بخش شهید آوینی حرف دل موبایل شعر و سبک اوقات شرعی کتابخانه گالری عکس  صوتی فیلم و کلیپ لینکستان استخاره دانلود نرم افزار بازی آنلاین
خرابی لینک Instagram
یادی از فضایل و مقامات علامه طباطبایی

دانلود عکس,دانلود,عکس چهره,نقاشی از چهره,علامه طباطبایی,علامه,طباطبایی,تصویر سازی,سید محمد حسین,روز کتابخوانی

برای دریافت تصویر با کیفیت روی عکس کلیک نمایید

حرکت زمان مانند تندری سهمگین، بر کره خاکی می وزد و در این مسیر ، زیبایی ها و زشتی ها ، موفقیت ها و ناکامی ها و یاد ها  و خاطره ها را با همان وزش در می نوردد ، اما این طوفان پرقدرت ، در ساحت پر صلابت رادمردان و فرزانگان سر به کرنش و تواضع فرو می آورد . گذر زمان در این وادی نه تنها نکوهیده نیست که سبب می گردد غبار از چهره ایشان زدوده شود و خسته دلان و تشنه لبان از چشمه جوشان آنان سیراب گردند.

مرحوم علامه سید محمد حسین طباطبایی تبریزی از جمله این افراد می باشد که نپرداختن به شخصیت فرهیخته ای چون او زیانی جبران ناپذیر است ؛ زیرا حکیمان و فرزانگانی چون علامه، اسوه و آموزگار کمالند و زندگی و منش آنان روشن و روشنگر است و امروز، روزگار ما به شناخت اسوه هایی چون او به شدت نیازدارد.

علامه در سال1281 شمسی، در تبریزدرخاندان علم و تقوی دیده به جهان گشود. در نخستین سالهای زندگی دچارتندباد حوادثی شد که زندگی اورا آشفته نمود. هنوز پنج بهارازعمرش نگذشته بود که داغدار فقدان مادرشد و چهار سال بعد که هنوزغم ازدست دادن مادررا فراموش نکرده بود ، غبار یتیمی بر چهره اش نشست.

مرحوم علامه طباطبایی در نوشته ای کوتاه از زندگی خویش چنین می نویسد:

« البته هر کس حسب حال خود را درزندگی دارد، خوشی و تلخی وزشت و زیبایی هایی دیده و خاطره هایی دارد. من نیز به نوبه خود و خاصه از این نظر که بیشتر دوره زندگانی خود را با یتیمی و غربت ، با مفارقت دوستان یا انقطاع وسایل و تهیدستی و گرفتاریهای دیگر گذرانیده ام ، در مسیر زندگی با فراز و نشیب های گوناگون روبروشده، در محیط های رنگارنگ قرارگرفته ام. ولی پیوسته حس می کردم که دست ناپیدایی مرا ازهر پرتگاه خطرناک نجات می دهد و جاذبه مرموزی از میان هزارها مانع مرا بیرون کشیده و به سوی مقصدهدایتم می کند.»

قابل ذکراست که این علامه دهردراوائل تحصیل هیچ علاقه ای به تحصیل نداشته است و دراین زمینه می گوید:

« در اوایل تحصیل که به صرف و نحواشتغال داشتم علاقه زیادی به تحصیل نداشتم ، از این روی هر چه می خواندم نمی فهمیدم و چهارسال به همین نحو گذراندم . پس از آن یکباره عنایت خدایی دامنگیرم شده، عوضم کرد و در خود یک نوع شیفتگی و بی تابی نسبت به تحصیل کمال حس نمودم، به طوری که از همان روز تا پایان ایام تحصیل که تقریباً 17 سال طول کشید، هرگز نسبت به تعلم و تفکر احساس خستگی و دلسردی نکردم.»


تواضع و فروتنی علامه
یکی از فرزندان ایشان می گوید:« روزی ایشان در منزل نبودند، وقتی آمدند من عرض کردم یکی از شاگردان شما آمده بود و با شما کاری داشت. ایشان فرمودند : بگوئید یکی از رفقا ، اینها رفیقان من هستند.(1)

فرزند ارشد ایشان نیز می گوید:« مرحوم علامه اگر با کسی معاشرت یا مسافرت می کرد و ماهها این معاشرت یا مسافرت به طول می انجامید ، او نمی فهمید که علامه چه چیزی بلد است و چگونه عالمی است ، هیچ وقت زبان باز نمی کرد که چیزی بگوید مگر اینکه چیزی از او می پرسیدند.» (2)

دختر ایشان می گوید: « گاهی ابتکارات مهم علمی و فلسفی خویش را به گونه ای ساده بیان می کرد که می پنداشتیم این مطلب در تمام کتب وجود دارد ولی پس از مراجعه ، معلوم می شد فقط کشف و ابتکار خودشان بوده است. او هرگز نمی گفت: برای این مطلب چنین و چنان زحمت کشیدم یا این ابتکار من است.» (3)

یکی از شاگردان ایشان می گوید:« در طول سی سال که افتخار درک محضر ایشان را داشتم، هرگز کلمه"من" را از او نشنیدم، در عوض لفظ " نمی دانم" را بارها در پاسخ سؤالات از ایشان شنیدم، همان عبارتی که افراد کم مایه ازگفتن آن عاردارند، ولی این دریای پرتلاطم علم و حکمت ، ازفرط تواضع و فروتنی به آسانی می گفت.»

سید محمد حسین تهرانی درموردعلامه می گوید:« من هر وقت به خدمتشان می رسیدم، بدون استثناء برای بوسیدن دست ایشان خم می شدم و ایشان دست خود را در میان  عبا پنهان می کردند و چنان حال حیا وخجلت در ایشان پیدا می شد که مرا منفعل می نمود .

یک روزعرض کردم: ما برای فیض برکت و نیاز ، دست شما را می بوسیم. چرا مضایقه می فرمایید؟! سپس عرض کردم: آقا شما این روایت را که ازحضرت امیرالمومنین علیه السلام وارد است " من علمنی حرفا فقد صیرنی عبداً" قبول دارید؟ فرمودند:  بلی، روایت مشهوری است و متنش نیزبا موازین مطابقت دارد. عرض کردم: شما این همه کلمه به ما آموخته اید و به کرات و مرات ما را بنده خود ساخته اید ، از ادب بنده این نیست که دست مولای خود را ببوسد و بدان تبرک جوید؟ با تبسم ملیحی فرمودند: ما همه بندگان خداییم.» (4)


عبادت و علاقه به اهل بیت علیهم السلام
علامه طباطبایی همواره حضور قلب داشت و دائم مشغول ذکر خدا بود. به نوافل خیلی مقید بود و گاهی دیده می شد که در بین راه مشغول خواندن نمازهای نافله است . شبهای ماه مبارک رمضان تا صبح بیدار بود ، مقداری مطالعه می کرد و بقیه را به دعا ، قرائت قرآن ، نماز و اذکار مشغول بود. (5)

علامه خود طی خاطره ای می گوید:" یک روز در نجف اشرف درمدرسه ایستاده بودم که مرحوم آیت الله سیدعلی قاضی از آنجا عبور کرد ، چون به من رسید ، دستش را برشانه ام گذاشت و گفت: ای فرزند ، آخرت می خواهی نماز شب بخوان و دنیا می خواهی نماز شب بخوان."

این فرزانه عالیقدر جهان تشیع نسبت به ساحت مقدس اهل بیت شیفتگی خاصی داشت و محبت و ارادت او نسبت به این خاندان از معرفتی ژرف و شناختی وسیع سرچشمه می گرفت. وقتی نام مبارک یکی از افراد خاندان عصمت و طهارت بر زبانها جاری می شد ، اظهار تواضع و ادب در سیمایشان مشهود می گردید و می گفتند: " هر چه داریم از اهل بیت پیامبر داریم."

وقتی از شهید مطهری پرسیدند : دلیل این همه تجلیل شما از علامه طباطبایی برای چیست و چرا تعبیر " روحی فداه " را در مورد استادتان به کارمی برید ، آن فیلسوف پاسخ داد : من حکیم و عارف ، بسیار دیده ام و احترام من به ایشان به خاطر علم او نیست ، بلکه از این جهت است که او عاشق و دلباخته اهل بیت است .

« علامه طباطبایی در ماه رمضان ، روزه خود را با بوسه بر ضریح مقدس حضرت فاطمه معصومه افطار می کرد . یعنی ، هنگام غروب پیاده به حرم مطهر مشرف می شد و پس از بوسیدن ضریح به خانه می رفت و افطار می کرد . این ویژگی اوست که مرا شیفته ایشان نموده است .» (6)

یکی از شاگردان علامه نقل می کند: « وقتی علامه در عتبات بودند ، به توسل و بکاء برامام حسین علیه السلام و شرکت در مجالس عزاداری مراقبت داشتند. می گفتند : دستگاه امام حسین علیه السلام باید توسعه یابد و در دستورات اخلاقی خود به این نکته تاکید داشت که هیچ کس به هیچ مرتبه ای ازمعنویت نرسید و گشایش و فتح یابی نکرد ، مگر در حرم مطهر حضرت امام حسین و یا در توسل به آن حضرت.» (7)

اکثر افراد تصورمی کردند که شاید فیلسوف بزرگی چون علامه طباطبایی کمتر به زیارت امام رضا علیه السلام برود. در یک سفر به مشهد یکی از حاضران ، پرسیده بود : شما به حرم می روید ؟ علامه در پاسخ گفته بود : آری آن شخص دوباره سوال کرده بود آیا شما هم مثل عامه مردم بر ضریح بوسه می زنید ؟ علامه پاسخ داده بود: نه تنها به ضریح ، بلکه خاک تخته در حرم و هر چه که متعلق به امام رضا علیه السلام است را می بوسم . دیگری گفت: شلوغ است ، نمی شود به حرم رفت . علامه گفت : ما هم جزء این شلوغی ها.

تو مپندار که مجنون سرخود مجنون گشت              از سمک تا به سماکش کشش لیلا برد

من به سرچشمه خورشید نه خود بردم راه                    ذره ای بودم و مهر تو مرا بالا برد

همه دلباخته بودیم و هراسان، که غمت                 همه را پشت سرانداخت ، مرا تنها برد

گزیده ای از اشعار علامه

 

"علامه در منزل"

نقش همسردراعتلای زندگی مشترک هریک از زن وشوهر به تناسب میزان درک، تحمل و گذشت وی متغیر است.آنچه در زندگی شخصیتی چون علامه طباطبایی کمتر مورد توجه قرار گرفته و میزان ضرورت آن شاید کمترازجنبه های دیگر نباشد، توجهی است که خداوند متعال از طریق همسر ایشان به وی نموده است.

همسر علامه ازخانواده ای روحانی بود و زمینه های روحی ، معنوی بسیاری در این بانوی بزرگوار نمودار بود که شخصیتی چون علامه همواره خود را مدیون او دانسته و ثناگو و قدردان او بوده است . فرزند علامه دراین رابطه می گوید:

« پدرم صاحب اختیارخانه بود ، اما امورآن را مادرم می دانستند. مادرم به کارهای درس ما و رفت و آمدهایمان رسیدگی می کرد وهمه مسائل را کنترل می نمود ، اوبه قدری با درایت عمل می کرد که پدرم با فراغت خاطر تمام به امورعلمی خود می پرداختند. »(8)

از سوی دیگر ، رابطه بین علامه و همسرش از نوع روابط عادی و مانند سایرین نبوده ، بلکه می توان اذعان داشت که آن دو در یکدیگر ذوب شده بودند ، ایمانی که همسر علامه به وی داشت به حقیقت ستودنی است.

فرزند ارشد ایشان به نکته جالبی اشاره می کند که هم بیانگر قدرت روحی علامه و هم بیانگر ایمان همسر وی به او می باشد :

"وقتی در محله یخچال قاضی قم زندگی می کردیم ، مادرم به من گفت: پس از فوت من ، خانم فلانی را برای پدرتان خواستگاری کنید- آن خانم زنی معقول و با مادر من دوست بود ، بچه و شوهر هم نداشت – من گفتم: مادر این حرفها چیست که می گوئید؟ مادرم گفت : همین که من می گویم!

گفتم : شما از کجا می دانید که عمر هر کس چه قدر است؟

او گفت : پسرجان ، عمر من کمتر از پدرت است.

گفتم: آخر شما از کجا این چنین حرفی را می زنید؟

مادرم گفت: خودش (علامه) به من گفته است که من قبل از او خواهم رفت.

 البته همینطور هم شد و والده ما درسال 1344 فوت کرد که البته آن خانم قبل ازفوت مادر ما ازدواج کرد. (9)

مرحوم علامه طباطبایی همواره از همسر خود به عنوان زنی صبور و شکیبا یاد می کرد و در قدردانی از محبت های همسرش کوتاهی نمی نمود ، او در این خصوص از رفتار خوب خود ذکری به میان نمی آورد و همه خوبیها را به همسرش نسبت می داد. (10)

دختر علامه می گوید: " رفتارشان با مادرم بسیاراحترام آمیز و دوستانه بود. همیشه طوری رفتارمی کردند گویی مشتاق دیدار مادرم هستند. ما هرگز بگو مگو و اختلافی بین آن دو ندیدیم . به قدری نسبت به هم مهربان ، فداکار و با گذشت بودند که ما گمان می کردیم هرگز با هم اختلافی ندارند . آنها واقعاً با هم مانند دو دوست بودند. (11)

علامه پس از مرگ همسر به شدت بی تابی می کرد و در بیان سبب آن می گفت:

