و همیشه برایم بهترین را خواسته...

خدایی که می داند و شاهد من است...

خدایی که می داند و پوشاننده عیبهای من است...

خدایی که می داند و می داند و می داند و باز هم می بخشد...

معبود بی همتایم سلام!
امروز نامت را بر لب می رانم و از درون فریاد بی صدایم را به سوی عرش کبریائی ات روانه می کنم...می دانم که سکوت سنگینم را می شنوی...

** یا قاضی الحاجات **
________________________________________________

آقا سید مرتضی سلام.
چه سخت است سکوت و چه سخت است واداشته شدن به سکوت...دعایمان کنید.

اهالی دریا دل قلعه سلام و التماس دعای خیر.
این روزها توفیق خوندن مطالب زیبای همه شما بزرگواران نصیبم می شه و دست ناتوانم کمتر به نوشتن می ره، مثل همیشه بهره می برم از حرفهای اهالی حرف دل.

گمنام گرامی حرف دل سلام.
ممنون خواهم شد اگر جزء بیست و سوم را به نامم ثبت کنید. اجرتون با بانوی دو عالم انشاءالله.

التماس دعا
روز و شبتون به یاد خدا
55504
نام: عبدالفاطمه
شهر: همین نزدیکی ها
تاریخ: 6/23/2008 9:50:28 AM
کاربر مهمان
  یا الله

خدای من!



مگه نگفتی وقتی دلت تنگ اومد و کاسه ی صبرت لبریز، محبوب من رو بیار تا دلت رو وسعت بدم و قدم هات رو استوار کنم؟

منم اقام رو آوردم که می دونم محبوب تو و آسمانهاست....



لااله الا الله



خدای من!

اصلا شده ام کاسه ی اشک...



یا حجت الله



آقای من!

از کوچه ی اقاقیا به دیدنت می آیم...

از اول صبح نمی دونم چرا این اشک ها....



امامم!

خوش به حال اونایی که ازشون پذیرایی می کنی.

خوش به حال اونایی که می ری مهمونیشون.



آقای من!

از پریروز بدجور داغونم آقای من.

از وقتی ازم پرسیدن که تو به چه کار آیی!؟



امام من!

آقای من!

مهربانتر از من به من!

انظر الینانظرة رحیمة

...

از خودت می خوام خودت رو به من بشناسونی.



آقای من!

می خوام بگم: والمستشهدین بین یدیه....

تو رو برا این می خوام نه برای حوائجم

نه برای اجری نیکو!



آقا!

می دونم عاشقی شیوه ی رندان بلا کش باشد....

می دونم با حرف وادعا که نمی شه گفت : من دوست دارم...

می خوام دعای ندبه بخونم

دعای عاشقونه بین من و تو...

اول اشک هام رو بگیر که داره صبر از من می گیره....

اللهم لک الحمد....

می بینی!؟ فقط سپاس، نه شکوه دارم و نه گلایه!اونم سپاس از : اللهم لک الحمد علی ما جری بقضائک. اونم فی عبادک!؟ نه در اولیائک! اینجا حرف از عاشقیه!

از عاشقایی که: الذین استخلصتهم لنفسك و دینك . حرف از اخلاصه عاشقاست....



آقای من!

می دونی چیه؟

من شدم حجاب خودم!

تا می یام مزه ی عاشقی رو بچشم!.... خودم می گم نه!....



آقای من!

اینجوری که نمی شه من فقط بگم آقا دوستت دارم.... اما اگه تو نخواهی چی؟

اگه مخلصم نکنی چی؟

اگه عاشق و شیدایم نکنی چی؟

آقا اگه تو من رو بپذیری... من رو به خودم مقرب می کنی! من رو بلند می کنی از این خاک....



آقای من!

کاش منم از اونایی بشم که به خاطر یه نیاز می رن در خونه ی خدا، اما اونقدر راز و نیازشون عاشقونه می شه با خدا که یادشون می ره نیاز آورده بودن...



آقای من!

گرچه دانم كه به وصلت نرسم بازنگردم

تا در این راه بمیرم كه طلبكار تو باشم



مولای من!

هزار جهد بكردم كه سر عشق بپوشم

نبود بر سر آتش میسرم كه نجوشم

به هوش بودم ازاول كه دل به كس نسپارم

شمایل توبدیدم نه عقل ماند و نه هوشم

مرا مگوى كه سعدى طریق عشق رها كن

سخن چه فایده گفتن چو پند مى ننوشم



آقای من!

کلمه در گفتار می مونه و من در وصف عشق به شما!

چی بگم که حرف حرف خودم؟

وقتی تو خود رحیمانه و رحمانانه خود را به جلوه گذاشتی؟



آقای من!

سیدا!

موندم این اشکا رو چی کار کنم؟

....



یا زهرا(س)

55503
نام: مسافر
شهر: مسافرخانه
تاریخ: 6/23/2008 9:46:37 AM
کاربر مهمان
  با سلام :
خواهر يا برادر عزيز متن مزبور يك حركت خود جوش است بيائيد دست به دست هم دهيم و گامي حتي ناچيز در جهت هموار كردن ظهور ولي نعمتمان حضرت بقيﺔ الله العظم حجت ابن الحسن العسگري (عج) برداريم. ميشود با كپي گرفتن متن مذكور آن را بيشتر گسترش داد.(تابلو ائلانات،مراكز عمومي،مساجد و...) من اينجا را پيدا كردم چنانچه شما نتوانستيد حداقل به جاي ديگري بفرستيد.
اجرتان با حضرت مهدي كه تمام عالم همانند نيمه سيبي در كف دست اوست.
قال المعصوم (ع): هركس بميرد و امام زمان خود را نشناسد به مرگ جاهليت مرده است(منظور شناخت معرفتيست)
امام صادق (ع) فرمودند : از حقوق ما بر شيعيانمان اينست كه بعد از هر نماز واجب دست بر چانه بگذارد و سه مرتبه بگويند :

يا رَبَّ مُحَمََّدٍ عَجَّل فَرَجَ آلَ مُحَمَّدٍ
يا رَبَّ مُحَمََّدٍ اِحفِظ غَيبَۃَ مُحَمَّدٍ
يا رَبَّ مُحَمََّدٍ اِنتَََقِم لٳبنَۃِ مُحَمَّدٍ
اي پروردگار محمد ۖ گشايش امور آل محمد ۖ را تعجيل فرما
اي پروردگار محمد ۖ در غيبت محمد ۖ ( دين را ) محافظت كن
اي پروردگار محمد ۖ انتقام دختر محمد ۖ را بگير



3 بار خواندن سوره توحيد ثواب يك ختم قرآن را دارد؟

بياييم همه با هم حداقل روزانه با صرف نيم دقيقه وقت و 3 بار خواندن سوره توحيد ثواب يك ختم قرآن را براي تعجيل در ظهور امام زمان (عج الله تعالي فرجه الشريف)هديه كنيم.



بعد از هر صلوات (( َو عَجِل فَرَجَهُم)) فراموش نشود، از مرحوم علامه اميني نقل شده است : هركس پس از ذكر شريف صلوات ، (( َو عَجِل فَرَجَهُم)) بگويد من او را در ثواب نوشتن كتاب الغدير شريك ميكنم.
55502
نام: اردیبهشت
شهر: بهارستان یزدان
تاریخ: 6/23/2008 9:39:57 AM
کاربر مهمان
  منت خدای را عز و جل

همی سلام، همی تبریک، همی تبریک تر

دوش در سرای سخن از سربازخانه همی برفت و اوهام ما را سوی سربازخانه مانندی سرازیر همی بنومودندی ، و یادمان بیامد رخدادی خاطره انگیز!

القصه
هنگام شامگاه همی گشته و این درس نخوان اکابر روندگان فوج فوج وارد این شبه سربازخانه همی شدندی به سر و صدا !
و دراین هنگامه زرنگ همی نبودیم اگر غذای خود را از درون این چندین یخدان سریعا پیدا همی ننمودیم و نخوردیم و چون دیرگاه همی برسیدیم، آه از نهادمان همی بلند شدندی که بله ... خوراک شما بر باد همی برفته و در عوض آن چنین مکتوبی همی یافتیدیم: ما همی خیلی گشنه یمان بودندی و زین جهت غذای شما را بلند همی نمودندی!

در شامی از شامگاهان ، به صرف غذا مشغول همی به ! که ناگاه صدای انفجاری سخت گوشخراش برهمی خاست و ما به جلّ خود را به مطبخ همی رسانیدیم سئوال ناک، انگیز،زده که این چگونه صدایی بودندی!

القصه ترتر:

وهمه ی انجمن خیره به سقف. آری ، نقشی ازنوع کوبیسم بر سقف ترسیم بگشته با ردی از درب قوطی کنسرو ماهی!(بیچاره همی آن ماهی و اگر آن ماهی دانستندی که قراربر این همی است که روزگارانی چنین نقش برجسته ای از وی به عمل همی خواهد آمد بر خود همی بالیدندی ،بالیدنی!!!!) و این بیچاره قوطی بر آتش آنقدر مانده همی بودندی که بغضش را چنین بر صاحب خود خالی همی نمودندی ، و صاحب این ماهی به تلگراف مشغول همی.

و این قصه از برای آن همی حکایت نمودم که قبل از ورود به سربازخانه ی اکابر کمی درس و کلاس مطبخ و آداب مطبخ خانه همی آموختندی !

یا علی با علی تا اعلی

<<ابتدا <قبلی 5557 5556 5555 5554 5553 5552 5551 5550 5549 5548 5547 بعدی> انتها>>



Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved