خدایی که خیر محض است و از او شرّی صادر
نمیگردد، چگونه « يُضِلُّ مَن يَشَاءُ» دارد و هر کسی را
بخواهد گمراه میکند؟
همانطور که اشاره نمودید، خداوند متعال هستی و کمال محض است و
بدیهی است که شرّ و بدی از او صادر نمیگردد و از سویی نیز
مکرر تصریح نموده است به «يُضِلُّ مَن يَشَاءُ وَيَهْدِي مَن
يَشَاءُ».
بدیهی است ذهن در برخورد اول با سؤال و شبهه مواجه میگردد که
اولاً: چگونه است که او هر که را بخواهد هدایت و هر که را
بخواهد گمراه مینماید، پس تکلیف و نقش «اختیار»ی که داده چه
میشود؟ ثانیاً: چرا به کسی که خودش هدایت نموده پاداش میدهد
و کسی را که خودش گمراه نموده کیفر مینماید؟ و ثالثاً: از او
که شرّی صادر نمیگردد، پس چگونه و چرا گمراه مینماید. گمراه
نمودن که کار خیر و خوبی نیست؟!
الف – خوب است که ابتدا پاسخ را با یک مثال
در عملکرد خودمان روشن نماییم.
خیر است، اگر شما در بیابانی، چاهی حفر کنید تا آب از آن فوران
کند و سپس درختانی بکارید که میوه دهد. بعد به همه بگویید که
اینجا باغی است برای شما و در این نقطه نیز چاهی برای سیراب
کردن شما و درختان و حیوانات. لذا از فایدههای آن استفاده
کرده و لذت ببرید، اما به چاه نزدیک نشوید، چون امکان سقوط و
هلاکت دارد و هم درختان را قطع نکنید، آتش نزنید و ....
در چنین عملی، شما خیر کار خیری انجام دادهاید، اما دو شخص
متفاوت وارد این باغ میشوند، یکی از این همه نعمت فایده و لذت
میبرد و دیگری مستقیم سر چاه رفته و سقوط میکند و یا درختان
را قطع کرده و خود را بیبهره میسازد و یا باغش را آتش زده و
خودش هم میسوزد.
ب – به نظر میرسد همه پاسخ با همین سؤال
روشن شده باشد. به قول آیت الله حائری شیرازی، خدا خیر ملائک و
حتی ابلیس را میخواهد. او میداند که ابلیس تا کنون هر چه
عبادت کرده بود، به خاطر این بود که بر فضل و جایگاهش نزد
ملائکه افزوده میشد، اکنون میخواهد او یک پله بالاتر بیاید و
خود را نبیند، بلکه خدا را ببیند. پس داروی دردش را میفرستد و
میگوید: این «آدم» از تو افضل است، پس برای عبادت من که رشد
توست، به او سجده کن. اما او تکبر کرده و میگوید: خیر خودم
افضل هستم. لذا با همین خیرِ «آدم» و خیر دستور «سجده به آدم»،
ملائک به مقام والاتر میرسند و ابلیس سقوط میکند.
ج – خداوند متعال نیاز و درد انسان را
میداند، لذا به او «عقل» را به عنوان «نبی درونی» و پیامبران
(ع) را به عنوان «نبی بیرونی» و کتاب را به عنوان «علم روشنگر»
و امام را به عنوان «الگو و راهنما» میفرستد و میفرماید به
عقل رجوع کن و از پیامبر و کتاب اطاعت کن و از امام پیروی کن،
تا رشد کنی. یک عده با همین خیر الهی، هدایت میشوند و یک عده
نیز عناد و جمود ورزیده و با همین خیر گمراهتر میشوند.
پس چنین نیست که مثلاً یک عده را با خیری هدایت میکند و یک
عده دیگر را با شرّی گمراه مینماید، بلکه هر چه از او صادر
میشود خیر محض است، و با همان خیری که میفرستد، عدهای [با
اراده و اختیار خود] هدایت و عدهای گمراه میشوند. چنان چه در
مورد قرآن کریم فرمود: همین قرآن که خیر محض است، بر مؤمنین
شفای دردها و برای ظالمین، اسبابی برای گمراهی بیشتر است.
«وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاء و َرَحْمَةٌ
لِّلْمُؤْمِنِينَ و لاَ يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إَلاَّ
خَسَارًا» (الإنسان، 82)
ترجمه: و ما آنچه را براى مؤمنان مايه درمان
و رحمت است از قرآن نازل مى كنيم و[لى] ستمگران را جز زيان
نمى افزايد.
و در آیه بعد نیز تصریح مینماید که من «نعمت» را میفرستم،
اما برخی از آن روی بر میگردانند:
«و َإِذَآ أَنْعَمْنَا عَلَى الإِنسَانِ أَعْرَضَ وَ نَأَى
بِجَانِبِهِ وَ إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ كَانَ يَؤُوسًا» (همان،
83)
ترجمه: و چون به انسان نعمت ارزانى داريم روى
مىگرداند و پهلو تهى مىكند و چون آسيبى به وى رسد نوميد
مىگردد.
پس، خداوند سبحان (منزه از کاستی و نقص و صفات مخلوق)، هستی –
کمال و خیر محض است. چنین نیست که کسی را به شیوه و اسبابی
هدایت کند و کس دیگری را به شیوه و اسبابی متضاد گمراه نماید و
بعد به این پاداش بدهد و به آن کیفر؛ بلکه خیر و نعمت را به
همه میفرستد، یک عده با ارادهی خود «شاکر» میشوند و یک عده
نیز با اراده خود در مقابل همان نعمت «کفر» میورزند. لذا
فرمود:
«إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا و َإِمَّا
كَفُورًا» (الإنسان، 2)
ترجمه: ما راه را به او نشان داديم خواه
(انسان) شاكر باشد و پذيرا گردد يا ناسپاس.
منبع : X-shobhe |