" مرگ حق است ، همه باید بمیریم ، من برای مرگ همسرم گریه نمی کنم. گریه من برای صفا ، کدبانوگری و محبتهای خانم است ؛ ما زندگی پر فراز و نشیبی داشته ایم . در نجف اشرف با سختیهایی مواجه می شدیم که من از حوائج زندگی و چگونگی اداره آن بی اطلاع بودم. در طول مدت زندگی ما هیچگاه نشد که خانم کاری بکند که من حداقل در دل بگویم کاش این کار را نمی کرد. » (12)

« علامه حتی تا چند سال پس از فوت همسرشان ، هر روز سر قبر او می رفت و پس از آن نیز که فرصت کمتری داشت ، به طور مرتب ، دو روز در هفته ، یعنی دوشنبه ها و پنجشنبه ها بر سر مزارش حاضر می شد و ممکن نبود این برنامه را ترک کند ، ایشان  همواره می گفتند: بنده خدا باید حق شناس باشد. اگر آدمی نتواند حق مردم را ادا کند ، حق خدا را نیز نمی تواند ادا کند. » (13)

در آخر اینکه علامه در پاسخ نامه تسلیت یکی از شاگردانش نوشت: « با رفتن او برای همیشه خط بطلان بر زندگانی خوش و آرامی که داشتیم کشیده شد.» (14)

"دانش علامه طباطبایی"
مرحوم علامه در اواخر اسفند سال 1324از تبریز به قم مهاجرت کردند و از همان آغاز خلأیی درحوزه احساس نمودند. خود ایشان می گوید:

« هنگامی که از تبریز به قم آمدم ، مطالعه ای در نیازهای جامعه اسلامی و اوضاع حوزه قم کردم ، پس از سنجیدن آنها به این نتیجه رسیدم که این حوزه نیاز شدیدی به تفسیر قرآن دارد تا مفاهیم والای اصیل ترین متن اسلامی و عظیم ترین امانت الهی را بهتر بشناساند. از سوی دیگر چون شبهات مادی رواج یافته بود ، نیاز شدیدی به بحثهای عقلی و فلسفی وجود داشت ، تا حوزه بتواند مبانی فردی و عقیدتی اسلام را با براهین عقلی اثبات و از موضع حق خود دفاع نماید ، از این رو وظیفه شرعی خود دانستم که به یاری خدای متعال ، در رفع این دو نیاز ضروری کوشش نمایم.» (15)

ایشان از سال 1325 شمسی ، درس تفسیر خود را در قم آغاز نمود و آنچه را درآن جلسات می فرمود ، مکتوب می ساخت تا اینکه نخستین جلد " المیزان " در سال 1334 منتشر شد و نگارش این تفسیر شگرف حدود 17 سال به طول انجامید.

و نیز در شرایط و زمانی که کسی به فلسفه روی نمی آورد و نباید حرفی از آن گفته می شد ، و اگر کسی فلسفه می خواند او را نجس می دانستند ، علامه شروع به تدریس فلسفه نمود . درسهای ایشان در زمینه فلسفه در پنج مجلد با عنوان اصول فلسفه و روش رئالیسم به چاپ رسیده است .

علامه طباطبایی بیش از صد جلد کتاب تألیف کرده است که نام برخی از آنها را ذکر می نمائیم:

آغاز فلسفه ، آغاز پیدایش انسان ، استراتژی زن در اسلام ، اسلام و اجتماع ، اعجاز قرآن ، بر قله رفیع استدلال ، حیات پس از مرگ ، شیعه در اسلام و...  ، روحش شاد که تعالیمش همیشه درس مکاتب اسلامی است .

پی نوشتها:

1. روزنامه اطلاعات، 24/8/71 ، مصاحبه با فرزند ایشان.

2. مصاحبه با عبدالباقی طباطبایی، آرشیو بنیاد شهید قدوسی.

3. مجله مکتب اسلام ، سال بیست و یکم، ش 10 ، ص 61.

4. برگرفته از کتاب نظری به زندگی و برخی آراء علامه طباطبایی.

5. یادنامه استاد علامه طباطبایی، ص 131.

6. مجله پیام انقلاب، شماره123.

7. آینه عرفان، ص 8.

8. مجله زن روز، ش 892، مصاحبه با خانم نجم السادات طباطبایی.

9. مصاحبه با عبدالباقی طباطبایی، آرشیو بنیاد شهید قدوسی.

10. مجله زن روز، ش 892.

11. همان.

12. مهر تابان، ص 25.

13. زن روز ، ش 892.

14. عروة الوثقی ، ش 47.

15. یادنامه علامه، سخنی پیرامون شخصیت استاد، ص 39.

 

 
 Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved