شهید آوینی
 
خودشناسى

نویسنده:حسین درخشان فر

مقدمه
انسان داراى دو جنبه است:
1. جنبه مادى كه نیازهاى جسمى انسان مانند نیاز به آب، غذا، مسكن، پوشاك وغیره را شامل مى شود;
2. جنبه معنوى كه نیازهاى روحى و روانى انسان را تشكیل مى دهد.
كسب معرفت و شناخت كه به مسائل روحى، روانى و دین دارى بستگى دارد، نیاز انسان به تكامل فطرت را تشكیل مى دهد. فطرت خودشناسى، نیاز فطرى انسان به معنویت و تكامل است.
خودشناسى حد و مرزى ندارد. شناخت خداوند مستلزم خودشناسى است. لازمه شكوفایى استعدادهاى انسان، شناخت خویش است. خودشناسى، رابطه انسان را با دنیاى بیرون بهتر برقرار مى كند و با حواس و نیروهاى خود به شناخت بهترى از زندگى مى رسد.

خودشناسى چیست؟
خودشناسى یعنى تهذیب و تزكیه نفس و مبارزه با رذایل اخلاقى و حركت در مسیر تكامل اخلاق فاضله. براى كسب آگاهى، بروز استعدادها، تقویت اراده و اعتماد به نفس و داشتن افكار مثبت و واقع بینانه، خودشناسى لازم است. همچنین حركت به سوى معبود و كمال و پرواز به سوى ابدیت و رسیدن به اوج ملكوت با خودشناسى میسر است.

ضرورت و اهمیت خودشناسى از دیدگاه روایات و دانشمندان

براى موجودى كه فطرتاً داراى حب ذات است، كاملاً طبیعى است كه به خود بپردازد و در صدد شناختن كمالات خویش و رسیدن به آنها باشد. از این رو درك ضرورت خودشناسى، نیازى به دلیل هاى پیچیده عقلى و نقلى ندارد. غفلت از این حقیقت و سرگرم شدن به چیزهایى كه در كمال و سعادت آدمى مؤثر نیست، امرى غیر طبیعى و انحراف آمیز است كه باید علتش را جست وجو كرد و راه سلامت و نجات از آن را شناخت. همه تلاش هاى انسانى اعم از علمى و عملى، براى تأمین لذاید و منابع و مصالح وى انجام مى گیرد. پس شناختن خود انسان و آغاز و انجام او و هم چنین كمالاتى كه ممكن است به آنها نایل گردد، مقدم بر همه مسائل، بلكه بدون شناختن حقیقت انسان و ارزش واقعى او، دیگر بحث ها و تلاش ها بیهوده و بى پایه است.1
قرآن فراموش كردن نفس را لازمه فراموش كردن خدا و به منزله عقوبت این گناه معرفى مى فرماید: (ولاتكونوا كالذین نسوا الله فانساهم اَنفسَهم;2 مانند كسانى نباشید كه خدا را فراموش كردند، پس خدا هم خودشان را از یادشان برد.)
امیرالمؤمنین(ع) نیز مى فرماید: (درشگفتم از كسى كه خود را نمى شناسد، چگونه مى خواهد پروردگارش را بشناسد!؟)
اسلام برخلاف سایر ادیان، به شناخت انسان اهمیت بسیار زیادى داده و وى را به شناخت خویش سفارش كرده است تا بتواند راه صحیح سعادت را انتخاب كند.
علامه طباطبائى(ره) مى فرماید: ترغیب خداوند مؤمنان را به ملازم بودن به خویشتن كه همان حفظ كردن راه هدایت است، مى فهماند راهى كه لازم است انسان ها بپیمایند، راه خویشتن است كه ایشان را به شناخت خداوند و سعادت حقیقى مى رساند.3
ولتر گونتگهام مى گوید: (كسى كه توانست قسمت مهم از وقت خود را در اختیار داشته و از آن استفاده كند، راه تسلط بر خویشتن را به دست آورده است.)4
خودشناسى اولین قدم در راه پیشرفت قواى بشرى است، پس اگر بخواهیم از نیروى خود و فرصت هاى زندگى حداكثر استفاده را از زندگى بكنیم، لازم است قبل از هرچیز به مواهب و استعدادهاى خود نظرى بیفكنیم و آنها را بشناسیم. امام صادق(ع) مى فرماید: (اى انسان! تو طبیب خویشتن قرار داده شده اى و دردها براى تو بیان شده است و به دواهاى آن دردها هم راهنمایى شده اى.)
مهماتما گاندى مى گوید: (در جهان فقط یك شناسایى وجود دارد و آن، شناسایى خود است، …[و] هركس خود را شناخت، خدا را شناخته است و جهان را.)5
ـ امام صادق(ع) مى فرماید: (خودشناسى انسان این است كه خویشتن را به چهار طبع و چهار ستون و چهار ركن بشناسد; چهار طبعش، خون است و صفرا و باد و بلغم; ستون هایش، خرد است كه از خرد و فهم و حافظه مایه مى گیرد، و اركانش، نور است و آتش و روح و آب.)6
ـ امیرالمؤمنین على(ع) مى فرماید: (آغاز دین دارى، شناخت خداست، كمال شناخت او، تصدیق وجود اوست، نهایت معرفت، شناخت خود است.)7
ـ پیامبر(ص) مى فرمایند: (باایمان ترین شما با شناخت ترین شماست.)8
ـ امام حسین(ع) مى فرماید: (تحصیل دانش، سبب بارورى شناخت است.)9
ـ امام باقر(ع) به جابر جعفى مى فرماید: (هیچ شناختى چون شناخت تو از نفست نیست.)10
معیارهاى اصلى خودشناسى از نظر اسلام
قرآن براى خداشناسى حساب جداگانه اى باز كرده است; به این معنا كه سراسر عالم خلقت را آیه و درس براى خداشناسى قرار داده است; همچنان كه براى نفس انسان هم حساب جداگانه اى باز كرده; یعنى آموزندگى هایى بالاتر و بیشتر از آنچه كه مثلاً درختان دارند، براى انسان در نظر گرفته است.
بـرگ درختـان سبـز در نظـر هوشیـار هر ورقش دفترى است معرفت كردگار11
1. عزت و كرامت: پیامبر(ص) مى فرماید: (من برانگیخته شدم تا مایه هاى ارجمندى و بزرگوارى انسان را به حد كمال برسانم.)12
منظور از كرامت و ارجمندى این است كه انسان در مسیر خودسازى، برخى از كارها را كه با كرامت و ارجمندى و مقام انسانى خویش ناسازگار مى یابد و موجب زبونى و ذلت است ترك كند. در مقابل، به كارهاى نیك و پسندیده از قبیل احسان، گذشت، عفاف، استقامت و… روى بیاورد.
2. تقرب به خدا: كار پسندیده كارى است كه انسان را به خدا نزدیك كند. هر اندازه كه صفات كمال و فضایل اخلاقى در انسان بیشتر باشد، به همان اندازه مقرب درگاه خداوندى مى شود.
از امام صادق(ع) روایت شده است: (خداى بزرگ پیامبران را به مكارم اخلاقى (خوبى هاى بزرگوارانه) اختصاص داده است. هركس این خصلت ها را داراست، خداى را بر چنین مرحمتى سپاس گزارد، و هركس چنین خوبى هایى ندارد، با التماس از پیشگاه خدا درخواست كند.)13
خودشناسى، غایت و نهایت شناخت هاست كه به شناخت خداوند حكیم منتهى مى شود. در كلام معصومین& آمده است كه خودشناسى، نافع ترین معارف است و نیز آمده است: هركس خود را بشناسد، خداى متعال را خواهد شناخت. از این رو خودشناسى، برترین حكمت ها و سودمندترین شناخت هاست. نادان ترین مردم كسانى اند كه خود را نمى شناسند.

آفت هاى عدم شناخت درست
(ممكن است در یك نگاه سطحى، انسان به سهولت مسئله اى را براى خود حل شده تلقى كرده و خویشتن را از نقص ها و ضعف ها مبرّا بیابد و بدین وسیله خود را در پیش خود تبرئه كند; اما واضح است كه راه و رسم حقیقت جویى این نیست. كسانى كه تا این اندازه مسئله را سهل شمرده و این چنین خوش بینانه به خود مى نگرند، هرگز توفیق اصلاح خود و در نتیجه نیل به كمال را پیدا نمى كنند. كسى كه از عیب هاى اساسى خود چشم پوشى مى كند، طبعاً خود را انسانى كامل و عارى از عیب و نقص مى شناسد، و همین شناخت نادرست از خود سبب مى شود كه احساس استغنا و بى نیازى بر او مستولى شود.
پر واضح است كه همین احساس بى نیازى نسبت به یك اصلاح جدى و بنیادى، راه را بر هرگونه سازندگى اصولى مسدود مى كند. بنابراین، براى حصول موفقیت در خویشتن شناسى، شخص باید ابتدا دامن همّت بر كمر ببندد و از روى حقیقت جویى به تجزیه و تحلیل احوال درونى خود بپردازد و از فریب دادن خود به شدت اجتناب ورزد و بداند كه با اغفال خود و دیگران، واقعیت عوض نمى شود و كسى از این راه به كمال و سعادت نمى رسد; به عبارت دیگر، در مسیر كمال، راه میان بُر وجود ندارد تا شخص بى آن كه به شناخت و اصلاح خود بپردازد و متحمل رنج ها و سختى هاى راه شود، به لطایف الحیل، مراحل كمال را یك شبه طى كرده به مقصد موعود برسد; بلكه باید با شناخت دقیق و كامل احوال نفسانى خود و تحصیل علم و آگاهى لازم، مراحل تزكیه و تكامل را همچون پله هاى نردبان، یكى پس از دیگرى طى كند و آخرالامر به مقصد نهایى برسد.

