منابع تاریخی یهود و نیز غربی، تاریخچه پیدایش قوم بنیاسرائیل
را به دو بخش: یک – حضرت ابراهیم علیه السلام؛ دو – حضرت یعقوب
که نام دیگرش اسرائیل بود؛ تقسیم کردهاند که البته ربطی به
اسرائیل فعلی ندارد. چرا که حضرت ابراهیم علیهالسلام، از
نوادگان حضرت نوح علیهالسلام بود که کل جامعه بشری امروزی،
فرزندان افرادی هستند که با حضرت نوح (ع) سوار بر کشتی شده و
از مهلکه طوفان نوح نجات یافتند.
الف - بنا
بر مستندات تاریخی، امام حسین علیهالسلام، با عدهای معدودی
(حدود 21 نفر) که غالباً خویشان بودند، از مدینه به راه
افتادند، وقتی به مکه رسیدند، عدهای (بین 50 تا 80 نفر) نیز
در مکه به ایشان ملحق شدند. در طی مسیر نیز چند نفری به صورت
فردی یا گروههای کوچکِ چند نفره به ایشان ملحق گردیدند. چرا
که هنوز اتفاق خاصی نیافتاده بود و اغلب گمان داشتند که ایشان
به دعوت بزرگان و مردم کوفه رهسپار شدهاند و لابد در آنجا همه
چشم انتظار امام زمانشان هستند تا حکومتی چون حکومت
امیرالمؤمنین علیه السلام برپا کنند...
مگر عربی باید حتماً با اعراب باشد و گذشتگان یا اعراب امروز
هر کتاب یا روزنامه یا ... را با اعراب میخوانده و میخوانند.
مگر ما فارسی را با اعراب میخوانیم؟ اِعراب، در انگلیسی یا
بسیاری از زبانهای دیگر، با حروف صدا داری مثل (A,E,O,U ) معین
شده است که حتماً نوشته میشود؛ و در برخی از زبانها مثل
فارسی و عربی، با علامت معین شده است که اغلب نوشته نمیشود.
چنان چه متن حاضر، اِعراب ندارد، اما شما درست میخوانید و گاه
برای این که مثلاً کلمه «اَعراب» با «اِعراب» مشتبه نگردد،
علامت درج میشود.
هر کسی،
جهانبینی، پرستش، گرایش، دین، محبوب و مغبوضی
دارد که متناسب با عقل، شعور، علم، منطق و
سلامت یا بیماری قلبش میباشد. لذا هر کسی در
راهی که میرود، امام، پیشوا و رهبری دارد و
هر کس نسبت به آن چه ایمان دارد،
امیرالمؤمنینی دارد. امیرالمؤمنین یکی حضرت
امام علی بن ابیطالب میشود و دیگری به معاویه
و یزید آن موقع و یا اکنون، امیرالمؤمنین
میگوید...
اگر چه معراج را
از منظرها و زوایای متفاوت و متعدد میتوان
مورد مطالعه و بررسی قرار داد. مانند: معراج
به معنای خاص/معراج به معنای عام – معراج
جسمانی/معراج روحانی و ... .
اگر چه دین
زرتشت امروز یکی از ادیان الهی محسوب میگردد،
اما واقع این است اسناد به صورت محکم و قاطع،
دین الهی بودن زرتشت را تثبیت نمینماید، چنان
چه دین الهی نبودنش را تثبیت نمینماید......
چهارمین فرزند
مولای متقیان از صدیقه طاهره حضرت فاطمه زهرا
حضرت ام کلثوم می باشد.
ترتیب فرزندان حضرت زهرا سلام الله علیها به
شرح زیر است:
1-امام حسن مجتبی؛2-امام حسین سید
الشهدا؛3-حضرت زینب کبری؛4-حضرت ام کلثوم
صلوات الله علیهم اجمعین
مشهور در تاریخ تولد حضرت زینب سال ششم هجرت
ولی نظر دقیقتر سال پنجم هجرت می باشد.
قبل از پاسخ دقت نمایید که غالباً یک صورت مسئلهی غلطی را اصل
مسلّم فرض کرده و سپس راجع به آن چون و
چرا میکنند و با
این
روش، صورت مسئله غلط را در ذهن نهادینه میکنند، حال خواه
پاسخی داشته باشد و جوینده مجاب شود و یا نشود.
در این سؤال نیز فرض مسلم بر این قرار گرفته است که پیامبر
اکرم صلوات الله علیه و آله، به کشورهای مختلف لشکر کِشی کرده
و آنان را به زور شمشیر وادار به مسلمانی میکردند و بعد سؤال
شده که چرا چنین میکردند؟
ابتدا باید این
حضور ثابت شود و بعد راجع به چند و چون آن
بحث، سؤال یا حتی نقد صورت پذیرد.
اجازه دهید به صراحت به چند نکته مهم اشاره
نماییم:
الف – امام علی، امام حسن، امام حسین و سایر
ائمه اطهار علیهمالسلام، انسان کامل،
خلیفةالله، حجت الله و اهل عصمت هستند. اگر
ما آنها را اینگونه شناختهایم، میفهمیم که
هیچ کار خطایی نمیکنند و یقین داریم که هر
کاری کرده باشند، همان درست و عین حکمت و
منطبق با عصمت و امر الهی بوده است و اگر چنین
نشناخته باشیم، مشکل ما در جایی دیگر و موضوعی
اصلیتر است، نه در مواضع متفاوت در مقاطع
مختلف.
حال اگر جنگی در گرفته باشد و ایشان نیز حضور
داشته باشند، فرقی نمیکند که دشمن کشته شده
توسط آنان، عرب باشد یا رومی یا ایرانی.
نباید مسائل را فقط از نگاه احساسی مورد مطالعه قرار داد. گاهی
از همین راه وارد میشوند تا اذهان را نسبت به بسیاری از وقایع
تاریخی دچار شک و شبهه کنند. مثلاً میگویند: یقیناً امام حسین
علیهالسلام به دشمنان نفرموده که شما با من دشمنی دارید، پس
این طفل را ببرید و سیرابش کنید. حال بحث ما این نیست که چنین
اتفاقی افتاده یا خیر؟ بلکه میگوییم: اگر چنین نموده باشند
نیز نه تنها دون شأن ایشان نیست، بلکه به تکلیف امام بودن، پدر
بودن و انسان بودن خود عمل کردهاند. طفل صغیر است و تأمین آب
و خوراک او بر پدر است.
هر چند که
منظور از اهل بیت (ع) در کلام ایشان، همان آل
عبا هستند که آیه تطهیر در خصوص آنان نازل
گردید، چنان چه همسران خود را نیز مصداق آن بر
نشمردند، اما حضرت محسن علیهالسلام نیز اصلاً
به دنیا نیامد که از دنیا برود، بلکه در رحم
مادر کشته و سقط گردید.
اما در خصوص «رحلت» یا «شهادت» و نیز دلایل
نقلی، به چند نکتهی مهم دقت فرمایید:
الف – مهم است که در دلایل نقلی به دنبال چه
میگردیم، کلمه یا لفظ «شهید»؟! قرآن کریم در
خصوص همه شهداء، واژهی «قتلوا فی سبیلالله»
را به کار برده است، مضافاً بر این که طبق
آیات قرآن کریم و احادیث، هر کس که در راه خدا
حرکت کند - حتی اگر برای کسب رزق حلال باشد –
و در این راه کشته شود و یا بمیرد، شهید است و
نزد پروردگار مرزوق میباشد:
زهرا عصاره
عصمت است. زهرا، آیینه پاکی است. زهرا زلال
کوثر است. ای همیشه جاری! ای بهار کوتاه! ای
ترنم باران وحی! در شکوه مقام تو حیرانم که
معنویت رشتههای چادرت دست نیاز میآویزد و
معرفت به غبار آستان خانهات بوسه میزند...
قبل از
پاسخگویی به سؤال، ذهن را متوجه این سؤال مینماییم
که «حالا به هر علتی ازدواج کرده باشد، چه
چیزی را اثبات یا نفی مینماید»؟! اگر فرد
صالحی به هر علتی با فرد ناصالحی ازدواج کرده
باشد، چه میشود؟ صالح نا صالح میگردد، یا
ناصالح، صالح میگردد؟ مگر بین خود ما چنین
ازدواجهایی و یا ازدواج به دلایل و مصالح خاص
صورت نمیگیرد؟... .
دقت شود،
اخیراً جوّی القا شده است که برای هر مطلبی
سندی از مستندات اهل سنّت میخواهند! ظاهرش
این است که پاسخ «نقضی» داده میشود، اما
باطنش این میشود که ناخودآگاه هر مطلبی اگر
سندی در کتب اهل سنّت داشت معتبر میشود(؟!)
در حالی که اگر قرار بود اولاً همه مستندات دو
مذهب یکی باشند و ثانیاً همه به مستندات خود
رجوع کرده و قبول کنند که دیگر اختلافی باقی
نمیماند و همه شیعه میشدند. مگر خطبهی غدیر
و یا صدها حدیث دیگر در باب ولایت، امامت،
حکومت و جانشینی امیرالمؤمنین علیه السلام به
انتخاب و انتصاب باریتعالی، در منابع اهل سنّت
مستند نمیباشد؟... .
مگر تا به حال
کسی گفته که آنها سنّی بودهاند که میخواهند
اثبات کنند که شیعه بودهاند؟! اگر چه همین
تلاش برای شیعه معرفی کردن کوفیان یا دشمنان
حضرت علیهالسلام، خود گواه است که جناح حق و
باطل به خوبی قابل شناسایی بوده و میباشد...
.
عزاداری، آن
هم برای اهل بیت عصمت و طهارت علیهمالسلام،
یک مراسم سنّتی نیست که زمان خاصی داشته باشد.
بدیهی است که هر کس در هر زمان یاد محبوب از
دست رفته نماید، محزون میگردد و اگر او
شخصیتی بارز، انسانی والا مقام و خیرخواهی
باشد و به ظلم کشته شده باشد، دل یاد کننده
غمگین و چشمش گریان میشود، چه رسد به یاد اهل
بیت علیهمالسلام. پس امامان علیهمالسلام هیچ
گاه از این حزن دلشان آرام نگرفت و چشمشان
خشک نگردید.
اگر به ساختار
این سؤال (که بسیار نیز در سایتها و افواه
رایج شده است) دقت نمایید، متوجه میشوید که
اصلاً برای پاسخ طرح نشده است، بلکه به دنبال
القای سه مطلب است: اول آن که مسلمانان آب را
در جنگ بدر به روی کفار بستند – و دوم آن که
واقعهی کربلا یک عکسالعمل، انتقام و یا
مقابله به مثل بوده است! و سوم آن که در
کربلا یک جنگ معمولی بین دو گروه مخالف هم رخ
داده است، نه بین ظالم و مظلوم و ظلمی نیز
اتفاق نیافتاده است. و البته به دنبال این
القائات، اصلاً کاری هم ندارند که شما چه
پاسخی میدهید؟
در پاسخ به
سئوال، ابتدا بايد بررسي شود كه آيا پيامبرـ
صلّي الله عليه و آله ـ در جنگ بدر چاههاي آب
را تصاحب كردند يا نه؟! و در صورت دستيابي به
آن چاهها، آيا آنها را پُر كردند و با اين
كار مانع آب خوردن دشمنان خود شدند يا نه؟!
در بعضي از کتاب هاي تاريخي، روايتي نقل شده
كه مضمونش اين است:
بیتردید توسل
به این شیوهها برای توجیه، خود بیانگر خالی
بودن دست از حجّت بالغه و دلیل روشن بر مدعا
میباشد.
مقولههایی چون: وصایت نبی (ص)، ولایت، امامت
و خلافت بعد از نبی مکرم صلوات الله علیه و
آله در اسلام، مباحث کلان، ریشهای، تأثیر
گذار و تعیین کنندهای در مسیر و روند رشد
فرد و جامعه و سرنوشت اسلام و مسلمین هستند که
باید با «عقل» و «نقل = وحی و سنّت» اثبات یا
نفی گردند؛ لذا بهانههایی چون نامگذاری و یا
ازدواج، هیچ حقیقتی را اثبات یا نفی نمیکنند.
پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله، مکرر و
مستمر در طی حیات نبوی خود حضرت علی
علیهالسلام را به عنوان برادر، جانشین،
خلیفهی بعدی، امام و ... معرفی نمودند و به
سند محکم شیعه و سنّی در غدیر خم نیز بر این
معنا از همه بیعت گرفتند و فرمودند همگان ضمن
اذعان به فهم و قبول، دیگران و آیندگان را نیز
مطلع سازند. پس حجّت تمام است و بهانههایی
چون چرا نام فرزندش را عمر گذاشت یا چرا دخترش
را به عمر داد و ...، هیچ حقیقتی را تغییر
نمیدهد.
شبهه اول ؛ شأن
صدور حدیث "فاطمة بضعة منی"
وهابی ها شبهه ای ساخته اند مبنی بر اینکه
حدیث "فاطمة بضعة مني" در مذمت حضرت علی(ع) از
پیامبر صادر نقل شده است!
در کتاب "صحيح بخاري" حدیث 3110 آمده است که
پیامبر(ص) فرمودند: «فاطمة بضعة مني» یعنی:
«فاطمه پاره تن من است». سپس به نقل از «مسور
بن مخرمه» حدیثی جعلی نوشته است كه: علي(ع)
ميخواست «جُوِيريه» دختر ابوجهل را خواستگاري
کند و به اصطلاع عامیانه بر سر حضرت زهرا(س)
هوو بياورد که پيامبر(ص) اين سخن را فرموده
اند و منظورشان این بود که: يا علي اگر
بخواهي با دختر ابوجهل ازدواج كني بايد دختر
مرا طلاق بدهي!!!
قبل از پاسخ
لازم است دقت شود: الف -
اخیراً موضوع «حمله اعراب به ایران» بسیار
متمسک مخالفین دین و سایتهایی که مأموریتی جز
ضدتبلیغ علیه اسلام ندارند قرار گرفته است.
این ضدّ تبلیغ گسترده به همراه دروغ
پراکنیها، خود جای تأمل و تعمق دارد که چرا؟
مگر فقط اعراب به ایران حمله کردهاند؟ مگر پس
از حمله اعراب به ایران، آن هم در 14 قرن پیش،
دیگر هیچ حملهای به ایران صورت نگرفته است؟
مگر در همین سه قرن گذشته، ایران مدام هدف
حمله روس، انگلیس و امریکا قرار نگرفته است و
مگر قتل عامها، تجاوزات و غارتهای آنان بیش
از حمله اعراب نبوده است و مگر حتی استعمار و
استثمار کامل یک کشور و یک ملّت صورت نپذیرفته
است؟ هنوز از عمر استقلال این کشور بیش از 34
سال نمیگذرد. چرا این همه جنایت علیه ایران و
ایرانی را رها کرده و از کل تاریخ این کشور
فقط یک حمله در 1400 سال پیش را موضوع چالش
قرار دادهاند؟ ب –
هدف اصلی این است که اولاً اسلام را عربی نشان
دهند، در صورتی که دین ملیّت ندارد. و ثانیاً
با عربی نشان دادن اسلام، حسّ وطن دوستی
(ناسیونالیستی) مردم مسلمان را علیه اعراب
تحریک کنند، به گونهای که نتیجهاش دشمنی با
اسلام شود. در حالی که این ملّت 1400 سال است
که با عقل، فهم، شعور، علم، اراده و اختیار
خود مسلمان است و هیچ گاه نیز دل خوشی از
اعراب نداشته است.
رشد، پیشرفت
و گسترش در هر فرهنگی و هر جامعهای به
گونهای تعریف میشود و با تعاریف، اهداف و
ایدههای آن سنجیده میشود. به عنوان مثال در
یک فرهنگ، حکومت و جامعه، کشورگشایی «گسترش»
قلمداد میگردد و در فرهنگ یا حکومت و جامعهی
دیگری آن را «ظلم، تحجر، ارتجاع و ددمنشی»
میدانند، هر چند که آن کشورگشایی سبب
استعمار، استثمار و رونق اقتصاد داخلی کشور
مهاجم نیز شده باشد.
به عنوان مثالی از قرون نزدیکتر، انگلیس،
فرانسه، روسیه، امریکا و چند کشور دیگر (مثل
پرتغال)، رشد و گسترش داشتند، چرا که به
کشورهای دیگر یورش نظامی، اطلاعاتی، اقتصادی و
فرهنگی برده و با کشتن دهها میلیون انسان
بیگناه و ایجاد ناامنی جانی و انحطاط فرهنگی
برای صدها میلیون انسان بیگناه و در استضعاف
نگهداشتن آنها، حکومت و بالتبع کشور خود را
آباد کردند. حال آیا میتوانیم در فرهنگ
«انسانی» و نیز «اسلامی» این دستاوردها را
«رشد و گسترش» بنامیم؟!
اشخاص، روحانیون، مداحها، وبلاگها
و سایتهایی که در این خصوص جنجال راه انداختهاند (البته آنان که
جنجال راه انداختهاند نه آنان که بحث علمی دارند)، برخی فحش دادهاند،
برخی از ایشان با الفاظ درشت و زشت نام بردهاند، برخی کلیپ سخنان
آیتالله خوشوقت و مخالفین نظر ایشان را کنار هم منتشر کردهاند و ...،
خود عالباً به چند گروه تقسیم میشوند که اهمیّت دستهبندی و شناخت
آنها کمتر از اهمیّت اصل موضوع نیست.
خداوند متعال در کلام وحی میفرماید
که در آیات قرآن [و البته هر امر دیگری]، محکمات و متشابهاتی وجود دارد
که آنهایی که در قلبشان انحراف و مرض است، برای ایجاد فتنه، فقط به
سراغ متشابهات میروند. حال این گروه از مدعیان اهل سنت (که به نظر
باید اهل سنت نیز باشند) این همه ادلهی محکم و مستند در منابع خودشان
را رها کرده و میخواهند هر طوری شده، اگر چه به بهانهی نماز جماعت یا
محل اقامت، حقانیت خلافتی برای ابوبکر اثبات کنند؟! انصافاً اگر خود
ابوبکر در قید حیات بود، چنین دفاع و استدلالی را از آنها میپذیرفت؟
ما به تبع آن که انسان و ذی حیات
هستیم، جان را بسیار عزیز و گاه عزیزترین
میداریم و بالبتع آن که اهل معرفت و عشق،
ولایتشناس و امام دوست هستیم، ائمه (ع) را
بسیار دوست میداریم، و طبعاً این دو علاقهی
شدید را با یک دیگر مقارن نموده و گمان
میکنیم که مهمترین اصل حفظ جان، و به ویژه
جان مبارک اهل بیت (ع) میباشد. لذا مرتب این
سؤالات در اذهانمان پدید میآید که مثلاً چرا
امام حسن (ع) با جعده ازدواج کرد؟ چرا امام
حسین (ع) به کربلا رفت؟ چرا ...؟ و حال آن
ملاکها و اهداف والاتر دیگری نیز وجود دارد
که گاه لازم است انسان جان را فدای آن سازد.
ای کاش اصلاً این بحثها را مطرح نکنند و این قدر تلاش برای تشدید
اختلاف ننمایند و این زحمت و پولی که صرف ضد تبلیغ علیه تشیع میکنند،
صرف صهیونیسم شناسی و نیز معرفی «وهابیت» که ساخته انگلیس و دشمن تشیع
و تسنن باهم است بنمایند. ما نیز مایل به پرداختن و بحث در اینگونه
مباحث نیستیم، اما چون در هر حال اینگونه شبهات را از طریق شبکههای
رادیویی، تلویزیونی و اینترنتی، در اذهان عمومی مسلمانان شیعه و سنی
ترویج میکنند و معمولاً عزیزان مطالعات جامع یا دسترسی به منابع
ندارند، مجبور به پاسخ اجمالی هستیم.
این که
بگوییم علی (ع) شیعه بوده است، حرف درستی
نیست. شیعه یعنی طرفدار و پیرو. علی (ع) خودش
محور بود و طرفداران او از سوی پیامبر اکرم
(ص) شیعه خوانده شدند. چنان چه فرمود: یا علی
تو و شیعیان (پیروان) تو بر حقید. در بهشتید و
... .
در تحقیق یک موضوع عقلی، علمی، تاریخی و ...، جای هیچ گونه تعصبی نیست،
بلکه ادله عقلی و نقلی و مستندات تاریخی باید مورد بررسی و ارائه قرار
گیرد. تعصب نیز وقتی ظهور و تجلی پیدا میکند که فرد زیر بار حق، منطق،
ادله و اسناد محکم نرود و چون نظری دارد، گرایشی دارد، جناحی دارد یا
کسی را دوست دارد، سعی نماید به هر شیوهای [حتی دروغ بستن به خدا،
پیامبر (ص) و اهل بیت علیهم السلام] متوسل شود تا نظر و فرد مورد علاقه
خود را توجیه نماید.
این شایعات کذب، نه تنها در آن شبکه، بلکه در بسیاری از شبکهها و
محافل اهل سنت [و به تازگی در اذهان عمومی شیعیان] بیان میشود، چرا که
به برکت انقلاب اسلامی، فصل بیداری اسلامی رسیده و مردم سؤال میکنند و
آنها نیز مجبور به پاسخ هستند و به ناچار دروغ میگویند.
لقب «شیعه» بر
پیروان حضرت علی علیهالسلام نیز از زمان
پیامبراکرم (ص) بوده و واضع این لفظ برای
پیروان ایشان نیز شخص پیامبراکرم (ص) بوده است.
چرا که امام علی (ع) از همان ابتدای رسالت در
کلام حضرت رسول اعظم (ص) به عنوان برادر،
جانشین و وصی معرفی شدند و بدیهی است که
بسیاری به رغم ادعای مسلمانی، با ایشان و
جانشینی ایشان مخالف بودند و نقش ایشان در جنگهای
سخت و نرم علیه اسلام و پیامبر اکرم (ص) نیز
به این خصومت، حسادت، عناد و لجاجت نیز افزوده
بود و مسلمین به لحاظ طرفداری از قومیتها یا
افراد، دسته نبدیهای خاصی داشتند (مثل امروز).
لذا پیامبراکرم (ص) که هادی انسانها میباشند،
مکرر به این دستهبندیها اشاره نموده و تصریح
نمودند که در میان گروهها و گرایشات متفاوت و
حتی مختلف، جناح علی بن ابیطالب علیهالسلام و
پیروان او بر حق هستند.