اما اگر از ابتدا نیت خود را خالص نگرداند و واقعاً همت خود را مقصور به اصلاح خود نكند، ولو مراحلى را نیز طى كرده و ظاهراً به كمالاتى نیز برسد، اما همان ناخالصى هاى اولیه چون آتش زیر خاكستر، همواره منتظر موقعیت مساعدى هستند كه سر درآورند و آتش بر هستى معنوى انسان بزنند.)14
قرآن كریم مى فرماید: انسان چقدر در شناسایى خودش تنزل دارد كه خود را با حیوان یكى مى پندارد، در حالى كه چهارپایان براى بشر آفریده شده اند.15

در یك نگاه كلى، آفت هاى عدم شناخت عبارت اند از:
1. نفاق: به معنى دورویى و دو رنگى است كه خطرهاى بزرگى براى ایمان و مسلمانى به بار مى آورد. نفاق، آلودگى و تیرگى جان آدمى و نشان دهنده بى شخصیتى و پستى و رذالت انسان است، زیرا آدمى كه چند شخصیتى باشد در واقع شخصیت ثابتى ندارد، بنابراین از آن كرامت نفس كه شایسته انسان است، بى بهره و از خدا دور است.
2. تكبر: یعنى بزرگى فروختن به دیگران كه گاهى ناشى از (خودبزرگ بینى) و گاهى ناشى از احساس حقارت و (خودكم بینى) است. بنابراین، متكبر هم به خود بد مى كند و از اعتبار و ارزش معنوى و كرامت انسانى خود مى كاهد و هم مردم را قلباً از خود بیزار مى كند.16
3. سخن چینى; 4. دروغ; 5. غیبت و تهمت; ….
موانع خودشناسى
عدم اطلاع از نیروهاى نهفته در خود و پى نبردن به وسعت دامنه ممكنات كه در باطن انسان ها كاشته شده و افسردگى و ترس و بزدلى كه هر اقدامى را در نظر ما به منزله كفر جلوه مى دهد، همه مانع از این هستند كه بدانیم در تملك بزرگ ترین چیزهایى كه پروردگار به ما ارزانى داشته است، از همه سزاوارتریم.17

انسان موجودى اسرارآمیز است كه ابعاد وجودى او بسیار گسترده تر از آن است كه دست شناخت به آن برسد، لكن به رغم كوشش هاى فراوانى كه در طول تاریخ براى حل معماى وجود آدمى انجام گرفته، هنوز رازهاى بى شمارى است كه ناگشوده مانده است. در یك نگاه كلى، موانع خودشناسى عبارت اند از:
1. خودخواهى;
2. عدم تحمل زحمت و تلاش براى پى بردن به عیب هاى خود;
3 . وحشت از نقص هاى خود: مهم ترین عاملى كه مانع خودسازى بسیارى از افراد مى شود، صعوبت آن نیست، بلكه وحشتى است كه هركس از آشنایى با نقص هاى خود دارد، و همین ترس و وحشت است كه باعث مى شود انسان با خود ریا كرده و پرده بر واقعیات درونى خود بیفكند.18
4. شكست غرور: كسى كه از احوال درونى و صفات و امیال ناموزون خود بى خبر است، كسى را كامل تر از خود نمى شناسد و لذا راهنمایى هاى صادقانه هیچ كس را نیز در حق خود نمى پذیرد و در نتیجه همواره دستخوش غرور و تفرعن است. حال آن كه انسان هرچه بهتر و كامل تر خود را بشناسد و بر ضعف ها و نقص هاى خود واقف شود، همین وقوف بر عیب هاى خود، او را خاضع تر و افتاده تر مى كند و آن سد عظیم خودبینى و خودپسندى را در هم مى شكند و نوعى خضوع طبیعى به دنبال مى آورد.
5. یأس از خودسازى: كسانى كه از روى علاقه و ایمان به دنبال شناخت ضعف هاى خویش مى روند، بعد از آشنا شدن با انواع نقص هاى روحى و اخلاقى در خود، گاهى دچار یأس و نومیدى شده و چون بعد از مدتى مراقبت، احساس موفقیت كامل در ترك این صفات منفى نمى كنند، به تصور این كه در امر خودسازى شكست خورده اند، دست از خود شسته و نومید و مأیوس از ادامه مسیر باز مى مانند.
6. فخر و مباهات: اگر حس خودخواهى انسان موجب فخر و مباهات او شود، از محور كمال دور شده و از نظر معنوى تنزل مى كند تا آن جا كه آثار همین فخر و مباهات در حالات روحى شخص نمایان مى شوند.
7. تنبلى و سهل انگارى;
8. مقایسه خود با دیگران: طبیعى است كه استعدادهاى افراد با هم تفاوت دارند، بنابراین انسان نباید خود را با دیگران مقایسه كند. آنچه براى مؤمن واقعى اهمیت دارد، این است كه شرایط و موقعیت و امكانات خود را از نظر درونى و بیرونى كاملاً سنجیده و مسئولیت هایى كه بر آن اساس و مطابق با احكام و تعالیم آسمانى بر عهده او قرار مى گیرد، دقیقاً به جاى آورده و دست از مقایسه خود با دیگران بردارد.19
بهترین دوران خودشناسى
دوران نوجوانى و جوانى، بهترین دوران خودشناسى و طى مسیر كمال است، زیرا در این سنین هنوز شخصیت انسان شكل ثابتى به خود نگرفته و صفات و خصوصیات مذموم و عادات زشت در روح انسان رسوخ كامل پیدا نكرده است و از این رو مى توان با زحمت كمترى در جهت تزكیه به موفقیت هاى شایانى دست یافت. از طرف دیگر، در این سنین انسان قدرت سرشارى براى مبارزه با این صفات در اختیار دارد. بنابراین، دوران جوانى بهترین موسم تربیت و خودشناسى است.
[ روش عملى براى خودسازى اخلاقى
صفات اخلاقى در انسان به دو صورت فعال و غیرفعال وجود دارد:
1. صفات فعال: صفاتى هستند كه به علت فراهم بودن شرایط، به ظهور رسیده اند. شناخت این صفات، كار مشكلى نیست. اگر شخص منصفانه به بررسى احوال درونى خود بپردازد و اعمال خود را دقیقاً بررسى كند، مى تواند این صفات را در خود تشخیص دهد.
2. صفات غیرفعال: صفاتى هستند كه یا به جهت ضعف، وجودشان چندان محسوس نیست و یا به صورت استعداد بوده اما به علت این كه هنوز شرایط لازم براى ظهور و تقویت آنها فراهم نیامده، حالت كُمون دارند. این قبیل صفات كه در وجود انسان زمینه آماده اى براى رشد و پرورش دارند، به محض آماده شدن شرایط، شروع به رشد نموده و به فعلیت مى رسند.
شناسایى خصوصیات روحى و استعدادهاى مثبت یا منفى، از آن جهت اهمیت دارد كه اگر انسان از وجود آنها در درون خود غافل باشد، نه قادر به بهره بردار ى صحیح از استعدادهاى مثبت مى شود و نه به موقع به مقابله با استعدادهاى منفى مى رود.

پی نوشت ها:
1 ـ برگرفته از: محمدتقى مصباح یزدى، خودشناسى و خودسازى، ص8 ـ9.
2 ـ حشر(59) آیه 19.
3 ـ به نقل از: انسان شناسى، مركز تحقیقات اسلامى سپاه، ص9ـ11.
4 ـ دكتر الف.س. ماردن، اسرار خوشبختى، ترجمه محمدعلى خلیلى.
5 ـ مرتضى مطهرى، فلسفه اخلاق، ص196.
6 ـ میزان الحكمه، ج6، ص143.
7 ـ جلوه هاى حكمت، ص549 و550.
8 ـ میزان الحكمه، همان، ص131.
9 ـ همان، ص133.
10 ـ همان، ص142.
11 ـ برگرفته از: مرتضى مطهرى، فلسفه اخلاق، ص194ـ 195.
12 ـ سید محمد حسینى بهشتى، محمدجواد باهنر، على گلزاده، شناخت اسلام.
13 ـ به نقل از: شناخت اسلام، ص226ـ227.
14 ـ محمدعلى سادات، اخلاق اسلامى، ص148ـ149.
15 ـ نحل(16) آیه 5.
16 ـ به نقل از: بهشتى، باهنر، گلزاده، شناخت اسلام، ص234.
17 ـ دكتر الف.س. ماردن، همان.
18 ـ محمدعلى سادات، همان، ص149ـ150.
19ـ محمدعلى سادات، همان، ص153ـ155.

منبع:نشریه با معارف اسلامی آشنا شویم ، شماره 56

Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved
logo